شفقنا – در پی حوادث اخیر، روزنامه ها و رسانه های اینترنتی رسمی کشور، تحلیل ها و یادداشت هایی را منتشر کرده اند که شفقنا تلاش دارد این تحلیل ها را به اطلاع مخاطبان محترم برساند:
جمهوری اسلامی : کسانی که با وحدت ملی مخالفند
رئیس جمهور رئیسی در هفتمین گفتگوی تلویزیونی خود که شب پنجشنبه هفتم مهر از شبکه اول سیمای جمهوری اسلامی پخش شد، درباره تظاهرات اعتراضی روزهای اخیر در شهرهای مختلف گفت:
– اعتراض هیچ اشکالی ندارد، اما باید جلوی اغتشاش را گرفت.
– به شدت به وحدت ملی نیاز داریم.
– دشمن، وحدت ملی ما را هدف گرفته است.
– شنیدن برخی انتقادات، باعث ارتقای کار میشود. نباید وحشت داشت که افرادی نسبت به روش و اجرای قانون انتقاد کنند.
– نباید انتقادات درباره روش اجرای قانون را محدود کرد.
– چه اشکالی دارد برای گفتگو، نقد و حتی اعتراض، مرکزی را قرار دهیم که بشود مرکز گفتگو، نقد و حتی اعتراض کردن نسبت به برخی مشکلات؟
تمام این نکات که رئیس جمهور رئیسی در گفتار تلویزیونی شب پنجشنبه خود بر آنها تأکید کرده کاملاً درست هستند و ایکاش این نکات برای عملی شدن با مشکل مواجه نمیشدند.
بکار بردن عنوان «گفتار تلویزیونی» برای برنامه تلویزیونی رئیس جمهور رئیسی در این مقاله به این دلیل است که وجود خبرنگار در این برنامه با نبودن وی تفاوتی نداشت. انتظار از خبرنگار اینست که سخنان مصاحبه شونده را با سؤالهای خود نقد کند تا برآیند مصاحبه، قوی و پرجاذبه شود، اصولاً مصاحبه وقتی مصاحبه خواهد بود که با سؤالات نقادانه همراه باشد، در غیراینصورت نمیتوان آن را مصاحبه نامید و عنوان «گفتار» برای آن مناسبتر است.
از این نکته که بگذریم، باید درباره ضمانت اجرائی نکاتی که از رئیس جمهور رئیسی در این گفتار تلویزیونی در ابتدای این مقاله آوردیم، قدری کنکاش کنیم.
با آقای رئیس جمهور همعقیده هستیم که «اعتراض هیچ اشکالی ندارد، اما باید جلوی اغتشاش را گرفت» ولی سؤال اینست که مردم چگونه اعتراضات خود را مطرح کنند که عدهای از اقدام آنها سوءاستفاده ننمایند و آن را به اغتشاش تبدیل نکنند؟
شاید بتوان پاسخ این سؤال را از سخنان خود شما آقای رئیس جمهور در همین گفتار تلویزیونی به دست آورد آنجا که گفتهاید: «نباید انتقادات درباره روش اجرای قانون را محدود کرد. چه اشکالی دارد برای گفتگو، نقد و حتی اعتراض، مرکزی را قرار دهیم که بشود مرکز گفتگو، نقد و حتی اعتراض کردن نسبت به برخی مشکلات؟»
اکنون سؤال اینست که این تجدید نظر در روش اجرای قانون، چه وقت محقق خواهد شد؟ و این مرکز مورد نظرتان آقای رئیس جمهور برای گفتگو، نقد و حتی اعتراض کجا خواهد بود و از چه زمانی معترضان میتوانند در آنجا جمع شوند و مطالبات خود را مطرح کنند؟
مشکل اساسی اینست که عدهای خاص، سالها و بلکه دهههاست که هر وقت اراده کنند، در هر مکانی که بخواهند و هرگونه که مایل باشند، راهپیمائی میکنند، تجمع میکنند، شعار میدهند و هر کاری که مایل باشند انجام میدهند بدون آنکه مجوزی داشته باشند و البته بدون آنکه پیگرد قانونی شوند. در مقابل، عدهای برای دریافت مجوز راهپیمائی یا تجمع، با درِ بسته مواجه میشوند و اگر ناچار شوند مطالبات خود را به شکلی مطرح کنند، گرفتار فرصتطلبانی میشوند که اعتراض آنها را به اغتشاش تبدیل میکنند. اگر بلافاصله بعد از وعدهای که درباره مرکزی برای گفتگو، نقد و اعتراض میدهید، آن مرکز را هم مشخص کنید، مسئولان صدور مجوز نیز بدون تبعیض مجوز صادر کنند و نهادهای امنیتی نیز امنیت این تجمعات را برعهده بگیرند، آنچه موردنظر شماست محقق خواهد شد بدون آنکه اغتشاشی به وجود بیاید. با این اقدام، وحدت ملی نیز که شما بر آن تأکید کردهاید تأمین خواهد شد و معترضان نیز به مطالبات مشروع و قانونی خود خواهند رسید. اینکه هنوز چنین اتفاقی نیفتاده، به نظر میرسد به این دلیل است که عدهای وحدت ملی را به نفع خود نمیدانند و برای جلوگیری از تحقق آن مرتکب هر اقدامی میشوند. آیا بهتر نیست ابتدا تکلیف این جماعت ضد وحدت ملی را که در لایههای مختلف حکمرانی نفوذ دارند روشن کنید؟
اعتماد/ عباس عبدی: چه کار باید کرد؟
