ابوالفضل فاتح نوشت: این روزها با نظرسنجیهای گوناگونی مواجه هستیم. متاسفانه آشفتگیها، و ناهمخوانیهای این نظرسنجیها، دید روشنی از وضعیت کاندیداها ارایه نمیدهد و بی اعتمادیهایی را دامن زده است. اما تقریبا همه نظرسنجیها، در میزان قطعی مشارکت، تفاوت چندانی ندارند و آن را حدود ۴۲ تا ۴۵ درصد میدانند که با احتساب افرادی که به احتمال زیاد در انتخابات مشارکت میکنند این میزان به حدود ۵۰ درصد میرسد. باور نگارنده این است که این میزان میتواند بنا به شرایط روزهای آینده بین ۴۸ تا ۵۸ درصد نوسان داشته باشد.
انتخابات دشوار
چنانچه در نوشته قبلی عرض شد، با «انتخابات دشواری» برای همه مواجه هستیم. انتخابات زودهنگامی که بسیاری را غافلگیر کرده و فقدان برنامه شاخصه آن است. جناح اصولگرا خود را تداوم دولت رییسجمهور فقید میداند، اما نمیداند چگونه با توجه به تورم و مشکلات عمیق مردم، با عدد و رقم از عملکرد آن دفاع کند. شورای نگهبان با یک پرسش اساسی مواجه است: چرا برای یک جناح پنج کاندیدا قرار داده است؟ و چند نفر را به یک نفرقرار داده است و چرا کاندیداهای کم درصدی را تایید و بسیاری از کاندیداهای ۵۰ درصدی را خانه نشین کرده و تراز انتخابات را پایین آورده است. اصلاحطلبان با دشواری مواجه هستند، چرا دو انتخابات قبل را تحریم و در انتخابات اخیر حضور یافتهاند و چگونه مرددین را به صحنه خواهند آورد و اگر شکست بخورند، چه آیندهای برای خود متصور خواهند بود؟ و اگر پیروز شوند در چارچوب فعلی چه نتیجهای بهتر از دولت روحانی خواهند گرفت؟ تحریمیها با دشواری مواجه هستند که بخشی از دوستان اصلاحطلب به صحنه آمدهاند و آنها را همراهی نمیکنند و هم اینکه آلترناتیو مشخص آنها برای ترک مشارکت چیست و این قهر تا چه زمانی ادامه پیدا خواهد کرد؟ دشواری دیگر و مهمتر این انتخابات، پیچیدگیها و کنشهایی است که از سوی جریانات فشار و حامیان پشت پرده آنها در شرایط رقابتهای نزدیک شاهد بوده ایم و هر گاه رقابت سخت میشود به تنظیمات کارخانه باز میگردند.
اشکالات کمپین ها: وضوح گفتمانی
فقدان وضوح گفتمانی از اشکالات کمپین انتخابات فعلی است. کمپینها هنوز به روشنی توضیح ندادهاند گفتمان خود را ذیل کدام یک از اصول بنیادی تعریف کردهاند و به کدام یک اولویت بیشتری بخشیدهاند. آزادی؟ عدالت؟ ملیت؟ معنویت؟ پیشرفت؟
کمپینها تاکنون مسائل اساسی کشور و مردم و کلافهای سردرگم و اینکه «چرا به اینجا رسیده ایم؟» و « برنامه و راهحل من چیست؟» و «چگونه به انجام خواهد رسید؟» را هدف قرار ندادهاند. مردم انتظار دارند مشخصا دریابند که اگر به صحنه بیایند و هر یک از کاندیداها را برگزینند، دقیقا تا ۴ یا هشت سال دیگر در حوزههای اساسی با چه برنامه، چه پدیده و دستاوردهایی مواجه خواهند بود و اگر رای ندهند، چه تفاوت عمدهای ایجاد خواهد شد؟ کاندیدا باید با قید مصادیق و ذیل گفتمان اصلی خود، برای مردم روشن کند ایران با او به کجا خواهد رسید؟ و بدون او چه خواهد شد؟
