صراط:
همچون نقشهای مادرانه بی شماری که بازی کرده، مهربان و خوش صحبت است.
خراسان در ادامه نوشت: زهرا سعیدی بازیگر پیش کسوت که با بازی در آثاری، چون «همسایه ها»، «شیدا»، «مریم مقدس»، «صنوبر»، «یوسف پیامبر (ع)»، «سالاد فصل»، «نردبام آسمان»، «ستایش»، «ملک سلیمان» و «کیمیا» شناخته میشود، این روزها در دوران کرونا در حال نگارش دومین کتابش است. بازی در سریال «روزهای ابدی» بهانهای شد تا با این بازیگر باسابقه سینما و تلویزیون همکلام شویم.
بازی در سریال «روزهای ابدی» چگونه اتفاق افتاد؟
در گذشته با محسن علی اکبری، تهیه کننده سریال همکاری داشتم و با جواد شمقدری هم «فرستاده» را کار کرده بودم، بنابراین دعوت شان را پذیرفتم. از نقش ام خوشم آمد و اکنون که این سریال را تماشا میکنم، میبینم کار خوبی از آب درآمده است. شنیده ام «روزهای ابدی» خاطرات خود آقای شمقدری است.
در دوران کرونا پیشنهاد بازی داشتید؟
قرار است در سریال جدید سعید سلطانی بازی کنم. بازی ام در سریال «صبح آخرین روز» ساخته حسین تبریزی به پایان رسیده، قصه آن درباره زندگی شهید مجید شهریاری بود. در وضعیت کرونا واقعاً شرایط کار سخت بود و من نقش مادر شهید را بازی کردم. توفیق نداشتم مادر این شهید بزرگوار را ببینم و با توجه به فیلم نامه و راهنمایی کارگردان بازی کردم.
از زمانی که بازیگر شدید، تاکنون نقش مادران متعددی را بازی کرده اید.
-حرفم را قطع میکند و میخندد- ابتدای ورودم نقش مادربزرگها را میدادند و به مرور زمان نقش مادران میان سال را دادند و حالا کم کم نقش زنان جوان را میدهند!
آن مقطع که نقش زنان مسن را میدادند، بازیگر در این مقطع سنی نداشتند؟
میگفتند بازیگرهای مسن ما طاقت سختیها را ندارند. همان گونه که میدانید بازی در تلویزیون کار طاقت فرسایی است و روزانه ۱۲ ساعت بازی داری و علافی هایش زیاد است. همه اینها را هم که کنار بگذاری، کارگردان ترجیح میدهد با بازیگری کار کند که سرپا باشد و ادای پیرزنها را درآورد.
چه موقع وارد عرصه بازیگری شدید؟
همسرم، مجید افشاریان، نویسنده و کارگردان تلویزیون و تئاتر بود و همراه با او تئاتر کار میکردم، ولی از طریق زنده یاد «مجید اوجی» که آن موقع رفیق همسرم بود، در سریال «مهر و ماه» که فیلم برداری اش در شیراز انجام میشد، بازی کردم و این موضوع سبب شد به عرصه بازیگری ورود کنم. در ۳۸ سالگی وارد این حرفه شدم و در جوانی به دانشگاه رفتم و بچه دار شدم و زبان انگلیسی تدریس کردم. در مقطعی ناچار شدم معلمی را کنار بگذارم، چون نظم و ترتیب معلمی نمیتوانست در کنار بی نظمی کار بازیگری قرار گیرد.
سریال «مریم مقدس» و بازی شما در این سریال ماندگار شد. خاطرهای از آن به یاد دارید؟
خاطره که زیاد دارم. وقتی پیشنهاد داده شد، فیلم نامه را دوست داشتم و دیالوگها خوب و تاثیرگذار بودند.
شخصیت مریم مقدس و داستان زندگی او را دوست داشتم و بازی در این سریال لذت بخش بود.
بازی در آثار تاریخی به طور حتم برای تان به مراتب سختتر از دیگر ژانرهاست؟
همین طور است. برای بازی در سریال مریم مقدس در زمستانی خیلی سرد، فیلم برداری قسمت اورشلیم را داشتیم و برای حفظ راکورد و این که بخار از دهان مان خارج نشود، به ما خرده یخ میدادند تا در دهان خود نگه داریم و دیالوگ خود را میگفتیم و وقتی کات میدادند، یخها را از دهان مان خارج میکردیم!
این نکته را هم بگویم که در گذشته تهیهکنندگان خیلی سریعتر دستمزد بازیگران را میدادند، چون پرداختهای صدا و سیما زودتر انجام میشد، ولی متاسفانه اکنون هم سازمان دیر دستمزدها را پرداخت میکند و هم تهیه کننده زورش میآید که دستمزد بازیگر را بدهد. برای همین شرایط کار خیلی سخت شده است.
