انديشمندان غربي، مطبوعات را در كنار حكومت، مشاركت مردم و پاسخگويي حاكميت، ركن چهارم دموكراسي ميخوانند. از آنجايي كه در گفتمان ليبرال دموكراسي، دموكراسي و آزادي بيان جزء دالهاي محوري بوده كه ساير مفاهيم حول آنها تعريف ميشود، براي مهم جلوه دادن ارتباط اين پديده جديد دنياي مدرن با مفهوم آزادي، از اين توصيف استفاده ميشود. البته در توجيه اين مسئله گفته ميشود كه چون مطبوعات وسيلهاي براي دانستن مردم هستند و به عبارتي نقش نظارتي رسانه در جامعه را ايجاد ميكنند، چنين تأثير بسزايي در دموكراسي دارند. چنانچه به قول هارولد لاسول، انديشمند علوم سياسي و ارتباطات و متخصص پروژههاي عمليات رواني امريكا در جنگ جهاني «نقش نظارت بر محيط» يكي از نقشهاي سه گانه رسانه است. همچنين ويلبر شرام اين نقش را تحت عنوان «نگهبان» معرفي ميكند.
در جبههبندي جريانات فكري داخل ايران، جريان اصلاحات به عنوان نماينده تفكر ليبرال دموكراسي، حيات سياسي خود را با محوريت قراردادن شعار آزادي آغاز كرد. كلمهاي كه در شعارهاي انتخاباتي و ميتينگهاي سياسي اصلاحطلبان، به شدت پررنگ بود. البته آزاديطلبي در گفتمان اصلاحطلبان در پوشش شعارهاي ديني و چهرهاي منافقانه، خود را قرائتي بديع از اسلام معرفي كرد تا حساسيت اكثريت مذهبي جامعه برانگيخته نشود. ولي بعد ازكسب اعتماد مردم در چارچوب انتخابات، به سمت راديكالترين شعارهاي آزاديطلبان غربي يعني پروتستانتيسم ديني هم پيش رفت.
از آنجايي كه اين جريان مدتي است براي احياي خود و نجات از سراشيبي افول كه بعد از دوران اصلاحات و نيز فتنه 88 دچارش شده است، مجدداً دست به دامن برخي از ارزشها از جمله حضرت امام(ره) شده است، در اين مقاله مروري كوتاه بر ديدگاههاي حضرت امام پيرامون مطبوعات و آزادي و مقايسه آن با منش و ديدگاههاي اصلاحطلبان و رسانههاي آنان خواهيم داشت.
رسانه هدايتگر يا اغواگر؟
امام خميني مطبوعات را داراي رسالت هدايتگري ميدانند. ايشان فرق اصلي شغل فعالان رسانه را با ساير مشاغل در همين وظيفه ميدانند و آسيب اين شغل را نيز از بيتوجهي به آن معرفي مينمايند:«مسئوليت بزرگ شما امروز قلمهايي است كه در دست شماست. اداره شما مثل يك اداره دولتي نيست كه هر چه در آن واقع شود در همان جاست، ... اما قلمها اگر لغزش پيدا كنند يك ملت را ميلغزانند. راديو تلويزيون، دستگاهي است كه اگر فاسد باشد يك ملت را فاسد ميكند». همچنين امام قلم را به عنوان ابزار اين حرفه، به عنوان يك سلاح معرفي مينمايند و لذا عرصه مطبوعات و نويسندگي را عرصه جنگ ميدانند: «قلم يك اسلحه است؛ اين قلم بايد دست اشخاص صالح باشد». و همچنين ميفرمايند: « آن قدر كه بشر از قلمهاي صحيح نفع برده است، از چيز ديگر نبرده است و آن قدر كه ضرر كشيده است، از چيزهاي ديگر ضرر نبرده است. قلمها و بيانها، با مغزهاي مردم رابطه دارند». اين مسئله دقيقا در نقطه مقابل نگاه اصلاحطلبان به مطبوعات است.