مناظرات هیجان کش
شیوه مناظرات دیگر اشکال انتخابات بود. مناظرات تلویزیونی نظیر فیلمها و سریالهای تلویزیونی میتواند به صورت اکشن، رمانتیک یا کسالت آور طراحی شود. در طراحی فعلی بسیار دشوار است که از مناظرات تلویزیونی افزایش مشارکت حاصل شود به ویژه که طبق تجربه یک جریان چندان علاقهای به افزایش مشارکت ندارد و آن را مخل پیروزی خود میداند. مردم که از زندگی و جامعه و در سطح ملی با پیچیدگیهای فراوانی مواجه هستند، نیازمند شخصیتی صادق با عمق استراتژیک، تصمیم ساز، مساله شناس، راهحل محور و دارای اقتدار لازم برای پیاده کردن تصمیمات هستند. طراحی مناظرات امکان بروز و ظهور و ارزیابی چنین توانمندیهایی را از کاندیداها به مخاطبان نمیدهد. برعکس، در فضای کسالت آور فعلی، بیشتر از انتخابات و سطح دانش و توانمندی بسیاری از کاندیداها گریزان شده و یا نهایتا کسانی که تصمیم به مشارکت داشتهاند اندکی رایشان جابهجا شده است.
راهحل مناظرات
باید به مناظرات انرژی جدیدی تزریق شود. یکی از استراتژیهای شناخته شده در رقابت، استراتژی اقیانوس آبی است. بر اساس این استراتژی وقتی در یک سطح با رقابت شدیدی مواجه هستید، بهتر است سطح و عرصه جدیدی را بگشایید و بر مشکلی تاکید کنید که میتوانید بگشایید. با بهرهگیری از این استراتژی پیشنهاد میشود ضرورتا همه وقت به عین پرسشها پاسخ داده نشود و در هر بار صحبت، اولا از زاویه جدیدی به موضوع ورود شود و ضمنا موضوع و پرسش یا مساله جدیدی نیز از سوی کاندیدا تولید شود که خود کاندیدا با «مگا ساجسشن»هایی که ارایه میدهد (در این خصوص متعاقبا توضیح داده شده است)، میتواند راهحل خوبی برای آن باشد و دیگر کاندیداها را به چالش بکشد. صراحت و قاطعیت کاندیدا در بیان مواضع و نقد شرایط و رویکرد خلاقانه با ادبیات غیر تکراری و همچنین نقد رویکرد دیگر کاندیداها با رعایت ادب اما صراحت میتواند اوضاع را بهبودبخشد و کاندیدا را متمایز کند.
حاکمیت مجازی و فراموشی فضای واقعی
خلاقیت، تمایز، قدرت و فراگیری، شاخصههای یک کمپین مدرن است. به رغم تلاشهای فراوان صورت گرفته، از کاستیهای تبلیغات انتخابات جاری، ضعف همه این شاخصهاست. به علاوه، کمرنگ بودن یا فقدان بسیاری از فاکتورهای حداقلی کمپینهای تبلیغاتی مشهود است . هر کمپین حداقل باید از شعار، رنگ و لوگو برخوردار باشد و بتواند خود را از رقیب متمایز کند. توجه به اینترنت و رسانههای اجتماعی اقدامی درست، اما فراموشی فضای واقعی و کلاسیک اشتباهی مهلک است. تا وقتی اینترنت انتخاباتی و خانهها فوتبالی است، تا وقتی ستادها شلوغ و خیابانها خلوت است، رای از فضای مجازی به فضای واقعی وارد نخواهد شد و از ابر مجازی، باران نخواهد بارید.