عباس عبدی در یادداشتی در روزنامه اعتماد نوشت: گفتوگوی چهارشنبه شب آقای رییسی در تلویزیون به لحاظ ادبیات و لحن اظهارات واجد نقاط قوت و ضعفی بود که باید مورد توجه قرار گیرد. اولین و در واقع مهمترین مشکل این است که افکار عمومی مابهازای عینی از این سخنان به دست نمیآورند. همان زمان هم که این اتفاق برای خانم امینی رخ داد آقای رییسی گامی رو به جلو برداشت و تماسی را با خانواده آنان گرفت و اظهارات خوبی بیان کرد ولی به علت بیاعتمادی ریشهدار در این موارد، موجب آرام شدن جامعه نشد و اکنون حدود 10 روز پس از آن و پیش آمدن وضعیت جدید، گفتارهای اینچنینی قادر به حل هیچ مسالهای نیست. آقای رییسجمهور همه چیز را احاله دادهاند به ارزیابی روالهای رسمی و مرسوم؛ در حالی که مشکل افکار عمومی با همین روالهاست. چگونه میتوان با ارجاع به نتایج این روالها مردم را قانع کرد؟
مشکل سخنان آقای رییسی این است که برخلاف پیشینه حرفهای خود که حقوقی است، گزارههای ایشان واجد منطق حقوقی نیست، لذا در مخاطب اعتماد کافی ایجاد نمیکند. برای نمونه مشکل قانون حجاب، ربطی به شیوه اجرا ندارد. شیوه اجرا در قانون آیین دادرسی آمده و همه ماموران باید دقیقا مطابق آن عمل کنند و همه آنچه تاکنون اجرا میکردند، جرم بود، چون هیچ ربطی به آیین دادرسی نداشت. قانون حجاب روشن است و وظایف پلیس و ضابط نیز در قانون روشن و دقیق تعریف شده است. بنابراین نباید درباره شیوه اجرا سخن گفته شود. قانون موجود غیرعملی و مورد اعتراض است. این چیزی است که بارها و بارها تکرار شده و قرار نیست در میانه این وضعیت شیوه اجرا به بحث و گفتوگو گذاشته شود، مساله اصلی قانون مربوط است.
در خصوص احقاق حق در مورد خانم امینی نیز اکتفا کردن به نظرات رسمی و احاله دادن به آینده مطلقا مشکل را حل نمیکند. سرعت تحولات خیلی خیلی بیش از سرعت تصمیمگیریهای کند اداری است. تصمیماتی که شفاف و اعتمادآفرین هم نیست. لذا تنها راهی که میتوانست حلال مشکلات باشد و باید در همان زمان تماس با خانواده مرحوم امینی میپذیرفتند که هیات مستقلی مرکب از افراد معتبر و به ویژه نمایندگانی از سوی خانواده آن مرحومه با همه اختیارات عهدهدار رسیدگی به ماجرا و تهیه گزارش شوند، امروز حتی همین راهحل هم مشکلی را حل نخواهد کرد، هر چند میتواند امیدآفرین باشد. متاسفانه این پیشنهاد همان زمان هم مطرح شد ولی ظاهرا دولت محترم عادت به رسیدگیهای مستقل ندارد و گمان میکنند که با تکیه بر همین شیوههای ناکارآمد قادر به جلب اعتماد از دست رفته هستند و خیال میکنند با گفتن اینکه پزشکی قانونی نظر داده، مساله حل خواهد شد. البته مطابق قانون نظرات کارشناسی پزشکی قانونی معتبر است، ولی این کار باید مطابق آیین دادرسی و با فوریت و حق اعتراض شکات و ذینفعها انجام شود. استناد به گزارشهای اداری مشکلی را حل نمیکند.
دولت آقای رییسی که یکدستی لازم را برای اتخاذ تصمیمات فوری دارد، باید میدانست که محدود کردن شیوههای برخورد با مشکلات و اعتراضات اجتماعی به ذهنیتهای انتظامی و امنیتی مسالهای را حل نخواهد کرد. تردیدی نیست که همیشه کسانی هستند که میخواهند از این آب گِلآلود ماهی بگیرند، ولی این واقعیت دلیلی بر آن نیست که سایر ضعفها و تصمیمات نادرست و دیرهنگام، نادیده گرفته شود.
گرچه قدری دیر شده است و دولت نباید با تکرار واکنشهای مشابه به گذشته، اجازه میداد که کار به اینجا کشیده شود، ولی راه دیگری نیست، جز اینکه اعتماد بخش قابل توجهی از جامعه را به دست آورد و این کسب اعتماد مستلزم تغییر در رویههاست. به این معنی که در این جامعه اتفاقات ریز و درشتی رخ میدهد. تاکنون حکومت فقط و فقط خود را مُحِقّ در تصمیمگیری و رسیدگی میدانسته است.
تقریبا در همه موارد در برابر تحقیقات مستقل مقاومت کرده است. در نتیجه گزارشهای رسمی هیچگاه مورد قبول جامعه واقع نشدهاند و بیاعتمادی را عمیقتر کردهاند. راهحل واقعی ایجاد کمیتههای حقیقتیاب و مورد قبول مردم است. ساز و کار تعیین این کمیتهها را میتوان به سرعت تعریف کرد، البته نه اینکه دوباره مختص خودیها باشد.
ترکیبی کاملا مستقل. آغاز آن میتواند از پرونده مهسا باشد. اگر مرگ این دختر بتواند آغازی به شکلگیری چنین نهادی باشد، میتوان گفت که در این صورت یکی از پربارترین مرگهای تاریخ ایران خواهد بود، هر چند داغ آن برای خانواده وی همچنان تازه خواهد ماند. در کنار این فورا دستور اصلاح و تغییر قانونی را بدهد که از ابتدا هم اجرا نشده چون قابل اجرا نبوده است.