در ژورناليسم غربي، رسانه بايد صرفاً وقايع را تعريف نمايد. هرچند عملاً چيزي جز تحريف وقايع حاصل نشده است اما در كلام انقلاب و امام خميني، رسانه نه تنها بايد راستگو باشد كه بايد درست نيز بگويد. ايشان در سطحي كلانتر، اين رسالت را براي همه اهالي قلم نيز تعريف كرده و سوادآموزي و نوشتن را نيز در راستاي تعالي بشري معرفي مينمايند:«قلم به دست بگيريد براي تربيت بشر، آن قدري كه بشر از قلمهاي صحيح نفع برده است، از چيزي ديگر نبرده است...». اين نوع نگاه را ايشان در سخنان متعدد در جمع اهالي رسانه نيز بهطور خاصتر مطرح ميكنند. در جمع كاركنان روزنامه كيهان ميفرمايند:«قلم شما، اگر ارشادي باشد، ملت را به راه راست هدايت ميكند و ميتواند مردم را از انحرافات نجات دهد.» امام در كلامي ديگر، شغل نويسندگي را واجب كفايي معرفي ميكنند.
در مقابل اين انديشههاي متعالي، ماهنامه اصلاحطلب مهرنامه در اولين شماره خود براي معرفي نقشه راه چنين مينويسد:«مهرنامه در پي آن نيست كه به مصاديق بپردازد. در واقع به تعبير فقهي، هدف ما صدور فتوا نيست، تشخيص حكم است. ما همچنين از هيچ ايدئولوژي سياسي و اجتماعي جانبداري نميكنيم و طرفدار هيچ جناح سياسي يا فكري نيستيم... ما برخلاف ماركس، بهجاي تغيير جهان، در پي تفسير جهان هستيم...». ادعاي اصلاحطلبان مبني بر جانبداري نكردن از هيچ ايدئولوژي خاصي، هر چند كه به لطيفهاي خندهدار و البته تكراري شبيه است ولي هميشه به عنوان يك شعار ثابت در ادبيات اين جماعت ديده ميشود و اين مسئله در ژورناليسم اصلاحطلبان نيز مشهود است اما اين شعار پوشالي به فرض داشتن واقعيت عيني، با مباني نظري امام خميني در تعارض جدي است. امام خميني در تبيين وظيفه روشنفكران اهل قلم ميفرمايند:«همت بگماريد كه قلم و بيان خويش را براي تعالي اسلام و كشور و ملت خود به كار گيريد». اين سخن و سخنان مشابه ديگر از حضرت امام، نشان از اين دارد كه روزنامهنگار اسلامي نه تنها بايد حامي ايدئولوژي اسلامي باشد كه از بيان آن نيز ابايي ندارد. بهطوري كه رهبر كبير انقلاب در عاليترين جايگاه سياستگذاري، اين مسئله را به صراحت در سخنان متعدد بيان ميدارد.
در كلام امام، رسالت رسانه هدايت و ارشاد جامعه به سمت تعالي است. اين در حالي است كه بسياري از منتقدان غربي نيز وضعيت رسانههاي غربي را در اين راستا نقد ميكنند. نوآم چامسكي، نويسنده و محقق انتقادي معروف امريكايي، مخاطبان عامي رسانههاي سرگرمي امريكايي را از نگاه سياستگذاران غربي، «اكثريت جاهل و مداخلهگر» معرفي ميكند. مخاطباني كه به دليل منافع جاهطلبانه دولتهاي خود و نيز ساير اركان قدرت وثروت، از واقعيتهاي جامعه دور نگه داشته ميشوند. لذا در چند دهه اخير شاهد رشد قارچگونه رسانههاي سرگرمي و خالي از ارزش در اين كشورهاي هستيم كه مصرفگرايي را در عرصه رسانه نيز تسري دادهاند.
والتر ليپمن، ژورناليست معروف امريكايي و همكار بسياري از پروژههاي عمليات رواني اين كشور در خلال جنگ جهاني، از هنر «توليد رضايت دموكراسي» در رسانههاي امريكا نام ميبرد. يعني رسانههاي امريكايي حس خوش داشتن دموكراسي را به مردم ميدهند نه حق رأي حقيقي كه شامل آگاهي نيز ميشود.