راهحل
باید بین فضای مجازی با فضای واقعی ارتباط برقرار کرد. بعضا از«ده» رای مجازی، بیش از چند رای واقعی حاصل نخواهد شد. تا موج سخنرانیها در سراسر کشور شکل نگیرد، تا درب خانهها زده نشود، تا در و دیوار رنگ انتخابات نگیرد، تا سفرها به دورترین نقاط صورت نگیرد و تا کاندیداها در تهران و با شخصیتهای تکراری، برنامه اجرا کنند، هیجان فضای مجازی به فضای واقعی منتقل نخواهد شد و درصد مشارکت آراء تحول چشمگیری نخواهد یافت. انتخاباتی کردن فضا نیازمند ترکیبی فعال از شکبههای اجتماعی و دیگر رسانههای اینترنتی، رسانههای کلاسیک و حضور واقعی و فیزیکی است. همین سال گذشته همه شاهد بودیم که در ترکیه که فضای مجازی و رسانههای اینترنتی اجتماعی و تلویزیونی گستردهتر از ایران است، چگونه فضای کوچه و خیابان مملو از کارناوالها و تحرکات انتخاباتی بود. روشهای سنتی و کلاسیک در کنار روشهای مدرن، ترکیب مناسب و موثرتری را شکل میدهند و نباید به یک شیوه اکتفا کرد.
خانه نشینی سلبریتی ها
اینترنت بهشدت سلبریتی محور است، بدون مشارکت فعال سلبریتیها بعید است در فضای مجازی کمپینی به پیک خود برسد. پس از قضایای ۱۴۰۱، که حضور سلبریتیها در فضای مجازی و واقعی پر شمار بود، اینک بسیاری از آنها سرخورده از فشارها، خانه نشین شدهاند. فضای مسلط بر شبکههای اجتماعی تحریمی است. سلبریتیها در این فضا برای توجیه حضور در انتخابات به نفع هر کاندیدایی با فشار فزایندهای مواجه خواهند شد و به اصطلاح با امواج کنسل شدن مواجه خواهند بود. با توجه به این واقعیت، سرمایهگذاری صرف کمپینها، روی شبکههای اجتماعی، از خطاهای استراتژیک انتخابات فعلی است. باید در کنار فضای مجازی، برای فضای کلاسیک و به اصطلاح واقعی اهمیت ویژهای قائل بود، که فعلا چندان مورد توجه کمپینها واقع نشده است.
ابرفرازها (مگااستیتمنت ها) و ابررخدادها (مگاایونت ها)
مگا استیتمنتها (ابر فرازها)، مگا ایونتها (ابر رخدادها نظیر ابر اجتماعات)، مگا ساجسشنها (ابر پیشنهادات) و مگا دیسیژنها (ابر تصمیمات) مولفههای اصلی کمپینها هستند و در پمپاژ انرژی و معنا بخشی به کمپینها بسیار موثرند. در این انتخابات فعلا با ابررخداد خاصی مواجه نبوده ایم و هیچ کاندیدایی نتواسته اجتماعی عظیم و یا ورودی متمایز و انرژی بخش را پدید آورد. تنها ورود فعال، جرقه آقای ظریف نظیر همراهی اوباما در کمپین آمریکا، بوده است که با نمونه مشابهی در حوزه دیگری امتداد نداشته است. مجموعه آنچه یک کمپین انجام میدهد باید در عمق ادراک جامعه بنشیندو نهایتا کمپین کاندیدا و شخص کاندیدا را باید از زبانها به چشم و از چشم به دل مردم بنشاند. صرفا بر سر زبان افتادن کفایت ندارد و اقدامی که به چشم و دل ننشیند و جامعه را قانع نسازد، موجب رای آوری نخواهد شد. همچنین، در انتخابات جاری به ندرت با پیام یا نمادی مواجه هستیم که قابلیت تکرار داشته باشد. اهمیت ابرفرازها در این انتخابات چندان جدی دانسته نشده است. پیامها و نمادهای انتخاباتی باید قابلیت تکرار داشته باشد و مردم بتوانند آن را به آسانی تکرار و استنباط کنند و بخشی از آمال آنها را شامل شود و صرفا یک جرقه آنی نباشد. کمپین با پیشنهادات خلاقانه بزرگ و تصمیمات بزرگ کاندیدا برای تغییرات مثبت در روش حکمرانی و زندگانی مردم مفهوم واقعی خود را پیدا خواهد کرد.
