نازیلا احمدی بازیگر ،فیلم ساز و کارگردان افغانستانی زاده ایران است.نازیلا احمدی برای رسیدن به این نقطه موانع بزرگی را پشت سرگذاشته که دختر بودن و مهاجر بودن بخشی از آنها است.نازیلا احمدی ایران را وطن خود می داند و مردم ایران را خیلی دوست دارد. او می گوید ایران زادگاه من است. نازیلا احمدی یکی از دوستان خیلی نزدیک به فرشته حسینی است و سالها با هم و در نزدیکی هم زندگی می کردند و علاقه و صمیمیت خاصی بین آنها وجود دارد. نازیلا احمدی به تازگی در حال ساخت فیلم مستند است و همزمان در حال بازی در یک فیلم سینمایی است که نقش مقابلش الناز شاکردوست است.او در چند روز گذشته درجشنواره فیلم کوتاه تهران با فیلم هاجرو حضور داشت.
بیوگرافی نازیلا احمدی
نازیلا احمدی متولد سال 1376 در ایران است.او از پدر و مادری افغان متولد شده و سه خواهر و سه برادر دارد. و در این سالها هیچ وقت نتوانسته به کشورش سفر کند و یکی از دغدغه های زندگیش مردم کشورش هستند و آرزو دارد یک روز بتواند به وطنش سفر کند. نازیلا احمدی با وجود سن کمی که دارد چندین تجربه کارگردانی در تئاتر دارد و همچنین با بازی در فیلم و سریال های سینما و تلویزیون محبوبیت خاصی در بین مخاطبین بدست آورده و پیچ ینستاگرامش بسیار پر مخاطب است.
نازیلا احمدی علاوه بر فعالیت در حوزه سینما و تئاتر گریم و طراحی لباس را هم بصورت حرفه ای انجام میدهد و اوقات فراقتش به خواندن کتاب و دیدن فیلم میگذرد. نازیلا احمدی یکی از بازیگران خوش سیمای افغان است که در حال حاضر مشغول به ساخت فیلم مستند است.
نازیلا احمدی در کودکی به همراه خانواده به ایران مهاجرت کرد. او از کودکی به هنر نمایش علاقهمند بود. نازیلا احمدی در حال حاضر، در تهران به نمایشنامه نویسی، کارگردانی و بازیگری مشغول است. نمایشهای «لالاییهایی برای نخوابیدن» و «گودیپران» از جمله کارهایی هستند او نوشته و کارگردانی کرده است. گودیپران که به تابوی کودک آزاری میپردازد زیر تیغ سانسور رفته و مجوز نمایش نگرفت، گرچه خانم احمدی موفق شد ده شب آن را روی صحنه ببرد.
مهاجرت از نظر نازیلا احمدی
مهاجرت گاهی روح هنرمند را صیقل میدهد و دردهای هجرت از سرزمین آبا و اجدادی او را در قالبی جدید دوباره میسازد. گاه رنجهای مهاجرت به تولد هنری میانجامد که بدون چشیدن طعم دوری از وطن هزگز زاده نمیشود. نازیلا احمدی یکی از هزاران دختر افغان است که قنداق نوزادیش شاهد مسیر پرخطر قاچاق بوده است. او از کودکی برادرانش را به جای پشت میزهای مدرسه در کارگاهها دیده است. حس هنر از کودکی همراهش بوده و حالا میخواهد هنرمندی از جنس دختری مهاجر باشد. او در آفرینشهای هنری خود تلاش میکند تماشاگرانِ نمایشهایش را با حس و درد غربتِ یک مهاجر آشنا کند.
زندگی نامه نازیلا احمدی از زبان خودش
فامیل من در زمان جنگ طالبان راهی ایران شدند و به صورت قاچاقی به ایران آمدند. کاکاهایم به پاکستان مهاجر شدند. مادرم در ایران فامیل زیاد داشت و به خاطر همین ایران را قبول کردیم. مادرم همیشه از دشواریهای راه بر ما قصه میکند و هنوز بعد از گذشت سالهای زیاد خاطرات راه قاچاق را فراموش نکرده است. به نظرمن مردم ایران که همگپ و همدین ما هستند خوی مهماننوازی خوبی دارند.
مشکلات نازیلا احمدی در کار هنری
زنان در جوامع ما همیشه محدود هستند و مشکلات خاص خود را دارند. خانواده من یک خانواده نسبتا سنتی است و طبیعی است که مخالف باشد. از اقوام ما هیچ دختری به سمت هنر نرفته است و ورود من به هنر نمایش پذیرفته شدنش سخت بود. خانوادهام به خصوص پدرم و برادرهایم در اوایل خیلی مخالف بودند. یکی از دلایلش این بود که میگفتند در ایران فضایی رشد برای مهاجران وجود ندارد. دلیل دیگر این بود که دختر هستم. مشکلی که ممکن است برای یک دختر ایرانی هم وجود داشته باشد.آشنایی من با «خانه کودک شوش» باعث ورود من به هنر نمایش شد. این مرکز یک سمن (سازمان مردم نهاد) است که در زمینه کودکان فعالیت میکند.