رسالت/ جواد شاملو: نسلی تشنه زیبایی
جواد شاملو در سرمقاله روزنامه رسالت مطلبی با عنوان «نسلی تشنه زیبایی» نوشت و آورده است:
یکی از تحلیلهای جامعهشناختیای که در باب اعتراضات اخیر زیاد به گوش میخورد، حضور فعال و جدی و غیرقابلانکار جوانان و نوجوانان دهه هشتادی در خیابانها بود. حضوری که عدهای آن را صرفا حماسی، رشکبرانگیز و شجاعانه تحلیل میکردند و آن را صرفا حاصل از حقطلبی این نوجوانان برمیشمردند. عدهای نیز با تمسخر و تحقیر این نسل، آنان را با رزمندگان جوان دفاع مقدس و یا فعالان کمسال اما بلندنظر انقلاب اسلامی مقایسه کرده و به پوچی اهداف آنان میخندیدند. هر دوی این تحلیلها برای میدان جنگ است. میدان جنگی که این روزها نه در کف خیابان، که در کف فضای مجازی در حال وقوع است و در اصل معرکه روایتهاست.
اگر بیرون از حالت جنگی نگاه کنیم، این نسل یک معمای جامعهشناختی است که باید روی آن فکر کرد. این نسل را نسل z هم میخوانند. با کمی بازی با کلمات میتوانیم آن را نسل ضد بخوانیم! نسلی که پارهای اوقات جلوهای عیانگر، قاعدهگریز و رهاییطلب از آن میبینیم. این نسل را پیشتر هم میتوانستیم ببینیم. در روزمرههای توییتری، وقتیکه داشتند با ادبیاتی شدیداللحن و با زبانی بیقید و شوکآور از والدین و ایفای نقش آنان انتقاد میکردند. وقتیکه نزدیک نوروز، از نزدیک شدن روزهای دیدوبازدید با فامیل گلایه میکردند و تحمل فامیل را روی اعصابترین کار دنیا میخواندند.
وقتی تمایلات جنسی خود را با لذت و افتخار افشا میکردند. نسلی که خود را سوخته میداند درحالیکه وقتی از دور نگاه میکنی، آن را غرق در امکانات مییابی. نسلی که با اینترنت بزرگشده. حوالی سال هشتاد شمسی یا دوهزار میلادی به بعد به دنیا آمده. عشق ویدئوگیم و بازی کامپیوتری است و خیلی زود پای شبکههای اجتماعی به زندگیاش باز شده. رفتار بخش بزرگی از این نسل گاهی شدیدا سنتگریز و جامعهستیز است؛ ساز مخالف این نسل با جامعه تا آن حد تیز کوک شده که بسیاری از دغدغهمندان را به توجه به نوجوان واداشت و وضع اصطلاحاتی چون دهههشتادی از همین توجه برمیآید. برای این نسل و در نظر او، عناصری چون حیا، ادب، صله ارحام و ازایندست همه ابزارهایی برای سرکوب خواستههای او و درک نشدنش هستند.
در این نسل خشونتی تهنشین شده و رسوبکرده که بخش عمدهای از آن نتیجه رکیک بودن و خشونت سینما و تلویزیون دو دهه اخیر جهان و مشخصا آمریکاست. همچنین بازیهای کامپیوتری عمدتا جنگی، از بسیاری از آنها چریکهایی بالقوه درآورده. اگر این سخن به نظرتان مضحک میرسد، میتوانید خبر دستگیری بزهکاری حرفهای در آمریکا را که اذعان کرده بود جنگ شهری را از بازی ندای وظیفه آموخته در اینترنت جستجو کنید. این نسل بعضا هیجانطلب و بیاعصاب، اساسا قدرتستیز و تقدسستیز است. مادر را مقدس نمیداند و هر نوع احترام به پدر را پدرسالاری میشمارد. تکلیفش با حاکمیت که دیگر مشخص است.
بخشی از پدید آمدن چنین نسلی غیرقابل اجتناب و زاییده دوران است و بخشی از آن هم حاصل کمکاری و غفلت ما. شکاف این نسل با نسل پیش، پهنایی هولناک دارد. این همان نسلی است که توجه دیده، اما تکریم نشده. همواره همهچیز برای او آماده بوده، اما با حسن خلق و رفتار کریمانه با او برخورد نشده. همواره برخوردار بوده اما هیچگاه جدی گرفته نشده. در مدارس بهتری درسخوانده، اما زیر کوهی از توقعات بوده. در مدرسه، زندگی و اخلاق را نیاموخته و در دانشگاه برای امیال خود و تفکرات حسی و احساسی خود، تئوری و نظریه یافته! این نسل اما تشنه زیبایی است.
زیبایی، شاهکلید ورود به قلعه این نسل است. حضرت امام رضا علیهالسلام، سخنی دارند که برای همه زمانها و همه نسلها کارآمد و صادق است: «إِنَّ النّاسَ لَوْ عَلِمُوا مَحاسِنَ کَلامِنا لاَتَّبَعُونا». یکی از معجزات و علائم حقانیت مکتب اسلام و اهلبیت، زیبایی کلام آنهاست. با چشاندن طعم این زیبایی به کام مردم و خصوصا جوانان، میتوانیم ذائقه الهی خود و جامعهمان را بیدار کنیم و قلوب کویری مردمان این دوران را آب بپاشیم و احیا کنیم. درک اغلب جامعه ما از احادیث معصومین، در حد احادیث فراوان شنیدهشده و تکراری است، حالآنکه زیبایی کلام پیشوایان دین، هر ادیبی را خاضع و هر زیبادوستی را شیفته میگرداند. ما از پیامبر و اهلبیت، جز به زیبایی کلام و فرهنگ آنان دسترسی نداریم. فرد متخلق به اخلاق اهلبیت، حاج قاسم میشود و همه ایران را لشکر خود میگرداند و نشر کلام ائمه، این نسل هنردوست را که زبان زیبایی را بهخوبی میشناسند، جذب خواهد کرد. در آن صورت، اعتراض این نسل دستمایه شیاطینی که آرزویشان نابودی این نسل است، نخواهد شد.