راهحل میانبر با « مگا ساجسشنها یا ابر پیشنهادها»
در انتخابات سریع فعلی، مثل مسابقات اتومبیلرانی سریع، تنها یک خطا یا تاخیر میتواند فرد را از پیست رقابت بیرون بیندازد و یک اقدام به موقع میتواند کاندیدا را پیشی دهد. کاندیداها در فرصتی اندک نیازمند اعتمادسازی نسبت به شخصیت خود، سیاستها و اهداف و برنامه خود و تیم خود هستند. کاندیدا باید بتواند به وضوح نشان دهد، از اراده و کارآمدی لازم برای تحقق برنامه خود برخوردار است. از کاندیدا انتظار میرود در همین مسیر ییشنهادهای محسوس و قابل ارزیابی برای مردم ارایه دهد. معمولا برای معنا بخشی به گفتمان اصلی کاندیدا و سیاست هایش و به عنوان یک راهحل میانبر، از «مگا ساجسشن ها» و « مگا دیسیژن ها» ی قابل تحقق و اعتماد به عنوان مصادیق مهم و متمایز کننده بهرهگیری شود. ابر پیشنهادها به دلیل گستردگی و عمق و تاثیرگذاری بر قشر وسیعی از مردم و زندگی آنان، به کمپین کاندیدا شخصیت جدید و متمایزی بخشیده و زمین و زمینه جدیدی میآفرینند. ابرپیشنهادها (مگا ساجسشن ها) ماهیتا باید بسیار قوی و سریع الانتقال باشند و ماهیت برنامهای داشته باشند. ابر پیشنهادات و ابر تصمیمات به شرطی که مردم از کاندیدایی باور کنند، دریافت جدیدی از سبک مدیریت «رییسجمهور» ایجاد میکنند و میتوانند شاخصی روشن برای فهم سایر سیاستها و «ماکرو برنامه»های هر کاندیدا تلقی شوند، یعنی مردم بتوانند با ارزیابی آن پیشنهادها، بفهمند این کاندیدا در نمونههای دیگر چه رویکردی را اتخاذ خواهد کرد. پنج زمینه اقتصادی - معیشتی، اجتماعی - فرهنگی، آموزشی - دانشگاهی، سیاست خارجی و سیاست داخلی به عنوان پنج ستون اساسی برای ارائه ابر پیشنهادات و ابر تصمیمات هستند که هر کاندیدا را از دیگر متمایز میسازد و میتوانند در قالب برای کوتاه مدت (صد روزه) و بلندمدت (چهارساله) ارائه شده وشمایل هر کمپین را مشخص سازند .در این صورت مردم می توانندبدانند با هر یک از کاندیداها در ۴ سال آینده به کجا خواهند رسید. میتوانند بدانند در هر موضوعی کی، چگونه و چقدر؟ مثلا وقتی میگوید «سفرهها را بزرگ میکنم» بایدروشن سازد، دقیقا قرار است چه اتفاقی بیفتد؟ چقدر و به چه میزان و چگونه ؟
بی اعتمادی به نظرسنجی ها
نظرسنجیهای گوناگون از ویژگیهای فضای انتخاباتی است. اما معمولا در هر کشوری دو- سه نهاد مشخص هستند که تلاش دارند خود را از منافع کاندیداها و کمپینهایشان دور نگاه دارند و به افکار عمومی، تصویر دقیقتری از روندها ارایه دهند. در انتخابات جاری متاسفانه تاکنون، با آمار و ارقام و نوساناتی مواجه هستیم که دید روشنی از وضعیت کاندیداها ارایه نمیدهد و بیاعتمادیهایی را دامن زده است. از دلایل آن، رقابت سنگین در درون جریان اصولگرا برای تعیین کاندیدای نهایی است. گویی نهادهای نظرسنجی نیز تحت تاثیر این رقابت، اعداد متفاوتی ارایه میکنند. اعتماد به نهاد نظرسنجی نباید قربانی رقابتهای درون جناحی و یا بین جناحی شود.