والتر ليپمن، ژورناليست معروف امريكايي و همكار بسياري از پروژههاي عمليات رواني اين كشور در خلال جنگ جهاني، از هنر «توليد رضايت دموكراسي» در رسانههاي امريكا نام ميبرد. يعني رسانههاي امريكايي حس خوش داشتن دموكراسي را به مردم ميدهند نه حق رأي حقيقي كه شامل آگاهي نيز ميشود.
اين ديدگاههاي انتقادي رو به رشد در غرب، در حال پردهبرداري از حقيقت نسبت مطبوعات و دموكراسي غربي هستند. يعني همانطوري كه ذات دموكراسي در غرب، چيزي جز احساس داشتن حق رأي و تعيين سرنوشت نيست و عملاً جامعه را به بند كشيده است، ركن چهارم اين دموكراسي نيز در حقيقت حس آگاهي و كسب معرفت است. حسي كاذب كه سبب تفاخر غربيان و فريفته شدن غربزدگان در اقصي نقاط جهان ميشود.
تقواي رسانهاي امام و اخلاق ماكياولي اصلاحات
حضرت امام (ره) ساحت مطبوعات و رسانه را همچون محضر خدا ميداند. «در نوشتههايتان به خدا توجه داشته باشيد، بدانيد كه اين قلم كه در دست شماست در محضر خداست». لذا در منظومه كلام ايشان، نميتوان مواجههاي ماكياولي با رسانه داشت. ايشان به هيچ وجه نميپذيرند كه چون ذات رسانه و به همين ترتيب پروپاگاندا در غرب با دروغ و تبليغات سياه آميخته شده است، استفاده از اين شگردهاي تبليغاتي غيراخلاقي در رسانههاي كشور اسلامي نيز مجاز باشند.
مطبوعات بدون حريم اصلاحطلبان
انديشمندان غربي و به تبع آن اصلاحطلبان، تقريبا هيچ حريم رسانهاي در تقابل با جبهه گفتماني مقابل خود قائل نيستند. چنانچه در رسانههاي غربي توهين و هتاكي در قالب فكاهي، براي پيامبران الهي و حتي حضرت مسيح(ع) نيز مجاز است. استفاده از پورنوگرافي براي افزايش سود در نشريات سرگرمي و مد، كاملاً عادي است.
«نيل مالاموث و ادوارد دانراشتين، تاثير باثبات سكس و خشونت در رسانهها را ثابت كردهاند» (داوود رجبي نيا 1389، 55). از اين قبيل پژوهشها و تحقيقات در سنجش تاثيرگذاري روابط غيراخلاقي، خشونت، فرقهگرايي و نژادپرستي و ميليتاريسم در كشورهاي غربي كم نيست. امروزه بسياري از دانشمندان حوزه روانشناسي، رسانه و علوم اجتماعي به لزوم محدود كردن آزادي در رسانه و مطبوعات معتقدند. ولي متأسفانه بت آزادي شكل گرفته در ذهن شيفتگان غرب، حتي بعد از اين اعترافات صريح نيز ترك بر نميدارد. اين آزادي لجام گسيخته مورد ادعاي غرب، فقط در مورد كشورهاي كمونيستي(رقيب سابق نظام ليبرال دموكراسي) و اكنون جهان اسلام، صدق ميكند. هنگام نقد ارزشهاي كليدي غربي كه ميشود، مفهوم آزادي هيچ جايگاهي ندارد. با اين وجود، رسانههاي اصلاحطلب چشمان خود را روي اين تناقضات آشكار ميبندند و الگوي غربي را ستايش مينمايند. در شرايطي كه جمهوري اسلامي و رسانههاي اندك برآمده از اين گفتمان، در نظم ناعادلانه حاكم بر جهان، ماهيت رژيم صهيونيستي و برخورد دوگانه غربيها در قبال اين جرثومه فساد را متزلزل ميكند، رسانههاي اصلاحطلب در نقش دفاتر حافظ منافع اين رژيم جعلي، به زيرسؤال بردن و افراطي خواندن موضع اصولي جمهوري اسلامي ميپردازند. از اين جمله ميتوان به مقالات متعدد روزنامه خرداد در دهه 70، به مديرمسئولي عبدالله نوري اشاره كرد كه از جمله مينويسد: «برخى محافل در گذشته و اكنون براى كسب وجهه انقلابى، مخالفت با روند صلح را با عنوان اساس سياست خارجى معرفى كردهاند و مىكنند... ». اين مقاله از جمله مقالات متعدد اين روزنامه افراطي در زير سؤال بردن مواضع اصولي امام خميني درباره آرمان فلسطين و محكوميت مذاكرات سازش است. عبدالله نوري در جلسات دادگاه نيز از اين موضعگيري دفاع تمام قد نمود و گفت: «اگر فلسطينيها خواستار صلح با اسرائيل هستند، ما كى هستيم كه به دنبال جنگ باشيم!»