اطلاعات/ سید مسعود رضوی: فرهنگ گفتگو و ماهیت اعتراض
سید مسعود رضوی در یادداشتی با عنوان «فرهنگ گفتگو و ماهیت اعتراض» در روزنامه اطلاعات نوشت:
وقایعی که اخیراً در تهران و نقاط مختلف کشورمان رخ داد، نه اولین بار بود و آخرین بار هم احتمالاً نخواهد بود، اما به دلایل متعدد تفاوتهایی در این برهه و کل حوادث و علل و پدیدآورندگان وجود دارد که باید مورد توجه قرار گیرد. جان باختن تأسفبار دختر جوان هم میهن عزیزمان خانم مهسا امینی یکی از مهمترین تمایزات جرقهزدن حوادث اخیر نسبت به حوادث پیشین بود که همچون داستانی تراژیک به سلسله رخدادهایی انجامید که از اعتراض مسالمتآمیز تا آشوب و درگیری را در مکان و زمانهای متعددی دامن زد. گروههایی که در واکنش وارد شدند، غالباً جوان و کم سن و سال و به گفته مقامات قضایی و انتظامی اغلب دانشجو و دانش آموز بوده اند.
پس از این ماجراها و به دلیل شکل و ماهیت این واقعه حساسیت زیادی به وجود آمد که موجب راه یافتن نامتعارف و بیسابقه موضوع به رسانههای خارج کشور و برجستهسازی موضوع شده است. اینک نیز همین مسأله میتواند به شکلهای متفاوتی ارزیابی پیامدی نتایج آن با هر پیامدی قطعاً تابعی خواهد بود از رویکرد و شیوه برخورد، یا درک و تعامل و تحلیل نظام جمهوری اسلامی ایران از این موضوع و تمام عناصر و عوامل و نتایج آن.
واقعیت آن است که اگر آمار دستگاه قضایی و انتظامی درباره میانگین سنی بسیار جوان و کثرت دانشجویان و دانشآموزان دستگیر شده در اغتشاشات اخیر درست باشد، که به نظر میرسد چنین است و معقول و منطقی نیز هست، میباید در مواجهه با موضوع و هر تصمیمی که درباره مهار یا برخورد با معترضین وجود دارد (و ما را بدان کاری نیست)، مطالعه دقیقی نیز درباره کل ماجرا صورت گیرد و میزگرد و مصاحبههایی توسط اشخاص ذیصلاح و متخصص جامعه شناس، روانشناس، سیاستاندیش، اقتصاددان، و حتی زبانشناس انجام شود تا به تحلیل درست و ادبیات واسطهای میان حاکمیت و نسل جوان دست یابیم و ادبیات و زبان دشواری را که مدتهاست قدرت ابداع و اقناع را از دست داده متحول کنیم. ای کاش میشد در فضایی آزاد در دانشگاهها و مراکز تحقیقی و رسانه ملی این کارروی میداد تا همه ببینند جامعه چه پویش و ارزشی را تجریه و استقبال
خواهد کرد.
علاوه بر این، از خواستها و آرزوهای نسل جوان و کاستیها و روشهای معیوب در برخورد با جامعه باید مطلع شویم و به جای انباشت شعار و غبار در جامعه متکثر کنونی، ببینیم نیازها چیست و کمبودها در کدام مسایل متمرکز شده و نارضایتی را دامن میزند. جامعهشناسان و روانشناسان دانشگاهی و متخصصان اقتصاد به خوبی میدانند که این فرصت چقدر مغتنم است و شک نداشته باشید که بیش از جامعه و گروههای جوان و منتقد و معترض، به مدیریت متصلب و پر مسأله کنونی که اسیر دیوانسالاری شعار زده و درگیر تورم و ناکارآمدی شده تشریک مساعی خواهد کرد.
مردم نیازمند سخن نو و بیان مشکلات برای یافتن راه حل هستند. یک گروه ویژه در پس رسانه ملی و مجازی، و دیگر مجاری عمومی برای ابراز نظر و بیان و نقد نشستهاند و به جای تسهیم و تسهیل فرصت گفتگو و نقد سازنده، گاهی با ادبیات فرسوده و بی نسبت با اندیشه و عواطف نسلهای اخیر هرجه میخواهند میگویند و ابایی ندارند که دربرابر هر فرد منتقد و متفاوتی نیز اتهام و کیقرخواست و تکفیر به میان آورند. اینها به جای حل مشکل و رفع موانع در راه توسعه و پیشرفت، تضاد و تناقض را در خیابان و سیاست و میدان میافزایند. این وضع همان دور باطل است که دارد توش و توان، و فرصت و زمان را از مردم و میهن ما میگیرد و آشتی و همدلی را به مخاطره میاندازد.
جامعه سالهاست نیازمند امید و سخن نو و ابداع و مهر و ابتکار است. جوانان ایران نمیدانند با چه کسی باید درد دل کنند، نمیدانند در کجا و چگونه از خلأهای زندگی و آیندهشان سخن بگویند. اگر فقط فاصله میان ارزش پول ملی و یک متر مسکن و یا یک خودروی بی کیفیت را بسنجیم، آنگاه به بسیار پرسشها و سخنها که در دل و روح این جوانان موج میزند و پاسخی نمیگیرد پی خواهیم برد.
به حسن خُلق توان کرد صید اهل نظر
کیهان/ حسین شریعتمداری: صورت مسئله را تغییر ندهید!
