شناسهٔ خبر: 46439777 - سرویس سیاسی
منبع: روزنامه دنیای‌اقتصاد | لینک خبر

روزی که سیدحسن خمینی خبر ردصلاحیت آیت الله هاشمی را شنید

سیدحسن خمینی روایتی از روزی که خبر ردصلاحیت آیت الله هاشمی را شنیده است در گفتگو با روزنامه اعتماد مطرح کرده است.

صاحب‌خبر -

سید حسن خمینی در دیدار با اعضای تحریریه روزنامه اعتماد به تحلیل مسائل روز پرداخت. این روزنامه در سالنامه خود گزارش این دیدار را منتشر کرده است که بخش هایی از آن را می خوانید؛

نیمه اسفندماهی که گذشت و در روزهایی که همراه با تمامی اعضای تحریریه «اعتماد» سخت مشغول تهیه مطالب و ضبط و ربط امور مربوط به ویژه‌نامه پایان سال بودیم، خبر آمد که پیرو هماهنگی‌هایی که از روزهای نخست اسفند انجام گرفته بود، قرار است شامگاه یکی از چند آدینه پایانی سال را میهمان «جماران» و «یادگار امام» باشیم. ابتدا بنا بود در قامت خبرنگار روبروی سیدحسن خمینی بنشنیم و از او درباره حال و اوضاع مملکت و البته انتخابات پیش‌رو بپرسیم. گفت‌وگویی متعارف و شبیه به آن‌چه بارها و بارها خوانده‌اید. در ادامه اما وقتی به جماران رسیدیم، فضا یک‌سر تغییر کرد و نشست‌مان شد دورهمی دوستانه و گفت‌وگوی مطبوعاتی که در ذهن داشتیم، گپ‌وگفتی صمیمانه؛ دیداری که به‌خصوص به‌لطف مکانی که در آن گردهم آمده بودیم، خاطره‌ای ماندگار شد برای تمامی ۱۰، ۱۵ نفری که آن شب فراموش‌ناشدنی را در حسینیه جماران، در فضا و اوضاعی که نمی‌شد نادیده‌اش گرفت و البته در حضور یادگار امام.

در ادامه یکی از حضار رو به سیدحسن خمینی پرسید که آیا اهل روزنامه‌خوانی هست که او با خنده گفت: «روی اینترنت». جوابی که باعث شد صحبت بکشد به بحث شیرین فضای مجازی و شبکه‌های اجتماعی. یادگار امام می‌گوید اهل فضای مجازی و شبکه‌های اجتماعی هم هست، البته نه به‌طور مفصل اما تا حدی که فرصت داشته باشد، سعی می‌کند که مسائل را دنبال کند.

باز یکی دیگر از حضار از یادگار امام درباره نگاه کاربران شبکه‌های اجتماعی به او پرسید و سیدحسن‌آقا با تاکید بر این‌که در جریان مواضع مثبت و منفی کاربران هست، گفت: «بالاخره هر کسی یک نظری دارد؛ چه لزومی دارد همه از من یا شما خوششان بیاید یک عده‌ای خوششان می‌آید یک عده بدشان می‌آید.»

در ادامه یکی دیگر از حضار از این گفت که ۴۲ سال پس از پیروزی انقلاب، شاهدیم که برخی شهروندان در فضای مجازی مسائلی را مطرح می‌کنند که نشان می‌دهد چندان دل خوشی از اوضاع ندارد. این‌که آرمان‌های انقلاب و شعارهای پرطمطراق روزهای نخست انقلاب تا چه میزان محقق شده‌اند. این‌که روحانیت که زمانی در قامت پیشگام و راهبر موج اعتراضات مردمی ظاهر شد و انقلاب اسلامی را رقم زد، امروز چه جایگاهی نزد افکار عمومی دارد. این‌که رئیس‌جمهوری جایی گفته ما ملتی هستیم که صبح‌ها ۴۰ میلیون نفریم، شب‌ها ۸۰ میلیون. اشاره‌ای به زیست دوگانه شهروندان و البته این‌که همین شهروندان از درگاه و تریبون شبکه‌های اجتماعی به‌عنوان مجاری بازتاب‌دهنده نگاه مردم، انتقاد و اعتراض می‌کنند.