کاندیداها چه میتوانند بکنند؟
با توجه به هفته پایانی و دو مناظره مهم پیش رو، ضمن لحاظ پیشنهادات فوق الذکر، در این مجال موارد ذیل برای هر کاندیدا پیشنهاد میشود. کاربست این پیشنهادات موجب تغییر سطح مناظرات و کمپینها در فرصت پیش روی خواهد بود:
آقای مسعود پزشکیان
مسعود پزشکیان یکی از سه کاندیدایی است که شانس بسیار خوبی برای مرحله دوم دارد. او با توجه به شرایط جاری و دامنه وسیع مخاطبانش از نظر سیاسی، طبقاتی و قومی و مذهبی بازه عجیب ۲۵ درصد تا حتی فراتر از ۵۰ درصد آراء صندوقها را میتواند شامل شود که اگر به مطالبات طیف وسیع مخاطبان این کمپین توجه بیشتری شود، نتایج وضعیت بهتری را رقم خواهد زد. پزشکیان در معرفی خود به عنوان کاندیدایی با صداقت و پاکدست با رویکرد اصلاحی و در عین حال وفادار به چارچوبهای اصلی نظام موفق شده است. اما در معرفی عیار اصلاحات مد نظرش، چندان تلاشی نشان نداده است. در سفرها و مناظر ات نیازمند روشن ساختن اهداف و برنامههای اصلاحی، قاطعیت در تصمیمات و نشان دادن قابلیت اجرای تصمیمات بزرگ است.
راهحل کمپین مسعود پزشکیان
در این شرایط که انتخابات سه ضلعی است و فعلا آراء هر سه کاندیدای اصلی به هم نزدیک نشان داده میشود و ائتلاف دو کاندیدای دیگر قطعیت ندارد، هر گونه کاستی معنیدار در آراء مسعود پزشکیان و تحرک ناگهانی در آراء رقیبان میتواند، حتی رفتن او را به دور دوم با خطر مواجه کند. از این روی حضور قوی در دو مناظره بعدی و ارایه ابر پیشنهادهای قابل اعتماد محسوس، میتواند وضعیت را در روزهای سریع انتخابات تغییر معنیدار دهد. همچنین، نقطه ضعف کاندیداهای دیگر آن است که به هیچ وجه نمیتوانند خود را نماینده همه مردم ایران معرفی کنند و صرفا در خاستگاه جناحی خود در جستوجوی رای هستند. شمولیت داشتن میتواند برای هر کاندیدا نقطه قوت محسوب شود. آقای پزشکیان تنها فردی است که میتواند خود را نماینده بسیاری از آنان که رای میدهند و رای نمیدهند و بسیاری از آنها که کاندیدا دارند و کاندیدا ندارند معرفی کند و بخشی از جنبشهای «پروگرسیو» را به خود جلب کند. البته قانع کردن مردمی که قهر کردهاند و مرددند آسان نیست و پزشکیان نیز تاکنون بیشتر تلاش کرده است از سبد ۵۰ درصد مشارکت کننده، رای خود را جستوجو کند و کمتر نگاهی به حدود ۵۰ درصد مرددین و قهر کنندگان داشته است. یکی از راهحلهای آقای پزشکیان شمولیت دادن بیشتر به خود و مخاطبان خود و گسترده کردن دامنه اصلاحات مد نظر ایشان به بخشهای بزرگتر و طیف گستردهتری از مردم و مطالبات مردم میهن است. آن گاه با توجه به شخصیت و عقبهاش میتواند از همه جناحها و طبقات، آراء معنی داری را جذب کند.