حسین شریعتمداری مدیرمسئول روزنامه کیهان نوشت:
1- از رسول خدا(ص) نقل شده است که مومن از یک سوراخ دوبار گزیده نمیشود (لاَیُلْسَعُ اَلْمُؤْمِنُ مِنْ جُحْرٍ مَرَّتَیْنِ). ما متاسفانه اما، از یک سوراخ نه فقط دوبار، بلکه دهها بار گزیده شدهایم و دور از انتظار نیست که دهها بار دیگر نیز از همان سوراخ گزیده شویم! در کدام نقطه دنیا دیده و یا شنیدهاید که خانمی فوت شود و تمام شواهد و اسناد حکایت از آن داشته باشد که فوت ایشان یک رخداد طبیعی بوده است. با این حال، رئیسجمهور به خانواده وی تسلیت بگوید و هیئتی را مامور رسیدگی به ماجرا کند و… آنگاه عدهای در اعتراض به فوت او به خیابانها بریزند، آمبولانسها را به آتش بکشند، آدم بکشند، اموال عمومی را آتش بزنند، به مسجد حمله کنند، قرآن بسوزانند، گلوی مامور پلیس را پاره کنند، با ضرب و شتم چادر از سر یک زن محجبه بردارند و… دست به دهها جنایت دیگر بزنند؟! کجای آن رخداد با این واکنش کمترین همخوانی و تناسبی دارد؟! کدام انسان برخوردار از حداقل شعور میتواند آشوبهای اخیر را به حساب فوت خانم مهسا امینی بنویسد؟! ورود تمامقد آمریکا، انگلیس، فرانسه، آلمان، رژیم صهیونیستی و… به ماجرا قبل از آن که تعجبآور باشد، مضحک است، نیست؟! کشورهایی که قتلعام میلیونها انسان را صرفاً به جرم حقطلبی در کارنامه سیاه خود دارند، هزاران تن از شهروندان خود را به ضرب گلوله در خیابانها به قتل میرسانند، صدها زن را در خانه و کاشانهشان سر به نیست میکنند، هیچ گروه تروریستی و یا حاکم دیکتاتوری را نمیتوان آدرس داد که تحت حمایت آشکار این کشورها نبوده و نباشند و… برای فوت خانم مهسا امینی اشک تمساح میریزند!
2- دیروز وزارت اطلاعات با صدور بیانیهای ضمن اشاره به بازداشت ۲۶۰ نفر از عوامل اصلی دستاندرکار آشوبهای اخیر، به برخی از برنامههای هولناک آنها که خنثی شده است نیز اشاره کرد. در میان دستگیرشدگان، ۹ نفر از اتباع کشورهای اروپایی، ۴۹ عضو سازمان منافقین، ۷۷ مزدور گروهکهای تروریستی کومله، حزب دموکرات، پژاک، پاک که چند تن از اعضای ردهبالای این گروههای تروریستی نیز در میان آنها بودهاند، ۲۸ تن از اراذل و اوباش نشاندار، ۵ عضو گروه تکفیری داعش با دهها کیلوگرم مواد منفجره، ۹۲ تن از سلطنتطلبان و… دیده میشوند. برنامهریزی برای بمبگذاری در هواپیما، انفجار در میان عزاداران حسینی(ع)، بمبگذاری در میان آشوبگران و انتساب آن به نظام و… از جمله برنامههای در دست اقدام آنها بوده است که با تلاش سربازان گمنام
امام زمان(ارواحنا له الفداء) در وزارت اطلاعات، کشف و خنثی شده است. آیا این برنامه گسترده برای قتلعام مردم در اعتراض به فوت مهسا امینی بوده است؟!
۳- در این میان، حمایت از آشوب و آشوبگران از سوی برخی سیاستبازها و احزاب سیاسی و شماری از هنرپیشهها و ورزشکاران که از سفره گشاده و سخاوتمندانه این مرز و بوم چریده و به آلاف و علوف رسیدهاند نیز جنایت آشکاری است که نباید بیپاسخ بماند. برخی از شخصیتهای سیاسی حمایتکننده از آشوبگران سابقه سیاهی در همسویی با بیگانگان و مخصوصاً آمریکا و انگلیس و رژیم صهیونیستی را در کارنامه خود دارند که دعوت از آمریکا برای تحریم ایران، اعتراض به مبارزه رزمندگان با داعش، پرونده مفتوح فساد اقتصادی، فقط اندکی از آن بسیارهاست. و در سوی دیگر برخی از به اصطلاح سلبریتیهای حمایتکننده از آشوبها، سوابق نفرتانگیزی از برپایی خانه فحشاء، قمار، تجاوز به زنان و دختران، سوءاستفادههای کلان مالی و… دارند که حتی اشارهای گذرا به محتویات کارنامه سیاه آنها نیز شرمآور است. بدیهی است که اکثریت قریب به اتفاق طیفهای یادشده از افراد مومن، متعهد، وفادار به میهن و مردمدوست هستند.
۴- اکنون سؤال این است که آیا میتوان در ضرورت محاکمه و مجازات این عده به اتهام تخریب اموال عمومی، پادویی آشکار برای بیگانگان، مشارکت در قتل شهروندان و مخصوصاً زمینهسازی برای اقدامات هولناکی که دشمن علیه مردم این مرز و بوم تدارک دیده – و دیروز وزارت اطلاعات از آن پرده برداشت – کمترین تردیدی داشت؟! حالا که بعد از ابراز انزجار تودههای دهها میلیونی مردم از این جرثومههای فساد و تباهی و اصرار بر مجازات و محاکمه آنها به میان آمده است و دستگاههای ذیربط نیز بر محاکمه و مجازات آنها تاکید ورزیدهاند، طیف یادشده به فکر تغییر صورت مسئله افتاده و اصرار دارند جنایات هولناکی را که مرتکب شدهاند در
حد و اندازه «اعتراض» کاهش دهند! و اصلاً به روی نامبارک و پلید خود نیز نمیآورند که در کجای دنیا و از کی تا به حال، قتل مردم کوچه و بازار، آتشزدن اموال عمومی، بریدن گلوی مامور انتظامی، آتشزدن قرآن و به آتش کشیدن آمبولانسها و… اعتراض تلقی میشود؟!
