این انگیزه را بر مبنای هفتتکه در هم تنیده، شامل پیشفرض، ترسیم واقعیت، دورنمای آینده نزدیک و چالشها و بایستهها که امید دارم رئیسجمهور ارجمند گزینشیافته مردم بتواند با پیوستار آنها به پیکرهای یکتا، زیستبوم شایستهای برای ایرانیان به ارمغان آورد، شرح و بسط میدهم و البته بسیاری پیشفرضهای مقبول را که دیگران بهدرستی در این راستا به آن اشاره کردهاند تا مرز امکان وامینهم. مایلم دوباره حساسیت و گونه متفاوتی را که امانت ردای رئیسجمهور در این هنگامه ویژه به منتخب مردم سپرده شده است تاکید و یادآوری کنم. به نظر میرسد اگر منتخب جمهور از این فرصت کوتاه خدمت برای بازسازی رابطه شکننده دولت-ملت بهره تام نگیرد، شاید باقیمانده سرمایه اجتماعی مشارکت مردم در اداره کشور تا مدتها احیانشدنی باشد!
اما اصل سخن، آقای رئیسجمهور:
رئیسجمهور سلامت باشید
درنگ کنید، منظورم آن نیست که لزوما مراقبتهای سلامت را گسترش دهید که بیتردید به آن هم فراوان نیازمندیم. سلامت، یعنی نیکبودی کامل بدن، روان و اجتماع را هدف غایی دولت خود قرار دهید. از پیگیری دغدغههای شما در مسیر زندگی حرفهایتان و بهویژه چند روز دوره راهبری و دیپلماسی سازمان جهانی سلامت که در قاهره با شما بودم و روحیاتتان را از نزدیک شناختم، گمان میکنم که دغدغه شما برای اولویتدهی به سلامت ۳۶۰درجه بهعنوان محور توسعه همهجانبه و پایداری جامعه ایرانی، بنیادین و امیدآفرین است. در این راستا، سلامت بهعنوان محور تصمیمسازی، خدمترسانی و ارزشیابی جامعه، پیششرط، خروجی و شاخص توسعه برشمرده میشود که تار و پود سیاستگذاری، برنامهریزی، تخصیص منابع و استقرار معنادار برنامههای دولت را تشکیل میدهد. بدیهی است در این رویکرد، مراقبتهای سلامت هر چند بسیار مهم هستند و دولت مکلف به فراهمآوری آن است، اما سایر حوزههای ارائه خدمت و ثروتآفرینی شامل سیاست خارجی و داخلی، مسکن و شهرسازی، آموزش و پرورش، اشتغال و تولید، فناوری و بازرگانی، نظامی و انتظامی، فرهنگ و هنر و سایر شئون، همگی برای نیل به هدف متعالی سلامت همهجانبه شهروندان، بر مبنای عدالت که البته با مساوات بسیار متفاوت است، معنا مییابد. بیایید نظام شناسایی مشکلات، اولویتدهی به مسائل برای دستورکارگذاری، تخصیص منابع مالی به طرحها و شئون گوناگون اداره کشور را بر مبنای تعریف کلان سلامت قرار دهید. روندی برای اداره کشور در پیش گیرید که هم شهروندان و هم کارگزاران و ذینقشان دریابند که چنین درک توسعهیافتهای از سیاستگذاری، اجرا و پایش، لازمه زیستن شایسته و فراخور شهروندان در هزاره سوم است و دقیقتر بگویم شاید جز این گریزی هم نیست. این فرصت تاریخی در بزنگاهی پرخطر برای مردم ماست، از ما دریغش نکنید.
هماره از دماسنج استفاده کنید
در این سرزمین در دهههای پیشین، هر دولتی که رفته، گفته من آبادی و گنج تحویل دادم، اما دولت تحویلگیرنده، از خرابی و ویرانی و ناآبادانی نالیده است، مردم هم از دوردست از نظاره این بدهبستان پرتناقض و رازآلود خستهاند و شوربختانه به سفرههای خالی و آرزوهای برآوردهنشده خویش که متاسفانه در سالیان اخیر شتاب نگرانکنندهتری هم گرفته، خیره شده و سرمایه اجتماعی و امید زندگی را وانهادهاند. از همین نخست، به گروهی از شایستهترین و امانتدارترین کارشناسان حوزههای زیرساختی از جمله مالی و اقتصاد، سلامت، مسکن، اشتغال، تولید، توسعه و... ماموریت دهید تا با نظارت و پیگیری نظاممند دادهها، هم از مراجع معتبر ملی و هم آمار بینالمللی، بدون سوگیری و سیاستزدگی، وضعیت فعلی را تحلیل، ثبت و به مردم و خبرگان گزارش کنند.
