امروز برای اولین بار، دو یادداشت فوقمحرمانه از مقامات ارشد دولت آمریکا را منتشر میکنیم که به مجموعهای از ارتباطات و جلساتی که در اکتبر ۱۹۵۲ آغاز شد اشاره دارد، که در آن مقامات بریتانیا تلاش کردند تا موافقت ایالات متحده را برای برکناری مصدق جلب کنند. دولت بریتانیا سالهاست که اکیداً از انتشار هر گونه مطلبی که مستقیماً به نقش این کشور در عملیاتی که در ۲۸مرداد ۱۳۳۲/ اوت ۱۹۵۳ رخ داد اشاره میکند، امتناع ورزیده و پیوسته ایالات متحده را تحت فشار قرار داده که هیچ مدرکی را از پروندههای آمریکایی فاش نکند. در واقع، سالهاست شواهدی وجود دارد که نشان میدهد انگلیسیها از نزدیک در ترویج و سپس برنامهریزی برای سرنگونی مصدق مشارکت داشتند. قانعکنندهترین منابع برای اثبات این مدعا، گزارشهای فاششده پس از اقدام سیا در سال ۱۹۵۴، و خاطرات شرکتکنندگان مختلف کودتاست. این یادداشت شامل صریحترین و رسمیترین سوابق اثرآفرینی انگلستان در کودتای سرنگونی مصدق است که تا به امروز به صورت رسمی به دست دولتها منتشر شده است.
این دو سند در ابتدا برای درج در آخرین مجموعه اسنادی که توسط دولت آمریکا در مورد دوران کودتا منتشر شد، در نظر گرفته شده بودند. در ژوئن ۲۰۱۷، وزارت امور خارجه، مجموعهای ۱۰۰۷ صفحهای از اسناد طبقهبندیشدهی دولتی، آژانس اطلاعات مرکزی و شورای امنیت ملی را به عنوان بخشی از مجموعه روابط خارجی ایالات متحده (FRUS) منتشر کرد. اما در حالی که هر دو سند در فهرست مطالب این مجموعه بر اساس عنوان و تاریخ ذکر شده، ولی متأسفانه محتوای آنها به طور کامل مخفی شده است.
اولین یادداشت بر اسناد با عنوان «پیشنهاد سازماندهی کودتا در ایران» و به تاریخ ۲۶ نوامبر ۱۹۵۲ است. در این سند، هنری بایرود، دستیار وزیر امور خارجه، به مافوق خود، هری متیوز، اطلاع میدهد که سفیر بریتانیا در واشنگتن، سر کریستوفر استیل درخواست جلسهای برای امکان ایجاد کودتا در ایران را مطرح کرده است. او در این سند یادآوری میکند که سفارت بریتانیا برای اولین بار در تاریخ ۸ اکتبر ۱۹۵۲، ایدهی کودتا را مطرح کرده بود و حالا کریستوفر استیل به دنبال پیگیری آن پیشنهاد اولیه آمده است. سپس بایرود نکاتی را در قالب نظرات شخصی خود دربارهی این پیشنهاد آورده که عموماً منفی است با این حال به متیوز توصیه میکند که این جلسه را با علاقه پیگیری کند.
یادداشت دوم، به طور مشابه با عنوان «پیشنهاد بریتانیا برای سازماندهی کودتا در ایران» در مورخ ۳ دسامبر ۱۹۵۲، حاوی گزارش وزارت امور خارجه از دیدار با سفیر بریتانیا در آمریکا، کریستوفر استیل، (تاریخ نامشخص) است. مقامات دیگری از هر دو دولت، به ویژه پل نیتزه، مدیر برنامهریزی سیاست در وزارت امور خارجهی آمریکا، در این جلسه شرکت داشتند.
این مجموعه در ابتدا در اوایل دههی ۱۹۹۰، به عنوان مکمل اسناد قبلی که همان دورهی زمانی را در بر میگرفت، سفارش داده شد؛ اما به دلایل سیاسی و اطلاعاتی، تمام ارجاعات به نقش آمریکا و بریتانیا در کودتا حذف شد. ولی در نسخهی ۲۰۱۷ این اسناد حاوی جزئیات ارزشمندی دربارهی رویکرد آمریکا در مورد ایران به همراه سوابق توصیف برنامهریزی و اجرای عملیات است؛ اما بازهم بهندرت جزئیاتی دربارهی کمکهای بریتانیا در آن وجود دارد. بدون شک این دستکاری در اسناد به درخواستهای بریتانیا باز میگردد.
