نگاهی به تازهترین اثر ویلیام چیتیک و ساچیکو موراتا: تعلیمات حکیمانه لیوچی
از ترکستان تا کرانههای دریای چین، گرچه به عنوان بخشی از سرزمینهای اسلامی شناخته نیست، اما همواره در طول سیزده قرن، جمعیتی نسبتاً پرشمار از مسلمانان را در خود جای داده و در تاریخ خود، بهروشنی نقش عنصر اسلامی در تحولات کشور را بازنمایانده است. برپایه منابع سنتی چین و به تأیید شواهد تاریخی، دیانت اسلام در طول سدههای نخستین هجری با روشی صلحآمیز و بیشتر از طریق بازرگانان از دو مسیر جنوب و شمال به سرزمین چین راه یافته است؛ گرچه از حیث زمان باید راه دریایی جنوب را متقدمتر از راه خشکی شمال دانست.۱
درخصوص تعداد کل مردم مسلمان چین باید گفت که اکنون حدود ۱۴ میلیون مسلمان در چین زندگی میکنند و در مورد ورود اسلام بدانجا، ده نظر متفاوت وجود دارد که از نیمه اول دوران سلسله «سوئی» (۶۰۰ـ۵۸۱م) تا دوره امپراتوری «سوزونگ» از سلسله تانگ (۷۶۱ـ۷۵۶م) را در بر میگیرد. در هر حال در دوران سلسله یوآن، اسلام به طور گستردهای در چین انتشار یافت. کتیبه یادبود تجدید بنای مسجد «دینجو» در استان «خُه ـ بی» و تعمیر مسجد چوانجو در استان فوجیان حکایتگر همین گسترش است.
در این زمان برخلاف دوران سلسلههای تانگ و سونگ، به اسلام به عنوان یک دین خارجی با حضور موقتی نگریسته نمیشد. دین اسلام در دوره امپراتوری یوآن مانند سایر ادیان و اندیشههای موجود در کشور از جمله بودیسم، دائوئیسم و مسیحیت از احترام دولتمردان برخوردار بود، علمای دین اسلام «داشیمن» (دانشمند) نامیده میشدند و مانند علمای سایر ادیان از حمایت رسمی و موقعیت ویژه بهرهمند بودند. حکومت مرکزی در دو مورد با تأسیس «دادگاههای اجرای حدود» موافقت کرده بود.۲ امروزه هنوز هم میتوان شاهد لوحههای فارسی بر سردرِ برخی مساجد بود. تا همین چند سال پیش، نیت اقامه نماز به زبان فارسی ادا میشد و مسلمانان چین، نمازهای یومیه را با نام ایرانی آن میشناختند: نماز خفتن، نماز دیگر و…۳ جالب آنکه رهبران آنها آخونگ (آخوند؟) نام داشتند.۴
براساس شواهدی مثل وجود مسجد یادبود پیامبر در کانتون ـ که در دهمین سال دوره جیجن (۱۳۵م)، تعمیر شد و وسعت یافت ـ میتوان گفت که اسلام در سده نخست هجری، قبل از هر جا در بندر کانتون راه یافت؛ اما افسانههایی مثل به مأموریت رفتنِ سعد بن ابیوقاص از سوی پیامبر(ص) به چین و ازدواج و ماندگاری او در آنجا، وجه تاریخی و منطقی ندارد، هرچند هنوز هم در کانتون مقبرهای به نام وقاص موجود است. به هر روی در چین همواره عالمان و محدثانی وجود داشتهاند و گاه به نام علمایی برمیخوریم که یا اصالتاً چینی بودهاند و یا ساکن آنجا: ابوعمر صینی (نیمه نخست سده۲ق)، ابراهیمبن اسحاق صینی (نیمه دوم سده دوم ق)، حمیدبن محمد صینی (سده سومق).
در کانتون، مسلمانان از چنان موقعیتی برخوردار بودند که متولی رسیدگی به امور آنان یک مسلمان مهاجر بود و او حتی خطبه به نام خلیفه خواند. در سینکیانگ که بنا به گفته طبری در تاریخالرسل و الملوک، اسلام در سال ۷۱۵ـ۷۱۴م بدانجا راه یافت، سرگذشت عجیب و پیچیدهای داشت. از قرون ۱۳و۱۴ تا اواخر قرن پانزدهم، منطقه اورومچی و تورفان به اسلام درآمدند و در قرن ۱۶، حاکم آنجا خود را «سلطان» نامید.
