گزارش موم ترجمه در دستان «فولادوند»
نگاهی به زندگی و آثار ماندگار استاد عزت ا... فولادوند
نویسنده : جواد نوائیان رودسری info@khorasannews.com
صاحبخبر - اگر قرار باشد درباره ترجمههای ناب آثار فلسفی اندیشمندان اروپایی به زبان فارسی صحبت کنیم، سخن گفتن درباره استاد «عزتا... فولادوند» و آثار فاخرش، اجتناب ناپذیر است؛ مترجمی سختکوش و امانتدار که باید او را مرد ترجمه متنهای دشوار فلسفی نامید. بیتردید، برای پژوهشگرانی که میخواهند درباره اندیشههای «کارل پوپر»، «کانت» و ... اطلاعاتی دقیق و بدون کم و کاست به دست آورند، ترجمههای استاد فولادوند، یک موهبت استثنایی محسوب میشود. مرد ترجمههای سخت استاد عزتا... فولادوند در سال 1314، در شهر هنرپرور اصفهان متولد شد؛ پدرش قاضی بود و رفاه مالی ناشی از این منصب، باعث شد وی بتواند با حمایت پدرش، برای ادامه تحصیل راهی اروپا شود. استاد فولادوند، ابتدا به انگلیس رفت اما مدتی بعد، به دلیل برخی مشکلات، ناگزیر از بازگشت به ایران شد. چندی بعد، دوباره به اروپا بازگشت و اینبار، در فرانسه به تحصیل در رشته پزشکی پرداخت؛ اما هنگامی که سال دوم دانشکده را میگذراند، مطالعه یک کتاب، مسیر زندگی اش را تغییر داد: مسائل فلسفه، اثر برتراند راسل. استاد فولادوند پس از مطالعه این کتاب، مصمم شد پزشکی را رها کند و عمرش را یکسره در فراگیری فلسفه بگذراند. وی با وجود مخالفت برخی از نزدیکان، فرانسه را ترک کرد و به آمریکا رفت. او در دانشگاه کلمبیا، به فراگیری فلسفه پرداخت و ضمن آشنایی با تفکرات فلاسفه برجسته مغرب زمین، دکترای فلسفه خود را از این دانشگاه دریافت کرد. استاد فولادوند پس از بازگشت از آمریکا، در سال 1343، به کار در شرکت نفت و وزارت امور اقتصادی و دارایی پرداخت؛ اما اشتغال در این مراکز، نتوانست روح جستوجوگر او را اقناع کند. به همین دلیل، همزمان با کار در این دو نهاد، به ترجمه آثار فلسفی و اجتماعی نیز پرداخت. یکی از نخستین آثار ترجمه شده توسط استاد فولادوند، «گریز از آزادی»، اثر «اریش فروم»، جامعهشناس آلمانیتبار و روانشناس برجسته مکتب فرانکفورت بود. کار دقیق استاد فولادوند در ترجمه این اثر، شهرت فراوانی را برای او به ارمغان آورد؛ وی در سال 1350، به دلیل ترجمه این کتاب، برنده جایزه «ترجمه ممتاز یونسکو» شد. با این حال، بیشتر آثار ترجمه شده توسط استاد، پس از پیروزی انقلاب اسلامی به زیور طبع آراسته شدهاست. از میان آن ها میتوان به «فلسفه کانت»، اثر «اشتفان کورنر» و «آگاهی و جامعه»، اثر «هنری استوارت هیوز» اشاره کرد که اثر نخست در سال 1369 و اثر دوم در سال 1370، برنده جایزه کتاب سال جمهوری اسلامی ایران شد. دلیل برجستگی آثار فولادوند کسانی که با ترجمه متون تخصصی آشنایی دارند، به این موضوع واقف هستند که بدون آشنایی با یک علم و تسلط نسبی بر مفاهیم و ساختارهای آن، ترجمه آثار مربوط به آن، ممکن نیست و احتمال اشتباه زیاد است. یکی از دلایلی که باعث میشود جایگاه آثار ترجمه شده توسط استاد فولادوند، جایگاهی درخور توجه باشد، تسلط او بر مبانی فلسفه غرب و آشنایی وی با دیدگاههای نویسندگانی است که درصدد ترجمه آثار آن هاست. آمیختگی این تسلط بر موضوع، با آگاهی جامع از زبان مبدأ و در همان حال، اطلاع کامل از ظرایف و آرایههای ادبی