سیدجواد نقوی، خبرنگار گروه ایده حکمرانی: چند روز قبل برنامه راز از شبکه افق با مجریگری وحید یامینپور و به میهمانی مرتضی روحانی برنامهای را به نام زیارت علیه سکولاریسم ترتیب داد. هدف اصلی برنامه اینگونه ظاهرا طراحی شده بود که مخاطب متوجه شود به هیچ صورتی فرم سیاسی زیارت را نمیتوان خنثی کرد و زیارت رسما یک عمل سیاسی است.
هرچند کارشناس برنامه تلاش کرد صورتبندی خود را با دقت بیان کند و نشان دهد مبنای زیارت نوعی عمل جمعی سیاسی است و شیعیان امامت و الگو را در مقامی سیاسی تعریف کردهاند، در نتیجه زائرانی که به کربلا در ایام اربعین میروند به نوعی کنش سیاسی را صورت میدهند حال یا خودآگاه یا ناخودآگاه.
اما آنچه به نظر میرسد نه ایراد این برنامه بلکه کلا افقی است که مدتی است در رسانه ملی دنبال میشود؛ به نوعی رسانه ملی در تعریف صورتی که از واقعه اربعین دارد به درستی تلاش میکند نشان دهد این رخداد متفاوت دارای سویههای مهمی است اما به نظر میرسد در چرایی تفاوت آن لکنت دارد. آنچه واقعه اربعین را بهشدت متفاوت کرده است نوع فهم فرمی آن است، به صورتی که تعداد زیادی انسان در مقطع زمانی کوتاهی به زیارت میروند.
اینجا دو مساله به صورت کاملا فرمی خنثی تصور میشود و برنامه راز و سایر برنامههای رسانه ملی به آن بیتوجه هستند.
1. مکانی که این رخداد در آن شکل میگیرد
2. تخیل اجتماعی که این رخداد را شکل میدهد
کربلا محلی است که علیالظاهر در آن امام سوم شیعیان به همراه بخشی از خانوادهاش در آنجا شهید شده است اما در واقع کربلا حاصل روایت هویتی است که دارای اعتباری است. این کربلایی که امروز میلیونها انسان را برای چند ساعت زیارت یا نهایت چند روز زیارت با سختی همراه میکند حاصل بیش از قرنها شکلگیری کنش رهاییبخش انسان در کل این منطقه بوده است و دارای روایت هویتی خاصی است که جنبشهای متعددی با الهام از این مکان حتی بدون حضور فیزیکی در مکان دست به تحولات مهمی زدهاند که یکی از نسخههای موفق آن انقلاب 57 بوده است.
اصل شکلگیری شهر کربلا دارای بعد اجتماعی است که با منطق موقعیت و وضعیت بوردیو فهم میشود؛ یعنی کربلا در حقیقت یک گنبد و گلدسته و محلی برای ارتباط معنوی ساده نیست، بلکه در تعریف منطق موقعیت میشود گفت کربلا محلی از ایثار انسانهایی است که برای آرمان انسانیت و اخلاق و حقیقت جان خود را فدا کردهاند. در این منطق جغرافیای کربلا محلی ثابت است که باید در موقعیت خود فهم شود و زیارت آن مکان برای هر انسانی مفید است اما اگر از منطق وضعیت برای کربلا بخواهیم استفاده کنیم کربلا نهتنها مکانی و جغرافیایی ندارد، بلکه محتوایی فراتاریخی و زمانی دارد.
به تعبیری مکان کربلا دارای بعد روایت هویتی است که شبکهای از روابط را در سرتاسر عالم میتواند شکل دهد؛ یعنی پیام کربلا بیش از بعد پدیدارشناختی و ساختارگرایانه آن بعدی چندلایه دارد؛ به نوعی کربلا و امام حسین(ع) دارای پیامی برای ساخت اجتماع هستند که این پیام چون در ساحت اجتماعی و جهان اجتماعی اثر دارد از اساس مکانی سیاسی است. باید توجه کرد در محلی که روایت هویتی تاریخ در طول قرنها پیام سیاسی بوده است اساسا حتی بازدید از این مکان هم نوعی تفکر سیاسی و چرایی زیستن در جهان را مطرح میکند؛ حالآنکه اگر کسی به قصد زیارت به سمت کربلا حرکت کند طبیعی است که این زیارت دارای ابعاد روایت هویتی است و هویت مکانی کربلا دارای بعد سیاسی پررنگی است.