ایرانیها نیز در انتقال اسلام به چین، عمدهترین نقش را ایفا کردند. بازرگانان ایرانی بدانجا آمد و شد داشتند و زنان و دختران ایرانی «زیبارویانِ بوسارمان» [مسلمان] خوانده میشدند. با بررسی حوزه نفوذ زبانهای ایرانی در اصطلاحات چینی، میتوان به راز شباهت شاهنامه با «خِنگشِنینی» ـ حماسه کهن چینیان ـ پی برد. واژههای دخیل فارسی در ادبیات چینی چنان فراوان بود که در زمان مغولها، چینیان یک لغتنامه فارسی ـ چینی تألیف کردند. هنوز هم در برخی مناطق چین از واژههایی مثل «پرشه» استفاده میشود و هنوز هم رستورانها و درمانگاههایی هست که «پارسیان» نام دارد. و ما میدانیم که ابنبطوطه ـ مورخ سفرنامه ـ به گوش خود شنیده که چینیها اشعاری از سعدی و بهخصوص غزلی آهنگین از وی را قرائت میکردند. آنچنان که بر اثر تکرار آنها، ابن بطوطه آن اشعار را به خاطر سپرده بود:
آخر نگاهی باز کن وقتی که بر ما بگذریر یا کبر منعت میکند کز دوستان یادآوری
هرگز نبود اندر ختن، بر صورتی چندین فتنر هرگز نباشد در چمن، سروی بدین خوشمنظری
صورتگر دیبای چین، گو صورت و رویش ببینر یا صورتی برکش چنین، یا توبه کن صورتگری…۵
پیوند فرهنگ اسلامیـ ایرانی با تاریخ و فلسفه کهن چین تا بدانجا پیش رفت که مسلمانان چین برای خود زبان خاصی پدید آوردند که به زبان مسجدی یا حوزهای معروف است و از عربی، فارسی و چینی ترکیب یافته. در این زبان جملات عربی و فارسی بسیاری وجود دارد؛ مثلا آفریدگار را «الله» یا «خدا» مینامند. اعتقاد را «ایمان» میگویند و معتقد به دین را «مسلم»، پیامبر، امام، آخوند، داشیمن، استاد، ملا، خلیفه، طلبه و نیز احوالپرسیهای روزانه و روزهای هفته، از جمله این کلماتند.۶
اما از آن مهمتر، پیوند مسلمانان چینی با کتابهایی است که در اصول، عرفان و فلسفه اسلامی در زمره امّهات محسوب میشوند. در آنجا علاوه بر تدریس و تعلیم زبان عربی که از ۶ یا ۷ سالگی آغاز میشود، کتاب و آثاری مثل انموذج، مطوّل و مصباح که نوشته ابوالفتوح نصرالدین رازی (۱۲۱۳ـ۱۱۴۳م) دانشمند ایرانی است؛ معالمالدین یا شرحالکفایهـ اثر عبدالرحمن جامی (۱۴۷۷ـ۱۳۹۷م)؛ بیان یا تلخیص المفتاح اثر سعدالدین تفتازانی (۱۳۸۹ـ ۱۳۲۱م)؛ عقایدالاسلام یا عقاید نسفی، نوشته عمر نسفی و شرح سعدالدین تفتازانی؛ اربعون، نوشته حسامالدین به فارسی؛ مصادر، اثر عبدالله ابن ابوبکر به فارسی؛ شرح لمعات، نوشته عبدالرحمن جامی به فارسی؛ قوائمالنهج درباره دستور زبان فارسی؛ و گلستان سعدی؛ که البته تعدادی از این آثار به چینی ترجمه شده و بقیه به همان زبان اصلی مورد استفاده قرار میگیرند.
همچنین باید تأثیر عالمان و عارفان مسلمان ـ و گاه شیعة ـ ایرانی بر اندیشمندان چینی سخن گفت که البته خود در بستر فرهنگ دیرپا و غنی چینی رشد کرده بودند و ذهنشان اساسا فلسفی بود. ابنسینا، سیدحیدر آملی (مؤلف جامعالاسرار)، قاضی بیضاوی (با تفسیر قرآن خویش)، عزیزالدین نسفی، نجم رازی (صاحب مرصادالعباد)، ایجی (نویسنده مواقف) و بسیاری دیگر از جمله این علما هستند.
