شناسهٔ خبر: 69902953 - سرویس علمی-فناوری
منبع: عصر ایران | لینک خبر

کمبود مددکار و مشاور/ دانش ‏آموزان تنها و اکثرا افسرده‌اند

یک متاآنالیز که روی ۶۷ مطالعه در زمینه خودکشی دانش آموزان انجام شده و ۴۶ هزار دانش‌آموز در آن‌ها شرکت کرده‌اند. نتایج این بررسی نشان داده است که نیمی از دانش‌آموزان دبیرستانی دچار افسردگی‌اند، شیوع اقدام به خودکشی در میان دانش‌آموزان ۱۸ درصد و شیوع فکر به اقدام به خودکشی ۲۱ درصد بوده است.

صاحب‌خبر -
رویکرد غالب مورداستفاده مددکاران اجتماعی در مدارس، اکولوژیکی یا بوم‌شناختی است که براساس آن فرد در محیط خود دیده می‌شود؛ یعنی دانش‌آموز را در ارتباط با سیستم‌هایی مانند خانواده، مدرسه، دوستان و جامعه و می‌بیند و بر این اساس اگر مسئله‌ای وجود داشته باشد، به‌جای تمرکز صرف روی دانش‌آموز، بر محیط او تمرکز می‌کند تا از آن طریق بتواند مسئله را حل کند.
 
به گزارش هم میهن، «نظام مراقبت اجتماعی دانش‌آموزان» که به «نماد» معروف است، در سال‌های تحصیلی ۹۶-۹۵ و ۹۷-۹۶ در مدارس به راه افتاد و قرار بود تا سال ۱۴۰۰ همه مدارس کشور را تحت پوشش قرار دهد اما درنهایت محقق نشد. 
 
فرشته، امسال بعد از یک‌سال تدریس در مدرسه شاهد، دوباره به مدرسه‌ای در قرچک ورامین برگشته است؛ جایی که سال‌ها سابقه تدریس در آن را داشته و حالا می‌داند دانش‌آموزانش اگر مشکلی داشته باشند، دسترسی به مشاور ندارند و تنها مشاور منطقه هم کاری از پیش نمی‌برد. مثل آن دختر کوچکی که هفته‌ها پای چشمش کبود بود. 
 
لیلی، دانش‌آموز مدرسه‌ای دولتی در منطقه ۵ تهران است؛ مدرسه‌ای پر از دختران نوجوان که علاقه زیادی به حرف زدن با مشاور مدرسه ندارند و به‌جایش حرف‌هایشان را با دوستان‌شان در میان می‌گذارند یا شاید مشاوری بیرون از مدرسه حرف‌های آن‌ها را بشنود. 
 
آن‌ها به جایش کلاس‌های سبک زندگی دارند. امیرعلی هم دانش‌آموزی از یک مدرسه غیردولتی در منطقه ۴ تهران است؛ جایی که هر پایه، یک معلم راهنما دارد که برایشان هم مشاور تحصیلی است و هم سلامت روان: «معمولاً معلم‌های راهنما با بچه‌ها رفیق‌اند.» این سه روایت، تصویری از دسترسی دانش‌آموزان به مشاوره در مدرسه است که حالا ۳۷ هزار نفر کمبود دارد. 
 
آخرین آمارهای رسمی درباره سلامت روان دانش‌آموزان ایرانی، اسفند سال ۱۴۰۰ اعلام شد؛ زمانی که معاون مدیر کل دفترسلامت روان وزارت بهداشت داده‌هایی از یک پیمایشی ملی اعلام کرد که طبق آن در گروه سنی ۱۵ تا ۱۸ سال کشور، اختلالات اضطرابی و رفتاری بیشترین شیوع را ۲۲/۲ درصد، در گروه سنی ۱۰ تا ۱۴ سال ۲۳/۱ درصد و در گروه سنی ۱۵ تا ۱۸ سال ۲۱/۷ درصد بود. شیوع این اختلالات در دانش‌آموزان شهری ۲۳ درصد و در ساکنان روستاها ۱۶درصد بوده است. 
 