اسناد در سطوح مختلف بسیار قابل توجه هستند. همانطور که اشاره شد، اولین وجه ارزشمندی آنها این است که برای نخستین بار تأیید رسمی هدف بریتانیا برای کودتا در اواخر سال ۱۹۵۲، و تلاش آنها درجهت متقاعد کردن واشنگتن برای کمک به سرنگونی مصدق است. همچنین این اسناد حاوی چشماندازهایی دربارهی کیفیت تصور انگلیسیها از صحنهی سیاسی در داخل ایران و چرایی درخواست کودتا از آمریکاییهاست. در جلسهی اوایل ماه دسامبر، سر کریستوفر استیل آنچه را که در این یادداشت به عنوان «سه مسیر احتمالی روند وقایع در ایران» مطرح شد را بیان کرد. او این مسیر احتمالی را اینطور شرح میدهد: «(۱) مصدق یا میتواند در قدرت بماند و علیه حزب توده دست به اقدام بزند، یا (۲) از سمت خود استعفا میدهد و کسی جایگزین او میشود که این کار را انجام دهد، یا (۳) تغییری رخ نمیدهد و کمونیستها به تدریج کنترل کارها را در دست میگیرند.» استیل اعلام کرد که بعید است نخستوزیر ایران قاطعانه علیه کمونیستها اقدام کند، اما او اظهار داشت که فعلاً نسبت به انجام کودتا نیز لزومی احساس نمیکند. او مدعی شد که تنها هدف او از ملاقات با ماتیوس و نیتزه این بود که این ایده را مطرح کند و پیشنهاد کند که دولتهای بریتانیا و آمریکا باید به طور جدی در این زمینه اقدام کنند.
این رویکرد ملایم و دقیق، جنبهی جالب دیگری از یادداشتها را منعکس میکند که خودش را در قالب تاکتیکهایی از بریتانیاییها برای جذب و اقناع مقامات آمریکایی نشان میدهد. محققان کودتا به طور کلی موافق هستند که هدف اصلی لندن در بحران ایران، بازگرداندن سهام خود در صنعت نفت ایران تقریباً به هر وسیلهای -حتی اقدام نظامی- بود. اما از زمانی که مصدق این صنعت را در بهار ۱۹۵۱ ملی کرد (سپس دیپلماتها و مقامات اطلاعاتی بریتانیا را در اکتبر سال بعد از کشور اخراج کرد) دولت ترومن با این درخواستهای انگلیسیها مخالفت کرده بود. تشویق مداوم بریتانیا برای اقدام تهاجمی و افراطی فراتر از سیاستهای کلی که واشنگتن قبلاً برای حمایت از تحریم اقتصادی علیه ایران اتخاذ کرده بود، اثرگذار بود. پرزیدنت هری ترومن و دین آچسون، وزیر امور خارجه، بارها تأکید کردند که اولویت آنها این است که اتحاد جماهیر شوروی و متحدان کمونیست آن در ایران را از به دست آوردن هر گونه مزیتی از بحران دور نگه دارند. برای ترومن و آچسون، حمایت آشکار از منافع استعماری بریتانیا اصل نبود، زیرا آنها معتقد بودند که این امر به سود کمونیستها خواهد بود.
اما در اواخر سال ۱۹۵۲، انگلیسیها روشهای خود را عوض کردند و همانطور که اسناد جدیداً منتشر شده تأیید میکنند، موضوع را با عباراتی بیان کردند که برای آمریکاییها جذابتر باشد. آنها این بار از درخواست کمک از آمریکاییها برای بازپسگیری کنترل نفت ایران سخنی به میان نیاوردند، بلکه بحث «مبارزه» برای نفوذ کمونیسم در ایران را برجسته کردند. ادعای استیل مبنی بر اینکه «دولت بریتانیا در مورد نحوهی دقیق دستیابی به هدف هنوز به هیچ نتیجهی قطعی نرسیده است»، به نظر میرسد که هدفش این بود که آمریکاییها را در این میانه رهبر و تصمیمگیر نهایی معرفی کند.
