به گزارش اقتصادنیوز؛ شیفت راهبردی آمریکا و تلاش این کشور برای تجمیع و تمرکز منابع و ظرفیتهای رقابتی خود در راستای رویارویی با چین و مهار آن، به محور تحلیل و تفسیرها درباره دکترین سیاستخارجی دولت جو بایدن شده است. اما این توصیف کلی اگر با کلینگری به عنوان مبنای اصلی تحلیل و تصمیم تلقی شود و فاقد بررسیهای دقیق و همهجانبه سایر زمینهها و عوامل دخیل در معادلات و مناسبات سیال در فضای آنارشیک روابط بینالملل باشد، اغلب به قرائتهای ناصحیح و خطاهای محاسباتی منجر میشود که ممکن است پیامدهای غیرقابل پیشبینی به بار آورد.
جواد حیراننیا، مدیر گروه مطالعات خلیج فارس در مرکز تحقیقات علمی و مطالعات استراتژیک خاورمیانه، در یادداشتی برای وبگاه اندیشکده شورای آتلانتیک با عنوان «نگاه ایران به دکترین برجامی و خاورمیانهای بایدن چگونه است» رویکرد کلی دکترین سیاستخارجی جو بایدن نسبت به برجام و ایران، و نسبت آنها با مناسبات خاورمیانه را به بررسی گذاشته و نوشته است:
کارشناسان ایرانی در تهران رویکرد دولت جو بایدن در قبال ایران و برنامه جامع اقدام مشترک (برجام) را در چارچوب سیاست خارجی کلی دولت وی و تمایل کاخ سفید برای رهایی از درگیری های نظامی در خاورمیانه و حاشیه خلیج فارس مینگرند.
از سندرم ویتنام تا سندرم خاورمیانه
رویکرد فعلی ایالات متحده یادآور «سندرم ویتنام» است که پس از خروج ایالات متحده از ویتنام در سال 1975 بر دولتهای آمریکا تأثیر گذاشت و احتمالاً واکنشی به نظامیسازی سیاست خارجی ایالات متحده پس از حملات تروریستی 11 سپتامبر 2001 است. به نظر می رسد که ایالات متحده اکنون پس از نتایج ضعیف مداخلات پسا 11 سپتامبر در افغانستان و عراق آماده است تا رویکرد «متواضعانهتری» را از سر بگیرد. ظهور چین و سایر تهدیدها مانند روسیه نیز بر این شیفت استراتژیک تأثیر گذاشته است.
دکتر محمود سریع القلم، استاد سرشناس روابط بین الملل دانشگاه شهید بهشتی در ایران، معتقد است که اجماع جدید ایالات متحده در مورد چین و روسیه به وجود آمده است و از سیاست «رقابت» به «تقابل سنجیده» تغییر کرده است. بنابراین، سیاست ایالات متحده در قبال ایران را باید ازفریم «محور آسیایی» دولت بایدن نگریست.
مورد خاص خاورمیانه
با این وجود، خاورمیانه به دلیل موقعیت ژئواستراتژیک آن در چهارراه اروپا و آسیا همچنان مهم است.
متحدان عرب ایالات متحده و در حال حاضر نیز اسرائیل - به دلیل توافق 2020 ابراهیم - برای امنیت به ایالات متحده وابسته هستند. کشورهای بیثبات سالهای اخیر مانند سوریه و یمن بسترهای بالقوه ای برای رشد تروریست هایی هستند که می توانند به ایالات متحده و متحدان منطقه ای آن حمله کنند.
اگرچه ایالات متحده دیگر به نفت خلیج فارس وابسته نیست، اما هر گونه اختلال درازمدت در آنجا می تواند اقتصاد جهانی را تخریب کند. همچنین نگرانیهایی وجود دارد که پیشرفتهای هستهای ایران میتواند یک رقابت تسلیحاتی هستهای منطقهای را آغاز کند.