سیدحسن خمینی: به کاندیداتوری در انتخابات ۱۴۰۰ فکر نکرده‌ ام/به آیت الله هاشمی گفته بودم ردصلاحیت می شود

شبکه‌های مجازی قسمتی از جامعه را نمایندگی می‌کنند

صحبت که خاتمه یافت، سیدحسن‌آقا نگاهی به جمع کرد و گفت که «بحث بسیار مفصلی مطرح شد؛ این بحثی نیست که الان به جواب آری یا نه برسد. اول باید به این  موضوع را به آن توجه کنید. چرا می‌گویید ۴۲ سال یعنی کل انقلاب یک روند بوده و یک حرکت سینوسی در آن نبوده؟! اگر ما در تاریخ انقلاب خیلی سینوسی حرکت کردیم، دوره‌هایی از نظر اقتصاد و رفاه خوب بوده. اینکه تا بحثی می شود می گویند ۴۲ سال درست نیست، مگر همه از یک طیف بودند که الان باید یک طیف جواب بدهد؟ دوره های متفاوتی بوده، مدیران مختلف آمدند و رفتند و ... اگر می‌خواهید اصل انقلاب و کارنامه را بگویید و مثلا بگویید هرچه الان می شود نتیجه کارهای قبلی هاست. خب مثلا چرا نمی گویید نتیجه انقلاب مشروطه است؟! مبداء را بگذارید مشروطه؛ آیا مشروطه به این طرف ما خوب بودیم یا بد؟! فکر می‌کنم این سوال از این جهت یک مشکلی دارد ولو اینکه سوال بسیار رایجی است. روحانیت هم یک طیف نیست. یعنی شما اگر روحانیت را می‌گویید مثلا فرض کنید روحانیتی داریم که روحانیت نجف یعنی آقای سیستانی هم در آن است. نمی‌توانید یک طیف برای آن در نظر بگیرید. من این را قبول ندارم که همه‌ وضع موجود نتیجه قهری یک نکته است؛ البته با شما همدلی می‌کنیم، چون این سوال، سوالی رایج است. اما حالا این سوال درست است یا غلط است بحث دیگری است. ولی همان هم باز جواب یکپارچه‌ای به این صورت که بگوییم تمام این مسیر به یک جواب می‌رسد ندارد.»

یادگار امام توضیح داد: «الان نظرسنجی ایسپا درباره انتخاب آقای بایدن و آقای ترامپ را ببینید؛ در حالی که هر کس وارد توییتر می‌شد خیال می‌کرد ایرانی‌ها طرفدار انتخاب ترامپ‌اند. ایسپا می‌گوید که بالغ بر ۶۳ درصد طرفدار انتخاب بایدن هستند. پس شبکه‌های مجازی قسمتی از جامعه را نمایندگی می‌کنند و از آن طرف فکر نکنید اگر کسی بگوید همه طرفدار روحانیت هستند، یعنی «همه مردم». اگر بگویید مردم مخالفند یعنی همه مردم. می‌توانید درصدی بگذارید، آماری بگذارید که چقدر آمده پایین.»

در خیلی از مسائل مشکل داریم نیازهای انسانی نیازهای درجه یک و درجه دو است تا بحث معیشت اولیه (خوراک، پوشاک، امنیت و...) حل نشود، نوبت به نیازهای درجه ۲ نمی رسد
او گفت: «یکی از مغالطات بسیار بزرگ که باید مراقب باشیم هیچ وقت دچار آن نشویم، لغت «مردم» است یا به تعبیر برخی در گذشته، «خلق». همه مردم‌اند یعنی هم آن کسی که برای شما شعار می‌دهد و هم آنکه طرف مقابل شما شعار می‌دهد مردم هستند. این نیست که بگویید طرف مقابل شما حتما از پادگان آمده بیرون، پول گرفته و.. . بلکه آنها هم گروهی از مردم هستند. آن وقت از آن مغالطه اولیه خارج می‌شود که بگوییم یک مردم صددرصد داریم یا مثلا ۹۹ درصد داریم و یک درصد این جور نیست؛ تازه در همان‌ها هم ممکن است یکی با یکی مخالف باشد  و آنها هم قشرهای ایجابی‌شان با هم نمی‌سازد. ولی به هر حال درست است، نمی‌توانیم بگوییم با یک چالش یا بحرانی از حیث کارآمدی در مسائل مواجه نشدیم. به هر حال مشکل هست و همه هم آن را لمس می‌کنند ولی باز توجه کنید که در هر نقطه‌ای که وجود دارید می‌توانست به مراتب نقطه بدتری باشد و به هر نقطه‌ خوبی هم که برسید می‌توانید نقاط خوب‌تری داشته باشد»