اما نکته جالب، وامگیری واژگان و مفاهیم اسلامی و ترکیب آن با اصطلاحات فلسفه چینی است. در حوزه مطالعات تطبیقی ادیان، این یکی از موارد جالب و تقریبا ناشناخته است. دائوئیسم و آیین کنفوسیوسی بهویژه از ظرفیت بسیار بالایی برخوردارند و ریختن مفاهیم اخلاقی و عرفانی اسلامی در قالب و چارچوبهای دائویی و کنفوسیوسی، تولد یک ساحت بینظیر و درخشان را در پی خواهد داشت. اگرچه کار چنان دشوار است که تنها یک عالم کنفوسیوسشناس چینی که در عین حال درس مسلمانی خوانده و استاد دیده باشد، قادر به این کار خواهد بود و این شخصیت پیچیدة چینی عربیدان فارسیخوان مسلمان وجود داشته است: لیوچی.۷
لیوچی (حدود ۱۷۲۴ـ۱۶۷۰م)، یکی از مهمترین دانشمندان اسلام در سنت چینی بود که عمیقا از متون صوفیانه اسلامی تأثیر پذیرفته بود. وجه تمایز او از سایر علمای مسلمان، این است که با بهرهگیری از مقولات و اصطلاحشناسی نوکنفوسیوسی به تعلیم و تدریس مفاهیم بنیادین اسلامی پرداخته است. لیوچی در کودکی تعالیم اولیه را از پدر ـ لیوسانجی۸ـ آموخت. در دوازدهسالگی در مسجدی واقع در نانجینگ (که اکنون اثری از آن باقی نمانده)، نزد یوآن روکی مطالعه متون مقدس را آغاز کرد. در پانزده سالگی، در خانه به پژوهش و مطالعه در آیین کنفوسیوسی، آیین بودایی، دائوئیسم و غربشناسی مشغول شد. درواقع چیزی نمانده بود که او نخوانده باشد. از نظر او کنفوسیوس و منسیوس «حکیمان شرق» بودند و محمد(ص) «حکیم غرب».
وی معتقد بود که امروز ـ به مانند روزگاران باستان ـ تعالیم حکیمان شرق و غرب یکی است. فراتر از این، لیوچی باور داشت که متون مقدس اسلامی نیز بهطور کلی به اهداف و باورهای کنفوسیوس و منسیوس شباهت دارند.
لیوچی از حدود سیسالگی در کینگ لیانگشان نانجینگ اقامت گزید و در آنجا به شرح و تفسیر متون اسلامی ـ با استفاده از اصطلاحات کنفوسیوسی ـ مشغول شد. او به مدت بیست سال بدینکار مبادرت ورزید. در طول این دوران، متن دستنویس خود را دو بار نزد دانشمندان مسلمان و علمای کنفوسیوسی برد تا نظر تأییدی و مشورتی آنها را جویا شود و سرانجام کتاب عظیم خود را با نام Tian fang Xingli یا «طبیعت و اصل در اسلام» به پایان برد.
کتاب به زبان چینی بود و بر ریشهها یا اصول اسلامی متمرکز شده بود؛ اما اهمیت آن علاوه بر ارزش فلسفی و متافیزیکی ذاتیاش، در فهم عمیق و همهجانبه لیوچی از مفاهیم دینی، سرحدات فرهنگی و تمدنی و هماهنگی بین دو جهان عقلانی و معنوی به ظاهر متفاوت نهفته است.
در ایران، نخستین بار در ۱۴ دی۱۳۸۷ پروفسور ویلیام چیتیک، طی مصاحبهای با روزنامه اعتماد و در چند جمله به معرفی این کتاب پرداخت. او در سال ۱۹۹۵ و در کنفرانس بزرگ «روابط اسلام و آیین کنفوسیوس» در مالزی، از طریق تو ویمینگ،۹ استاد دانشگاه هاروارد، با این کتاب آشنا شد. نویسنده کتاب، وان دایو ـ مسلمان چینی ـ بود که علاوه بر انتشار این کتاب در سال ۱۶۴۲، کتابهای دیگری هم در خصوص اسلام به زبان چینی تألیف کرده بود. پروفسور چیتیک که خود استاد متخصص در فلسفه و معارف اسلامی است و از محضر درس استادان و سرچشمههایی مثل شادروان جلالالدین همایی، استاد جنتمکان سیدجلالالدین آشتیانی و استاد سیدحسین نصر سیراب شده، بلافاصله به همراه همسرش ساچیکو موراتا ـ استاد فلسفه چین در دانشگاه هاروارد ـ و تو ویمینگ رئیس مرکز چینشناسی دانشگاه هاروارد به ترجمه انگلیسی آن مشغول شد.