اولین تجربیات هنری نازیلا احمدی
برای جشنهای شب یلدا و نوروز نمایش اجرا میکردم تا این که اولین فیلم کوتاه خود را آنجا بازی کردم. بعد در نمایش «حسین قلی، مردی که لب نداشت» به کارگردانی حمید پورآذری ایفای نقش کردم، قبل از آن هم به شدت به بازیگری علاقه داشتم. وقتی کودکی را در تلویزیون میدیدم که درفیلمی بازی میکند دلم میخواست همیشه جای آن میبودم. بعد از آن برای تست بازیگری به دفترهای سینمایی گوناگون رفتم، در چند سریال نقشهای کوتاهی داشتم اما بعد از آن درگیر کارکردن و درس شدم تا چند سال بعد دوباره به فعالیت در تئاتر و فیلم پرداختم.تحصیل در هنرستان یکی از چالشهایی است که مهاجران با آن روبهرو هستند؛ مثل بسیاری از محدویتهایی که برای مهاجرین وجود دارد.
من همانند بسیاری از مهاجران نمیتوانستم رشتهی دلخواه خود را تحصیل کنم، چرا که هنر برای افغانها در ایران ممنوع بود، بنابراین من به صورت تجربی کار خودم را آغاز کردم و شروع خوبی برای من بود.
سوابق هنری نازیلا احمدی
بازیگر فیلم کوتاه ننگرهار به کارگردانی کریم امینی
بازیگر فیلم سینمایی تارابه کارگردانی محمدعلی طالبی
بازیگر مستند داستانی خوابی میان فصل و ترانه به کارگردانی بهروز نورانی پور
بازیگر فیلم کوتاه هاجرو به کارگردانی افشین اخلاقی
بازیگری در فیلم سینمایی سقوط کابل به کارگردانی نوید محمودی
بازیگر تئاتر هنگامی به کارگردانی حمید پورآذری
بازیگر پرفورمنس شکاف به کارگردانی رها سلیمانی
بازیگر تئاتر چهار صندوق به کارگردانی آناهیتا زینی مند
بازیگر پرفورمنس لالای هایی برای نخوابیدن به کارگردانی نازیلا احمدی
کارگردانی و نویسنده تئاتر گودی پران
دلیل انتخاب تئاتر و نمایش
همیشه دغدغههایی داشتم که میخواستم آنها را بیان کنم و به دنبال ابزاری بودم که بتوانم از طریق آن حرفم را بزنم. به نظر من تئاتر روش مناسبی برای من است که از طریق آن میتوانم دغدغههای ذهنی خود را بیان کنم به همین دلیل تئاتر را انتخاب کردم. به نظرم تئاتر تأثیر مستقیمی روی مخاطب میگذارد که با روشهای دیگر قابل مقایسه نیست.انتخاب کارهای من بیشتر براساس جغرافیای خودم، شرایط زیستیام و معضلهایی است که در ذهن داشتهام.
مسائلی که ذهنم را درگیر میکرده و دردهایی که آزارم میداده است. سعی کردم این دردها و دغدغهها از طریق حرفه و هنرم بیان کنم با این هدف که درباره آن آگاهی ایجاد کنم تا شاید برای معضل مربوطه راه حل پیدا شود. اولین کار مستقل من «لالاییهایی برای نخوابیدن» بود که کارگردانی و نویسندگی و بازیگری آن را به عهد داشتم. آن را به مناسبت روز جهانی زن به اجرا بردم. موضوع اصلی آن زن بود. زن بودن، مادر بودن. نمایش متشکل از لالاییهای مختلف هر زبان به همراه فرم و حرکت بدنی بود که داستان خود را بیان میکردند.
دومین کار من به نام گودیپران بود که کارگردانی و نویسندهگی آن را بر عهد داشتم. گودیپران از بازیهای رایج در افغانستان است که بسیار محبوب است و طرفدار دارد. گودیپرانی در واقع همان کودک آزاری است از قدیم در افغانستان رایج است و همچنان ادامه دارد. استفاده از کودکان برای رفع نیازهای جنسی پدیدهای تازهای نیست و یکی از مشکلات جامعه مرد سالار افغانستان است. نمایش گودیپران روایت یک کودک خردسال است که «بچه» یک مرد شده است. داستانی که در زندگی واقعی در افغانستان هماکنون هم درحال رخ دادن است.
بسیاری از مخاطبهای ایرانی از کارهای من استقبال میکنند. نگاه عموم مردم ایران همان نگاه کلیشهای است که متاسفانه رسانهها به آنها دادهاند. زمانی که مخاطبان من متوجه افغان بودنم میشوند درجا میخ کوب میشوند و همیشه جای تعجب برایشان دارد که چطور یک دختر افغان میتواند این کارها را انجام دهد. من همیشه تلاش داشتم که بتوانم نگاه مخاطبان ایرانیام را نسبت به جامعه مهاجر تغییر دهم.