شناسهٔ خبر: 52711491 - سرویس سیاسی
منبع: عصر ایران | لینک خبر

دموکراسی غرب مهم‌تر از تمامیت ارضی اوکراین است

اولویت نیافتن تمامیت ارضی اوکراین نزد دولت‌های غربی، جدا از اینکه جهان دموکراتیک غرب را از شاخ به شاخ شدن با روسیه خلاص می‌کند، به افزایش کارآمدی دولت دموکراتیک نوپای اوکراین هم کمک می‌کند.

صاحب‌خبر -

  عصر ایران؛ هومان دوراندیش- به رسمیت شناخته شدن استقلال مناطق شرقی اوکراین از سوی ولادیمیر پوتین، دقیقا به اندازۀ انتخابات ریاست جمهوری روسیه و اصلاح قانون اساسی این کشور، که به پوتین اجازه داده است دو دورۀ دیگر کاندیدای ریاست جمهوری شود، مسخره است.

دموکراسی غرب مهم‌تر از تمامیت ارضی اوکراین است

  اگر اسکاتلند بخواهد از بریتانیا جدا شود، این جدایی قاعدتا باید به تایید مقامات عالی بریتانیا برسد نه به تایید رئیس‌جمهوری فرانسه! به رسمیت شناخته شدن استقلال دونتسک و لوهانسک از اوکراین، از سوی عالی‌ترین مقام سیاسی روسیه نیز همین قدر بی‌ربط است به قواعد حقوق بین‌الملل.

  اما حقوق بین‌الملل یگانه عاملی نیست که واقعیات بین‌الملل را رقم می‌زند. ارتش سرخ روسیه اگر تحت فرمان دیکتاتوری مثل پوتین باشد، ممکن است هم بخش‌هایی از شرق اوکراین توسط مسکو بلعیده شود.

   اما حزب روسیۀ واحد به رهبری پوتین، موقعیت حزب کمونیست چین را ندارد. یعنی نه توانسته است رشد اقتصادی قابل توجهی برای روسیه به ارمغان آورد، نه بر مردمی حکمرانی می‌کند واجد فرهنگ سیاسی تبعی یا اطاعت‌پذیری بالا. ضمنا "غرب‌گرایی سیاسی" در روسیه به مراتب بیشتر از چین است.

   دولت پوتین به علل گوناگون دچار ناکارآمدی است. سرمایه‌داری الیگارشیک روسیه در کنار تحریم‌های جهان غرب و البته وسعت جغرافیایی این کشور و پیشرفته نبودن اقتصاد روسیه از دیرباز تا کنون، در ناکارآمدی دولت پوتین موثر بوده‌اند.

   در چنین شرایطی، اگر دونتسک و لوهانسک پس از استقلال مثل کریمه ضمیمۀ روسیه شوند یا به مناطقی تحت حمایت روسیه بدل شوند، باری اضافی بر دوش اقتصاد روسیه خواهند بود. افزایش وسعت جغرافیایی و جمعیت روسیه به دلایل امنیتی، در خدمت تشدید ناکارآمدی دولت این کشور خواهد بود.

   دموکراسی غرب مهم‌تر از تمامیت ارضی اوکراین است

   ناکارآمدی اتحاد جماهیر شوروی هم در اثر هراس‌های امنیتی آن اتحادیه و ورودش به رقابت تسلیحاتی با آمریکا روزافزون شد و به‌مثابه یکی از علل اصلی فروپاشی شوروی عمل کرد.

   الان که به نظر می‌رسد پوتین در پی بلعیدن شرق اوکراین است تا منطقۀ حائلی بین روسیه و ناتو ایجاد کند، دولت‌های دموکراتیک جهان غرب منطقا دو راه در پیش رو دارند: افزایش چشمگیر تنش با روسیه به قصد دفاع از تمامیت ارضی اوکراین، مدیریت تنش با روسیه و اهمیت ندادن به وسعت سرزمینی اوکراین.

   بخش قابل توجهی از مردم مناطق شرقی اوکراین، به هر حال روسوفیل‌اند. چندان که دوشنبه شب هم مردم دونتسک پس از اطلاع از تصمیم پوتین در خصوص به رسمیت شناختن استقلال دونتسک و لوهانسک، به خیابان‌ها ریختند و شادی کردند.

   اولویت نیافتن تمامیت ارضی اوکراین نزد دولت‌های غربی، جدا از اینکه جهان دموکراتیک غرب را از شاخ به شاخ شدن با روسیه خلاص می‌کند، به افزایش کارآمدی دولت دموکراتیک نوپای اوکراین هم کمک می‌کند.

   وسعت جغرافیایی و فزونیِ جمعیت، دو مانع اساسی ناکارآمدی هر دولتی است. حتی اگر اوکراین مثل آلمان به دو بخش شرقی و غربی تقسیم شود، این تحول از چشم‌انداز گسترش و تعمیق دموکراسی در جهان، پدیده‌ای منفی نخواهد بود.

   بخش عمدۀ اوکراین، یعنی اوکراین غربی می‌تواند طی دو دهۀ آینده به کشوری دموکراتیک و پیشرفته بدل شود، بخش کوچک‌تر اوکراین، یعنی اوکراین شرقی هم مثل آلمان شرقی به خرابه‌ای مخوف بدل خواهد شد که مردم روسوفیلش از زندگی در آن پشیمان خواهند شد!

   رها کردن مناطق شرقی اوکراین و بدل کردن اوکراین غربی به کشوری که ارزش زیستن دارد، در کوبیدن مُهر بطلان بر پوتینیسم، هزار بار مؤثرتر از هر جنگ یا تنش کنترل‌نشده‌ای در شرایط کنونی است.

   احساسات ناسیونالیستی مردم به استقلال رسیدۀ شرق اوکراین در میان‌مدت و پس از مشاهده و مقایسۀ وضعیت اقتصادی و سیاسی شرق و غرب اوکراین فعلی، فروکش خواهد کرد.

   ناسیونالیسم، به قول آلبرت اینشتین، "سرخک بشریت و بیماری عصر ماست." این بیماری در شرق اوکراین هم دیر یا زود از پای در می‌آید و بهترین راه علاجش  ایجاد یک "دموکراسی کارآمد و پیشرفته" در غرب اوکراین است.

   در شرایطی که ولادیمیر پوتین امیدوار است رشد راست‌گرایی افراطی در جهان غرب به سقوط نظام‌های لیبرال‌دموکراتیک غربی منتهی شود، تشدید منازعات ناسیونالیستی بین غرب دموکراتیک و روسیۀ پوتین، به سود راست‌گرایان افراطی در داخل کشورهای غربی است.

  در مجموع از چشم‌ اندازی کلان و با نگاهی بلندمدت، باید گفت حفظ و توسعۀ دموکراسی در جهان، مهم‌تر از تمامیت ارضی اوکراین است. اوکراین فعلی نه دموکراسی درخوری دارد نه پیش‌رفتِ آنچنانی.

   آمریکا و اتحادیۀ اروپا نباید برای حفظ تمامیت ارضی یک کشور نیمه‌دموکراتیک ناپیشرفته، سطح تنش با روسیه را چنان بالا ببرند که کلیت جهان دموکراتیک به سمت جنگ جهانی سوم حرکت کند.

   ایجاد یک دموکراسی پایدار و پیشرفته در غرب اوکراین، خردمندانه‌تر از زدودن عقلانیت نسبی دیکتاتور مستقر در کرملین است. توسعۀ ارضی روسیه، خودش عاملی در راستای افزایش ناکارآمدی دولت روسیه و به محاق رفتن پوتینیسم خواهد بود.