ترجمه و آمادهسازی کتاب سه سال به طول انجامید؛ اما رضایت اساتید را جلب نکرد و از نظر آنها متن قابل فهم نبود. پس از ابتدا ترجمه را آغاز و سه سال دیگر بر روی آن کار کردند.۱۰ ماحصل این تلاش شش ساله، کتابی حدوداً ۷۰۰ صفحهای است که در ۳۱ مارس ۲۰۰۹ با نام «تعلیمات حکیمانه لوچی» و عنوان فرعی «اندیشه اسلامی به زبان کنفوسیوسی» در انتشارات هاروارد به چاپ رسیده است.
تمامی بخشهای کتاب به زبان چینی و بدون استفاده از یک کلمه عربی نوشته شده؛ اما بیان وان دایو از چنان استحکامی برخوردار است که رایحه حکمت در تمامی صفحات آن پراکنده است. ساختار کتاب بسیار منطقی و منسجم است و با مقدمهای فاضلانه به قلم استاد سیدحسین نصر گشایش مییابد. چهار فصل نخست کتاب در واقع درآمدی بر اصل مجلدات هستند که با فصل پنجم ـ در خصوص ترجمه اثر از چینی به انگلیسی، تکمیل میشوند. این فصول به توضیح سنتهای عقلانی اسلامی و چینی پرداخته و اصل کتاب (طبیعت و اصل در اسلام) را در متن آن سنتها جای میدهند. علاوه بر آن، حاشیههای فراوانی بر ترجمه آمده و مترجمان، در هر بخش به اصل متن عربی یا فارسی مورد نظر نویسنده رجوع کردهاند تا با ترسیم نمودارها و نگارش تعلیقهها، توازی و تفاوت مفاهیمی ارایه شده را باز نمایند.
استاد نصر مقدمه خود را اینچنین آغاز میکند: «میگویند بالزدن پروانهای در چین، میتواند در اقیانوس اطلس طوفانی به پا کند!» انتشار نظریه برخورد تمدنها از سوی ساموئل هانتینگتون در نشریة فارنافرز،۱۱ استاد را بر آن داشت تا به اتفاق تو ویمینگ، اندیشه بازگویی و بازنمایی مفاهمه بهتر میان تمدنهای اسلامی و چینی را به مرحله عمل برسانند. پس از شرکت در کنفرانس مالزی در همان سال (۱۹۹۳) و با اعلام آمادگی نخستوزیر وقت مالزی (انورابراهیم) و همکاری دانشجوی سابق استادـ عثمان بکرـ در سال ۱۹۹۵ همایشی بزرگ در کوالالامپور برپا شد و طی آن برای نخستین بار در روزگار مدرن، تمدن اسلامی و اندیشه چینی با یکدیگر به گفتگو پرداختند و شرح داستان کتاب واندایو و ترجمه آن با همکاری ویلیام چیتیک، ساچیکو موراتا و تو ویمینگ که پیشتر ذکر آن رفت.