ما مردم مایلیم بدانیم تورم در چه وضعی است؟ رشد اقتصادی چگونه است؟ اشتغال و تولید مسکن چه حالی دارد؟ چه میزان از منابع و درآمد کشور برای حوزههای گوناگون هزینه میشود و براساس چه منطقی؟ پرداخت از جیب مردم برای سلامت چقدر است؟ و بسیاری موارد دیگر. سامانهای ترتیب دهید که بهگونهای که متخصص و عامی دریابند، آمار پایه روز صفر را در همه حوزهها منتشر کند. برنامه خود برای بهبود نمایهها و هدفی را که با نظر کارشناسان فن که در کارزار انتخاباتیتان بهدرستی بر آن تاکید داشتید، بهعنوان مقصد تعیین میکنید، در معرض دید، قضاوت، راستیآزمایی و پایش قرار دهید.
گروهی از زبدهترین، کاربلدترین و سختگیرترین کارشناسان حوزههای کلیدی را که مسوولیت اجرایی ندارند و بنابراین شیفته نمایش بهتر شدن هماره وضع ولو به بهای ذبح واقعیت نیستند، زیر یک سقف جمع کنید و بخواهید بیوقفه، مرتب و در بازههای زمانی مشخص، وضعیت شاخصها را رصد کنند، با وضع مطلوب که از همین ابتدا برای چهارسال دیگر تعریف کردهاید مقایسه تحلیلی کنند، ناکامیها را دلیلیابی کنند و شما را در بهبود اوضاع و نیل به مطلوبی که شفاف و براساس شواهد و نه لزوما آرزوها تعریف خواهید کرد، یاری رسانند. بدیهی است وزرا و کارگزاران نیز با نصبالعین قراردادن شاخصها و وضع کنونی، به دور از رویاپردازی و با برنامهای شدنی و واقعیتگرا، برنامه چهارساله خود را تدوین کنند و بر تحقق آن بکوشند، ضمن اینکه نظارت هماره گروه مستقل پایش برقرار است.
حکمرانی شاخصمحور، کلیدیترین مولفه کارآمدی و کارآیی و بهرهورسازی و چابک دولتی است که بسیار از آن غفلت ورزیدهایم و در نتیجه خسارتها بر اطمینان و امید ایرانیان وارد ساختهایم. اطمینان شکننده توده مردم به شما و امیدی که به بهبود و پیشرفت و تحقق ایران برای همه ایرانیان شکل گرفته است، تنها و تنها از گذرگاه حکمرانی خوب، شاهدمحور و شاخصگرا بازیافتنی است. مسوولیتپذیری، مدیریت موثر و هدفمند تعارض منافع، شفافیت قانونمدار و نهادینه، پاسخگویی اجتماعی، استفاده از شواهد درست و سوناگرایانه در فرآیند تصمیمسازی و اجرا و از همه مهمتر، مشارکت معنادار و موثر همه مردم در تصمیمگیری، اصول پذیرفتهشده حکمرانی خوب در برهه کنونی هستند. شعفانگیز و امیدآفرین است که ما بهازای ظرفیتی تحقق این اصول در قوانین بالادستی کشور وجود دارد و اراده رئیسجمهور در نهادینهسازی آن که بهوضوح در شما دیده میشود، میتواند پتانسیل حکمرانی خوب را در ایران عزیزمان به مرزهای شایسته برساند.
شفافیت، پاشنهآشیل حکمرانی خوب در کشور ماست؛ قدمی برای آن پیش بروید
چند طرح پژوهشی جدی پیرامون آسیبهای بنیادین حکمرانی سلامت که در دهه گذشته انجام دادهایم، شواهد متقن، قابل استناد و چندوجهی به دست داده است که شفافیت یا دقیقتر بگویم تلاش بیکران برای ناشفافیت، جدیترین آسیب نظام حکمرانی است. بدیهی است از شما انتظار نمیرود که با تمام چالشهای قانونی، فرهنگی، اجتماعی و... شفافیت مطلوب را بهبود بخشید. اما در محدوده اختیارات گسترده تصمیمسازی و اجرا در حوزههای گوناگون امور عمومی، از سلامت تا امنیت، از اقتصاد تا فرهنگ و... میتوان گامهای خوبی در راستای بهبود شفافیت و پاسخگویی برداشت. خواهش میکنم در انتخاب سخنگوی دولت بسیار دقت کنید. انسانی سلیمالنفس را که ذاتا به راستگویی شهره است و مردم را ولینعمت و شایسته راسترفتاری و صداقت میداند برای این مهم برگزینید.