دولت ترومن هرگز با ایدهی سرنگونی مصدق موافقت نکرد. رئیس جمهور تا پایان دورهی ریاست جمهوری خود در ژانویه ۱۹۵۳، معتقد بود که بهترین امید غرب برای راهبرد خروج از بحران در همکاری با نخست وزیر ایران است نه علیه او. سند مربوط به ۲۶ نوامبر، در واقع، به شکل مهمی تأیید میکند که دولت آمریکا همچنان در حال برنامهریزی برای جانبداری از دولت مصدق بود در برابر آنچه که آنها آشکارا عدم همکاری بریتانیا برای دستیابی به توافقنامهی نفتی عادلانه میدانستند. بایرود نوشت: «یکی از عناصری که باید در تصمیمگیری ما در مورد کودتا در نظر گرفته شود، این است که در حال حاضر و در صورت عدم موافقت انگلیس با توافق نفتی ما به فکر اقدام یکجانبه برای کمک به دولت مصدق هستیم.» بایرود ادامه داد که «عملاً غیرممکن است که با طرحهایی برای سرنگونی دکتر مصدق همراهی کنیم و در عین حال در ظاهر امر به او کمک کنیم.» بایرود در ادامه به ارزیابی انگیزههای بریتانیا در بازنگری مجدد پیشنهاد خود و پیشبینی پیامدهای هر پاسخ احتمالی ایالات متحده پرداخته: «بعید نیست که یکی از دلایل پیشنهاد انگلیس، تمایل و علاقهی آنها به جلوگیری از کمک یکجانبه»
وزیر امور خارجهی آمریکا، متیوز در گفتگو با استیل از موضع بایرود تبعیت کرد. با این حال آمریکاییها علی رغم میل باطنیشان در آن مقطع، بهطور مشخص احتمال وقوع کودتا را رد نکردند. در این مرحله از یادداشت سوم دسامبر، متیوز به جنبهی دیگری از رویکرد بریتانیا اشاره کرد. بر مبنای دیگر شواهد موجود، از جمله تاریخچهی داخلی سیا دربارهی کودتا که درز کرده نشان میدهد که اعضای سرویس اطلاعات مخفی بریتانیا نیز در نوامبر ۱۹۵۲، با همتایان خود در ایالات متحده ملاقات داشتهاند. نام این مقامات در اینجا ذکر نشده است (کریستوفر مونتاگ وودهاوس و سام فال [۱])، اما متیوز هرگونه تماس بیشتر «میان سیا و نمایندگان اطلاعاتی بریتانیا در مورد این موضوع تا اطلاع ثانوی» را رد کرد. علاوه بر این، طرف آمریکایی اشاره کرد که پرزیدنت ترومن در شرف ترک سمت است. استیل مؤدبانه این را پذیرفت، اما با انعکاس احساس فوریت - و فشار ظریف - اظهار داشت که "احتمالاً لازم است تا پایان ژانویه تصمیمی اتخاذ شود، زیرا بهترین زمان برای کودتا در بهار خواهد بود. " این یادداشت توضیح نمیدهد که چرا به این شکل استدلال کرده است.
دو نکتهی جالب دیگر در مورد یادداشتها قابل ذکر است: یکی از اظهارنظرهای جان جرنگان، معاون بایرود در جلسهی سوم دسامبر است که لوی هندرسون، سفیر ایالات متحده در تهران، «معتقد بود مصدق صادقانه ضد کمونیست است». هندرسون در پاسخ به این اظهارنظر بریتانیاییها مبنی بر اینکه مصدق "ذاتاً آنقدر متزلزل است که نمیتوانست موضع محکمی علیه حزب توده اتخاذ کند" این حرف را مطرح کرده بود. به گفتهی جرنگان، هندرسون استدلال میکرد که اگر مصدق فقط میتوانست به یک توافق نفتی دست یابد یا «پایگاه و ذخایر مالی دولت خود را تقویت کند»، حتما نسبت به حزب توده سختگیرتر میشد.
در نهایت، نقش پل نیتزه در حماسهی کودتا به طور کلی مورد توجه کمی قرار گرفته است، اگرچه نام او چندین بار در جلد جدید FRUS (۲۰۱۷) دیده میشود. در سند مربوط به ۳ دسامبر، او در مورد این سؤال صحبت کرد که احتمال موفق شدن این عملیات به صورت تئوریک چقدر است. این استراتژیست مشهور جنگ سرد شک داشت که آیا ممکن است گروه بینامی که انگلیسیها پیشنهاد همکاری با آنها در داخل ایران را میدهند، به صورت آزمایشی با هدف قرار دادن آیتالله ابوالقاسم کاشانی توانایی خود را ثابت کنند. نیتزه میگفت، اگر آن عملیات موفق شود، نویدبخش یک کودتای واقعی خواهد بود.