مازیار معاونی
مخاطبان جدیتر عرصه هنرهای تصویری که هر دو مدیوم سینما و نمایش خانگی را با دقت و وسواس بیشتری دنبال میکنند و از کم و کیف دگردیسیهای این دو عرصه در دهههای مختلف آگاهاند، مطمئنا به یاد میآورند که سینمای ایران در نیمه دوم 80 خورشیدی متأثر از تغییرات سیاسی-اجتماعی آن دوره زمانی به سمت گونهای گرایش پیدا کرد که از آن تحت عنوان «سینمای اجتماعی» یاد میشود، سینمایی جدی، صریح و بیتعارف که در نمایش تلخیهای جامعه اهل رودربایستی نیست و در همان مقطع زمانی که بسیاری از اهالی سینما از وضعیت حاکم بر وزارت ارشاد و نگاه گردانندگان آن راضی نبودند، از مماشات پرهیز میکرد و اگرچه در چارچوبهای دولتی تعیینشده، حرکت میکرد اما شرنگ تلخ تبعیضها و معضلات اجتماعی را تا سرحد امکان به تصویر میکشید، بهویژه اینکه فیلمسازی در اندازههای اصغر فرهادی با آثاری نظیر «چهارشنبهسوری»، «درباره الی» و «جدایی نادر از سیمین» پرچمدار آن بود و با موفقیت این آثار، مسیر فراخی برای دیگر فیلمسازان علاقهمند به این ژانر گشوده شده بود. در همین سالها و البته اگر بخواهیم دقیقتر بگوییم، با چند سال تأخیر یعنی در شهریور ماه سال 1389 شبکه نمایش خانگی که از چند سال پیشتر به شکلی کماثر و کمرونق راه افتاده بود، با ساخت و عرضه دو سریال «قهوه تلخ/مهران مدیری» و «قلب یخی/سامان مقدم» به شکلی جدی پای به عرصه مجموعهسازی گذاشت و هرچقدر جلوتر آمد، از تأثیرگذاری رسانه سنتی سریالساز یعنی تلویزیون کاست. شبکه نمایش خانگی که بعدتر و با تبدیل تکنولوژی قدیمیتر «سیدی» به فناوری جدیدتر «بارگذاری در بستر اینترنت» بیشتر بهعنوان پلتفرم شناخته میشود، در چند سال نخست فعالیت خود در حوزه مجموعهسازی برخلاف سینما که بیشتر درگیر سینمای اجتماعی بود و تلویزیون که به جز مواردی محدود راه خود در نمایش تصویری استریلیزه و غیرواقعی از جامعه را ادامه میداد، بیشتر به راه ساخت آثار کمدی یا آثار دیگری رفت که مایههای مفرح در آنها ارجحیت داشت، دوگانه «ساخت ایران» به کارگردانی محمدحسین لطیفی و حتی سریال بهظاهر جدی «عاشقانه» ساخته منوچهر هادی ازجمله شاخصترین آثار شبکه نمایش خانگی در سالهای نخست فعالیت این شبکه محسوب میشدند که چنین رویکردی داشتند. اما با رسیدن اواخر دهه 90 اوضاع تغییر کرد، تغییری که تا مقطع زمانی کنونی هم ادامه داشته و حتی میتوان گفت در مقایسه با چند سال پیش تشدید هم شده است. در این اوضاع دگرگونشده، سینمای ایران بهعنوان مهمترین و معتبرترین مدیوم و ویترین محصولات نمایشی ساخت داخل که در نظر عام و خاص جایگاه هنری بالاتر و ارزندهتری در مقایسه با دو مدیوم عامهپسندانهتر تلویزیون و نمایش خانگی داشت، دچار تغییر موضعی اگر نه 180درجهای ولی بسیار زیاد شد و انبوه کمدیهای سخیف پرده نقرهای آن را به شکلی عجیب و تصورناپذیر اشغال کردند و دیگر ژانرهای نمایشی بهویژه سینمای اجتماعی که تا نیمههای این دهه رشد کمی و ارتقای کیفی تأملبرانگیزی داشت، به حاشیه رفت، درست در همین بازه زمانی شبکه نمایش خانگی وضعیتی معکوس پیدا کرد که البته این دگردیسی در ابتدا شکلی تدریجی داشت و هر چقدر زمان به قرن جدید نزدیک شد، شتاب بیشتری گرفت، در این دوران که میتوان از آن بهعنوان دومین دوره نمایش خانگی یاد کرد، افزون بر آثار کمدی یا دستکم برخوردار از لحن سرخوشانه که مخاطبان عامتر را هدف گرفته بودند و به هر حال همیشه در سبد عرضه نمایش خانگی یافت میشوند، این آثار اجتماعی بودند که قدم به قدم پیش آمده و بهعنوان گونه اول و برجستهتر این شبکه شناخته شدند، آثاری که حتی اگر در قالب یک زمینه تاریخی هم به تصویر کشیده میشدند، باز هم نمادها و مابازاهای اجتماعی آشکاری داشتند که با تقویت حس همذاتپنداری مخاطب به دیدهشدن و دلنشینتر شدنشان کمک میکرد، آثاری مانند «شهرزاد ساخته حسن فتحی/1394 تا 1397» و «خاتون/1399» ازجمله این آثار بودند که با وجود روایت در زمینه تاریخ توجه بینندگان را به نمادهای اجتماعی و درونمایههای برخاسته از آن هم به خود جلب میکردند، مجموعههایی که با اضافهشدن سریالهایی مانند «پوست شیر»، «یاغی»، «گناه فرشته»، «افعی تهران»، «در انتهای شب» و... باشگاه سریالهای پررنگ از منظر پرداختن به اجتماع را کاملتر کردند تا عرصه هنرهای تصویری به نقطهای برسد که بتوان با درصد خطای ناچیز از تغییر مرجعیت گونه کمدی از شبکه نمایش خانگی به سینما و به شکل معکوس از تغییر مرجعیت گونه اجتماعی از سینما به شبکه نمایش خانگی سخن گفت. تغییر مرجعیتی که کارشناسان هنر نمایش و صاحبنظران اجتماعی در تحلیل چرایی آن سرخوردهبودن تماشاگران سینما از اتفاقات و ناآرامیهای اجتماعی چندساله اخیر و میل ناخودآگاه آنها به تجربه فضاهای کمدی حتی در اندازه یک فیلم یکساعتو نیمه را از عمدهترین دلایل آن ارزیابی میکنند، تجربهای که حتی برای زمانی کوتاه ذهن تماشاگر خسته و دلمرده از تورم، نبود امنیت شغلی و شنیدن اخبار ناگوار را به سمتوسویی متفاوت میبرد و در قبال تهیشدن پرده سینماها از آثار جدی و ضعف مفرط تلویزیون در سریالسازی و مهاجرت تعداد درخورتوجهی از مجموعهسازان برجسته این رسانه به سوی نمایش خانگی، این شبکه حفره ناشی از کمکاری تلویزیون و سینما در عرصههای ملموس اجتماعی را با پرداختن حداکثری به آثار اینچنینی پر کرده است، تغییر مرجعیتی جدی و تأملبرانگیز که البته با کندوکاو و تعمق بیشتر میتوان به نتایج دقیقتری از چرایی و ابعاد آن دست یافت.