بگذارید و بخواهید آموزش حرفهای را ولو ضمن خدمت ببیند و بهتر شود. بسیار بر او سخت بگیرید، جوانگرایی کنید در گزینشهایتان، اما کار سخنگویی را به کاردانترین و مجربترین کارگزاران کاربلد بسپارید. دلایل تصمیمهایتان را بدانید و تا حد مقدور به مردم منتقل کنید. در جامعهای که فقدان تحزب معنادار، حرفهای و شناسنامهمدار، علتالعلل نابالغی سیاسی است، ارتباط مداوم و موثر جامعه مدنی، مردم و دولت با چالشهای دشواری روبهروست. از اینرو دستگاههای گوناگون تصمیمساز و اجرایی لازم است در شکلگیری بافتار پاسخگو، ارتباط و سنجش مداوم نبض جامعه و انتقال درست و دقیق آن به بدنه تصمیمساز اهتمام ورزند. دستگاهها، سازمانها و وزارتخانههای کلیدی را موظف کنید مدام به مردم گزارش کنند، دماسنجتان را مدام برایشان به کار گیرید، سخنگوی کارآزموده در آنها بگمارید که با تودهها در تماس باشند و از همه مهمتر برای عذرخواهی از اشتباهات، فرهنگی خلق کنید و خود معیار آن باشید که کارگزاران، جسارت عذرخواهی و پذیرفتن اشتباه را فضیلت بدانند و در این مهم بر یکدیگر پیشدستی کنند.
مطمئن هستم شما بیش از بسیاری از ما شاهد لجاجتهای خسارتبار برای توجیه اشتباه توسط مسوولان بودهاید که بعضا به قلب واقعیت و خسارت بر مردم انجامیده است. مسوولیتپذیری، پذیرش اشتباه، شفافیت در تصمیمسازی و پوزشطلبی مسوولانه لازمه توسعه فرهنگی و سیاسی جوامع است. دریغ که ایران کهن که خود مهد فرمانروایی و حکمرانی بوده است، از این نفحات توسعهزا دور بماند. انتظار گزافی نیست از شما که در دولت و حکمرانی ملک و ملت، این بازرفتهها را به ما و کشورمان بازگردانید و تا سر حد ممکن در نهادینهسازیاش همت گمارید و بکوشید.
شایستهسالاری را بازگردانید و نهادینه سازید
شاید شما که سالیانی است در نهاد قانونگذاری دستی بر آتش دارید، نیکتر از بسیاری از ما دریافتهاید که این سرزمین، قوانین و مقررات بس نیکو و آرزومدارانه دارد که تحقق آنها چهبسا برای بسیاری از مردمان کشورهای ثروتمند نیز به رویا میماند. انصافا برخی از سازوکارهای قانونی ما پیشرو و نجاتبخش است. بهعنوان نمونه شورای عالی سلامت و امنیت غذایی که حدود دو دهه است با هدایت رئیسجمهور و تعدادی وزرا و کارگزاران و استقرار دبیرخانه آن در وزارت بهداشت، درمان و آموزش پزشکی به ماموریت بنیادین سلامت در همه سیاستها میپردازد، ابزاری بس قدرتمند، کارآ و موثر در بهبود معنادار همکاریهای بین بخشی با هدف بهبود سلامت مردم است که مشابه آن در بسیاری کشورها، شامل کشورهای صنعتی و پردرآمد وجود ندارد.
نمونه دیگر، قانون مترقی مجامع ملی، استانی و محلی سلامت است که پیش از بحران کووید-۱۹ به طور جدی و تاثیرگذار در افزایش سرمایه اجتماعی ایرانیان و مشارکت موثر و مسوولانه شهروندان در تصمیمسازی سلامت و در نتیجه بهبود سلامتی ایشان ایفای نقش میکرد. از این نمونهها با سازوکار قانونی محکم در شئون گوناگون جامعه ما کم نیست. اما شواهد علمی و تجربههای پیشین نشان میدهد کام مردم ما آنچنان که باید و شایسته است از این ظرفیتهای کمنظیر شیرین نشده است. علاوه بر موانع ساختاری، شایستهناسالاری، سیاستزدگی در گزینش مدیران و کارگزاران، اولویتبخشی قبیلهای و بخشینگری، عدمتمایز جوانگرایی از جانشینپروری، ثبات شکننده مدیریتی، از میان دلایل گوناگون و پرشمار دیگر، نهادهای تصمیمساز و اجرایی ما را از شایستهترین فرزندان کشور بیبهره ساخته است. این اشتباه، نهتنها مردم را از لذت حکمرانی خوب بر مبنای شایستهسالاری و بایستهگزینی دور کرده، بلکه شوربختانه به ناامیدی، عزلتگزینی و حتی مهاجرت ناخواسته و از سر اجبار بسیاری از شایستگان این مرز و بوم دامن زده است!