مادرانهترین نقشی که بازی کردید، کدام بود؟
در سریال «نردبام آسمان» نقش مادر غیاث الدین جمشید کاشانی را بازی کردم. در سکانسی غیاث الدین را به دنیا میآورم که بچه را مرده در بغلم میگذارند و وقتی او را در آغوش میگیرم، زنده میشود، آن لحظه را خیلی خوب بازی کردم و تشویق شدم. در «صنوبر» هم نقش مادر روح ا... را که در واقع کودکیهای امام خمینی (ره) است، بازی کردم و سکانسی داشتم که وبا میگیرم و روح ا... به سمت من میآید و آخرین سفارشهای خود را به او میکنم که متوجه میشود مرگ من نزدیک است.
ملاکهای انتخاب شما برای بازی چیست؟
ابتدا فیلم نامه را مطالعه و سعی میکنم نقش تکراری را قبول نکنم، ولی واقعاً پیشنهادهایی که داده میشود تکراری است. -می خندد- در طول سال شاید ۱۰ پیشنهاد بازی در نقش مادر شهید دارم!
بیشتر به خاطر چهره مهربان تان برای این گونه نقشها انتخاب میشوید یا بازی خوب تان؟
نمیدانم، شاید هر دو. بعضی وقتها میگویند به دنبال معصومیتی هستند که در چهره من است، ولی در چهره دیگر بازیگران باید با گریم آن را نشان داد.
از این که مجبور هستید نقشها را تکرار کنید خسته نمیشوید؟
خسته شده ام. خیلی وقتها نقشهایی را که شبیه یکدیگر هستند، قبول نمیکنم، ولی از سویی هم کار نکردن برای من که پرکار بودم، خوشایند نیست. مشکل و معضلی که هنرمندان دارند این است که وقتی کنار گذاشته شوند و توانایی آنها به کار گرفته نشود به لحاظ روحی لطمه میخورند. گاهی اوقات بازیگر دوست دارد در کنار گروهی باشد و شرایط و نقش را میپذیرد تا در جمع حضور داشته باشد.
نقشی هست که دوست دارید بازی کنید تا از کلیشه خارج شوید؟
بله، ما زنهای متفاوتی را در فرهنگ مان داریم، ولی اکنون فقط دو روی یک زن را بازی میکنیم؛ مادر سنتی و مدرن که اینها هم خیلی با هم فرق ندارند و هر اکشنی را که بخواهیم باید از طریق صورت مان به نمایش بگذاریم. حتی خطوط صورت را هم در جهت نازیبا شدن از بین میبرند و کاری میکنند که بازیگر زن یک قیافه بتی داشته باشد و خیلی نتواند عرض اندام کند.
بازی در سریال «روزهای ابدی» چگونه اتفاق افتاد؟
در گذشته با محسن علی اکبری، تهیه کننده سریال همکاری داشتم و با جواد شمقدری هم «فرستاده» را کار کرده بودم، بنابراین دعوت شان را پذیرفتم. از نقش ام خوشم آمد و اکنون که این سریال را تماشا میکنم، میبینم کار خوبی از آب درآمده است. شنیده ام «روزهای ابدی» خاطرات خود آقای شمقدری است.
در دوران کرونا پیشنهاد بازی داشتید؟
قرار است در سریال جدید سعید سلطانی بازی کنم. بازی ام در سریال «صبح آخرین روز» ساخته حسین تبریزی به پایان رسیده، قصه آن درباره زندگی شهید مجید شهریاری بود. در وضعیت کرونا واقعاً شرایط کار سخت بود و من نقش مادر شهید را بازی کردم. توفیق نداشتم مادر این شهید بزرگوار را ببینم و با توجه به فیلم نامه و راهنمایی کارگردان بازی کردم.
از زمانی که بازیگر شدید، تاکنون نقش مادران متعددی را بازی کرده اید.
-حرفم را قطع میکند و میخندد- ابتدای ورودم نقش مادربزرگها را میدادند و به مرور زمان نقش مادران میان سال را دادند و حالا کم کم نقش زنان جوان را میدهند!
آن مقطع که نقش زنان مسن را میدادند، بازیگر در این مقطع سنی نداشتند؟
میگفتند بازیگرهای مسن ما طاقت سختیها را ندارند. همان گونه که میدانید بازی در تلویزیون کار طاقت فرسایی است و روزانه ۱۲ ساعت بازی داری و علافی هایش زیاد است. همه اینها را هم که کنار بگذاری، کارگردان ترجیح میدهد با بازیگری کار کند که سرپا باشد و ادای پیرزنها را درآورد.