آنچه اما در برنامه راز یا سایر برنامههای دیگر دیده نمیشود توجه به مکان خاص کربلا و تاریخی است که این واقعه در مکانمدی شهر در طول ادوار مختلف رقم زده. یعنی کربلا محلی است که روایت هویتی آنجا سیاست است و زیارت کربلا به نوعی پیوند با ایدهای سیاسی است و این نه در طول دو دهه گذشته توسط جمهوری اسلامی ایران بلکه در طول قرنهای گذشته همیشه اینگونه بوده است و خنثی جلوه دادن مکانی کربلا خود یکی از ضعفهایی است که در سالهای اخیر باب شده است. کربلا به جهت مکانی وضعیتی را نمایندگی میکند که هر انسانی را در مقام سیاسی صورتبندی میکند و زیارت کربلا یعنی در پی تایید تقدم سیاست بر ابعاد دیگر در زندگی به این مکان گام میگذارد.
مورد بعدی تخیل اجتماعی است که واقعه کربلا ایجاد کرده است. تخیل اجتماعی را اگر اینگونه تعریف کنیم که روندی در همآمیزی مجدد خاطرات و تجربیات گذشته و تصاویر از پیش شکل گرفته در درون ساختارهای نوآورانه است به تعبیری نوعی ریشه مشترک حس کردن یا فهمیدن است. به شکل صحیح زیارت کربلا حاصل فهمی از جهان است که نمیتوان در نقطهای دیگر به آن دست پیدا کرد و حس تخیل اجتماعی که از کربلا ایجاد میشود با هیچ واقعه دیگری قابل قیاس نیست.
کربلا نوعی فهم متفاوت از تاریخ و گذشته و آینده است که براساس ایماژهایی خاص شکل گرفته است. در این خاصبودگی مجدد هویتی نهفته است که از دل تخیل اجتماعی که وجود دارد شکل میگیرد. زائر کربلا با حسی به سمت این مکان حرکت میکند و تا چند سطح دارای خاطرات و تجربیات از دل تاریخ است که فهم او را دگرگون کرده است.
این دگرگونی مقطعی نیست. نوعی زیستن یا زندگی کردن است که براساس تخیل اجتماعی که کربلا شکل داده در هر جای عالم میتواند شکل بگیرد؛ به شکلی انسان زائر کربلا برای شکلی از زیستن که به آن علاقه دارد به سمت کربلا حرکت میکند که این شکل زیستن به هیچ عنوان نمیتواند غیر سیاسی باشد. چون تجربه و خاطرات مشترکی که تخیل اجتماعی واقعه کربلا را شکل داده است قطعا تفاوتهایی با زیست فعلی بسیاری از انسانها دارد؛ چراکه ریشه کربلا را در فهمی قرار داده است که در دل تاریخ آن فهم را سیاست معرفی کردهاند و توسل و زیارت در کربلا در واقع پیمان بستن مجدد با ایده سیاسی یا تایید راه سیاسی است که در دل تاریخ صد هزار انسان سعی کردهاند به نحوی از آن برای زیست بهرهمند شوند؛ یعنی تخیل اجتماعی کربلا نوعی فهمیدن و درک سیاسی از هر عصر و دورهای است که در زمانه حاضر دارای اهمیت وسیعی است.
به شکلی زائر کربلا برای آنکه فهم سیاسی دارد به کربلا میرود تا نشان دهد به هیچ عنوان کربلا بیسیاست معنا ندارد. فهمی که از تخیل اجتماعی کربلا نشات میگیرد از اساس دارای ذاتی سیاسی است و هنگامی که در نسخه انسانی روایت هویتی پیدا کند از اساس نمیتواند ذات سکولاری یا خنثی به خود بگیرد؛ آنچه در رسانه ملی به آن بیتوجه هستند همین بحث شکلگیری تخیل اجتماعی است که در کربلا در قرنهای متمادی و امروز شکل گرفته است که نسخههای کوچک آن را در نیجریه فعلی یا دفاع مقدس میتوان مشاهده کرد.امیدوارم هم برنامه راز هم رسانه ملی به این دو موضوع توجه ویژهای داشته باشد؛ چراکه خنثی بودن این دو موضوع قطعا سوژه اربعین و فهم راز کربلا را دشوار میکند.