پس از آن با ذکر مختصری از روابط متقابل میان اندیشهها و سنتهای اسلامی، هندویی و بودایی، در کنار روابط فلسفی و کلامی در فلسفه اسکولاستیک مسیحی با اسلام، استاد عنوان میکند که «اما مورد چین چیزی بهکلی دیگر بود». مسلمانان چین در روابط کمتر شناختهشدة اندیشه اسلامی با سنتهای عقلانی سایر تمدنها، پس از استفاده بسیار محدود و انحصاری از زبانهای عربی و فارسی در جوامع خویش، از قرن هفدهم بدینسو تصمیم گرفتند که تعالیم اسلامی را در قالب متون کلاسیک چینی و در زبان اخلاقی و فلسفی آیین نوکنفوسیوسی تفسیر نمایند. به همین علت ما در مورد چین با وضعیت منحصر بهفردی مواجهیم که با مورد غرب یا هند بسیار متفاوت است؛ بنابراین نیازی به گفتن نیست که این کتاب عمیقا از منظر دین و فلسفه تطبیقی و نیز سنت عقلانی اسلام و حتی تاریخ فکری چین حائز اهمیت است، حتی اگر مابقی جهان اسلامی و چینیان غیرمسلمان در خصوص پیدایش و توسعه کتاب هان اطلاع کمی داشته باشند (iX)؛ اما بیش از هر ارتباط و اهمیت تاریخی، این کتاب و آثار مشابهی از این دست، به دلیل ارزش فلسفی و متافیزیکی ذاتی خود و به سبب فهم شیوهای که استادان کتاب هان بدان طریق سرحدات دینی و تمدنی را در نوردیدند و از طریق وحدتی که در اعماق فلسفه و خرد جاودان نهفته است، بین دو جهان متفاوت عقلی و معنوی توازن و هماهنگی ایجاد کردند؛ دارای ارزش و اهمیت است (iX).
پس از مقدمه شش صفحهای استاد، با یک کوتهنوشت دو صفحهای، یک توضیح کوتاه جهت آوانگاری حروفچینی، و یک دیباچه سه صفحهای به قلم ساچیکو موراتا، فصول پنجگانه کتاب که به مثابه درآمدی بر اصل اثر است، آغاز میگردد. کل این پنج فصل که ۹۳صفحه کتاب را به خود اختصاص داده، «مقدمه»، «مدخل» یا «درآمد» نام گرفته است.
فصل اول با نام لیوچی و کتاب هان، در چهار بخش فرعی به معرفی لیوچی و آثار و احوالش، منابع فارسی و عربی که در تألیف اثر خویش بدانها رجوع کرده، و پیشینه تاریخی آثار کلاسیک به عربی پرداخته است. ما از کتاب دائوی محمد اثر زوی بن ـ دُربنی۱۲ میدانیم که کتاب هان۱۳ به رویکردی گفته میشود که از قرن هفدهم تا قرن نوزدهم در چین رایج بود. این در واقع برنامهای آموزشی بود که حول تعالیم لیوچی در مورد آموزههای اسلامی و کنفوسیوسی و ارتباط آن دو شکل گرفته بود. کسانی که این رهیافت را برمیگرفتند، غالبا هویرو۱۴ نامیده میشوند که به معنای مسلمین اهل دانش یا دانشمندان مسلمان، حکمت کنفوسیوسی بود. به عقیده بنی، ظهور کتاب هان به منزله «انفجاری بیسابقه دانشپژوهی اسلامی چینی» بین دهههای ۱۶۳۰ و ۱۷۳۰ بود (ص۳)؛ در این دوران کتابهای زیادی نشر یافت که نخستین آنها «تفسیر واقعی بر تعلیم حقیقی» اثر وان دایو بود که در سال ۱۶۴۲منتشر شد و متعاقب آن کتابهای دیگری در مورد تعالیم اسلامی، بر بستر تمدن و فرهنگ چینی پدید آمدند.
«طبیعت و اصل در اسلام» به سه قسمت تقسیم میشود: در بخش نخست، لیوچی علت نگارش کتاب و چگونگی ساختار آن را توضیح میدهد. بخش دوم، متن کوتاهی است که خود به پنج قسمت تقسیم میشود و حاوی ده نمودار است. اما بخش سوم که مفصلترین بخش کتاب است، متشکل از پنج دفتر است که هر کدام ـ به همراه دوازده نمودار، به تحلیل مفصل چند اثر کلاسیک میپردازد. پس در این کتاب ما روی هم رفته هفتاد نمودار داریم.