چه موقع وارد عرصه بازیگری شدید؟
همسرم، مجید افشاریان، نویسنده و کارگردان تلویزیون و تئاتر بود و همراه با او تئاتر کار میکردم، ولی از طریق زنده یاد «مجید اوجی» که آن موقع رفیق همسرم بود، در سریال «مهر و ماه» که فیلم برداری اش در شیراز انجام میشد، بازی کردم و این موضوع سبب شد به عرصه بازیگری ورود کنم. در ۳۸ سالگی وارد این حرفه شدم و در جوانی به دانشگاه رفتم و بچه دار شدم و زبان انگلیسی تدریس کردم. در مقطعی ناچار شدم معلمی را کنار بگذارم، چون نظم و ترتیب معلمی نمیتوانست در کنار بی نظمی کار بازیگری قرار گیرد.
سریال «مریم مقدس» و بازی شما در این سریال ماندگار شد. خاطرهای از آن به یاد دارید؟
خاطره که زیاد دارم. وقتی پیشنهاد داده شد، فیلم نامه را دوست داشتم و دیالوگها خوب و تاثیرگذار بودند.
شخصیت مریم مقدس و داستان زندگی او را دوست داشتم و بازی در این سریال لذت بخش بود.
بازی در آثار تاریخی به طور حتم برای تان به مراتب سختتر از دیگر ژانرهاست؟
همین طور است. برای بازی در سریال مریم مقدس در زمستانی خیلی سرد، فیلم برداری قسمت اورشلیم را داشتیم و برای حفظ راکورد و این که بخار از دهان مان خارج نشود، به ما خرده یخ میدادند تا در دهان خود نگه داریم و دیالوگ خود را میگفتیم و وقتی کات میدادند، یخها را از دهان مان خارج میکردیم!
این نکته را هم بگویم که در گذشته تهیهکنندگان خیلی سریعتر دستمزد بازیگران را میدادند، چون پرداختهای صدا و سیما زودتر انجام میشد، ولی متاسفانه اکنون هم سازمان دیر دستمزدها را پرداخت میکند و هم تهیه کننده زورش میآید که دستمزد بازیگر را بدهد. برای همین شرایط کار خیلی سخت شده است.
مادرانهترین نقشی که بازی کردید، کدام بود؟
در سریال «نردبام آسمان» نقش مادر غیاث الدین جمشید کاشانی را بازی کردم. در سکانسی غیاث الدین را به دنیا میآورم که بچه را مرده در بغلم میگذارند و وقتی او را در آغوش میگیرم، زنده میشود، آن لحظه را خیلی خوب بازی کردم و تشویق شدم. در «صنوبر» هم نقش مادر روح ا... را که در واقع کودکیهای امام خمینی (ره) است، بازی کردم و سکانسی داشتم که وبا میگیرم و روح ا... به سمت من میآید و آخرین سفارشهای خود را به او میکنم که متوجه میشود مرگ من نزدیک است.
ملاکهای انتخاب شما برای بازی چیست؟
ابتدا فیلم نامه را مطالعه و سعی میکنم نقش تکراری را قبول نکنم، ولی واقعاً پیشنهادهایی که داده میشود تکراری است. -می خندد- در طول سال شاید ۱۰ پیشنهاد بازی در نقش مادر شهید دارم!
بیشتر به خاطر چهره مهربان تان برای این گونه نقشها انتخاب میشوید یا بازی خوب تان؟
نمیدانم، شاید هر دو. بعضی وقتها میگویند به دنبال معصومیتی هستند که در چهره من است، ولی در چهره دیگر بازیگران باید با گریم آن را نشان داد.
از این که مجبور هستید نقشها را تکرار کنید خسته نمیشوید؟
خسته شده ام. خیلی وقتها نقشهایی را که شبیه یکدیگر هستند، قبول نمیکنم، ولی از سویی هم کار نکردن برای من که پرکار بودم، خوشایند نیست. مشکل و معضلی که هنرمندان دارند این است که وقتی کنار گذاشته شوند و توانایی آنها به کار گرفته نشود به لحاظ روحی لطمه میخورند. گاهی اوقات بازیگر دوست دارد در کنار گروهی باشد و شرایط و نقش را میپذیرد تا در جمع حضور داشته باشد.
نقشی هست که دوست دارید بازی کنید تا از کلیشه خارج شوید؟
بله، ما زنهای متفاوتی را در فرهنگ مان داریم، ولی اکنون فقط دو روی یک زن را بازی میکنیم؛ مادر سنتی و مدرن که اینها هم خیلی با هم فرق ندارند و هر اکشنی را که بخواهیم باید از طریق صورت مان به نمایش بگذاریم. حتی خطوط صورت را هم در جهت نازیبا شدن از بین میبرند و کاری میکنند که بازیگر زن یک قیافه بتی داشته باشد و خیلی نتواند عرض اندام کند.