ساير روزنامههاي زنجيرهاي در برهههاي مختلف، به محكوميت جمهوري اسلامي ايران در مبارزه با صهيونيسم و نظام استكباري حامي آن، پرداختند. كار به جايي رسيد كه هر وقت افسانه هولوكاست از سوي مسئولان كشورمان زير سؤال ميرفت، اصلاحطلبان زودتر از صهيونيستها به محكوميت آن ميپرداختند. زمستان سرد سال 1387 و جنگ 22 روزه غزه، براي مزدوران رسانهاي رژيم صهيونيستي در رسانههاي زنجيرهاي گرم و پر رونق بود. چنانچه در بيانيه طيف علامه دفتر تحكيم وحدت، اين جريان بدنام خود را در كنار اوباما و شيمون پرز، به عنوان حاميان رژيم صهيونيستي ثبت كرد . در اين بيانيه مذكور كه در چندين رسانه داخلي اصلاحطلب و رسانههاي عديده خارجي بازنشر يافت، مبارزان فلسطيني و جريان منتخب مردمي حماس به عنوان مقصران طرفي از جنگ معرفي شدند! مشابه اين رويكرد خبري در جريان جنگ اخير 51 روزه در غزه نيز به وضوح رخ داد. بهطوري كه روزنامه اصلاحطلب و زنجيرهاي آرمان، كاريكاتوري عليه مقاومت اسلامي كشيد!
آزادي ابتذال!
امروزه تلاش بسيار شديدي از سوي رسانههاي فارسيزبان نظام سلطه براي ترويج و نهادينه كردن همجنسبازي، روابط ضربدري و ازدواج سفيد مشهود است. جالبتر اين است كه اكثر خبرنگاران و كارمندان اين رسانهها، قبل از فرار به خارج از كشور، همكار رسانههاي اصلاحطلب بودند. به عبارتي رسانههاي اصلاحطلب، دوره كارآموزي فعاليت رسانهاي ضدديني و ضدانقلاب ميشود. مثلاً چندي پيش كمپيني ضدديني با عنوان «آزادي يواشكي زنان ايراني» در فضاي مجازي بهمنظور نهادينه كردن هتك قانون حجاب، از سوي خبرنگار فراري روزنامه اعتماد ملي راهاندازي شد. بسياري از مجريان، خبرنگاران، كاريكاتوريستها و دستاندركاران بيبيسي فارسي، صداي امريكا و روزآنلاين نيز از اين دسته مجرمان فراري بوده و هستند.