آنگونه که لیوچی میگوید، منظور وی از اصل کلاسیک، کتاب مهمی است که به دست یک دانشمند مسلمان نوشته شده و مجموعهای از عبارات و نقلقولهای شش متن بنیادین و مهم اسلامی است (اگرچه در کتاب هان، گاه معنای قرآن هم به کار میرفت)، در فهرستی که لیوچی از منابع مورد استفاده خود ارائه داده، یک بار نام چهل کتاب مشاهده میشود، بار دیگر چهل و پنج و در جای دیگر ما با شصت و شش کتاب مواجهیم؛ اما گویا مهمترین منابع او همان شش اثری هستند که وی مجموعا نام «اصلِ کلاسیک» یا «کلاسیک اصلی»۱۵ را بر آنها مینهد. براساس پاورقیهایی که لیوچی بر کتاب خویش زده، اکنون با قاطعیت میتوان گفت که چهارمین کتاب «مرصادالعباد» نجمالدین رازی بوده است. دومین کتاب متعلق به عزیز نسفی است و دوتای دیگر به عبدالرحمن جامی تعلق دارد. رازی و نسفی با سلسله عرفانی کبرویه پیوند دارند و جامی با صوفیان نقشبندیه.
مرصادالعباد سی بار مورد ارجاع قرار گرفته است. پس از آن مقصد اقصی نسفی، نفحاتالانس جامی و باز انسان کامل نسفی به ترتیب استفاده اشعهاللمعات جامی (۱۵ بار)، لوایح همو (۱۱بار)، کتابِ عربی الموافق فی علم الکلام اثر عضدالدین ایجی، قاضی مشهور شافعی مذهب (۹ بار)، شرح بیضاوی بر قرآن (۵ بار) و احکام الکواکب از نویسندهای ناشناخته که لیوچی دو بار بدان ارجاع داده است. همچنین آثاری مثل لطائف و شرح لطائف ـ اثر عبدالحکیم الحاج السید محمد نورالحق ابن السید لقمان الصینی ـ و بسیاری دیگر از آثار کلاسیک و عربی و فارسی، مورد استفاده لیوچی بوده که در اینجا مجال پرداختن بدانها نیست.
فصل دوم درآمد کتاب «زمینه اسلامی» نام دارد و در سیزده بخش و ۲۹صفحه به بسترها و زمینههای فهم اسلامی در چین میپردازد. از مباحث جالب این فصل میتوان به بحث اسماء و صفات، نقشه جهان، عالم صغیر و عالم کبیر، و حضور الهی اشاره کرد.
«وامگیریهای لیوچی از اندیشه اسلامی» عنوان فصل سوم کتاب است که در ده بخش و ۳۲ صفحه است. اصل و طبیعت؛ روح؛ ژینگ، لی و روح؛ ژینگ و طبیع؛ قیمومیت (جبر) و اختیار؛ فلک سابق و فلک لاحق، حکمت و نبوت از جمله بخشهای این فصلاند. در اینجا اشاره میشود که لیوچی با بهرهگیری از منابعی مثل «مواقف» ایجی در کلام، به شرح اصول الهیات اسلامی میپردازد. به ما گفته میشود که ژینگ، از نظر لفظی نه به معنای فلسفه و متافیزیک، که به معنی «طبیعت و اصل» است، اما دانشمندان گاه آن را به «فلسفه» برمیگردانند؛ زیرا نوکنفوسیونیسم خود غالبا «آموزههایی درباره طبیعت و اصل» (Xinglixue) نامیده میشود.
فصل چهارم از درآمد «ساختار و برهانِ اصل و طبیعت در اسلام» نام دارد. این فصل دارای پنج بخش است که صرفا با عناوین بخش یک، بخش دو و … نامگذاری شدهاند؛ اما همانگونه که از نام این قسمت پیداست، ساختار کلی کتاب، نحوه تدوین آن، شرح و توضیح نمودارها و برابر نهادهای چینی در مقابل اصطلاحات عربی و فارسی، از عمده مباحث این فصل است.
فصل پنج «ترجمه» نام گرفته و توضیح نسبتا کوتاهی است در خصوص سیر ترجمه کتاب، یافتن متون عربی و فارسی و نمودارهای برابر در آثار کسانی مثل سیدحیدر آملی در پایان مسئولیت ترجمه، درآمد و یادداشتها با موراتا و چیتیک دانسته شده و نویسندگان میگویند که کوشیدهاند با ارجاع به اصلِ متون مورد اشاره لیوچی عربی، فارسی و چینی ـ فهم مطلب را آسانتر نمایند.
