[ نگار امیری] تولید و اجرای تئاتر در روزگار امروز دشواریهای بسیاری دارد که هنرمندان به تنهایی از پس آنها برنمیآیند. از همین رو هم هست که در 12-10 سال اخیر سِمتهای تازهای در حیطه تئاتر بهوجود آمده که امکان سپردن کار تولید به حرفهایهای این حیطه و توجه بیشتر کارگردان به بخش هنری یک اثر نمایشی را ایجاد میکنند. این مطلب به این بهانه تنظیم شده است.
میثم احمدی درباره تعریف شغل مدیرتولید و مجری طرح، توضیح داد: «بعد از اینکه بحث خصوصیسازی تئاتر پیش آمد، طبیعی بود که جایگاههایی مثل تهیهکننده، مجری طرح و مدیر تولید با نگاهی نو شکل بگیرد، چراکه در این مسیر هنرمندان به فکر جذب سرمایه افتادند و این سرمایه بهدلیل خصوصیسازی آنقدر مهم شده که نقش تعیینکنندهای را در تئاتر بازی میکرد.» اینها صحبتهای میثم احمدی، یکی از مدیران تولید و مجریان طرح تئاتر است که میگوید وظیفهاش «حفظ سرمایه» کار است. «حرفهای که البته از گذشته وجود داشته؛ اما اکنون نگاه جدیتر و حرفهایتری به این موضوع میشود، چراکه این روزها بزرگترین دغدغه تئاتر، دغدغه مالی است.»
میثم احمدی با بیان اینکه «این روزها تئاترهای دانشجویی و تجربی در بخش اقتصادی بیشتر آسیبپذیر هستند»؛ درباره چالشهای اجرای تئاتر در سالهای اخیر میگوید که «پیش از این فضایی برای تمرین در اختیار گروهها قرار میگرفت که در روند خصوصیسازی این موضوع هم از بین رفت و تولید یک اثر نمایشی از همان ابتدا و آغاز تمرینها هزینهبردار است. آنهم در تئاتری که حتی آثاری هم که به سود و درآمد دست پیدا میکنند، این سود بسیار ناچیز است و این به عدمرضایت مجموعه- در قبال گرانیها و درآمد نسبتا کم آنها در مقایسه با میزان هزینههایشان- منجر شده و قطعا شرایط فعالیت تئاتری را سخت میکند.»
محمد گودرزیانی یکی دیگر از فعالان این عرصه میگوید: «مدیر تولید بازوی اجرایی تهیهکننده و بخش مالی هر پروژه نمایشی است که با داشتن یک برآورد مالی واقعگرایانه، وظیفه تعریف و تخصیص اعتبار به هر یک از اجزای فعال در مسیر تهیه و تولید یک اثر نمایشی را دارد و درواقع ناظر بر روند تزریق و هزینه سرمایه در مسیر صحیح است تا در عین نگهداری کیفیت قابلقبول از هدر رفتن سرمایه پروژه ممانعت شود. سمتی که بعد از برداشته شدن حمایتهای تام و تمام ارگانهای دولتی از هنر نمایش بهوجود آمد. اگر تا پیش از این میزان فروش تئاتر آنچنان که بایدوشاید، ذهن هنرمندان را بهخود مشغول نمیساخت؛ اما به ناگهان این حوزه بدل به یک دغدغه جدی برای هر یک از گروههای نمایشی شد. اینجا یکی از نقاطی بود که جای خالی اهرمهای اجرایی به جهت مهندسی اقتصادی در هر پروژه نمایشی محسوس شد.»
گودرزیانی درباره چالشهای این حوزه نیز میگوید: «عدمشناخت درست مثل تمام حیطههای دیگر سبب بروز مشکلات جدی عدیدهای میشود. درست است که جایگاه این عناوین بیشتر با موضوعات مالی و اقتصادی تئاتر گره خورده، اما این اصلاً بدان معنا نیست که فعالان این حوزه نیازمند شناخت و درک درست از هنر نمایش نیستند. البته برخی نگاه کاملاً مصرفگرایانه به این بخش دارند. گویی این حوزه تنها وظیفهاش تزریق پول و چانهزنی بابت کاهش هزینهها اعم از تولیدی و دستمزدی است و از ورود به سایر حوزهها در مسیر تولید نمایش منع شده و نامحرم دانسته میشوند. شاید یکی از دلایل حل نشدن بخش اقتصادی و هنری در یکدیگر به نفع موفقیت پروژه، در بعضی پروژههای نمایشی همین عدمدرک متقابل باشد، اما واقعیت در این است که حضور یک تهیهکننده حرفهای و باسواد به اندازه یک متن خوب، یک کارگردانی هوشمندانه، یک بازی درخشان، یک طراحی صحنه و لباس چشمنواز و یک موسیقی که در شریانهای نمایش جاریست، میتواند در شکلگیری یک اجرای ماندگار نقش داشته باشد.»
رها جهانشاهی، یکی دیگر از فعالان این حوزه است که میگوید پول و رابطه جای تخصص را در تئاتر گرفته و این را بزرگترین معضل تئاتر در سالهای اخیر میداند. او میگوید: «حرفه مجری طرح و مدیر تولید حدودا از دهه 90، همزمان با طرح ایجاد سالنهای خصوصی و تئاتر مستقل شکل گرفت، اما بهدلیل اینکه بدون هیچ زمینهسازی، تحقیق و دوره تخصصی بود، هر کسی با شنیدهها و بهصورت شخصی برای این جایگاه تعریفی برای خودش ساخت و متأسفانه هنوز هم بعد از گذشت یک دهه این اتفاق ادامه دارد.» بهگفته این هنرمند؛ «عدمحمایت و نبود سرمایه باعث شد تا به ناگاه حرفه تهیهکننده، مجری طرح و مدیریت تولید اختراع شود. میگویم اختراع چون قبل از آن، تمام این وظایف را کارگردان و دستیارش انجام میدادند. کسانی بهصورت تجربی در این سالها کار کردند و کمکم چیزهایی با آزمون و خطاهای بسیار آموختند، اما تا تخصص، فاصلهها بسیار است و این یکی از معضلات این حوزه است.»
رها جهانشاهی درباره چالشهای تئاتر میگوید: «میزان تورم و کاهش قدرت خرید مردم، عدمحمایت دولتی، قیمت کم بلیط، عدمفرهنگسازی و نبودن جایگاه هنر در سبد کالای روزمره مردم و از همه مهمتر سالنهای خصوصی و تبدیل شدن تک اجرا به 2یا 3اجرای متفاوت در یک سالن آنهم با حضور بازیگرانی که با دستمزدهای عجیب و غریبی که از سریالهای خانگی و ویاودیها میگیرند، دیگر رغبتی برای حضور روی صحنه ندارند؛ از چالشهایی است که باعث شده تئاتر از یک اولویت به یک گزینه درجه چندم تبدیل شود.»
با این حال رها جهانشاهی میگوید که معضل اصلی تئاتر از این هم فراتر است: «متأسفانه پول و رابطه، جای تخصص را در تئاتر گرفته و آدمها به راحتی در تئاتر برای خودشان جایگاه میخرند. یک زمانی کلمهای به نام بازیگراسپانسر مُد شده بود که به این معنی بود که آدمها پول میدادند که نقش بخرند، اما نکته در این است که در آن زمان این اتفاق بدون اینکه کسی متوجه شود در خفا انجام میشد؛ امروز اما با افتخار پول میدهند و سِمت تهیهکننده و مدیر تولید و مجری طرح میخرند.»