حضور دیروز دکتر ظریف به عنوان مشاور سیاست خارجی پزشکیان در تلویزیون موج جدیدی را بین نخبگان بسیجکننده انتخاباتی اصلاحطلب ایجاد کرد. آنها دوباره به کسب پیروزی امیدوار شدهاند. ظریف یک چهره شناخته شده برای بسیاری از مردم عادی است و حرفهای او افزون بر جمع نخبگان در میان مردم عادی هم شنیده شد و این از نظر انتخاباتی خیلی مهم است. زیرا میتواند برد و عمق پیام پزشکیان را افزایش دهد و راه او را برای همراه کردن آرای مردد هموار کند. زیرا به نظر میرسد کمپین پزشکیان هنوز در رسوخ به متن جامعه و بسیج رایدهندگان موفقیت لازم را به دست نیاورده است و ورود ظریف شاید بتواند تا حدی این مشکل را برطرف کند.
اما واقعیت امر این است که کمپین اصلاحطلبان با چالشهایی زیادی مواجه است. کمپین انتخاباتی یعنی ترس و امید. اصلاحطلبان شاید بتوانند مثل گذشته رایدهنده مردد و رای ندهنده را از قدرت گرفتن اصولگرایان بترسانند، اما نمیتوانند امید معتبری بدهند که قادر به مقابله موثر با این ترساند. سابقه آنها در کسب قدرت باعث بیاعتبار شدن پیام آنها شده است. در نتیجه کسانی که در رای دادن مرددند از خود میپرسند آیا اینبار اصلاحطلبان میتوانند؟
این همان تردید ویرانگری است که البته یک فرصت بالقوه برای قالیباف است، زیرا میتواند ادعا کند که بهتر از اصلاحطلبان قادر است با این تهدید مقابله کند و پاسخش معتبرتر از اصلاحطلبان است مخصوصا در شرایطی که اصولگرایان تندرو او را قبول ندارند. دلیل اینکه انتخابات تاکنون به متن جامعه سرایت نکرده همین است. تردیدها و نگرانیها جدی است. کسانی که عمر و جوانی خود را در راه اصلاحات گذاشتهاند اکنون ولو در خلوت خودشان این سوال را میپرسند که آیا واقعا اینبار فرق میکند؟ اصلاحطلبان تاکنون پاسخ معتبری برای این پرسش بنیان برافکن نیافتهاند. روشهای قدیمی آنها در ترساندن مردم از نامزدهای اصولگرا و قطبی کردن فضای انتخابات حول موضوعات حساس تا امروز موفق نبوده است.
اینرسی عدم مشارکت و عمق تردیدها بیشتر از آنی است که در ابتدا تصور میشد. باید دید که آیا در مناظره دوم که فردا برگزار خواهد شد، لحظه درخشانی اتفاق میافتد که پاسخی برای پرسشهای فوق باشد و موقعیت پزشکیان را تقویت کند؟ اگر اصولگرایان بخواهند در مناظرهها مستقیما ظریف را خطاب قرار دهند و به او حمله کنند در مسیر دو قطبیسازی مورد نظر اصلاحطلبان حرکت خواهند کرد. در غیر این صورت و سردتر شدن مناظرهها حتی امکان کاهش مشارکت دور از ذهن نیست. اتفاقی که به ضرر پزشکیان است و اگر ادامه پیدا کند به ضرر قالیباف هم خواهد شد. زیرا قالیباف هم در مشارکت زیر 45درصد در دور اول با چالش جدی از سوی جلیلی مواجه خواهد شد. بیشک جلیلی از کاهش مشارکت، بیشتر از دو رقیب خود سود میبرد و میتواند بزرگان اصولگرا را متقاعد کند شانس برنده شدن دارد یا در دور دوم و بدون نیاز به حمایت بزرگان اصولگرا برنده انتخابات شود.(شبیه همان کاری که احمدینژاد در دور دوم سال 84 انجام داد). رد قاطعانه انصراف جلیلی در روزهای اخیر ریشه در این نوع محاسبات دارد که شاید در شرایط فعلی خیلی هم دور از واقعیت نباشد.
سفرهای استانی نامزدها نشان میدهد فضای جامعه هنوز انتخاباتی نشده است. برگزاری دیرهنگام و طولانی مناظرهها حوصلهها را سر برده است. باید دید در روزهای آینده کدام اتفاقات میتواند باعث جلبتوجه عامه مردم به انتخابات شوند. واقعیت این است که در فضای سرخوردگی سیاسی، وعدهها و برنامههای معمولی نمیتواند موثر باشد. تجربه جهانی در این اواخر نشان میدهد که در شرایط سرخوردگی سیاسی مردم معمولا از نامزدهایی استقبال میکنند که اولا بیرونی باشند و جزو حلقه قدرت نباشند و ثانیا دنبال انجام اقدامات کاملا متفاوت و بنیادی باشند نه اقدامات و سیاستهای رایج و متداول. در حال حاضر هیچ یک از نامزدها و حتی پزشکیان وعده ایجاد تغییرات بنیادی را نمیدهند و یکی از دلایل سردی فضای انتخابات در جامعه همین است. نامزدها تقریبا تکراریاند و تقریبا همه آنها در حال حاضر هم پست رسمی دارند و بنابراین برای رایدهنده عادی غیرسیاسی تکراریاند. حرفهای آنها تفاوت جدی و بنیادی با یکدیگر ندارد مگر اینکه در ادامه معلوم شود دیدگاههای آنها بسیار متفاوت است.
اما در نهایت این رایدهندگان هستند که باید بپذیرند یک نامزد متفاوت از بقیه است و به عنوان نامزد بهتر به او رای دهند. مساله دیگر این است که تاکنون موضوع اعتراضات 1401 یعنی مساله زنان در کمپین هیچ یک از نامزدها بازتابی نداشته است.
اغلب بحثها درباره مشکلات اقتصادی مردم است، اما کمتر درباره سایر موضوعات بحث میشود. بنابراین برخی از رایدهندگان احساس میکنند دغدغهها و نگرانیهای آنها اهمیت زیادی برای نامزدها ندارد. درد مردم فقط اقتصادی نیست ضمن اینکه متغیر اقتصاد در انتخابات ایران زمینهای شده است. یعنی از بس در این مورد وعده داده شده و عمل نشده موضوع اقتصاد خاصیت قطبیکننده خود را از دست داده است و نمیتوان با آن شور انتخاباتی ایجاد کرد. ضمن اینکه در انتخابات مهمتر از وضعیت بد اقتصادی، پیدا کردن مقصر است. مردم معمولا مقصر بدتر شدن اوضاع اقتصادی را تنبیه میکنند و به او رای نمیدهند.
به خاطر درگذشت دلخراش آقای رئیسی انتقاد از او تا حدی غیراخلاقی است و نمیتوان او را مقصر وضع موجود دانست. چون دولت ناتمامی داشت. در نتیجه متغیر اقتصاد آنگونه که برخیها تصور میکنند سرنوشتساز نیست. وضع اقتصادی در سالهای گذشته مدام بدتر شده است و معکوس کردن این روند دور از ذهن است و رایدهنده به سختی آن را میپذیرد. خلاصه اینکه نوعی رکود بر کمپینهای انتخاباتی حاکم است. باید منتظر ماند و دید آیا وضع فعلی تغییر میکند یا ادامه مییابد؟
* تحلیلگر انتخابات و سیاست خارجی