باز هم خاطرنشان میکنم در بافتار رقیق تحزب، شایستهگزینی هدفمند برای موقعیتهای سیاسی، شکننده و همراه با سعی و خطاهای فراوان است. الان هم که دوستان شما در کمیتههای گوناگون به گزینش شایستگان مشغولند، باز هم چندان شفاف نیست که این مهم با چه سازوکاری میتواند بانک اطلاعاتی تمام یا اکثر شایستگان را برای گزینش مطلوب به کار گیرد. اما امیدوارم دولت شما که قول دادهاید از همه ایرانیان، با هر نژاد و آیین و از سراسر سرزمین و از میان تمام کاربلدان، یار خواهد گرفت، گامی جدی برای فراخوان عام و شمولیت همه شهروندان شایسته برای اداره امور تخصصی باشد و در این مسیر، ورای حافظه دوستان و حلقه نزدیک به شما، سازوکاری برای استفاده از حلقه موسع متخصصان ایرانمدار گشایش شود.
عظمت بنیاد دانشگاه را به آن بازگردانید
سیاستگذاری دانشمحور لازمه توسعه معنادار و پایدار است. شما استاد دانشگاه هستید و سالها تجربه رئیس و معاون وزیر و وزیر در یکی از متولیان اصلی نظام آموزش عالی کشور و سپس قانونگذاری را دارید. سالهاست بر این باورم که یکی از مشکلات بنیادین حکمرانی این سرزمین، سیاستگذاری ویترینی است؛ یعنی چه؟ یعنی اینکه تلاش وافری در ایجاد واژگان پرطمطراق، انجام همایشها و سخنرانیها و ریخت و پاشهای فراوان در تبیین و پژوهش و... آن مفاهیم توسط بسیاری افراد که شمارگان فراوانیشان نیز بیربط هستند، صورت میگیرد، اما خروجی این همه هزینه و وقت و نمایش، نیکبودی مردمان و بهبود حال ایشان نیست! چرا؟ من پاسخ این درد کهنه را در سیاستگذاری ویترینی، یعنی جنبش احساسی عمدتا از سر شور و بعضا ناتراز بر نهادینهسازی و نامبتنی بر شعور، ارزیابی میکنم که در بسیاری موارد نهتنها شاهد مقصود به ارمغان نمیآورد، بلکه از هدف دور میسازد و نیکبودی و امید زندگی را لاغرتر میکند. بنگرید به نمونههایی که از بس پرشمار است، شاید بهرغم ظاهر فریبنده و غرورآفرین، در پس خود اندوه و ژرفتر شدن دغدغه توسعه معنادار جامعه را در بر دارد.
نمونه بارز آن تولید علم و علمسنجی است. ابتدا اذعان میکنم که در برابر تلاش دانشمندان این سرزمین و اهتمامشان به گسترش مرزهای دانش و وطنپرستی قاطبه ایشان در بومیسازی، ماندن در میهن و خدمت به آن سر تعظیم فرود میآورم، به خود میبالم و به دستاوردهای ایشان معترف و مفتخرم. اما نمیتوانم حسرت خود از عقبماندگی مزمنی را که میان تولید و تعداد مقاله علمی با نوآوری و ثروتآفرینی و سوءتفاهم مزمنی که بعضا به دلیل کاهیدن دانشآفرینی به مقالهپراکنی توسط تصمیمساز در میان دانشمندان، اعضای هیاتعلمی و پژوهشگران ما نهادینه شده است، پنهان کنم. این نیست که از دور دستی بر آتش داشته باشم و نقش هر کدام از ما بهعنوان دانشگاهیان در سامانه علمسنجی در معرض دید و داوری است، ابتدا به خود یادآور میشوم، سپس از شما میطلبم که اگر از دانشگاه نسل سوم، چهارم و بعضا پنجم که اجتماعمحور است و به محیطزیست حساس است و به درهمتنیدگی با جامعه میاندیشد باور دارید، گریزی از اصلاحات اساسی در نهادهای متولی علم نیست.
باور کنید سهگانه مردم-جامعه مدنی، دولت و دانشگاه، شرط بنیادین توسعه و پایداری جامعه است. اگر چنین است، اطمینان کنید که دانشگاههای ما با سازوکار قرن بیستم، نمیتوانند به پیچیدگیهای پرشمار، پیچیده و چندوجهی زیستبوم قرن بیستویکم واکنش نشان دهند. نمیشود تمام موارد را در این مقوله کوتاه بیاورم، اما بنیادیترین حوزه، استقرار حکمرانی خوب در دانشگاههاست؛ چه در وزارت علوم و چه در وزارت بهداشت. امروزه هنوز وزیران و وکلای مردم به دنبال گسترش فیزیکی و افزایش بیرویه ساختمان، افزایش جذب دانشجو در برخی رشتهها بدون ایجاد کمینه زیرساخت، ایجاد مراکز تحقیقاتی موازی و بیثمر و اقداماتی از این دست هستند. همایش و سخنرانی و دستورالعمل برای دانشگاه نسل چهارم و هوش مصنوعی بیشمار برگزار میشود، اما دیوارهای دور دانشگاه برای ورود آسان مردم که چه عرض کنم، حتی اصحاب دانشگاه ستبرتر و بلندتر میشود.