حاکمیت همیشه نمی‌تواند یکدست باشد

سیدحسن آقا در ادامه وقتی یکی دیگر از حضار با استناد به یکی از اظهارنظرهای رسمی او که چندی قبل در یک جمع سیاسی مطرح شد که نسبت به حرکت به‌سوی «حاکمیت یکدست» هشدار می‌داد، از این پرسید که نگاهش به آینده چیست، گفت: «از آن نکته‌ای هم که در آن صحبت پررنگ شد غرض من این نبود. اولا که حاکمیت همیشه نمی‌تواند یکدست باشد چون مردم آیه شریفه «وَلَوْ شَاءَ رَبُّکَ لَجَعَلَ النَّاسَ أُمَّةً وَاحِدَةً ۖ وَلَا یَزَالُونَ مُخْتَلِفِینَ»، مردم متفاوتند و متفاوت فکر می‌کنند. بالاخره همه که از من خوششان نمی‌آید؛ یک عده از من خوششان می‌آید یک عده هم بدشان می‌آید. بقیه هم همین جور است. کسی که به دنبال جلب رضایت و محبوبیت همه است آن را به دست نخواهد آورد. البته کسب محبوبیت عمومی ارزش دارد ولی نه در مقابل اینکه شما از عقاید و ارزش هایتان دست بردارید! طبیعتا آدم باید حرفش را بزند و سعی کند مردم را مجاب کند به اینکه با این عقیده همراه شوند. بحثم این است که اساسا در کشور عبور از هر مشکلی جز با همراهی اکثریت مردم ممکن نیست. یعنی این سکونی که از عدم موافقت و همدلی ایجاد می‌شود به قدری سنگین است که مشکلات را خیلی سخت می‌کند. به این جهت می‌گویم حاکمیت یکدست و دو دست فرع داستان است؛ اصلش این است که جامعه خودش کار را به دست بگیرد. توجه کنید که اکثریت ملاک اطاعت است نه ملاک حقیقت. یعنی این جور نیست که هر چه اکثریت بگویند درست است. اگر اکثریت چیزی بگوید من لزومی ندارد با آن هم عقیده باشم، ولی لازم است جامعه از نظر اکثریت اطاعت کند. پس ببینید راه حل مشکلات حضور اکثریت قاطع مردم است. و این ممکن نیست جز اینکه کسی بیاید که نماینده اکثریت در خواسته هایشان باشد. و فقط در این صورت است که هر مشکلی حل می شود».

این‌جا بود که یکی دیگر از حضار از یادگار امام درباره نگاهش به آینده خود پرسید. این‌که وقتی از آیت‌الله هاشمی رفسنجانی می‌پرسند که راز موفقیت شما چیست، می‌گوید من تا ۲۷، ۲۸ سالگی تکلیفم با خودم روشن شد و می‌دانستم می‌خواهم چه کار کنم اما درمورد سیدحسن خمینی انگار چنین وضعی حاکم نیست؛ اینکه یادگار امام که یک دوره در انتخابات شرکت کرد و ردصلاحیت شد، چه برنامه‌ای در آینده دارد و حتی این‌که آیا آن‌طور که رسانه‌ها طی ماه‌های گذشته به دفعات نوشته‌اند، او قصد دارد وارد انتخابات ریاست‌جمهوری شده و اعلام کاندیداتوری کند؟

سیدحسن آقا اما درحالی که تلویحاً نشان داد تمایلی به کاندیداتوری ندارد و گفت که به این مسئله فکر نکرده، گفت: «اینکه جامعه نسبت به هر کنشگر سیاسی جامعه چه تلقی دارد، حق جامعه است. البته افراد هم مطابق ذائقه خودشان عمل می‌کنند، به اجبار که نباید کسی کاری بکند. اگر احیانا احساس کند فایده‌ای دارد، نفعی حاصل می‌شود، آن‌کار را انجام می‌دهد. اما این‌که فایده دارد یا نه، بحث دیگری است».