«نظام مراقبت اجتماعی دانش‌آموزان» که به «نماد» معروف است، در سال‌های تحصیلی ۹۶-۹۵ و ۹۷-۹۶ در مدارس به راه افتاد و قرار بود تا سال ۱۴۰۰ همه مدارس کشور را تحت پوشش قرار دهد اما درنهایت محقق نشد. حالا طرح غربالگری اختیاری سلامت روان دانش‌آموزان پنج پایه هم در جریان است و آنطور که آموزش‌وپرورش در پاسخ به گزارش روزنامه هم‌مهین درباره خودکشی ۱۳ دانش‌آموز از ابتدای امسال، اعلام کرد، کارگاه‌های آموزشی درزمینه مدیریت استرس، کنترل هیجانات، بهداشت روان، تاب‌آوری و مهارت حلّ‌مسئله هم برگزار می‌شود. 
 
علاوه بر این جلسات مداخلات روانی ویژه دانش‌آموزان دارای اختلال افسردگی و رفتارهای خودآسیب‌رسان در مراکز مشاوره و روانشناختی هم انجام می‌شود و در صورت ضرورت، ارجاع به روانپزشک نیز صورت می‌گیرد. در سال گذشته، غربالگری دانش‌آموزان برای حدود ۶ میلیون و ۷۰۰ هزار نفر انجام شده است که شامل شناسایی دانش‌آموزان پرخطر، انجام مصاحبه‌های تشخیصی و مداخلات درمانی ازطریق مشاوران مدارس و مراکز مشاوره و خدمات روانشناختی است. 
 
حالا بعد از انتشار این آمارها و اخبار دوهفته پیش، پای تاثیر مشاوران مدارس و برنامه‌های سلامت روان آموزش‌وپرورش به میان می‌آید؛ حضور این مشاوران این روند را کنترل می‌کند؟ 
 

نیمی از دبیرستانی‌ها افسرده‌اند

آخرین پژوهشی که درباره خودکشی دانش‌آموزان در ایران انجام شده، مربوط به ۱۰ ماه پیش است؛ یک متاآنالیز که روی ۶۷ مطالعه در زمینه خودکشی دانش‌آموزان انجام شده و ۴۶ هزار دانش‌آموز در آن‌ها شرکت کرده‌اند. نتایج این بررسی نشان داده است که نیمی از دانش‌آموزان دبیرستانی دچار افسردگی‌اند، شیوع اقدام به خودکشی در میان دانش‌آموزان ۱۸ درصد و شیوع فکر به اقدام به خودکشی ۲۱ درصد بوده است. 
 
این پژوهش با عنوان «شیوع علائم افسردگی و رفتارهای خودکشی در دانش‌آموزان دبیرستانی ایران: مروری نظام‌مند و متاآنالیز» توسط جمعی از محققان دانشگاه‌های تهران، شهید بهشتی و گرمسار نوشته شده است. این متاآنالیز براساس ۶۷ مطالعه و درمجموع ۴۵ هزار و ۷۹۸ شرکت‌کننده انجام شده و نشان می‌دهد میزان شیوع علائم افسردگی در میان این گروه، ۴۸ درصد بوده است. 
 
در ادامه به‌صورت جدا از دو هزار و ۸۰۴ شرکت‌کننده هم برای ارزیابی شیوع افکار خودکشی پرسش شده و میزان شیوع آن در این جمعیت ۲۱ درصد بوده است. درنهایت محققان این پژوهش، نتیجه زیر را از این متاآنالیز به‌دست آورده‌اند: تقریباً نیمی از دانش‌آموزان دبیرستانی علائم افسردگی را تجربه می‌کنند و از هر پنج دانش‌آموز دبیرستانی، یک‌نفر افکار خودکشی را تجربه می‌کند؛ بنابراین برای شناسایی راهبردهای پیشگیری و درمان علائم افسردگی و رفتارهای خودکشی در این جمعیت خاص، تحقیقات و سیاست‌گذاری بیشتر ضروری است. این پژوهش در نشریه «Journal of affective disorder» منتشر شده است. 
 