بیانیه وزارت اطلاعات از عمق جنایات انجامشده و گستردگی جنایاتی که خنثی شده است خبر میدهد و در این میان، آن عده از شخصیتهای سیاسی بدسابقه و ورزشکاران و هنرپیشههایی که به حمایت از آشوبها و قتل مردم و آتشزدن اموال عمومی و غارت و… پرداختهاند بخشی جدانشدنی از عاملان این جنایتها بودهاند.
روزنامه آرمان امروز: حرفهای جامعه منتقد را بشنویم
آرمان امروز/گروه سیاسی: بعد از ناآرامیهای هفتههای اخیر شاهد ریشهیابی این مطالبهگریها هستیم و هر کسی بنا به دیگاه خودش این پدیده را بررسی میکند ولی تاکنون آنچنان که باید به پیامدههای این اعتراضات توجهی نشده و برای برون رفت از وضعیت کنونی راهحلی مطرح نشده است. نسلی که در قالب اعتراضات و مطالبهگریهای مدنی در خیابانها حضور داشتند عمدتا نسل جوان و دهه هشتادیها هستند که میخواهند جامعه و فضای زندگی خودشان را به شکل بسازند که هم به پیشرفت جامعه کمک کنند و هم با رساندن صدای اعتراضشان فضای انتقادی کشور را باز کنند.
در این مورد که اعتراضات هفتههای اخیر چه پیامدهای را برای جامعه بههمراه خواهد داشت با دو فعال سیاسی اصلاحطلب با اصولگرا گفتوگویی انجام دادهایم که در ادامه میخوانید. فاضل میبدی از چهرههای اصلاحطلب معتقد است پیامدهای این اعتراضات میتواند ابعاد گستردهای را در بر بگیرد و باعث شود تا نسلی که حالا برای اعتراض به خیابان آمدهاند از چهارچوبهای قانونی عبور کنند. همچنین در سوی دیگر آشتیانی هم ضعف مدیریت مسئولان را عامل شکلگیری این اعتراضات میداند که اگر این بحران بر طرف نشود در آینده با انباشت مطالباتی روبهرو خواهیم بود که نمیتوان به همه آنها رسیدگی کرد.
وعدههای شکست خورده، جوانان را سرخورده کرده است.
«محمدتقی فاضل میبدی»، عضو مجمع محققین و مدرسین حوزه علمیه قم در پاسخ به این سوال که اعتراضات اخیر چه پیامدهایی میتواند در آینده برای فضای سیاسی و اجتماعی کشور به وجود بیاورد، به خبرنگار آرمان امروز میگوید: «امروز نسل جوان خواستههای نظری و علمی متفاوتی دارند که باید آنها را در ساختارهای مذهبی، سیاسی، اقتصادی و … بررسی کنیم و بهسوالهایی که این جوانان از فضای حاکم به جامعه دارند پاسخ دهیم. این پاسخها باید به گونهای باشد که آنها را قانع کند نه این تنها با وعده و وعید بخواهیم آنها را با عملیات پلیسی به خانه بفرستیم و در واکنش به سوالاتشان خنثی عمل کنیم و پلیس را به جای متفکران دانشگاهی و مذهبی وارد میدان کنیم. باید بهجای اینکه شاهد ابراز عقیده و تاکید مسئولانی که تریبون در اختیار دارند باشیم بهطرف روبهرو هم اجازه صحبت و ابراز عقیده بدهند.
توجه داشته باشید که این تکروی در پرداختن به مسائل مذهبی، سیاسی، اقتصادی، اخلاقی و … فضایی را ساخته است که جوانان میگویند حاکمیت در برابر نسل جدید قرار گرفته است و نه تنها صدایشان را نمیشنوند بلکه میخواهند نظر خودشان را به جامعه تحمیل کنند. در روزهای اخیر و بعد از شروع ناآرامیها همواره کارشناسان و مسئولان در مورد دلایل و ریشههای این اعتراضات صحبت کردهاند در صورتی که باید به پیامدههای آن توجه داشته باشیم.»
او در همین مورد و با تاکید بر رسیدگی به مطالبات دهه هشتادیها ادامه میدهد: «ما حالا با نسلی روبهرو هستیم که تنها از حاکمیت وعدههای شکستخورده شنیده است. دهه هشتادیها با وعده «مسکن جوانان»، «تسهیلات ازدواج»، «ایجاد اشتغال»، «تورم»، «مذاکرات برجامی» و … روبهرو هستند که باید همه آنها را شکست خورده و رنگ باخته بدانیم. البته باید به وعدههایی که در مورد «عدالت عمومی»، «آزادی»، «مبارزه با فساد» و … هم اشاره کنیم که باعث سرخوردگی جامعه شده است. آنچنان که مشخص است نسل جدید به این موضوعات بسیار حساس هستند ولی در مقابل میبینیم که پاسخی به آنها داده نشده است. بههمین دلیل میبینیم که در سالهای اخیر نوع اعتراضها خشنتر و البته غیرقابل پیشبینیتر شده است.
حاکمیت هنوز وقت آن را دارد که از متفکران اسلامی-دانشگاهی و حتی آنهایی که بهنوعی منتقد شرایط کنونی محسوب میشود استفاده کند و اجازه ابراز عقیده را به آنها بدهند و حتی از خود جوانان و دانشجویان بخواهند که نظراتشان را بدون سانسور و چهارچوبهای سختگیرانه مطرح کنند. اینکه میگویند عوامل آمریکایی، اسرائیلی و … اعتراضات را منحرف کردهاند به نظر نظام را زیر سوال میبرد که چرا نتوانستهاند امنیت داخلی را حفظ کنند. به این موضوع هم باید اشاره کنیم که اعتراضات اخیر بهنوعی به رسمیت شناخته شده است و میبینیم که رئیس جمهور هم به این موضوع واکنش مناسبی نشان داده است ولی همانطور که عرض کردم باید فضای بین دو طرف که در مسیر باریکی حرکت میکنند و بعضا برخوردهای خشنی به همراه دارد باید دوطرفه باشد.»