او سپس در پاسخ به پرسشی دیگر مبنی بر این‌که آیا «مأموریت مشخصی برای خود تعریف کرده یا نه و چه برنامه ای دارد، گفت: «برنامه‌ام این است که با شما صحبت کنم(با لبخند). هر کسی نسبت به پیشینه خود یا باورهایی که دارد، برنامه‌ای دارد. حالا ممکن است یکی بسیار فردگرایانه یا به‌تعبیری اگوییستی نگاه کند یا این‌که تلقی‌اش مقداری وسیع‌تر باشد. یک روایتی از امام صادق(ع) هست که از حضرت می‌پرسند حد بیماری برای روزه‌نگرفتن چیست؟ (ما حدالمرض الذی یجوز مع‌الافطار). ایشان می فرمایند، الانسان علی نفسه بصیره. این آیه قرآن است. این‌که انسان خود تشخیص می‌دهد که در هر شرایط، حرف زدن به نفع اوست یا حرف نزدن. درباره اینها طبیعتا باید در صحنه تصمیم گرفت. ضمن آن‌که من نمی‌گویم هر کاری که قبلا انجام داده‌ام، درست بوده است. توجه بکنید چیزی که عدالت لازم دارد، عدم گناه است، نه عدم خطا. عدم خطا مختص عصمت است، چه‌بسا آدم‌های عادل خطایشان از آدم‌های فاسق بیشتر باشد؛ این که تا انتقادی به کسی می‌کنی، می‌گویند ایشان فردی عادل است،  مغالطه است. عادل کسی است که عمدا گناه نکند، حال آن‌که ممکن صد پله از هر آدم فاسقی بیشتر اشتباه کند؛ مسئله این است که معیار عدالت چیست؟! معیار عدالت عدم گناه است. عدم خطا معیار عصمت است. از طرفی افراد حب و بغض‌هایی هم دارند قرار نیست بنده از هر آنچه در گذشته انجام دادم، دفاع کنم. معقول نیست. اما به هر حال صحنه‌هایی بوده و مطابق شناختم از فضا تصمیم گرفته و عمل کرده‌ام؛ حالا غلط بوده یا درست یا حتی این ادعا در آنجا صادق است یا نه، نمی‌دانم.»

باز یکی دیگر از حضار به اشاره به تحرکات کاربران شبکه‌های اجتماعی و آن‌چه زیر پوست جامعه در فضای مجازی می‌گذرد، گفت: «بگذارید بحث را طور دیگری ادامه دهیم. یک اصطلاحی طی سال‌های گذشته به‌خصوص در فضای مجازی و البته فضای سیاسی مصطلح شده به‌عنوان «براندازان» درواقع طیفی از کاربران فضای مجازی و البته شهروندان واقعی این مملکت که منتقد وضع موجودند. می‌خواهیم از شما به‌عنوان بازمانده بنیانگذار انقلاب اسلامی بپرسم که احساس شما چیست وقتی می‌بینید کمتر از نیم قرن پس از پیروزی انقلاب، چنین طیفی سربرآورده؟ واکنش‌تان به این بخش از جامعه چیست و فکر می‌کنید باید با آنان چه‌کار کرد و چه پاسخی به آنها دارید؟»

یادگار امام در واکنش گفت: «بحثی که وجود دارد این است که آیا این براندازی ایدئولوژیک است یا براندازی احساسی است. طبیعتا بسیاری از وضع موجود ناراحتند اما وقتی در ادامه وارد تصمیم‌گیری می‌شوند، آیا واقعا برانداز هستند؟ به نظر می‌رسد عده‌ای عصبانی هستند. ما باید به یک نکته توجه کنیم؛ اولا این‌که ما حق دشنام نداریم، نه حکومت به مردم، نه مردم به حکومت و نه مردم به مردم. توهین هم از اساس ناموجه است و هیچ‌کس حق ندارد به دیگری توهین کند. ولی کسی که عصبانی است و توهین می‌کند، خیلی فرق می‌کند با کسی از سر خوشی و زیاده خواهی توهین می‌کند. توجه کنیم که امروز در اثر راحت تر شدن ارتباطات، بعضا بی ادبی ها بیشتر است. البته اصطلاحا همه فحش خورشان هم بهتر شده ولی خدای نکرده نباید بی ادبی در میان ما بیشتر شود. مردم ایران مردم مودبی بوده اند. نکند به نوعی فروکاهش اخلاقی مواجه شویم».