در کنار این پژوهش، یک متاآنالیز دیگر هم در سال ۲۰۲۱ انجام شده و پنج پژوهشگر ایرانی، شیوع افسردگی در دانش‌آموزان ایرانی را بررسی کرده‌اند؛ طبق این متاآنالیز که روی ۵۱ پژوهش و ۵۳۷ هزار و ۱۴۴ نفر انجام شده، نشان می‌دهد که حدود یک‌سوم دانش‌آموزان مدارس ایران از درجاتی از افسردگی رنج می‌برند و شیوع افسردگی در دختران حدود دوبرابر پسران است. شیوع افسردگی خفیف در بین دانش‌آموزان مدارس، بیشتر از افسردگی متوسط و شدید است. از طرفی شیوع افسردگی در دانش‌آموزان مقطع ابتدایی تا پیش‌دانشگاهی در حال افزایش است که بسیار نگران‌کننده است. 
 

بعضی از مدارس مشاور ندارند

محبوبه توکلی، مددکار اجتماعی از نتایج همین پژوهش‌ها استفاده می‌کند تا بگوید اگر مداخلات بر مبنای پژوهش‌ها باشد، مددکاری اجتماعی می‌تواند اقدامات موثری در زمینه عوامل زمینه‌ساز خودکشی داشته باشد. او درباره تاثیر حضور مددکار در مدارس می‌گوید: «رویکرد غالب مورداستفاده مددکاران اجتماعی در مدارس، اکولوژیکی یا بوم‌شناختی است که براساس آن فرد در محیط خود دیده می‌شود؛ یعنی دانش‌آموز را در ارتباط با سیستم‌هایی مانند خانواده، مدرسه، دوستان و جامعه و می‌بیند و بر این اساس اگر مسئله‌ای وجود داشته باشد، به‌جای تمرکز صرف روی دانش‌آموز، بر محیط او تمرکز می‌کند تا از آن طریق بتواند مسئله را حل کند. 
 
به‌عنوان مثال وقتی دانش‌آموزی با مسئله افت تحصیلی از طرف معلم ارجاع داده می‌شود، مددکار اجتماعی صرفاً روی دانش‌آموز تمرکز نمی‌کند و روی سیستم مدرسه یعنی رابطه معلم با دانش‌آموز، نحوه برخورد در کلاس درس درمورد شرایط خانوادگی و مشکلات احتمالی در خانه را در نظر می‌گیرد. در کنار آن درباره خود دانش‌آموز و مسائلی مانند دوران بلوغ، همسالان و… و با نگاه به این موارد، سعی می‌کند مسئله را شناسایی و برطرف کند.» 
 
توکلی توضیح می‌دهد که جایگاهی برای مددکاران اجتماعی در مدارس تعریف نشده است و فارغ‌التحصیلان این رشته فقط به‌عنوان معلم پرورشی یا علوم اجتماعی استخدام می‌شوند: «برخی مدارس مشاور دارند، اما لزوماً برای همه مدارس نیست. مشخص نیست بر چه مبنایی برخی مدارس مشاور دارند و برخی دیگر ندارند. آموزش‌وپرورش باید توضیح دهد بر چه اساس در دفترچه استخدامی، وقتی این ردیف شغلی مشاور را می‌گذارد، برای برخی مدارس تعریف می‌شود و برای برخی خیر.» 
 
از نگاه او و بسیاری دیگر، حضور مددکار اجتماعی نه‌فقط در پیشگیری از خودکشی، بلکه در بسیاری از موارد دیگر مثل ترک‌تحصیل، اختلالات یادگیری و هر مسئله دیگری که دانش‌آموزان در محیط مدرسه با آن مواجهند، تاثیر مثبت دارد: «درباره پیشگیری از خودکشی، مطالعه‌ای در آمریکا انجام شده که طبق آن، ۱۴ مدرسه را در بازه زمانی ۱۰ ماهه بررسی کردند و نتایج آن نشان داد، از دید دانش‌آموزان، اتاق مددکاری اجتماعی در مدرسه به‌عنوان یکی از مکان‌های امیدبخشی برای آن‌ها بوده که در کاهش اقدام به خودکشی دانش‌آموزان تاثیر زیادی داشته است؛ 
 
یعنی دانش‌آموزانی که با افکار خودکشی به مددکار اجتماعی مراجعه می‌کردند، ۵۴ درصدشان این افکار در همان مرحله برای‌شان خنثی شده و عملیاتی نشده است. درمورد ایران هم قطعاً حضور مددکاران اجتماعی در مدارس درباره اقداماتی مانند خودکشی موثر خواهد بود، به‌شرط اینکه مداخلات مددکاران اجتماعی مبتنی بر شواهد و پژوهش‌های انجام‌شده باشد.» 
 