انتخاب رئیس دانشگاه و حتی رئیس دانشکده و مدیر گروه علمی و... لزوما براساس شایستگی، کاردانی و مقبولیت نیست. گاه همکاری از شهر و دانشگاهی دیگر، بدون نظرخواهی و در نظر گرفتن مقبولیت به ریاست دانشگاهی گماشته میشود که انگار هیچ شایستهای از میان صدها عضو هیاتعلمی آن دانشگاه برای تصدی کار نیست. همین روزها که بحث از انتخاب وزرای شماست، گمانهزنیها به طور سنتی این است که مثلا برای وزارت بهداشت، چند گزینه که همگی از اطرافیان، دوستان یا مسوولان قبلی بودهاند که بسیاری نیز از استان شما هستند، پرشور و داغ است؛ چرا؟ همان درد قدیمی شایستهگزینی و حلقهای اندیشیدن، جامعه را از حضور بسیاری شایستگان نابرخوردار کرده و مزمن شدن این کهنهدرد، بسیاری از ایشان را تارانده و ناامید کرده است.
در مورد اصحاب و مجاهدان شنبه و... بسیار نوشتهاند، وارد آن نمیشوم، همانگونه که در کارزار انتخابات بهدرستی پای فشردید، شایستهگزینی را نهادینه کنید، برای آن دستورالعمل و راهنما بیافرینید، همه را دعوت کنید، استقلال را به دانشگاهها و گروههای مرجع برگردانید، به وزیر علوم و بهداشت دستور دهید تا سازوکار جدی مشارکت شوراهای صنفی، اساتید و دانشجویان را در تصمیمسازی فعال کنند، بگذارید دانشگاهها شایستهترین فرزندان خود را بهعنوان سکاندار و رئیس و مدیر و... برگزینند و به شما معرفی کنند، شور و نشاط را با اتخاذ چنین رویهای به محیطهای بهتزده و امید رختبربسته دانشگاهها برگردانید، دانشگاهیان را مهجور تلقی نکنید و اجازه دهید آزادی آکادمیک و علمسالاری نهادینه شود و شبهعلم، چاپلوسی و دانشمند تلقیگری برچیده شود.
بپذیرید اگر میخواهید دانشگاه را منبع الهام کنید و به فرمایش معصوم علیهالسلام، علم را بر صدر بنشانید که خسروی جامعه و ملک و ملت هم جز در آن نیست، اگر به گزینش شایسته، حفاظت از مرزهای تولید دانش، اختصاص درست و شایستهمدار منابع آموزش و پژوهش و برکشیدن نهاد دانش اهتمام ورزید، پایههای حکمرانی مطلوب جامعه در سایر شئون نیز نضج خواهد گرفت و امید، مشارکت شهروندی و گسترش تولید نیز رخ خواهد داد.
به برخی شهروندان بیشتر مهر بورزید
برخی ایرانیان در طول دهههای پیشین بیش از سایرین مورد کممهری و بعضا ظلم قرار گرفتهاند؛ در داخل کشور به دلایل سوءتفاهم و جزماندیشی و برداشتهای سلیقهای از دین و سیاست، به کناری رانده شدهاند یا به بهانههای گونهگون مورد قضاوت نادرست در حلقه محدود شناخت حداقلی قرار گرفتهاند، آزرده و دلزده شدهاند، به کنجی خزیدهاند یا مهاجرت کردهاند یا ناشایستهسالاری را شوربختانه زیست کردهاند، لب گزیدهاند و تاسف خوردهاند، چون در دل عشق میهن داشتهاند سکوت اختیار کردهاند، به امید روزهای روشن و بهتر زندگی کردهاند و وفادار و استوار، هماره یار و همراه وطن ماندهاند. شمارگان ایشان اندک نیست.
شناساییشان کنید، ایران برای ایران ماندن به ایشان نیازمند است. بگذارید در واقعیت و عمل هم رئیس همهجمهور باشید و با توانایی، اعتقاد و پتانسیلی که دارید پس از سالیان جدا زیستن و دلشکستگی و استخوان در گلو بغض فروخفتن، همه را برای میهن گرد هم آورید. سازندگی و جبران عقبماندگیها، آن هم در هنگامهای که ابرچالشها پرشمارتر و قدرتمندتر از آن است که بدون توان همه ایرانیان بتوان آنها را پشت سر گذاشت، نیازمند استفاده بهینه از توان بالقوه و بالفعل همه شهروندان و دوستداران ایرانزمین است. به نیکی میدانید که فرصت طلایی سرمایهگذاری در صنعت نفت و گاز شاید سپری شده باشد، ضمن اینکه درآمدهای ما از نفت و انرژی، بهعنوان کشور دارای دومین مجموع ذخایر نفت و گاز در جهان، با توجه به کاهش جدی نقش سوختهای فسیلی در دهه آینده، با ناپایداری اساسی مواجه خواهد بود. از سویی، سرمایهگذاری ناچیز در توسعه زیربنایی حملونقل از جمله شبکه ریلی و کریدور هوایی، به همراه ضعف مزمن در سرمایهگذاری تولید برق، بهویژه از منابع پاک و غیرفسیلی، از موانع قوی و خطرناک آمایشی و ماندگاری جمعیت در کشور هستند که چهبسا از ابرچالشهای امنیتی جدی در چهار سال پیشروی شما باشند.