هیچ وقت به یک جامعه‌ای نمی‌رسید که صددرصد با حاکمیتش موافق باشد

سیدحسن خمینی همچنین وقتی یکی از حضار گفت که «می‌گویند هر ملتی حاکم سرنوشت خود است»، توضیح داد: «حتما. شما باید به این قضیه توجه کنید که هیچ وقت به یک جامعه‌ای نمی‌رسید که صددرصد با حاکمیتش موافق باشد. فردا صبح لائیک‌های صددرصد ضد وضع موجود بیایند، یک‌سری مذهبی هم هستند که مخالف آنان باشند. اما باید فکری برای این وضع کرد. هر حکومتی باید امکان دست به دست شدن قدرت توسط مردم را فراهم کند. بحث گردش نخبگان نیست، گردش ایده‌هاست. البته معتقدم با توجه به جامعه مذهبی ما، هیچ وقت جریانی که با مذهب ستیز می‌کند، حداقل در چشم‌انداز فعلی به نتیجه نمی‌رسد و نمی‌تواند اکثریت را به دست بیاورد. ولی این‌که حالا به اکثریت نمی‌رسد، پس حقی برای حرف زدن ندارد هم درست نیست. اما آیا چون محق است، در عین حال حق دارد که توهین کند؛ نه! آیا چون حقی ندارد، باید ساکت باشد؛ باز هم نه، باید حرفش را بزند!»

 نظر من قانون اساسی کاملا ظرفیت تامین دارد

بحث از لزوم بازنگری در قانون اساسی هم در بخشی از این گعده دوستانه به مباحث پرتعداد این گپ‌وگفت اضافه شد. هرچند پاسخ سیدحسن خمینی این بود: «به نظر من قانون اساسی کاملا ظرفیت تامین دارد. البته هر چیزی نیاز با بازنگری دارد. اما به نظر من اگر به همین قانون اساسی درست عمل شود، ظرفیتش را دارد. حالا این که ممکن است کسی ایرادی را مطرح کند، بحث دیگری است. هیچ تضمینی وجود ندارد شما در یک نظام ۱۰۰ درصد جمهوری، صدام نداشته باشی. قانون اساسی عراق جمهوری بود که صدام از آن بیرون آمد. بحث تفسیر قانون هم مهم است که باید به نفع مردم باشد.»

اما شاید یکی از جذاب‌ترین لحظات و دقایق این نشست صمیمانه، آن‌جا بود که بحث به‌سوی ماجرای ردصلاحیت سیدحسن خمینی در انتخابات مجلس خبرگان با نظر شورای نگهبان رفت. آن‌جا که یادگار امام در واکنش به این‌که پس از ردصلاحیت چه حسی داشته، گفت: «هیچ!» پاسخی که باعث شد حضار، آن‌هم در آن فضای خاص به یاد پاسخ تاریخی امام به خبرنگاری بیفتند که در هواپیمای بازگشت به تهران از ایشان درباره احساسشان سوال کرده بود. اما یکی دیگر از حضار از تفاوت این دو رویداد گفت و تاکید کرد امام آمده بود که حق مردم را بگیرد و شاید طبیعی بود احساس شخصی نداشته باشند. او با این توضیح از یادگار امام پرسید که آیا از ردصلاحیتش متعجب نشده و جالب آن‌که پاسخ سیدحسن خمینی منفی بود؛ «خیر!»