با پایان یافتن درآمد، از صفحه ۹۳ کتاب، ما با مجلدات اصلی اثر لیوچی روبرو میشویم. حکایت احوال شخصی و طرح تألیف کتاب، دو بخشی هستند که با عبور از آنها به «سرفصل» میرسیم. «اصل کلاسیکرلطایف» عنوان سرفصلِ Tian fang Xingli است. لیوچی در این قسمت، متن عربی «لطائف» ـ اثر نورالحق ـ را مورد پژوهش قرار میدهد. از اینجای کتاب به بعد، ما با پنجگونه متن مواجهیم: اول، ترجمه چینی متن مورد نظر مؤلف؛ دوم، تفسیر لیوچی از آن متن؛ سوم، اصل متن (عربی یا فارسی)؛ چهارم، ترجمه انگلیسی متن؛ و پنجم، نمودارهای چینی و نظیر انگلیسی آنها. عنوان لطایف پنجگانه این سرفصل عبارتند از: ۱ـ فی بیان تنزیلات العالم کبیر؛ ۲ـ فی بیان خواص المخلوقات؛ ۳ـ فی بیان خلق البشر؛ ۴ـ فی بیان خواص الانسان؛
۵ـ جامع ما تقدم فیالفصول السابقه.
یادداشتهای توصیفی مترجمان، پس از این بخش و پیش از طرح نمودارها آمده است و جالب آنکه هر یک از نمودارها نیز نامی به خود گرفته است: نمودار وجود، نمودار عالم صغیر، نمودار سطوح متفاوت عالم ملکوت و انسان، نمودار وحدت انسان و ملکوت و…
سرفصل در ۷۸ صفحه پایان مییابد و پنج مجلد اصلی در صفحه ۱۷۹با جلد یک آغاز میگردد. در اینجا با ذکر یک خلاصه یک صفحهای، نویسنده با ترسیم نمودار وجود آغازین، توضیح مختصری در مورد آن میدهد. یادداشتهای مفصل مترجمان مکمل این قسمت است. به همین ترتیب، دوازده نمودار، دوازده توضیح و یادداشتهای حاشیهای مترجمان در دوازده بخش، تشکیل دهند جلد یک اصل و طبیعت در اسلاماند که ۸۴ صفحه کتاب را به خود اختصاص داده است.
نیاز به توضیح نیست که یادداشتهای بسیار غنی و پر محتوای مترجمان، چنان روشنگر است که قطعا Tian Fang Xingli بدون وجود آنها به کتابچه رمزی میمانست، غامض و
اسرارآمیز٫
سبک و سیاق بقیه مجلدات پنجگانه نیز به همین صورت است و در اینجا نیز از دوازده نمودار رمزگشایی شده است. از جمله نمودارهای جلد دو میتوان به: نمودار دانش و قدرت سطوح طبعیت (ص۲۷۴)، نمودار اَشکال و ظروف فلکِ لاحق (ص۲۸۰)، نمودار چرخش و تحول افلاک نهگانه (ص۳۰۶) و نمودار فاصله افلاک نهگانه (ص۳۰۲) اشاره کرد و از میان سایر مجلدات، نمودار تجلی و نمایش دانش و آگاهی (ص۳۸۶)؛ نمودار ملاقات و وحدت قلب و طبیعت (ص۴۱۴)، نمودار صعود و نزولر آمدن و رفتن (ص۴۲۸)، نمودار زیبایی کاملِ دههزار چیز (ص۵۴۰) نمودار مشاهدة بزرگ در میانة کوچکر و بالعکس (صص۵۵۲ و ۵۴۶) جالب و جذابند.
پیگفتار کتاب را توویمینگ در ۴۰صفحه نوشته است. گاهشماری توصیفی، یادداشتهای مربوط به فصول ۵ـ۱ درآمد، کتابشناسی مفصل به چند زبان، و نمایه پایانبخش کتابند. استاد سیدحسین نصر در مقدمه خویش به تحسین این گروه سهنفره پرداخته و یادآوری کرده است که توویمینگ یکی از برجستهترین صاحبنظران در اندیشه چینی و بهویژه آیین نوکنفوسیوسی در آمریکاست؛ ویلیام چیتیک استاد متون صوفیانه فارسی و آثار کهن عربی است که لیوچی بخش اعظم کتاب خود را بر پایه همانها نگاشته است. به گفته استاد، چیتیک در کشور آمریکا نظیر ندارد؛ و ساچیکو موراتا ـ استاد فلسفه چینی در هاروارد ـ پیونددهندة این دو مکتب فکری با یکدیگر است؛ دانشمندی ژاپنی که سالها در ایران تحصیل کرده و مکاتب فکری اسلام را بهخوبی آموخته و عمیقا میشناسد. او پیش از این، «دائوی اسلام» را نوشته که شاهدی است بر وجود واسطه و پلگونه او فیمابین شرق دور و جهان اسلام (ix).