معتقدم بهرغم این ابرمشکلات مزمن که سیاسیبازی ناکارآمد و بعضا توهممحور و انزوای بینالمللی بر عمق آنها افزوده است، اما دولت مبتنی بر آرای مردم و با پشتوانه توان، دانش، ثروت و وطنمداری همه شهروندان، باز هم تاکید مکرر میکنم همه، نه برخی شهروندان، میتواند ققنوسوار برخیزد و کیمیا کند، به شرط آنکه اصول مورد اشاره حکمرانی خوب و سنجهمحور، شفافیت، شایستهسالاری، شاهدمحوری و اعتماد و احترام به شهروندان بهعنوان ولینعمت را هماره نصبالعین قرار دهید و همیشه به جدیت و بدون مسامحه از همه کارگزارانتان طلب کنید. بهعنوان نمونه، این کشور میتواند، اگر بخواهد و همه با هم، همپیمان شویم و موانع پرشمار امنیتی، اطمینان و زیرساختی و... را برطرف کنیم، سالانه بهراحتی حداقل ۵۰میلیارد دلار درآمد گردشگری داشته باشد، هزاران شغل از این مسیر ایجاد کند و بسیاری فرصتها بیافریند.
زیرساختهای گردشگری با استانداردهای جهانی نیازمند سرمایهگذاری کلان چند میلیارد دلاری است. دولت شما اگر بتواند تضمین سیاسی لازم در سطح بینالمللی را در این زمینه فراهم آورد و سپس دست یاری به سوی هموطنان مقیم خارج از کشور برای ایجاد زیرساخت و سرمایهگذاری در این زمینه دراز کند، تردید نکنید که سیل داوطلبان ایرانی، شما را از دریافت وام بانکی بینیاز خواهد ساخت. در سایر امور هم همین است، از این فرصت گذرای تاریخی که در اختیار شماست، همانگونه که در کارزارتان هم بهدرستی به آن پرداختید، بهرهگیری بهینه کنید برای بازسازی ایران به همت و مشارکت همه ایرانیان. اکسیر اطمینان معجزه میکند، فقط کافی است زمینه بیافرینید و امنیت و اطمینان شهروندان به بالادست را عملا تضمین کنید و پای آن بایستید.
سلامت جمهور را اولویت بگذارید و تضمین کنید
در ابتدای این نوشتار خواستم رئیسجمهور سلامت باشید. در پایان میخواهم درخواست کنم اولویتتان را سلامت جمهور قرار دهید. یقین دارم و شما را میشناسم که به سلامت به معنای ترجمان دقیق و جامعی که به آن اشاره رفت، باور دارید و کارنامه شما در هنگامه مسوولیتهای نظام سلامت، گواه این باور است. بهعنوان جستارگر و پژوهشگر سلامت، شهادت میدهم در بازه قرن گذشته که این سرزمین به شکل مدرن وزارت متولی سلامت داشته است، هیچگاه سلامت به معنای نیکبودی کامل جسمی، روانی و اجتماعی، دغدغه نظام تصمیمسازی و اجرایی سلامت نبوده است.
بیان این واقعیت، به هیچ روی چشمبستن بر اقدامات ماندگار و تاثیرگذار بر سلامت ایرانیان، از جمله ایجاد و گسترش شبکه مراقبتهای بهداشتی اولیه و تطورات پرشمار آن و نادیدهگرفتن نفسهای ارزشمندی که برای تحقق سلامت شهروندان این مرزوبوم جانفشانی کردهاند، نیست. جان سخن اینجاست که لازم است سلامت شهروندان، بهعنوان حق بدیهی ایشان، نه منت و هبه دولت، اولویت باشد، واقعا باشد، به علتالعلل، یعنی مولفههای اجتماعی موثر بر سلامت واقعا پرداخته شود و دغدغه مالی شهروندان برای دسترسی شایسته و نیازمحور به خدمات باکیفیت در هنگام نیاز به کمینه خود برسد.