عضو مجمع محققین و مدرسین حوزه علمیه قم با تاکید بر اینکه نباید به جامعه منتقد بدبین بود اضافه میکند: «مسئولان ما باید قبل از هرچیزی عینک بدبینی را بردارند و با واقعیتهای جامعه روبهرو شوند. این مسیری که در پیش گرفتهایم پیشبینی آینده را با چالش مواجه خواهد کرد. در انتخابات ریاست جمهوری گذشته مشاهده کردیم که آرای باطله قابل توجه بود. تکنظریهای نهادها فضای بین مردم و حاکمیت را وارد فاز لجبازی کرده است و احتمال آن وجود دارد نسل جوان که نتوانستهاند از ما پاسخی دریافت کنند به انتخابات اهمیتی نمیدهد. این پیام میتواند ابعاد چالش آفرینی را به وجود بیاورد.
اگر روند کنونی ادامه داشته باشد بیشک با نسل «عصبانیتر»، «خشنتر»، «معترضتر» و «عبور کرده از چهارچوبهای اسلامی-ایرانی» روبهرو خواهیم بود.»
بیتدبیری مدیران پیامدهای پرچالشی به همراه دارد.
«امیررضا واعظی آشتیانی»، سیاستمدار اصولگرا در پاسخ به این سوال که اعتراضات اخیر چه پیامدهایی میتواند در آینده برای فضای سیاسی و اجتماعی کشور به وجود بیاورد، به خبرنگار «آرمان امروز» میگوید: «همانطور که مقام معظم رهبری به همه دولتها سفارش میکنند که باید مطالبات مردم را جدی گرفت و هنگامی که هیات دولت میخواهد وعدهای بدهند ابتدا به موقعیت و توانایی که در اختیار دارند توجه کنند. بخشی از اعتراضات اخیر مربوط بههمین وعدههایی است که محقق نشده و در این مورد باید بگوییم که اگر به این مطالبات رسیدگی نشود همین روند ادامه خواهد داشت و شاهد تجمیع مطالبات عقب مانده خواهیم بود و با اعتراضات بیشتر روبهرو خواهیم شد.
اگر فردی میخواهد نماینده مجلس، شورای شهر و حتی رییس جمهور شود ابتدا باید با اتکا بر ساختارهای رایج وعده بدهند تا محقق شوند. یکی از ریشههای اعتراضات اخیر همین مورد است که مدیریت ضعیف و گاهی بیتدبیر مسئولان باعثش شده است. اگر همین نگاه را پی بگیریم مشاهده خواهیم کرد که مشکلات عمیقتر و پر هزینهتر خواهد بود. در بین معترضان چهرههای جوان و عمدتا دهه هشتادیهایی را مشاهده میکنیم که با انباشت مطالباتشان بهدنبال راهحل میگردند. باید صدایشان شنیده شود تا بتوان آنها را در چهارچوب قانون برطرف کنیم.»
این فعال سیاسی در همین مورد ادامه میدهد: «در سالهای اخیر مشاهده میکنیم که مطالبهگری در چهارچوب قانون اساسی نتیجه بخش بوده است. مانند اعتراضات و مطالبهگری معلمان و البته بازنشستگان که در نهایت توانستند به آنچه میخواستند برسند. این نشان دهنده آن است که اگر مطالبات در مسیر درستی حرکت کند نهتنها کسی را زیر سوال نمیبرد بلکه بهنوعی میتواند به مسئولان کمک هم بکند تا در ادامه مدیریت آسانتر و کم تنشتری را داشته باشند. ما در ابتدا برای رسیدن به نتیجه مطلوب بهانه به دست رسانههای خارجی ندهیم تا هرچه خودشان میخواهند بگویند و کشور را وارد بحران کنند.
البته باید به این موضوع هم تاکید کنیم که بخشی از همین معترضان که به خیابان آمده بودند هم دیگر اعتمادی به این رسانههای خارجی ندارند. باید فضایی ایجاد شود که بتوانیم حرفها را بشنویم و به انتقادات احترام بگذاریم. اگر میخواهیم از پیامدهای چالش برانگیز، عدم توجه به مطالبات جامعه پیشگیری کنیم باید ابتدا مسئولان با درایت و با برنامه و البته پاکدست را معرفی کنیم که بتوانند با شنیدن صدای مردم در کنار جامعه حضور داشته باشند و مشکلات و چالشها را بدون بهانه تراشی برای دشمنان خارجی برطرف کنند. ما با مدیرانی روبهرو هستیم که اول میآیند برای جامعه و کشور هزینهتراشی میکنند و بعد از اینکه با اعتراض مردم روبهرو میشوند به فکر حل چالشها میافتند.»