هر همراه، دو رای
اگر طرفداران آقای پزشکیان مایل به افزودن سبد رای او تا سرحد اطمینان بخش و رفع هر گونه تردید از نتایج هستند باید از فضای مجازی و ستادی، سری به فضای واقعی و مردم کوچه و بازار بزنند و هر یک، حداقل یکی از شهروندان دیگر را با خود همراه سازند تا نصاب رایشان بالا برود. در این صورت است که میتوانند گام موثری برای تضمین کاندیدای خود بردارند. مرددین فعلی اگر رای دهند احتمالا به آقای پزشکیان رای خواهند داد و با توجه به افزایش ۵ درصدی رای آقای همتی در سه روز پایانی انتخابات قبلی که از ۳ درصد به ۸ درصد افزایش یافت، این احتمال وجود دارد که رای آقای پزشکیان نیز در سه روز آخر بین ۵ تا ۱۰ درصد فزونی یابد.
آقای محمد باقر قالیباف
محمد باقر قالیباف، با توجه به سه دوره حضور در کمپین انتخابات ریاستجمهوری و حضور در ریاست مجلس، تا حدی آماده به کارزار انتخابات وارد شده است. او به عنوان یک دولتمرد سخن میگوید و تلاش دارد نمونهای به روز شده از جناح اصولگرا باشد. بیشتر اجرایی سخن میگوید تا اندیشهای و از دیگر کاندیداهای جناح خود کارآمدتر جلوه میکند و تلاش دارد از طبقه متوسط جامعه رایگیری داشته باشد. در طول مناظرات نسبت به بسیاری از کاندیداهای اصولگرا سرتر نشان داد، اما طرحی نو درنینداخت و بر اساس برخی نظر سنجیها کاهش احتمالی رای نسبت به روزهای نخست کمپین نیز د اشت.
مشکل آقای قالیباف، این است که نتوانسته از دیوارها ی جناح خود خارج شود و از بخشهای دیگر ملت کسب رای کنند. او در جناح خود نیز با رقابتی سنگین مواجه است و بعید است به آسانی به ائتلاف با او تن دهند. جامعه تشنه عدالت و انصاف است. برای آقای قالیباف دشوار است که بدون اعتراض به روند صلاحیتها و ستمهایی که به جناحهای دیگر در کشور میشود و با توجه به تبلیغات منفی فراوان جناح خودش، و با توجه به مطالب و شبهاتی که درباره عملکرد اقتصادی برخی همکاران و اطرافیان او صرف نظر از درستی یا نا درستی، در رسانههای گفته شده، بدون پاسخ مناسب و قانع کننده، بتواند خود را شخصیتی عدالت خواه و توانمند برای برقراری عدالت معرفی کند. با توجه به عدم اطمینان به نظرسنجیها، آقای قالیباف ممکن است ترجیح دهد، تا آخر بماند و وزن سیاسی خود را تعیین کند. او یکی از کاندیداهای همچنان جدی دور دوم است.
راهحل کمپین آقای قالیباف
آقای قالیباف، بعید است بتواند از خاستگاه اصلاحطلبان رایی به خود اختصاص دهد، اما اگر بتواند برای مناطق روستایی و طبقات کم درآمد بسته عملی معرفی کند و نشان دهد که بیش از جناح پایداری میتواند منافع ایشان را تامین نماید. همچنین اگر بتواند به جامعه مذهبی انقلابی (پایگاههای بسیج و هیات ها) اطمینان خاطر دهد، میتواند بخشی از رای آقای جلیلی را به خود اختصاص دهد. آقای قالیباف باید بتواند با سبک زندگی طبقات پایین دست جامعه ارتباط برقرار کند و قدری خودانتقادی را نسبت به خانوادهاش بپذیرد. معرفی تیمی با ویژگی فراگیر نیز به پایگاه رای او کمک خواهد کرد.