ما هیچوقت در چنین شرایطی نبودهایم، میدانید چرا؟ چون رئیس دولت هیچوقت سلامت را به این شکل نفهمیده است. من طمع دارم شما اولین رئیس دولت باشید که اینچنین به سلامت بنگرید تا اینکه سلامت را به ایجاد بیمارستان و مرکز درمانی و آموزش و پژوهش و... بکاهید. تا به امروز، سلامت، موتور محرکه جامعه پایدار و سالم و عامل رشد کشور پنداشته نشده است. سلامت اجتماعی بهعنوان رکن بنیادین سلامت فقط یک شوخی بوده و سلامت روانی که ریشه در بسیاری شئون سیاسی و فرهنگی و اجتماعی دارد که یقینا ورای مرزهای وزارت بهداشت است، بعضا با مواردی که برخی در قسمتهای پیشین این نوشتار آمد، به مسلخ برده شده است.
وزیر بهداشت، تقریبا همیشه یک متخصص بالینی بوده که تعارض منافع به معنای اشد در وی نهادینه بوده است و سازوکار ادغام شئون سلامت در همه ابعاد سیاستگذاری عمومی، با هدف نیل به سلامت در همه سیاستها، به طنزی تلخ شبیه بوده تا ضرورت و پایه حکمرانی خوب. افراد نابرخوردار، از جمله شهروندان دارای معلولیت، در بهترین حالت به حال خویش رها شدهاند و با ژست و پرستیژ نظام سلامت عدالتگرا، بدترین تفکر اداره نظام سلامت در عمل خود را به شهروندان مظلوم و بیپناه حمل کرده است که محصول آن به گواهی همان آماری که انشاءالله احصا کردهاید و زین پس بر پایه آن حکمرانی خواهید کرد، به پرداخت از جیب بالای ۵۰درصد، کاهش قابلتوجه سهم سلامت از محل درآمد ناخالص داخلی به زیر ۵درصد و افرایش هزینههای فقرزای سلامت انجامیده است.
همه این موارد در بستر نارضایتی فزاینده فراهمآورندگان خدمات سلامت به دلیل تعرفههای بسیار غیرواقعی، عدماستقرار معنادار نظام پزشک خانواده و نظام ارجاع پس از دو دهه که در انتهای وزارت شما در سال ۱۳۸۴ شروع شد و متاسفانه رفتارهای سیاسی و غیرکارشناسانه در بستر تعارض منافع پیشگفت، آسیب جدی به باور آن نزد مردم و کادر سلامت وارد ساخت و ساختار فشل و فربه وزارت بهداشت که بهرغم شواهد قابل اتکا برای بهسازی آن، تولیت و تصدیگری را به گونهای در هم آمیخته که کارآیی را بهشدت کاسته و عدالت را از دسترس دور کرده است، به این ناکارآیی مزمن و دامن زدن به نابرابری بهرغم گزارشهایی که سعی دارند خلاف آن را بنمایانند، دامن زده است. گروه پژوهشی ما در سالیان اخیر برای همه این موارد، شواهد پژوهشمحور و راهحلهای شدنی بر پایه بافتار بومی کشور تولید کرده و سعی داشته است این توصیههای عملیاتی را مشفقانه و با حمایتطلبی به تصمیمسازان برساند. امید است وزیر و کارگزاران منصوب شما در پی اصلاح باشند و ورای تعارض منافع آشکار، در کاهش درد و دغدغههای بحق مردم، بهویژه نابرخورداران که صدای ایشان به جایی نمیرسد اقدام درخور کنند.
در این راستا پیشنهاد و خواهش میکنم:
۱. برای مدیریت تعارض منافع، برنامه جدی و دانشمحور داشته باشید. وزیر بهداشت را لزوما توسط حلقه تنگ افرادی که میشناسید انتخاب نکنید. فکر نکنید حتما فوق تخصص بالینی را برای وزارت انتخاب کنید، این همان مصداق گسترش تعارض منافع است. وزیر سیاسی توانمند، عددفهم، معتقد به سلامت ورای مراقبت سلامت، آگاه و عامل به همکاری بین بخشی، مورد وثوق مردم و برخوردار از احترام و پذیرش قاطبه منابع انسانی سلامت انتخاب کنید. باز هم تاکید میکنم لزومی ندارد وزیر حتما قبلا در این سمت یا مشابه آن بوده باشد، فوق تخصص بالینی داشته باشد یا بعضا خود در به وجود آوردن وضع موجود مقصر باشد، دلیل و شواهد متقنی در دست نیست که چون پزشکان قدرتمند هستند، زیر بار وزیر غیرمتخصص بالینی نمیروند.
