شناسهٔ خبر: 59813841 - سرویس سیاسی
منبع: انصاف نیوز | لینک خبر

معصومان و رفراندوم!

صاحب‌خبر -

حجت‌الاسلام احمد حیدری در یادداشتی که در اختیار انصاف نیوز قرار داده است، نوشت:

هر گاه خواست رهبران با خواست عمومی جامعه همراستا باشد، به طور طبیعی خواست جامعه اجرای خواست رهبران است و پشتیبانی عمومی آزادانه و عاشقانه حاصل می‌شود و نه تنها مشکلی نیست، بلکه جامعه رو به تعالی دارد. مشکل آنجا است که بین خواست و اراده جامعه با خواست و اراده رهبران تنافی و دوگانگی حاصل شده و به طور طبیعی اجرای خواست و اراده رهبران، مقبولیت عمومی نداشته و راهی جز تحمیل آن نباشد که تحمیل هم به یقین مورد نظر دین نیست.

وقتی رسول خدا(ص) در مکه و طائف مورد اقبال عمومی قرار نگرفت، با توجه به دعوت یثربیان، به مدینه هجرت کرد و با مشارکت دو قبیله اوس و خزرج و پیمان و قرار دادهای متعدد با یهود مدینه و متهودان عرب[اعراب گرویده به یهودیت] و دیگر قبایل اطراف مدینه، حکومت خود را شکل داد. با هجرت رسول خدا و مسلمانان مکه به مدینه، مشرکان قریش اموال مسلمانان مهاجر را غارت کردند و خانواده آنان را تحت فشار قرار دادند و رسول خدا به عنوان مقابله و برای وادار ساختن آنان به دست کشیدن از آزار خانواده مهاجران، حمله به کاروان‌های تجاری قریش را در برنامه قرار داد. در سال دوم هجری، کاروان بزرگی حامل متاع اکثر اهل مکه راهی شام بود که توانست با تدبیر ابوسفیان از تصرف مسلمانان سالم به در رود و مسلمانان مترصّد، هنگام بازگشت کاروان از شام برای تصاحبش از مدینه خارج شدند. کاروان تجاری قریش باز هم با تدبیر ابوسفیان از دسترس مسلمانان خارج شد و مسلمانان ناخواسته با مشرکان قریش که برای دفاع از کاروان از مکه آمده بودند، مواجه شدند.

اینجا مسأله جدید و مهمی ناخواسته پیش آمده بود و پیامبر به عنوان حاکم مدبّر، در صدد اخذ تصمیمی عاقلانه و مورد قبول و حمایت اکثریت، راه را مراجعه به «رفراندوم» یا «آراء عمومی» دید. حضرت با یارانش به شور نشست و آنچه پیش‌آمده بود را بیان کرد و از همه آنان نظر خواست. ابتدا چند نفر از مهاجران برخاستند و نظر خود را بیان کردند ولی مهم نظر انصار بود زیرا مهاجران با جنگ چیزی را از دست نمی‌دادند و جنگ برای آنان بهتر بود ولی این انصار بودند که زندگی و زن و بچه خود را در معرض خطر و نابودی می‌یافتند و تصمیم آنان مهم بود، از این رو حضرت منتظر اعلام رأی آنان بود. سعد بن معاذ انصاری که بزرگ و صاحب رأی انصار و مطاع در بین آنان بود، برخاست و اعلام اطاعت بی‌قید و شرط از تصمیم رسول خدا مبنی بر جنگ کرد و رسول خدا با توجه به همراهی آزادانه و عاشقانه انصار، با قریش جنگید و به پیروزی بزرگی رسید(بحار الانوار 19/248)

امام علی(ع) در غدیر با پیشنهاد رسول خدا و با بیعت آزادانه و مختارانه مردم به ولایت و سرپرستی[حکومت] برگزیده شد ولی بعد از رسول خدا، علیه ایشان کودتا شد و با ترتیب دادن سقیفه، ایشان را کنار زدند و دیگر در مصدر قدرت و خلافت نبود و اراده قاهره‌ای نداشت تا خواست او مکروه مردم باشد و نوبت به «رفراندوم» برسد.

بعد از این که حضرت به خواست مردم بر مسند خلافت نشست، به خاطر طغیان معاویه و برداشتن علم مخالفت، حضرت با همه مدارایی کرد، بالاخره مجبور شد با او بجنگد و امور جنگ به خوبی پیش می‌رفت تا اینکه طولانی شدن جنگ و خسته شدن مجاهدان و حیله‌های معاویه و عمروعاص و نهایتا قرآن به نیزه کردن، سپاه امام را به قبول حکمیت سوق داد و امام با توجه به خواست شدید و اصرار سپاهیان، حکمیت را پذیرفت. بعد از شهادت امام علی به خواست مردم، امام حسن متصدی امر خلافت شد و با توجه به ستمگری‌های معاویه به جنگ با او مجبور شد ولی به دلایل مختلف سپاهیان او مایل به جنگ نبوده و حتی به قیمت واگذاری خلافت به معاویه، صلح را خواستار بودند.

امام حسن هم رجوع به خواست عمومی و رفراندم را چاره کار دید و در جمع سپاهیان خطبه خواند و فرمود: معاویه ما را به امری فراخوانده که عزّت و انصافی در آن نیست ولی تصمیم با شماست، اگر حاضرید در جنگ با معاویه عزیزانه بمیرید، پیشنهادش را رد کنیم ولی اگر طالب زندگی هستید، رضایت دهیم و بپذیریم. عموم سپاهیان حضرت فریاد زدند: «بقا و زندگی را خواهانیم» و با توجه به نتیجه این رفراندم، امام حسن صلح و واگذاری خلافت را پذیرفت.(نزهة الناظر و تنبیه الخاطر77)

در تاریخ حکومت معصومین(رسول خدا، امام علی و امام حسن علیهم السلام) موارد رجوع به نظر عموم و رفراندوم فراوان است که این فقط دو سه نمونه آن می‌باشد و تاریخ موردی سراغ ندارد که پیامبر، امام علی یا امام حسن در دوران حکومت تصمیمی بدون مشورت و نظرخواهی و همه‌پرسی و خلاف خواست اکثریت جامعه، گرفته باشند.

انتهای پیام