شناسهٔ خبر: 68918985 - سرویس علمی-فناوری
منبع: حوزه | لینک خبر

خصوصیاتی از شهید حجت‌الاسلام والمسلمین سید حسن نصرالله

حوزه/ شهید سید حسن نصرالله یکی از برترین و بهترین و کامل ترین یاوران و ناصران ولی خویش شمرده می شود؛ زیرا آنقدر ذوب در مبانی و اندیشۀ مقام معظم رهبری حفظه الله و امام رحمه الله بود که با وجود فرسنگ ها فاصلۀ ظاهری بین او و سیدنا القائد امام خامنه ای حفظه الله، همانگونه می اندیشید که حضرت آقا می اندیشید.

صاحب‌خبر -

خبرگزاری حوزه | در هر مجموعه ی انسانی، یکی از مهم ترین نکاتی که می بایست لحاظ شود و به عنوان یک رکن رکین حضور آن به وضوح حس می‌شود، مسئلۀ وجود یک مدیر کارآمد و توان‌مند است که بتواند تمامی ارکان و اجزاء موجود در آن مجموعه را به بهترین نحو در مسیر اهداف آن مجموعه به کار بندد و مطلوب ترین و با کیفیت ترین خروجی را به دست آورد.

ممکن است مجموعه ای از لحاظ امکانات، زیر ساخت و ... تکمیل باشد ولی به جهت اینکه یک فرد صالح و لایق وجود ندارد که این اجزاء و امکانات را مدیریت کند و عادلانه، در کنار هم و بر سر جای خویش قرار دهد تا مانند یک ماشین به صورت منظم و صحیح کار خود را پیش ببرد، خروجی مطلوب و مورد نظر را از آن مجموعه و امکانات دریافت کند.

مدیر و مدیریتی که لازم است هم از حیث علم و هم از جهت عمل به توانایی و قوت قابل توجهی دست یافته باشد.

البته در مکتب و اندیشه ی اسلامی، عنصر سومی نیز لازم است که مکمل این دو بعد علم و عمل است، و آن ایمان به خدا و عالم غیب است.

یعنی در کنار معلومات علمی و تجربه ای که در عرصه عمل به دست آورده است، به امداد الهی و غیبی نیز ایمان دارد و می داند که به دست و عنایت خداوند است که امورات، به نحو صحیح و درست پیش می رود.

این مطلب به وضوح در مبانی اعتقادی ما یافت می شود و در کتاب و سنت، فراوان به آن اشاره شده است.

لکن در کنار ضرورت وجود رهبری مدیر و مدبر در امور و مجموعه های مختلف، نکته ی دیگری که لازم و ضروری است در هر مجوعه به آن توجه شود، و تمرکز ویژه ای را می طلبد، تربیت و وجود نیروهای تراز و کارآمدی است که به عنوان بازوان آن رهبر، اندیشه و حرکت آن مجموعه را پیش برند.

بازوانی که هر کدام به نحو صحیح و با اندیشه ی آن رهبر تربیت شده و حتی اگر خود آن رهبر حضور نداشته باشد، آنگونه می اندیشند و تصمیماتی را اتخاذ می کنند که آن رهبر در صورت حضور، همان گونه می اندیشد و تصمیم می گیرد.

یاورانی که هر کدام کار چندین نیرو را برای رهبر انجام می دهند و جای افراد مختلف را پر میکند به جهت کارآمدی و توان و قدرتی که در یاری رهبر در لایه نصرت دارند.

در تاریخ حیات امیرالمومنین علیه السلام با وجود افراد و یاوران بسیار خوبی که حضرت تربیت کرده بودند و با آنها کارهای خویش را پیش می بردند، لکن وقتی خبر شهادت و فقدان سردار بزرگ قبیله مذحج، یعنی مالک اشتر نخعی به ایشان می رسد، در رثای این بزرگ مرد، فرمایشاتی را ایراد می کنند که در خصوص هیچ یک از یاران دیگر، اینگونه سخنانی ایراد نفرمودند.

به گواه تاریخ در نهج البلاغه شریف، زمانی که خبر شهادت مالک به حضرت رسید، فرمودند: «مالکٌ و ما مالکٌ! والله لو کان جبلاً لکان فنداً و لو کان حجراً لکان صلداً ... مالک! چه مالکی؟! به خدا اگر کوه بود در سرفرازی، کوهی بود یگانه و اگر سنگ بود، سنگی سخت و محکم...»[۱]

و یا در تعبیر دیگر بعد از گریه ی بلند و طولانی در رثای مالک فرمودند: «أین مثلُ مالک؟! لقد کان لی مثل ما کنتُ لرسول الله. چه کسی میتواند همانند او باشد؟ همانا جایگاه او نزد من همانند جایگاه من نزد رسول خدا بود.»[۲]

(تعابیر فراوان و بلند دیگری نیز وجود دارد که به جهت پرهیز از تطویل از عدم آن صرف نظر گردید.)