آقای سعید جلیلی
همچون آقای قالیباف، آقای سعید جلیلی نیز با اطمینان از تایید صلاحیت خود و حضور در رقابت پیشین ریاستجمهوری وارد صحنه شده است. او برنامههای مدون و مشخصی دارد و مخاطب میداند با چه کسی روبرو است. چندان دیپلماتیک سخن نمیگوید و تلاش دارد از خاستگاه جناحی- سیاسی خود فاصله نگیرد. کاندیدای اصلی بخش بزرگی از جناح اصولگراست و اصولگراترین فرد در میان کاندیداهای جناح خود به نظر میرسد.
مشکل آقای سعید جلیلی این است که برای ارتباط برنامههای خود با واقعیت جامعه دچار دشواری است و جلب اطمینان بسیاری از مردم برای اینکه این برنامهها، ایران را به جهش خواهد رساند، آسان نیست. بخشی از افکار عمومی جامعه نگران تنگ نظری و تندرویهای جریان منتسب یا حامی به ایشان است. گستردگی دامنه تحریمها و نوع دستاوردهای او در زمان مذاکرات، از سوی بسیاری از مردم جهش ایران تلقی نشده است. نوع ارائه او نیز تبلیغاتی نیست و هیجان لازم را در مخاطب بر نمیانگیزد. سعید جلیلی از بعد اجرایی و کارآمدی نیز، کارنامهای به اندازه رقیب خود ندارد.
نکته ضعف دیگر در آقای جلیلی، روشن نساختن نسبت کمپین او با ملیت است و البته کما بیش در بیان همه کاندیداها این کاستی مشهود است و خوب است در فرصت باقیمانده به آن پرداخته شود. مردم مایلند بدانند، ملیت در منظومه فکری آقایان کجا ایستاده است و چه منزلتی دارد. بعید است آقای جلیلی در هر صورت کنار بکشد و احتمالا او نیز تا پایان باقی خواهد ماند و وزن خود را در کنار قالیباف روشن خواهد ساخت.
راهحل آقای سعید جلیلی
سعید جلیلی باید با انرژی بیشتری در مناظرات سخن بگوید. نسبت به دیگر کاندیداها خنثی عمل نکند. نسبت مباحث با واقعیتهای جهانی و داخلی را روشن نماید و مشخصا معلوم نماید پس از ۴ سال با این تئوریها کشور به کجا خواهد رسید. نمونههای عملی موفق اندیشه او کجاست؟ مشکل دیگر آقای جلیلی نداشتن فراگیری و شمولیت است. اما میتواند قدری با سبک زندگی و ادبیات بخشهای دیگر جامعه ارتباط برقرار کند. آقای جلیلی باید قدری درباره بخشها و اقشار دیگر جامعه سخن بگوید. او باید روشن سازد که اگر رییسجمهور شود رییسجمهور اقلیت نخواهد بود. به نظر میرسد از جریان او در دل بخشهای دیگر جامعه قدری هراس وجود دارد. باید برای آن چاره جویی کند. آیا او نسبت به تندرویهای داخلی موضعی دارد؟
احتمال ماندگاری قالیباف - جلیلی
تصور فعلی آقای قالیباف و آقای جلیلی این است که در دور اول کسی رییسجمهور نخواهد شد و در هر صورت یکی از آنها به دور دوم خواهد رفت. لذا ترجیح را بر عدم انصراف میدهند. با توجه به نزدیکی آراء، آنها ممکن است این تصور را هم داشته باشند که شاید هر دو به دور دوم خواهند رفت و پزشکیان حذف خواهد شد. این خطری است که البته هر سه کاندیدا را تهدید میکند.