از رد صلاحیت آیت الله هاشمی ناراحت شدم

اما اگر پاسخ سیدحسن خمینی به پرسش‌هایی درباره ردصلاحیتش به‌غایت مختصر و مجمل بود، وقتی از او درباره ردصلاحیت آیت‌الله هاشمی پرسیدیم، انگار تازه نطقش باز شده باشد، گفت: «از آن ناراحت شدم. البته آن را هم می‌دانستم. به خود آقای هاشمی هم گفته بودم. وقتی ایشان ‌ثبت‌نام کرد، روز شنبه بود. من قم بودم. همسرم بنده را از خواب بیدار کرد و گفت بیدار شو! گفتم چرا؟ چه اتفاقی افتاده؟ گفت چنین شده است.» او روایت کرد: «یادم نمی‌آید چند روز فاصله بود از ثبت‌نام آقای هاشمی. من رفته بودم مشهد. فکر می‌کنم یک شهادتی بود یا یک مناسبت در ماه رجب. ۱۳ رجب شاید. رفته بودم مشهد. اتفاقا زمینی با ماشین رفتیم و خیلی سریع هم برگشتیم. پنجشنبه برگشتیم. جمعه بعدازظهر رفتم پیش آقای هاشمی به ایشان گفتم حاج‌آقا شما را رد می‌کنند. گفت چطور؟! گفتم تلقی‌ام این است که موج اجتماعی آنقدر قوی است که نمی‌توانند تحمل کنند. آقای هاشمی هم گفت هرچه شد، شد. خلاصه من رفتم قم. دوشنبه بعدازظهر بود که خبر دادند. من سه‌شنبه را در قم درس دادم. چهارشنبه را تعطیل کردم. شب سه‌شنبه بد خوابیدم، صبح بیدار شدم، نماز خواندم، زنگ زدم به تهران و به دفتر گفتم که به حاج‌آقا بگویید من می‌روم آنجا. درسم که تمام شد، راه افتادم یادم هست برای این‌که در مسیر تمرکز کنم، یک جدول در ماشین حل کردم. می‌خواستم ذهنم را متمرکز کنم روی جدول. فکر می‌کنم سودوکو بود. خلاصه رسیدم دفتر آقای هاشمی. ظهر بود. آقای هاشمی خیلی راحت بود. فکر کردم ناراحت و مضطرب باشد اما خیلی‌خیلی آرام بود. نشسته بود. با هم ناهار خوردیم، ناهار مجمع. فکر می‌کنم سبزیجات بود؛ مثل کلم و هویج. چیز بیخودی بود. شاید هم خورش بود. در ذهنم این‌طور نقش بسته که کلم بود. رنگی تعریف می‌کنم که خوشگل شود. خلاصه رفتم و ایشان مشغول نوشتن بیانیه شدند. هنوز رادیو اعلام نکرده بود. گفتم حاج‌آقا من نوشته را می‌بینم. شما تشریف ببرید بالا، می‌آورم خدمتتان. گفت عیبی ندارد. نوشته را برداشتم که متن تندی ننویسد. چون معتقد بودم با این‌که آقای هاشمی را رد کردند، ولی پیروز انتخابات، آقای هاشمی است. تلقی من این بود که آقای هاشمی می‌تواند. خلاصه آمدم و گفتم شما «پرزیدنت میکر» بشوید؛ آقای هاشمی با خنده گفت یعنی «چی‌چی میکر»؟! گفتم یعنی می‌توانید رییس‌جمهوری بعدی را بسازید. خلاصه گفتم بعد از نماز مغرب می‌آیم خدمتتان. آمدم جماران. بعد از ساعت ۸ رفتیم که اخبار ۲۰ و ۳۰ اعلام کرد آقای هاشمی رد شده، آن لحظه من پیش ایشان بودم. نشسته بودیم که دیدم از بالا خانمشان دارد می‌گوید آقای شیخ اکبر تبریک می‌گویم! رد کردند شما را! با عصبانیت هم می‌گفت. با عصبانیت گفت من که خیلی خوشحالم! آقای هاشمی به ایشان گفت بله پیداست! ولی واقعا من تا حال جایی نگفتم، واقعاً آقای هاشمی آرام شده بود. ایشان خیلی آدم بزرگی بود. آقای هاشمی آدم بسیار بسیار تجربه‌دیده‌ای بود. من بسیار از ایشان یاد گرفتم. در ۱۰ سال آخر عمر آقای هاشمی، من تقریبا هر هفته ایشان را می‌دیدم. هم همسایه بودیم، هم این‌که ما از بچگی همواره خدمتشان می‌رفتیم. من بی‌تعارف می‌گویم، آقای خامنه‌ای هم واقعا یک حالت متفاوتی برای ما نوجوانان دهه ۶۰ داشتند. اصولا این دو بزرگوار، یک طور دیگری از عظمت دارند. این دو بسیار شخصیت‌های بزرگی‌اند. همان هفته قبل که رفته بود برای ثبت‌نام، واقعا احساس می‌کردم که کمرش خم شده. آنقدر از این بار سنگین، احساس مسوولیت می‌کرد. می‌گفت من این حجم از اعتماد مردم را چطور جبران کنم. این عبارتش است. می‌گفت مردم از من توقع دارند یک شبه کارها را حل کنم. وقتی ردصلاحیت شد، واقعا آرام شد. من بدون اغراق می‌گویم آقای هاشمی وقتی رد شد، احساس کردم حس دوگانه‌ای دارد. یک حس دوگانه داشت که هم ناراحت بود، هم خوشحال که بار مسوولیت از او برداشته شد. 

