صاحب‌خبر - سید خلیل سجادپور- لبخندهای زیبای دخترم را به تماشا نشسته بودم و عشق را با همه وجودم به تمنا می کشیدم که یکی از مسئولان دبیرستان دولتی بولوار حجاب نگاهش را بر مدارک ثبت نام تحصیلی دوخت.همه وجودم لبریز از فریاد شد! می خواستم نمرات او را به رخ بکشم که ناگهان جمله «3میلیون هزینه ثبت نام!» راه «فریاد» را در گلویم سد کرد. بغض عجیبی در مسیر فریادم گلوله شد و اشک گرداگرد چشمانم حلقه زد؛ اما لبخند زیبای دخترم هنوز بر چهره اش نورافشانی می کرد. زیرچشمی نگاهش کردم، چگونه می‌توانستم کلمه «ندارم» را بر زبان جاری کنم؟! آن گاه با دل شکسته دخترم چه می کردم؟! خوب می دانستم طبق قانون اساسی کشورم، تحصیل رایگان است ولی فریادم به جایی نمی رسید! از شدت خشم و عصبانیت، دستانم می‌لرزید. ناخودآگاه خبر «جنجال آتش افروزی نافرجام در مدرسه» بر افکارم نقش بست که شهریور سال گذشته در یکی از مدارس بولوار اندیشه مشهد رخ داد و روزنامه خراسان آن را منتشر کرد.در همین هنگام بود که صدای مسئول ثبت نام مرا از افکارم بیرون کشید؛ «اگر نداری به یک مدرسه دیگر برو!» این بار وقتی صورت زیبای دخترم را به قاب نگاهم کشیدم،جز هاله ای از «غم» ندیدم، گویی او هم راز 3میلیون تومان را به رمز گشایی نشسته بود. لبخندی بغض آلود نثارش کردم تا قلب دخترم همچنان برای تحصیل به تپش هایش ادامه دهد؛ اما او شکستن غرور یک پدر را دید! من دخترم را ثبت نام کردم اما روزی قلب چند پدر در مدارس دولتی می شکند و غرورش لگد مال می شود...هنوز گوشی تلفن در دستم بود که صدای اشک های مخاطب صفحه حوادث روزنامه خراسان همه وجودم را لرزاند. با خودم گفتم آیا فریادرسی برای این جیغ بنفش هست؟∎​