تقدم ثبات بر صلح
منتقدان دولت بایدن معتقدند که ایالات متحده برای ایجاد نظم در خاورمیانه به یک استراتژی پسا افغانستان نیاز دارد و خلاء خطرناک است. بنابراین، واشنگتن باید متحدان و شرکای خود را به رسیدگی به نارضایتی های منطقهای در راستای مشروعیت بخشیدن به نظم جدید تشویق کند. سیاستگذاران ایالات متحده باید محتاط باشند و ثبات را بر توافقات صلح (آتشبس) ترجیح دهند.
از جمله این منتقدان، مارتین ایندایک است که با تبیین دکترین خاورمیانهای هنری کیسینجر نوشته است که پس از خروج از افغانستان، بعید است که بایدن در خاورمیانه زیاده روی کند، اما همانطور که کیسینجر میتوانست به او بگوید، «پشت کردن به خاورمیانه، غفلت از مسائل آن و عدم تدوین یک استراتژی حسابشده اشتباهی است که میتواند بار دیگر آتش را در انبار باروت خاورمیانه مشتعل کند و آتش آن بار دیگر دامنگیر سرزمینهای همجوار و فراتر از آن شود یا حتی آمریکا را به باتلاق دیگری در منطقه بکشاند».
او معتقد است، پایان شرم آور جنگ ایالات متحده در افغانستان به طور چشمگیری بر پیچیدگی و نوسانات خاورمیانه گستردهتر تأکید کرد. با این وجود، دور شدن از خاورمیانه گستردهتر در سخن بسیار آسانتر از انجام آن است.
احیای دکترین خاورمیانهای کسینجر با تکرار تاریخ
ایندایک بر این باور است که «چه بخواهیم چه نخواهیم، ایالات متحده باید یک استراتژی پساافغانستان برای ارتقای نظم در خاورمیانه طراحی کند، حتی درحالیکه تمرکز خود را به اولویت های دیگر تغییر میدهد. در ایجاد آن استراتژی، سابقه ای وجود دارد که می تواند به عنوان یک الگوی مفید عمل کند. این برگرفته از تجربه استراتژیست برجسته واشنگتن، هنری کیسینجر است».
احتمالاً حق با ایندایک است؛ اگرچه کسینجر به ندرت به دلیل سیاستش در خاورمیانه شهرت دارد ، اما در طول چهار سالی که به عنوان وزیر امور خارجه رؤسای جمهور ریچارد نیکسون و جرالد فورد خدمت کرد، رهبری تلاشهای موفقیتآمیز برای ایجاد نظم پایدار خاورمیانه را بر عهده داشت، نظمی که 30 سال به طول انجامید.
کیسینجر در حالی که ایالات متحده تمام نیروهای خود را از ویتنام خارج می کرد و از آسیای جنوب شرقی عقب نشینی می کرد، توانست به آن دست یابد. دورانی بود، مثل امروز، که دیپلماسی باید جایگزین توسل به زور می شد.
اینها با رسوایی واترگیت مصادف شد که ایالات متحده را در یک بحران عمیق سیاسی فرو برد و نیکسون را مجبور به کناره گیری کرد و خلاء بالقوه ای را در رهبری ایالات متحده در صحنه جهانی ایجاد کرد.
خروج آمریکا، راهبرد پنهان ایجاد ثبات در خاورمیانه
با این حال، «تردید و عدم اطمینان در مورد تعهد آمریکا به خاورمیانه شاید خود بهترین راهبرد برای دستیابی به ثبات باشد». دستکم تاکنون همین بدبینی، دو رقیب بزرگ منطقه را مجبور به گفتگو کرد. آب شدن یخ روابط ایران و عربستان زمانی شتاب گرفت که دو رقیب نسبت به کاهش ردپا و تعهد آمریکا در منطقه آگاهی نسبی یافتند.
برای جلوگیری از پیامدهای مخرب کمرنگ شدن ردپای ایالات متحده در منطقه، مانند ظهور دولت اسلامی عراق و شام که پس از خروج ایالات متحده از عراق در سال 2011 رخ داد، واشنگتن باید دیپلماسی منطقه ای، به ویژه بین ایران و عربستان سعودی را تشویق کند.