هدایت تحصیلی به‌جای مشاوره سلامت روان

آبان‌ماه امسال دوباره آمارهایی از کمبود مشاور در مدارس کشور از سوی آموزش‌وپرورش اعلام شد که مشاوران باسابقه مدارس هم آن را تایید می‌کنند و از کمبود مشاور در مدارس و ارتباط آن با سلامت روان دانش‌آموزان می‌گویند. عددی که وزارت آموزش‌وپرورش مطرح کرده بود، کمبود ۳۷ هزار مشاور در مدارس است و حالا عباس فرجی، کارشناس مشاوره در مدارس از نتیجه کمبود مشاور و فعالیت آن‌ها به‌عنوان مشاور تحصیلی می‌گوید. 
 
فرجی توضیح می‌دهد که مشاوران به‌عنوان یکی از حلقه‌های زنجیر کاهش آسیب دانش‌آموزان، می‌توانند نقش بسیار کلیدی در کاهش میزان خودکشی داشته باشند و درمجموع در زمینه شناخت آسیب‌های اجتماعی، حمایت‌های روانی و تقویت مهارت‌های زندگی و حل‌مسئله در زمان بحران می‌توانند به دانش‌آموزان کمک کنند. 
 
مددکاران اجتماعی هم می‌توانند در این زمینه نقش کلیدی داشته باشند و ارتباط مشاور، خانواده، مددکار و مدرسه می‌تواند ایمنی زیادی برای دانش‌آموز ایجاد کند، با این حال مشاوران تنها یکی از حلقه‌های کنترل آسیب‌های روانی و خودکشی در مدارس هستند: «تعداد مشاوران مدارس در کشور آنقدر زیاد نیست که بتواند نیاز این تعداد دانش‌آموز را پوشش دهد. براساس آیین‌نامه جامع راهنمای مشاوره در آموزش‌وپرورش، به‌ازای هر ۱۲ دانش‌آموز باید یک‌ساعت مشاوره تعلق گیرد. در حال حاضر هم ۱۳هزار مشاور در مدارس مشغول به‌کارند و اگر بخواهیم به عدد استاندارد برسیم، باید ۵۰ هزار مشاور در مدارس داشته باشیم؛ درواقع حالا با کمبود ۳۷ هزار مشاور در مدارس روبه‌رو شده‌ایم که تاثیرات زیادی در حوزه سلامت روان دانش‌آموزان مدارس دارند.» 
 

شیب تند بازنشستگی مشاوران مدارس

کمبود مشاور در مدارس در شرایط فعلی که شیب بازنشستگی مشاوران بسیار زیاد است، بحرانی‌تر می‌شود؛ چون مشاوران مدارس میانگین سنی بالایی دارند و هرسال تعداد زیادی از آن‌ها در حال بازنشسته‌شدن‌اند، بدون اینکه نیرویی جایگزین آن‌ها شود. فرجی توضیح می‌دهد یکی از تهدیدات جدی برای سلامت روان دانش‌آموزان همین کمبود مشاور در مدارس است: «موضوع خودکشی در مدارس و سطح جامعه چندوجهی است و یک نهاد نمی‌تواند در میزان کاهش آن نقش داشته باشد. یکی از اضلاع کاهش‌دهنده این میزان خودکشی در مدارس مشاوران مدارسند. اگر بخواهیم به‌صورت جامع‌تر نگاه کنیم، باید یک سیستم نظام‌مند آموزش مهارت زندگی را به جامعه بیاموزد و حمایت‌های عاطفی و روانی لازم از دانش‌آموزان در معرض خطر صورت گیرد و نظارت و مداخله به موقع هم وجود داشته باشد. 
 
روابط بین مدرسه و خانواده باید سازنده باشد، اما این روابط را چندان سازنده نمی‌بینیم و حتی گاهی در مقابل هم قرار می‌گیرند. نگرش آموزش‌وپرورش باید به‌شکلی باشد که فشارهای روانی را به حداقل برساند اما نگرش آموزش‌وپرورش صرفاً روی آموزش متمرکز است و اولویت این وزارتخانه هم سلامت روان نیست و بعد آموزشی اهمیت بیشتری دارد. 
 