آقایان پورمحمدی، قاضیزاده و زاکانی
با توجه به نظر سنجیها، آقایان یاد شده، مخاطب چندانی را به سوی خود جلب نکردهاند، و برای وزن کشی هم شرایط خوبی ندارند. چه بسا راهی جز انصراف و ائتلاف نیست. اگر انصراف ندهند، بعید است نتیجه قابل ذکری بگیرند. اگر ائتلافی باشد، احتمال ائتلاف آقایان زاکانی و قاضیزاده با آقای جلیلی بیشتر و احتمال ائتلاف آقای پورمحمدی با آقای قالیباف است. مگر آنکه جناح اصولگرا کلا بر سر یک کاندیدا به جمع بندی برسند.
بیگانگی از مردم، بیگانگی با حاکمیت
اینکه اوضاع اقتصاد و سیاست و فرهنگ به جایی رسیده است که احدی آن را گردن نمیگیرد. اینکه سه انتخابات کشور بهطور پی در پی زیر ۵۰ درصد برگزار شده است همه ناشی از بیگانگی از مردم است. به ملتی درجه یک نمیتوان مسوولانی درجه دو و سه تحمیل کرد. آنچه رخ داده نتیجه استیلاجویی و انحصار طلبی و نتیجه نظارتهای استصوابی برای مصادره قدرت به نفع یک جناح است که در ترکیب فعلی کاندیداها نیز آشکارتر از روز است و عجیب است اگر کاندیداها به این بی انصافی آشکار اعتراضی نداشته باشند. این بی عدالتیها و آن بیگانگی از ملت، بیگانگی مردم از حاکمیت را به دنبال داشته است. اگر روزی قانع کردن مردم به عدم مشارکت دشوار بوده، امروز قانع کردن گروههای بزرگی از مردم به مشارکت دشوارتر است. همه کسانی که در صحنه انتخابات حاضرند و چشم در چشم مردم دوختهاند، مسوولان دیروز و امروز کشورند و آنان که سطوح بالاتری داشتهاند، مسوولترند. دیوار اعتماد اغلب مردم از ایشان فرو ریخته است و باز سازی آن آسان نیست.ای کاش متعهد شوند، عدالت و انصاف و عزت وشرف ایران را به جای قدرت و جناح مسلط گردانند. همه در برابر رنجهای امروز ملت مسوولند.ای کاش کسی از ایشان پیشقدم شود و از ملت شریف ایران عذرخواهی کند و هر جا هست برای جبران بکوشد. چه رییسجمهور شود و چه رییسجمهور نشود، گامی به سوی اصلاح برداشته است.
در هر صورت در ۸ تیرماه، چند ده میلیون ایرانی پای صندوقها حاضر شده و چند ده میلیون ایرانی نیز رای نخواهند داد. نه میزان مشارکت و نه نتیجه این انتخابات به واقع روشن نیست. با احتمال قطبی شدن انتخابات در مرحله دوم، ممکن است شاهد رقابت نسبتا سنگینتری باشیم و شاهد حمایت گستردهتری از آقای پزشکیان باشیم. نباید رای دادن و رای ندادن موجب شقه شقه شدن ملت شود. آزادی «حق رای» به همین مفهوم است. کسی نمیتواند رای دادن یا رای ندادن را به احدی تحمیل کند. اما رای دادن و رای ندادن هر دو کنشی است که باید خردمندانه و مسوولانه باشد و پیامدهای آن از هر سو پذیرفته شود. هر یک بکوشیم در فضایی مدنی، همان اقدامی را انجام دهیم که موجب سربلندی کشورمان و آیینمان و تضمین آینده ایران و مردم ایران خواهد بود.
نکته آخر آنکه در میزگردها مکررا به گونهای از آمدن ترامپ سخن به میان میآید که گویی آمدن او قطعی است. درباره انتخابات آمریکا در آتی خواهم نوشت. اما، حقیقت آن است که انتخابات آمریکا، انتخاباتی با فشردگی حداکثری است و عدم قطعیت شاخصه آن است. از این رو قضاوت درباره نتیجه انتخابات آمریکا بسیار زود است و نمیتوان همه چیز را به آن گره زد.