به گزارش خبرنگار خبرگزاری کتاب ایران (ایبنا) در قم، محمدحسین سرانجام در نشست بررسی کتاب «از سلاخخانه تا…مهدیه» در حوزه هنری قم، بیان کرد: اگر کاری درمیآید که ارزش خواندن دارد، حتماً زحمت چندین سالهای پشتش وجود دارد و شخصیت نویسنده روی کتاب تاثیر گذاشته است.
وی افزود: براتیگان میگوید که هفت سال شعر گفتم تا یاد بگیرم با کلمات کار کنم. آقای دیزگاه هم سالها کار کرد تا کلمات را در قبضه خود بگیرد و نثری روان و بدون دستانداز داشته باشند.
این منتقد ادبی گفت: چیز دیگری که روی کتاب تاثیر داشته، شخصیت غلام است. نه حتی ماجراهای او، بلکه خود شخصیت غلام. شاهغلام از بازماندههای تاریخ جوانمردی و فرهنگ فتیان است. این مرام و مسلک اول روی بدن کار میکند، بعد روی تفکر اما کتاب از لحاظ ساختار میتوانست فضای گفتوگو میان راوی و نویسنده را داشته باشد تا ما صمیمیت بیشتری با شاهغلام پیدا کنیم.
در ادامه اکبری دیزگاه بیان کرد: شاهغلام از سلاخخانه حرکت کرده به سمت مهدیه. نه از سلاخخانه خارج شده و نه در مهدیه سکنی گزیده. من بر اساس دانش رمان، یک مسئله اصلی را برای او قرار دادم و آن، پدر بود. شاه غلام که هیچکس را نداشته، از یک جایی میفهمد که بدن کافی نیست و به دنبال پدر میگردد و کافی برای او پدر میشود.
وی در توضیح اثر خود گفت: نکته اول اینکه برای رماننویس فرقی نمیکند که شخصیتش واقعی یا تخیلی باشد. او شخصیت را پرداخت میکند. اتفاقاً سختی کار در این است که وقتی شخصیت واقعی است، نویسنده باید به او فرم دهد و بخشی را که لازم دارد، انتخاب کند. به این ترتیب فاصله بین رمان و ناداستان برداشته میشود.
این نویسنده تصریح کرد: نکته دوم، وضعیت کنونی ادبیات داستانی ماست که حیات از هنر ما کوچ کرده است. مثلاً داستان کوتاه تبدیل به یک امر مکانیکی شده که در لابلای آن حرف سیاسی زده میشود اما ژانر ادبیات داستانی مستند، که همان ناداستان است، از زندگی حرف میزند و مخاطب زندگی را دوست دارد.
رویا حسینی مجری کارشناس، درباره این کتاب گفت: روال عصرانههای داستان، بر بررسی محموعه داستان و رمان بود، اما در این جلسه یک ناداستان را برای نقد و بررسی انتخاب کردیم تا ببینیم چطور نویسندههای داستاننویس میتوانند روایتهایی با کشش و جذابیت یک رمان بنویسند.
∎