در این شرایط مراکزی که بتوانند فعالیت‌های فرهنگی و آموزشی را توسعه دهند و خدمات لازم هم از سوی رسانه‌ها و شبکه‌های اجتماعی به‌دست دانش‌آموزان برسد، می‌توانند در کاهش موارد خودکشی موثر باشند و اگر کلان‌تر به این موضوع نگاه کنیم، نیروی انتظامی، صداوسیما، آموزش‌وپرورش و متولیان حوزه جوانان باید نقشی مشترک در این زمینه داشته باشند.» 
 
فرجی از تخصصی بودن نیروهای مشاور مدارس می‌گوید، اما توضیح می‌دهد که آموزش‌وپرورش اولویت خود را روی هدایت تحصیلی گذاشته است؛ درنتیجه بعد از استخدام نیروهای مشاور در مدارس، آن‌ها را وارد حوزه هدایت تحصیلی می‌کند. علاوه بر این بخش زیادی از ساعات مشاوره سرکلاس می‌گذرد. گاهی درس‌هایی ارائه می‌دهند که ارتباط زیادی با رشته آن‌ها ندارد؛ به همین دلیل مشاورانی که در حال حاضر در مدارس فعالند، به‌جای شناسایی مشکلات روانی، همه وقت خود را روی هدایت تحصیلی می‌گذارند: «سامانه‌هایی برای شناسایی مشکلات دانش‌آموزان وجود دارد، اما وقتی نیروی مشاور کم داریم و همین تعداد هم درگیر هدایت تحصیلی و کلاس است، این سامانه خیلی پررنگ به‌نظر نمی‌رسد.» 
 

کدام مقاطع مشاور ندارند؟

سخنگوی وزارت آموزش‌وپرورش آبان‌ماه امسال، در تازه‌ترین اظهارنظر خود گفته بود که در مقاطع متوسطه اول و دوم بیشتر به مشاور نیاز است؛ تا جایی که در مقطع متوسطه اول به‌ازای هر ۳۷۶ دانش‌آموز، یک مشاور و در متوسطه دوم به‌ازای هر ۷۰۰ دانش‌آموز و در ابتدایی به‌ازای هر ۵ هزار دانش‌آموز، یک مشاور فعالیت می‌کنند. 
 
فرجی اطلاعات بیشتری به این گفته‌ها اضافه می‌کند و می‌گوید که در همه مقاطع، مشاور مدرسه وجود ندارد؛ مثل مقطع ابتدایی و متوسطه دوم. ممکن است برخی مدارس خاص در این مقاطع هم مشاور داشته باشند: «اگر نگاه جامع‌تری داشته باشیم، با هدف خود یعنی سلامت روان دانش‌آموزان و کاهش میزان خودکشی، فاصله زیادی داریم و باید در این زمینه بازنگری صورت گیرد. 
 
آموزش‌وپرورش باید در همه مقاطع مشاور داشته باشد؛ چون در همه سطوح مواردی مانند خودکشی را می‌بینیم، اما در ابتدایی و متوسطه دوم مشاور نداریم. حتی در متوسطه اول هم حضور مشاور ضروری است اما با کمبود مشاور روبه‌رو هستیم، حتی در شهری مانند تهران.» 
 
فرجی ایجاد سامانه نماد را برای شناسایی آسیب‌های اجتماعی و سلامت روان دانش‌آموزان مفید می‌داند، اما توضیح می‌دهد که چرا نمی‎تواند به‌خوبی تاثیرگذار باشد: «آموزش‌وپرورش به کمک نهادها و سازمان‌های دیگری که در حوزه آسیب‌های اجتماعی نقش دارند، سامانه‌ای به‌نام نماد را طراحی کرده است. یکی از مهم‌ترین ارکان این سامانه باید خود مشاوران باشند، اما آن‌ها را درگیر هدایت تحصیلی کرده‌ایم. در این سامانه چندین سازمان و نهاد با هم زنجیر شدند که آسیب‌های اجتماعی این حوزه را کم کنند اما از آنجا که مشاوران درگیر یک حوزه دیگر شده‌اند، این سامانه کارکرد مورد انتظار را نداشته است.» 
 

