بحرین این روزها یکی از اصلیترین کانونهای تحولات منطقه شده است. مردم بحرین که از سال ۲۰۱۱ قیام سراسری و متحدی را در برابر رژیم آلخلیفه و سلطهگری سعودی ، آمریکا و انگلیس آغاز کردند در روزهای اخیر ابعاد جدیدی از قیام را رقم زدهاند. این موج زمانی آغاز شد که رژیم بحرین به سلب تابعیت آیتالله عیسی قاسم از عالمان بزرگ بحرین و جهان اسلام اقدام نمود.
آلخلیفه بر این ادعا است که با این اقدام میتواند به مقابله با قیام مردم پرداخته و به زعم خود به روند سرکوب مردم و اجرای اهداف سعودی و اربابان غربی خود ادامه دهد. آلخلیفه در حالی در این تصور به سر میبرد که شواهد تاریخی وعلمی حقیقتی مغایر با این توهم را نشان میدهد.
در طول چند دهه اخیر علیه علما و رهبران انقلابهای مردمی و دینی سرکوبگری بسیاری شده است. ترور شیخ احمد یاسین از رهبران بزرگ معنوی فلسطینی، فتحی شقاقی از ارکان مقاومت فلسطین، عباس موسی لبنان دبیر کل سابق حزبالله ، محمد باقر حکیم و نیز صدر در عراق شیخ نمر در عربستان از جمله این افراد بودهاند. ساختار حاکم بر این مناطق بر این تصور بودهاند که با ترور و به شهادت رساندن این افراد میتوانند به سرکوب مقاومت مردمی بپردازند حال آنکه این ترورها برای مقابله با مقاومت مردمی بوده اما نتیجه آن تقویت مقاومت شده است.
در فلسطین گروههای مقاومت شکل گرفته که حماسه غزه در سه جنگ ۲۲، ۸ و ۵۱ روزه را رقم زدند. در لبنان حزبالله بوده که جنگ ۳۳ روزه و امروز مقابله گسترده با تروریسم در سوریه را رقم زدند. در عراق به حشد الشعبی و بسیج مردمی مبدل شد و در عربستان نیز خروش جوانان نتیجه اعدام شیخ نمر بوده است.
با توجه به این حقایق میتوان گفت که لغو تابعیت آیتالله عیسی قاسم و فشار بر علمای بحرینی نمیتواند مانع قیام مردمی شود بلکه زمینه ساز تقویت این مبارزات میگردد که سرنگونی آلخلیفه را رقم میزند. این که بسیاری از ناظران سیاسی و نظامی به آلخلیفه در باب سلب تابعیت آیتالله عیسی قاسم هشدار دادهاند برگرفته از همین حقایق تاریخی است که گویی سران رژیم بحرین و اربابان سعودی، آمریکایی و انگلیسی آنها این اصول را فراموش کردهاند. بر این اساس میتوان گفت که بحرین دورانی بس حساس را سپری میکند که محور آن را تشدید قیام مردمی علیه رژیم آلخلیفه تشکیل میدهد و این خروش تا سرنگونی این رژیم پیش خواهد رفت.
درسی برای آلخلیفه
صاحبخبر -
∎