۲. شورای سیاستگذاری سلامت ایرانیان درست کنید، هم وزیر و معاونان و تصمیمسازان وزارت بهداشت در آن باشند، هم متخصصان مستقل، دانشمند، پژوهشمحور و همهجانبهنگر از طیفهای گوناگون و از گرایشهای غیربالینی شامل اقتصاد و سیاستگذاری و ارتقای سلامت و جامعهشناسی و... که با حکم معاون اول شما و فارغ از گرایشهای سیاسی انتخاب شوند، بتوانند به وزیر سقلمه بزنند، جلوی تصمیمات فردمحور و بدون شواهد وی را بگیرند و دغدغه برخورد شخصی یا به دست آوردن دل وزیر، اندیشه نخست ایشان نباشد. تصمیمهای جدی را به ایشان بسپرید و معاون کل تکنوکرات شایسته در وزارت بهداشت و سایر وزارتخانهها بگذارید، ژنرالی که از سربازی تا سپهبدی در حیطه تخصصی -اینجا سلامت- را طی کرده باشد، گرایش سیاسی افراطی نداشته باشد، مورد وثوق و احترام همه ذینقشان باشد و بتواند بدون تشویش سیاسی، سلامت را مدیریت کند.
۳. دانشگاهها را در بالا اشاره کردم. با توجه به اینکه خودتان رئیس دانشگاه بودهاید، اصلاحات مورد اشاره را از دانشگاههای علومپزشکی شروع کنید. امید بازرفته اعضای هیات علمی و دانشجویان و پژوهشگران را بازسازی کنید. عدالت را که چند سالی است با مساوات خلط شده است سرلوحه قرار دهید، به همان گونه که مولا علی، سلام خدا بر او باد، فرمود که هر چیز سر جای خودش باشد. این مهم از انتخاب شایستهسالارانه مسوولان دانشگاه توسط دانشگاهیان آغاز میشود. مردم اگر میتوانند شما را بهعنوان رئیسجمهور برگزینند، دانشگاهیان بهیقین میتوانند مسوولان خود را به شایستگی انتخاب کنند. بگذارید شما رئیسجمهوری باشید که فرهنگ طلبکار بودن و پاسخدهی بالادست را حمایتطلبی میکند. در کارزارتان نشان دادید که روحیه شما این است. شما رئیس شورای عالی انقلاب فرهنگی هستید، این ظرفیت را برای بازگرداندن سرمایه اجتماعی به دانشگاهها و بنیانهای علم کشور به بهترین شکل استفاده کنید.
۴. از وزیر بهداشتتان بخواهید هنگام تقدیم برنامه خود به مجلس، تکلیف نظام اخلاقی حاکم بر بخش سلامت کشور و همچنین نظام ارائه خدمات سلامت را روشن کرده و شفاف اعلام کند که چه در سر دارد. دو دهه بازی با نام و حیثیت پزشک خانواده و نظام ارجاع کافی است. از آخرین رمق باقیمانده در بخش سلامت کشور بهره بگیرید و تکلیف نظام ارائه خدمت را یکسره کنید. باور کنید برای نیل به پوشش همگانی سلامت، هیچ نسخهای جز استقرار بومی و همهجانبه پزشک خانواده و نظام ارجاع عملیاتی و کارآمد بر بستر سلامت الکترونیک نداریم. اصولا چون وضع مالیمان خوب نیست، چارهای نداریم جز اینکه پوشش همگانی سلامت را مسوولانه و با اولویت ایجاد کنیم.
خیلی باعث شرمساری است که ۲۰سال گذشته و اوضاعمان در این زمینه بدتر شده است. شما وزیر بودید شروع کردید، در قامت رئیسجمهور به انجامش برسانید. خیلی دیر شده و مردم خسارت آن را با فقیر شدن و عدمبهرهگیری از خدمات موردنیاز پرداختهاند که براساس اصل بیستونهم قانون اساسی، شایسته ایرانیان نیست. وزیر و کارگزاری را به کار نگمارید مگر پیمان ببندد و شرف خود را گرو بگذارد که تا سال ۱۴۰۶، پزشک خانواده و نظام ارجاع بر بستر سلامت الکترونیک کارآ برای همه شهروندان انجام میشود. الاهم فیالاهم کنید، نمیشود همه کارها را کرد، تجربه زیسته دنیا نشان میدهد چارهای جز این نیست، اولویت اول اجراییتان را اینجا بگذارید، پایش مداوم کنید، به ملالتها بیتوجه باشید و سلامت جمهور را تضمین کنید.
تلاشم این بود که مسائل جدی و بنیادین را صمیمانه بگویم. امیدوارم قابل بهرهگیری باشد. خوشوقت و مفتخرم عرض کنم که برای تمام این پیشنهادها، پژوهشهای جدی منتشر شده موجود است که دغدغه مسیر پژوهشی ما با محوریت حکمرانی خوب سلامت بوده است که هم در منابع عمومی در دسترس است و هم اگر لازم باشد قابل ارائه است. برایتان در این مسیر دشوار اما مقدس خدمت به مردم، توفیق، بهروزی، عزم راسخ و سعی بلند از بارگاه پروردگار آرزو میکنم.
خدایا چنان کن سرانجام کار
تو خشنود باشی و ما رستگار
* استاد سیاستگذاری سلامت دانشگاه علومپزشکی تهران