در نظر امیرالمومنین این کارگزار تراز حکومت علوی، دارای ویژگی هایی بود که وجود آن خصوصیات، این شخصیت را از سایرین در امر حکومت مجزا نموده و برتری داده بود.

در کتاب شریف نهج البلاغه، حضرت در نامه ای که برای مردمان سرزمین مصر کتابت نمودند، برای مالک چند شاخصه و ویژگی را بر می شمارند که علت برتری مالک نسبت به کارگزاران دیگر حضرت را نمایان می کند. که به برخی از این ها اشاره می کنیم.

در قسمتی از این نامه اینگونه حضرت می فرمایند: « وَ قَدْ آثَرْتُکُمْ بِهِ عَلَی نَفْسِی لِنَصِیحَتِهِ لَکُمْ وَ شِدَّةِ شَکِیمَتِهِ عَلَی عَدُوِّکُمْ »[۳] من ایثار کردم و مالک را در حالی که خودم در مرکز خلافت به ان نیاز داشتم ولی برای شما به عنوان حاکم برگزیدم و به سوی شما ارسال کردم.

با بیان این نکته، وقتی به توصیف مالک می رسند سخن را اینگونه جهت می دهند که: « فَقَدْ بَعَثْتُ إِلَیْکُمْ عَبْداً مِنْ عِبَادِ اللَّهِ، لَا یَنَامُ أَیَّامَ الْخَوْفِ وَ لَا یَنْکُلُ عَنِ الْأَعْدَاءِ سَاعَاتِ الرَّوْعِ أَشَدَّ عَلَی الْفُجَّارِ مِنْ حَرِیقِ النَّارِ، وَ هُوَ مَالِکُ بْنُ الْحَارِثِ أَخُو مَذْحِجٍ»[۴] بنده ای از بندگان خدا را به سوی شما فرستادم. مردی که در روزگار وحشت به خواب نرود و در ساعات خوف از دشمن رخ برنتابد. بر دشمنان از لهیب آتش سوزنده تر است. او مالک بن الحارث از قبیله مذحج است.

به تعبیر امروزی من بنده ای از بندگان خدا را به سوی شما فرستادم که مهم ترین ویژگی او این است که دستگاه فکری اش با دستگاه فکری امامش ( یعنی امیرالمومنین ) تنظیم است و حتی اگر فرسنگ ها فاصله داشته باشد از امام خویش، همانگونه تصمیم میگیرد و عمل می کند که امامش، در برخورد با عوام و رعیت، در تعامل با دنیا و دیپلماسی خارجی، در مقابله با دشمن و ... هر آن چه که یک رهبر در یاور و ناصر خود نیاز دارد، مالک آن را در خود گرد آوری نموده است. امیرالمومنین با وجود این ویژگی هاست که وقتی خبر شهادت او را می شنود بسیار محزون و غمگین می گردد و در رثای او بلند بلند می گرید و می فرماید: «چه کسی می تواند جای مالک را برای ما پر کند؟!» مالک کسی است که امامش در توصیف او فرمود، مالک شمشیری از شمشیرهای خداست که نه تیزی آن کند می شود و نه ضربت آن بی اثر است. او در پیش روی و عقب نشینی و حمله، بدون فرمان من اقدام نمی کند.[۵]

شهید حجت الاسلام و المسلمین سید حسن نصرالله یکی از افرادی بود که در اوج توانایی مدیریت در جبهه انقلاب و اسلام مشغول خدمت بود و در طول مدت قریب به ۳۰ سال رهبری جریان حزب الله، بهترین تصمیمات و رفتارها را از خود بروز داد و جبهه اسلام را در حد قابل توجهی پیش برد.

او یکی از برترین و بهترین و کامل ترین یاوران و ناصران ولی خویش شمرده می شود؛ زیرا آنقدر ذوب در مبانی و اندیشۀ مقام معظم رهبری حفظه الله و امام رحمه الله بود که با وجود فرسنگ ها فاصلۀ ظاهری بین او و سیدنا القائد امام خامنه ای حفظه الله، همانگونه می اندیشید که حضرت آقا، همانگونه تصمیم میگرفت که حضرت آقا، همانگونه رفتار می کرد که حضرت آقا.

آری شهید سید حسن نصرالله، به حق مالک اشتر امام خامنه ای بود و فقدان او ثلمۀ بزرگی بر پیکرۀ اسلام و انقلاب و حزب الله وارد ساخت که قابل جبران نخواهد بود؛ اگرچه تربیت شدگان مکتب امام روح الله، همیشه وجود دارند و جبهه حق خالی از سرباز و رهبر نخواهد بود و به وعده ی الهی «پیروزی نهایی سرنوشت مستضعفان عالم خواهد بود.»

علی اکبر یزدیان

پی نوشت ها:

[۱] نهج البلاغه، حکمت ۴۴۳

[۲] الامالی، شیخ مفید، مجلس ۹، حدیث ۴

[۳] نهج البلاغه، نامه ۳۸

[۴] همان

[۵] همان