زبان مقصد، یعنی زبان شیرین فارسی، باعث عرضه ترجمههایی از سوی استاد عزتا... فولادوند شده که در نوع خود کم نظیر و گاه، بینظیر است. وفاداری به متن را باید یکی از ویژگیهای درخور توجه آثار وی دانست. او در این باره میگوید:«چیزی که برای من کاملاً روشن است، این است که در هر نوشته جدی، چه در زمینه ادبیات و چه فلسفه، بین نص و روح متن رابطه محکمی وجود دارد و طبعاً، اگر این رابطه گسسته شود، به فهم ما از آن چه میخوانیم لطمه شدید میزند ... یکی از مهم ترین موارد امانت داری، پای بندی به لحن اصلی نوشته است ... در اهمیت لحن همین بس که در زندگی، کمترین عاملی همچون لحنِ آن چه میشنویم یا میخوانیم، احتمال دارد در احساسات ما تأثیر بگذارد ... وظیفه مترجم است که لحنِ نوشته اصلی را در ترجمه رعایت کند تا بتواند همان واکنش روانی و عاطفی و فکری را که نویسنده در زبان مبدأ به وجود آورده[است]، در خواننده زبان مقصد ایجاد کند.» رازهای یک ترجمه خوب استاد فولادوند معتقد است که اقدام به ترجمه دوباره یک متن، زمانی منطقی است که دریابیم «ترجمههای موجود اگر چه درست، ولی متعلق به گذشتهاند و زبان و بیانشان به دل نسل کنونی نمینشیند یا اکنون اصطلاحها و تعبیرهای بهتری پیدا شده[است] و نیاز به ترجمههای جدید داریم.» او در انتخاب آثارش، وسواس خاصی دارد و بدون مقدمه و تأمل، کتابی را برای ترجمه انتخاب نمیکند: «من فقط چیزی را ترجمه میکنم که احساس کنم خواندنش برای هموطنانم مهم است و خودم آن را دوست داشته باشم. من دو اعتقاد بزرگ در زندگی دارم؛ یکی اینکه هر بلایی که به سر ما مردم در این سرزمین میآید، از نادانی یا علم ناقص است؛ دوم اینکه هرچه در زمینه دانش و هنر، از آثار بزرگ دنیا، از راه ترجمه اخذ کنیم باز هم کم است ... کسی که نتواند این معانی را به هموطنانش منتقل و به فکر وادارشان کند، بیخود اسم خودش را مترجم میگذارد.» استاد فولادوند اقدام به ترجمه، پیش از فهم محتوای اثر را کاری اشتباه میداند و معتقد است: «تا چیزی را نفهمیدهاید و در ذهنتان پخته نکردهاید، ننویسید و ترجمه نکنید ... بدیهی است دانش پیوسته در پیشرفت است و مابرای بیان معانیِ جدید، به واژهها و تعبیرهای نو نیازمندیم. اما این احتیاج، جواز مغلق گویی و کاربرد لغات وحشی و غریب نیست. اگر چنین بود، میبایست نام مترجم و نویسنده را از ما برمیداشتند و میگفتند مکانیک یا تکنسین زبان!» او تأکید میکند: «بسیاری از اوقات، مترجمان ما پیرو پسند روز میشوند و احساس میکنند آنچه در افکارِ عمومیِ غرب و طبقه کتاب خوان و تحصیلکرده و به تبع آن، مردمِ عادی مغرب زمین مطرح است، در این جا (ایران) قابل طرح است. اشکال کار این است که طرحِ این مطالب برای غربیها، ابتدا به ساکن نیست و آن ها از مقدمات لازم آگاهند؛ ولی برای بسیاری از هموطنان ما اینطور نیست.» عشق استاد فولادوند به زبان فارسی و علاقهاش به حفظ میراث ماندگار سرزمین ایران، باعث شدهاست که در آثار او، با واژگان غیر فارسی، جز به ضرورت، برخورد نکنیم. او در این باره میگوید: «من افتخار می کنم که هرگاه در این سده بیست و یکم، قلم به دست میگیرم، هنوز به زبان فردوسی، حافظ و سعدی می نویسم. هرچه داریم از وجود ارجمند ایران است؛ بنابراین، با آوای بلند می گویم که همه عالم تن است و ایران دل.»∎