این کتاب با همکاری مؤسسه ینشین هاروارد به چاپ رسیده است. این مؤسسه در سال ۱۹۲۸ تأسیس شد و دفتر مرکزی آن در دانشگاه هاروارد است. کار اصلی این مؤسسه، آموزش عالی در زمینه علوم انسانی و علوم اجتماعی در آسیای جنوب شرقی و شرق است و انتشار نشریه علمی «مجله مطالعات آسیایی هاروارد» و کتابهایی در خصوص تاریخ و ادبیات آسیای پیشامدرنِ شرقی را برعهده دارد. خوانندگان ایرانی با انبوه آثار موراتا و چیتیک آشنایند و ذکر نام و موضوع آنها خود مجالی مستقل میطلبد؛ اما در خصوص توویمینگ ـ استاد تاریخ و فلسفه چینی در دانشگاه هاروارد۱۶ ـ از میان آثار فراوان او به ذکر چند نمونه بسنده میکنیم که البته ترتیب زمانی در آنها رعایت نشده است: انسانیت و خودپروری: رسالهای در اندیشه کنفوسیوسی (۱۹۹۱)؛ آیین کنفوسیوسی و زیستبوم: روابط متقابل آسمان، زمین و انسانها (۱۹۹۸)؛ درخت زنده: معنای متغیر چینی بودن در این روزگار (۱۹۹۵)؛ راه، آموزش و سیاست: رسالاتی در عقلانیت کنفوسیوسی (۱۹۹۳)؛ کنفوسیونیسم و حقوق بشر (۱۹۹۹)؛ دایرهالمعارف دیجیتال دین (۲۰۰۵)؛ سنتهای کنفوسیوسی در مدرنیته آسیای شرقی (۱۹۹۶)؛ تعلیمات حکیمانه لیوچی با عنوان فرعی اندیشه اسلامی به زبان کنفوسیوسی ۶۷۸ صفحه است که با جلد سخت روکشدار و در قطع وزیری به چاپ رسیده. نوع صفحهآرایی و حروفچینی آن ـ که به چند زبان استـ بینظیر و هنرمندانه است و ترجمه آن به زبان فارسی همتی بلند میطلبد و حمایتی بیدریغ.
پینوشتها:
۱٫ دائرهالمعارف بزرگ اسلامی، مرکز دائرهالمعارف بزرگ اسلامی، جلد هشتم، تهران ۱۳۷۷، ص۵۵۵٫
۲٫ فرهنگ اسلامی و ایرانی در چین، فنگ جین یوان، ترجمه محمدجواد امیدوارنیا، انتشارات بینالمللی الهدی، بیتا، ص۱۹٫
۳٫ سلوک قارهای فرهنگ ایرانی، مرضیه سلیمانی، کتاب ماه تاریخ و جغرافیا، شماره ۱۳۲، اردیبهشت ۱۳۸۸، ص۴۲٫
۴٫ ahung. فرهنگ ادیان جهان، جان آر. هینلز، ویراستار: ع٫ پاشایی، مرکز مطالعات و تحقیقات ادیان و مذاهب، قم ۱۳۸۶، ص۲۶۳٫
۵٫ سلوک قارهای فرهنگ ایرانی، همو، همان، ص۴۷٫
۶٫ فرهنگ اسلامی و ایرانی در چین، همو، همان، ص۲۵۴٫
۷٫ Liu Zhi
8. Liu Danjie
9. TU Weiming
10. گفتگوی محمد صادقی با پروفسور ویلیام چیتیک، اعتماد ۱۴ر۱۰ر۱۳۸۷٫
۱۱٫ Foreign Affairs
12. Zvi Ben-Dor Benite
13. Han Qitabu
14. Huiru
15. Root Classic
16. The Harvard j Yenching Jntitute
اندیشه اسلامی به زبان کنفوسیوسی
صاحبخبر -
∎