از شهران تا قرچک؛ روایتی از حضور مشاوران در مدارس

لیلی، دانش‌آموزان پایه هشتم یکی از مدارس دولتی منطقه ۵ تهران است: «ما در مدرسه یک اتاق مشاوره داریم که بچه‌ها می‌توانند از قبل وقت بگیرند و زنگ‌های تفریح به اتاق مشاور بروند. بیشتر بچه‌ها برای مشاوره تحصیلی می‌روند، نه برای صحبت کردن درباره مشکلات شخصی. سال پیش یکی از بچه‌ها گفت، پیش مشاور رفته و خیلی کمک نکرده است.» 
 
هرسال برای دانش‌آموزان مقطع نهم، مشاوره‌های دیگری برای انتخاب رشته هم برگزار می‌کنند و بیشتر درباره مشاوره و هدایت تحصیلی است. دانش‌آموزان تازه‌وارد به مدرسه لیلی، برگه‌ای درباره مشکلات شخصی خود پر می‌کنند و هر زمانی که نیاز به مشاور داشته باشند، اول این برگه بررسی می‌شود، بعد مشاوره آغاز می‌شود. لیلی و دوستانش تمایل زیادی ندارند که درباره مشکلات شخصی با مشاور مدرسه صحبت کنند: «بچه‌ها یا راحت نیستند که با مشاور درباره این مسائل صحبت کنند یا می‌گویند خیلی نتیجه نمی‌دهد. 
 
بیشتر بچه‌ها خارج از مدرسه، مشاور و تراپیست خودشان را دارند. خیلی از آن‌ها هم از کسی کمک نمی‌گیرند.» دوستان او بیشتر با هم درباره مشکلات‌شان صحبت می‌کنند و مدرسه نمی‌داند تعدادی از آن‌ها بعد از ساعت مدرسه گل و سیگار می‌کشند: «در یک کلاس ۳۰ نفره ما، شاید ۲۰ نفر اینطوری باشند؛ سیگار و گل می‌کشند. یک گروه از دختران بودند که بعد از مدرسه گل و سیگار می‌کشیدند. مدرسه اطلاعی نداشت و پیگیری نکرد.» 
 
مشاوران مدرسه کتاب تفکر و سبک زندگی را برای پایه‌های ششم، هفتم و هشتم تدریس می‌کنند؛ اطلاعاتی درباره مضرات موادمخدر، حل‌مسئله، خودآگاهی و یادگیری، اضطراب، خشم و تاب‌آوری: «هرسال به بچه‌ها گفته می‌شود که درباره این موضوع مقاله‌ای تهیه کنند اما توجهی به آن نمی‌شود. بچه‌ها خیلی به معلمان اعتماد ندارند و راحت نیستند. ما معلمی داشتیم که روانشناسی خوانده بود که بتواند به بچه‌ها کمک کند، ولی آن‌ها اعتنایی به او نداشتند. 
 
از کلاس نهم به‌بعد، به‌جای آن آمادگی دفاعی تدریس می‌شود. من خودم ترجیح می‌دهم اگر مشکلی داشته باشم، پیش مشاور مدرسه نروم. در مدرسه هم با کسی مطرح نمی‌کنم چون مشاوران مدرسه بیشتر به‌جای اینکه کمک کنند، قضاوت می‌کنند.» 
 
تجربه امیرعلی، دانش‌آموز پایه یازدهم یک مدرسه غیردولتی در منطقه ۴ تهران، کاملاً متفاوت است. او از پیش‌دبستانی در این مدرسه درس خوانده و هرپایه یک مشاور یا همان معلم راهنما دارند که مسئول پایه است. غیر از مشکلات تحصیلی، دانش‌آموزان این مدرسه مشکلات دیگری را هم با او در میان می‌گذارند: «معمولاً معلمان راهنما همیشه با بچه‌ها رفیق بوده‌اند. مشاور پایه هر چندوقت یک‌بار، به‌صورت فردی با دانش‌آموزها جلسه می‌گذارد و با آن‌ها صحبت می‌کند.» 
 