گفتگوهای امنیتی جامع در خلیج فارس نیز می تواند به کاستن از بار امنیتی روی دوش واشنگتن کمک کند. ایالات متحده باید به ایفای نقش حمایتی برای دستیابی به موفقیت از طریق چنین تلاش هایی ادامه دهد.
برجام و خاورمیانه در دکترین بایدن
در می 2020 و قبل از انتخاب بایدن، جیک سالیوان و دانیل بنایم در مقالهای مشترک برای فارن افرز از تمرکز بر گفتگوی بین منطقهای حمایت کردند. در حال حاضر، سالیوان، مشاور امنیت ملی، سیاست مهار چین را در اولویت قرار داده است.
همچنین آنتونی بلینکن، وزیر امور خارجه است و همکلاسی دوران دبیرستان وی، راب مالی، نماینده ویژه ایالات متحده در امور ایران است. آنها بر چندجانبه گرایی تاکید می کنند و احیای سریع برجام را ابزاری برای تقویت شعار بایدن میدانند که «آمریکا بازگشته است».
توافقی که در مقابل منتقدان جمهوریخواه قابل دفاع باشد، نگرانیهای آمریکا در مورد برنامه هستهای ایران را برای دهه آینده کاهش میدهد و به آمریکا اجازه میدهد تا بر چین تمرکز کند.
ایالات متحده تمایل خود برای یک توافق "طولانیتر و قویتر" را ابراز کرده است، اما اذعان دارد که بازگشت به پایبندی به توافق اولیه، اولین گام ضروری است. اکثر متحدان آمریکا در خلیج فارس از آمریکا می خواهند که به مهار و مقابله با ایران ادامه دهد. تهران برای منطقه ای که در آن جایی برای آمریکا نیست، دیدگاهی مخالف دارد.
در عین حال، دولت بایدن از متحدان منطقهای خود میخواهد که ضمن تعامل با ایران مخالفت خود را با توافق هستهای متوقف کنند تا آمریکا مجبور نباشد تعامل خود با ایران را برای تعهدات جدید منطقهای صرف کند که چندان به ایالات متحده مربوط نیست.
اگر تعامل دیپلماتیک جاری میان دو رقیب منطقهای به کاهش قابل توجه تنش ها منجر شود، آمریکا از دیپلماسی فعلی بین ریاض و تهران سود زیادی می برد.
تفکیک سرنوشت برجام و مناسبات منطقهای
سیدحسین موسویان، یکی از اعضای سابق تیم مذاکرهکننده هستهای ایران، معتقد است که ایران میخواهد روابط با عربستان سعودی را فارغ از سرنوشت برجام، بهبود بخشد، در حالی که ریاض منتظر است ببیند آیا این توافق دوباره برقرار میشود یا خیر.
به باور موسویان، برای تهران، برقراری مجدد روابط دیپلماتیک و بهبود روابط دوجانبه با عربستان سعودی یک اولویت است، در حالی که ریاض بیشتر نگران توافق هستهای و همسایه یمن است.
البته متحدان آمریکا در منطقه از جمله عربستان سعودی متوجه شدهاند که بایدن نمیتواند گفتوگوی منطقهای را به مذاکرات هستهای پیوند بزند. شکنندگی مذاکرات به این معناست که پهنای باندی برای بحث اضافی درباره نقش ایران در منطقه (یا حتی برنامه موشکی ایران) وجود ندارد. به همین دلیل است که متحدان عرب ایالات متحده پیش از مشاهده پیشرفت در روند احیای برجام، بازگرداندن برجام، گفتگو با ایران را آغاز کرده اند.
کاهش تنشها بین ایران و عربستان احتمال موفقیت برجام را افزایش میدهد (اگر اساساً امکان احیای آن وجود داشته باشد) زیرا مخالفت و فشار متحدان آمریکا در منطقه یکی از دلایل شکست توافق اولیه بود.