روزنامه جوان/ محمدجواد اخوان: حجاب، راهپیمایی و انتخابات
محمدجواد اخوان در روزنامه جوان این چنین نوشته است:
معمولاً پس از هر راهپیمایی ملی یا انتخابات سراسری، تصاویری منتشر میشود که حاکی از حضور افرادی است که ظاهر و پوشش آنها با عموم متشرعین متفاوت است و همین امر مستمسکی در اختیار برخی قرار میدهد تا مدعی شوند که حکومت در مقابل پوشش اینها و سایر افرادی شبیه به اینها در مقاطع غیرانتخابات و راهپیمایی استاندارد دوگانه دارد و میپرسند چرا در اوقات دیگر همین افراد با برخورد گشت ارشاد مواجه میشوند و در اینجا برعکس تجلیل هم میشوند؟
معمولاً پس از هر راهپیمایی ملی یا انتخابات سراسری، تصاویری منتشر میشود که حاکی از حضور افرادی است که ظاهر و پوشش آنها با عموم متشرعین متفاوت است و همین امر مستمسکی در اختیار برخی قرار میدهد تا مدعی شوند که حکومت در مقابل پوشش اینها و سایر افرادی شبیه به اینها در مقاطع غیرانتخابات و راهپیمایی استاندارد دوگانه دارد و میپرسند چرا در اوقات دیگر همین افراد با برخورد گشت ارشاد مواجه میشوند و در اینجا برعکس تجلیل هم میشوند؟
برای بررسی این ادعا و پاسخ منطقی به آن باید نخست ببینیم حجاب از نظر قانونی چیست و در حال حاضر گشتهای پلیس امنیت اخلاقی چگونه این قانون را اجرا میکنند. بر اساس قانون مجازات اسلامی، رعایت نکردن حجاب شرعی جرمانگاری شده است و کسی که حداقل آشنایی با شریعت داشته باشد، میداند آنچه در فقه بهعنوان حجاب زنان تلقی شده با نوع پوشش تعدادی از بانوان جامعه ما -که کم هم نیستند- فاصله زیادی دارد.
اما بیشتر این خانمها همهروزه به خیابان میآیند و تعداد بسیار کمی از کل این خانمها با اعمال قانون از سوی گشت امنیت اخلاقی – یا آنگونه که معروف است، گشت ارشاد- مواجه میشوند. در واقع این قانون در حال حاضر تقریباً اجرا نمیشود. حتی پلیس هم این ادعا را ندارد -و چهبسا امکانش هم مهیا نباشد- که به دنبال اجرای کامل ضوابط این قانون باشد. پس پلیس امنیت اخلاقی چه میکند؟
مبنای قانونی عمل پلیس امنیت اخلاقی، مواد قانونی دیگری است که به جرمانگاری هنجارشکنی در پوشش اشاره دارد. هنجارشکنی لزوماً به معنای تخلف و تخطی از هنجارها نیست، بلکه مخالفت و ضدیت و زیرپاگذاشتن بابرنامه و هدفدار هنجارها است. هنجارشکن کسی است که تعمداً میکوشد با هنجارهای جامعه مبارزه کند و آنها را زیر پا نهد. روشن است که عده بسیار بسیار کمی از خانمهایی که حجاب شرعی را کاملاً رعایت نکردهاند، در این زمره هستند و بیشتر این خانمها چنین نیت و هدفی ندارند. همین دسته بسیار کم مخاطب گشت معروف به ارشاد هستند و البته آنگونه که پلیس میگوید ابتدا به آنها تذکر لسانی داده و از آنها درخواست میشود وضعیت پوشششان را درست کنند و تنها در صورت تمرد (که شاید نشانهای از همان نیت هنجارشکنانه باشد) به مقر انتظامی منتقل میشوند.
حال ممکن است نقدهایی به همین روش پلیس باشد، ضوابط عمل به دقت تعریف نشده باشد یا اصلاً در اجرای آن نیز دقت کافی به عمل نیاید، در مصداقیابی هنجارشکنی اشتباه شود و مواردی مشاهده شود که عرفاً هنجارشکن تلقی نشوند، اما مورد مخاطب و برخورد پلیس قرار گیرند یا حتی نوع برخورد و تذکر پلیس به گونه صحیحی نباشد. در ماجرای امینی نقدهایی در این خصوص وارد شده است. همه اینها ممکن است، اما موضوع این بحث نیست، مسئله ما در اینجا این است که ضابط قانون اساساً به دنبال اعمال حجاب قانونی نیست و هدف آن جلوگیری از هنجارشکنی است.
اما در مقابل آن خانمیکه در راهپیمایی ملی شرکت میکند و با رأی خود در انتخابات علاقهاش را به میهنش نشان میدهد، در واقع نشان میدهد که به هنجارها و ارزشهای عمومی این جامعه علاقهمنداست و حتی اگر در عمل با برخی از آنها موافق نباشد، به دنبال برهم زدن آنها و مبارزه با این هنجارها نیست. اصل حضور او در یک اقدام ارزشمند ملی نشان از حاکمیت ارزشها بر ذهن و فکر او دارد و عدم موفقیت در رعایت همه ضوابط این ارزشها را نمیتوان بهمنزله اراده بر مقابله با این ارزشها دانست.
بنابراین، روشن است که وضعیت این بانوان اساساً با آن اقلیت هنجارشکنی که قبلاً اشاره شد متفاوت است. رهبر معظم انقلاب اسلامی سال ۱۳۹۱ در خراسان شمالی به نمونهای از همین موارد اشارهکرده و فرمودند: «بعضی از همینهایی که در استقبالِ امروز بودند و شما الآن در این تریبون از آنها تعریف کردید، خانمهایی بودند که در عرف معمولی به آنها میگویند «خانم بدحجاب»؛ اشک هم از چشمش دارد میریزد.
حالا چه کار کنیم؟ ردش کنید؟ مصلحت است؟ حق است؟ نه، دل، متعلق به این جبهه است؛ جان، دلباخته به این اهداف و آرمانهاست. او یک نقصی دارد. مگر من نقص ندارم؟ نقص او ظاهر است، نقصهای این حقیر باطن است؛ نمیبینند. «گفتا شیخا هر آنچه گویی هستم / آیا تو چنان که مینمایی هستی؟». ما هم یک نقص داریم، او هم یک نقص دارد. با این نگاه و با این روحیه برخورد کنید. البته انسان نهی از منکر هم میکند؛ نهی از منکر با زبان خوش، نه با ایجاد نفرت.»
∎