دانش‌آموزان این مدرسه غیردولتی تا دوره راهنمایی کتاب پرورشی داشتند و از این دوره به‌بعد هفته‌ای یک زنگ، کلاس مشاوره دارند؛ گاهی درباره مسائل درسی صحبت می‌کنند، گاهی مسائل تربیتی و گاهی هم گپ‌وگفت: «در این کلاس درباره اتفاقاتی که در جامعه می‌افتد صحبت می‌کنیم، اینکه وقتی وارد جامعه می‌شویم، چه هنجارهایی وجود دارد و در مواجهه با آن چه کنیم؟ این کلاس هم برای مدرسه خیلی اهمیت دارد. سال پیش چند جلسه درباره موادمخدر و اعتیاد و آسیب‌هایش صحبت برایمان توضیح دادند. روی بعضی از بچه‌ها تاثیراتش را داشت، بعضی از بچه‌ها هم به همه مسائل بی‌توجهند. امسال هم کمی درباره مسائل جنسی صحبت کردند. بچه‌ها اکثراً درباره مشکلات‌شان با مشاور صحبت نمی‌کنند.» 
 

پایش سلامت دانش‌آموزان وجود ندارد

کیلومترها آن‌طرف‎تر از مدرسه امیرعلی و لیلی، جایی در جنوب شرق تهران، وضعیت مشاوره در مدارس به‌شکل دیگری پیش می‌رود. 
 
«مدارس این شهرستان مشاور ندارند و فقط یک مشاور در آموزش‌وپرورش منطقه حضور دارد که آن هم خیلی کارآمد نیست». این بخشی از تجربه فرشته، معلم یکی از مدارس دخترانه ابتدایی قرچک ورامین است؛ یکی از شهرستان‌های استان تهران که برخلاف نقاط دیگر، مدارس با کمبود شدید مشاور روبه‌رو شده‌اند: «اینجا کاری در این زمینه انجام نشده و مدارس ابتدایی هیچ مشاوری ندارند. فقط یک بخشنامه درباره مدرسه شاد فرستادند که بچه‌ها از المان‌های شاد در کلاس عکس بگیرند.» 
 
فرشته از شرایط پایش سلامت روان دانش‌آموزان در مدارس این منطقه می‌گوید: «روندی برای پایش سلامت دانش‌آموزان در این منطقه وجود ندارد. چندوقت پیش یک همایش برگزار کردند که موسیقی شاد داشته باشد و یک مشاور هم آمده بود اما درباره موسیقی خوب و بد صحبت می‌کرد و فقط شادی کوتاه‌مدتی – آن هم با محدودیت – برای بچه‌ها فراهم شده بود.» 
 
او مدتی پیش با دانش‌آموزی روبه‌رو شد که مورد خشونت خانگی از سوی نامادری قرار گرفته بود؛ به‌دلیل شرایط کودک، فرشته تلاش کرده بود کم‌کم با او ارتباط برقرار کند و از وضعیت‌اش مطلع باشد، اما نبود مشاور در مدرسه، باعث شد خانواده این کودک را به یک مشاور در خارج از مدرسه ارجاع دهد: «مشاوری که در اداره آموزش‌وپرورش است، آنقدر کارآمد نیست و من از بیرون مدرسه یک مشاور به آن‌ها معرفی کردم. معلمان هم اگر نیاز به مشاور داشته باشند، به او مراجعه نمی‌کنند چون متوجه شدیم در چه سطحی است و تخصصی صحبت نمی‌کرد.» 
 
فضای کوچک کلاس‌های درس، کتاب‌های درسی و سیستم آموزشی هم بخش دیگری از شرایطی است که فرشته اعتقاد دارد روی سلامت روان دانش‌آموزها و حتی خود معلمان تاثیر دارد و کار را برای او سخت‌تر می‌کند؛ کتاب‌هایی که نیاز دانش‌آموز را برطرف نمی‌کنند و سیستم آموزشی بدون خلاقیت که باعث شده خودش کارهای کوچکی برای دانش‌آموزانش انجام دهد تا ساعت‌های کشدار کلاس را راحت‌تر بگذرانند: «من سعی می‌کنم به نوع تکلیفی که به بچه‌ها می‌دهم، دقت کنم و هنر و خلاقیت را هم در آن دخیل کنم اما باز هم به‌دلیل بودجه‌بندی کتاب‌ها، باید بیشتر روی درس متمرکز باشیم.»