ما خیلی ناراحت بودیم روز سه‌شنبه بود. روز چهارشنبه دوباره رفتم. اتفاقا با خانواده رفتیم خدمتشان. من یک نامه‌ای نوشته بودم در مورد رد صلاحیت آقای هاشمی که قبل‌تر داده بودم به رسانه‌ها. وقتی رسیدیم، ایشان هنوز نامه را ندیده بود. گفتم یک نامه‌ای نوشتم. گفت بروم بخوانم. رفت بالا. پنجشنبه آقای روحانی رفت پیش ایشان. من به ایشان گفتم، تصمیم شما چیست؟ می‌خواهید بگویید شرکت کنند یا نکنند؟! چون دو نفر واقعا محکم بودند که تحت هر شرایطی انتخابات بماند؛ یکی آقای خاتمی یکی آقای هاشمی. در آن شرایط که تقریبا همه کنشگران سیاسی معتقد بودند نباید در انتخابات باقی ماند، این دو تاکید داشتند که باید شرکت کرد».

ساعت از ۱۰ می‌گذشت و سیدحسن آقا از همان ابتدای شب گفته بود که شب باید به سمت قم برود تا برای کلاس صبح فردا آماده باشد. با این حال اما سر صبر و حوصله همچنان مشتاق گفت‌وگو با جماعتی بود که شاید جز چند نفر، همگی از او کوچکتر بودند. یکی از حضار رو به یادگار امام گفت که آیا درمورد خودش هم می‌دانسته که ردصلاحیت خواهد شد و او گفت: «دانستن به آن معنا که خب نه! نمی‌شود گفت اما اطمینان داشتم چنین خواهد شد.»


خوشبینی مخالف واقع‌بینی نیست؛ هیچ وقت نباید از لطف خدا مایوس شد

آخرین سوال از سیدحسن خمینی و متعاقباً پرسش از آینده بود. آن جا که یادگار امام در پاسخ گفت: «من کلا آدم خوشبینی هستم؛ خوشبینی مخالف واقع‌بینی نیست و به اصطلاح مغایرتی با هم ندارند. کسی که نیمه پر لیوان را می‌بیند، واقع‌بین است. کسی هم که خالی را می‌بیند، واقع‌بین است. خوش‌بینی و بدبینی هر دو نوعی از واقع‌بینی است و من کلا آدم خوش‌بینی هستم. آدم امیدواری هستم. ممکن است بگویید بیش از حد امیدواری. اما واقعیت این است که من کلا آدم خوشبینی هستم. لذا معتقدم هیچ وقت نباید از لطف خدا مایوس شد. آقای هاشمی اعتقاد داشت باید به فهم عمومی مردم اعتماد کرد و این را شاید از امام یاد گرفته بود. یعنی جاهایی ممکن است اگر درست صحبت کنیم، نمی‌گوییم صدرصد، ولی یک جاهایی ممکن است به میدان بیایند و کاری بکنند.

من هیچ راه حلی برای مشکلات کشور جز همراهی عموم مردم نمی بینم. اگر مردم با اکثریت بالا حامی دولتی باشند و آن دولت قدر مردم و اعتماد آنها را بداند هم عزت مندانه مشکلات جهانی را حل می کند و هم مشکلات داخلی را. به همین جهت معتقدم از هر چیزی برای کشور حیاتی تر فراهم کردن زمینه های یک انتخابات پرشور و مردمی است. و شرط اصلا آن این است که جناح ها و سلایق مختلف در انتخابات نماینده داشته باشند. ایران و انقلاب متعلق به همه مردم ایران است. اینکه گروهی به جای مردم تصمیم بگیرند و متولیانه به جای مردم تصمیم بگیرند فاجعه است.

شما تلاش کنید که آن‌چه واقعیت است، آن‌چه عقیده‌تان است، بگویید. حالا نشد هم نشد. کسی هم نذر نکرده تا ابدالآباد مثلا بنده روی این صندلی بنشینم. خلاصه این‌که خیلی دل به چیزی نبندید، ولی هرچه را حقیقت می دانید به مردم بگویید. رفیق شما کسی است که در آینده بگوید، «دیدی گفتم؟»، نگوید، «می خواستم بگم»!».