رسانههاي كودتا يا جامعه مدني؟
رسانههاي اصلاحطلب در كودتا و براندازي نيز سابقه سياهي دارند. تحريك رسانههاي اصلاحطلب در جريان كودتاي 18 تير 1378 در تهران و كشته سازيهاي آنها بهمنظور افزايش تنور اين كودتا، در جريان كودتاي مخملي 88 دوباره بازيابي شد. در سالهاي اخير نيز تملق و چاپلوسي از دولت يازدهم، مجالي براي حيات اين رسانههاي ساختارشكن فراهم كرده است. در اين شرايط اين رسانهها بار ديگر قابليت كودتاگري خود را به اطلاع افرادي كه تمايل بهرهبرداري سياسي از آنها را دارند، رساندند. سناريوي كثيف اسيدپاشي در اصفهان و تهران كه با تحريك چند رسانه اصلاحطلب و بعضاً مرتبط با دولت به وقوع پيوست، به دنبال دوقطبي كردن جامعه به «مذهبي اسيد پاش» و «بيبندبارِ قرباني اسيدپاشي» آن هم در آستانه ايام محرم بود. هرچند اين پروژه با روشنگري دلسوزان انقلاب به سرانجام مطلوب نرسيد، حاوي پيام كاملي از آمادگي جاسوسان خبرنگارنما به سرويسهاي بيگانه براي انجام كودتاهاي احتمالي آينده بود.
اين موارد به عنوان مشتي از خروار اقدامات خلاف امنيت ملي و ارزشي از سوي اصلاحطلبان است. اين در حاليست كه در كلام امام نه تنها رسانه بايد حامي اصول اعتقادي نظام اسلام باشد، كه حتي بايد حامي ساختار سياسي اين نظام باشد و از تهمت غربي «رسانه حكومتي شدن» نهراسد كه اگر حكومتي بودن رسانه بد است، رسانههاي غربي حكومتيترين رسانههاي عالم هستند. «مجله بايد در خدمت كشور باشد، خدمت به كشور اين است كه تربيت كند، جوان تربيت كند، انسان درست كند... مجله بايد وقتي كسي بخواند، ببيند، اگر عكس دارد، عكسي باشد كه تهييج نكند براي اينكه مقابله با ديگران بكند. اگر مطلبي دارد، مطلبي باشد كه بسيج كند اين را براي حفظ استقلال خودش.» امام در ادامه مجلهاي را كه از اين مفاهيم دفاع نكند، طاغوتي معرفي مينمايند.
آزادي براي اسارت
اصلاحطلبان نيز به منظور مشغولسازي جامعه به ظاهر شعار ميدهند كه «دانستن حق مردم است». اين شعار به ظاهر زيبا و پر طمطراق، در عمل همانند غرب، جامعهاي مسخ شده را به بار ميآورد كه اولويتهاي حياتي خود را در سطور روزنامههاي سياستباز پيدا كند. لذا جامعهاي كه در روزنامههاي اصلاحطلب ترسيم ميشود، به دنبال «جامعه مدني»، «توسعه سياسي» و «آزادي مطبوعات براي توهين به مقدسات ديني» است. اين جامعه كاري به فسادهاي كلان جريان سياسي حامي روزنامههاي زنجيرهاي ندارد. عدالت اجتماعي برايش مهم نيست. به پيشرفت درونزا علاقهاي ندارد و سعادت كشوري با تاريخ قرنها مبارزه عليه استعمار را در التماس به دشمن مييابد. اما واقعيت چيز ديگري است. جامعه ايران با وجود تلاشهاي بسيار داخلي و خارجي، اولويتهاي خود را حفظ كرده است. لذا جريان اصلاحات نميتواند شعارها و ارزشهاي خود را اجتماعي كند و در قشرهاي محدود نخبگان خود محصور ميشود.
اين مسئلهاي است كه بسياري از اصلاحطلبان همچون احمد نقيبزاده به آن اعتراف دارند: «سوگمندانه بايد گفت كه جريان اصلاحطلب بر اساس برخي نظرات به ظاهر جامعهشناسانه، دريافتهاي غلطي از جامعه ايران و تودههاي مختلف مردم ايران دارد.» اين تناقض آشكار اصلاحطلبان كار را به جايي ميرساند كه همين رسانهها با دموكراسي برخوردي دوگانه دارند. يعني فقط دموكراسياي مطلوب است كه منافع اين قشر را تأمين نمايد. لذا مردم را «دلفين»هايي معرفي ميكنند كه به استقبال مسئولان خود رفتهاند، يا همانند رجبعلي مزروعي، مردمي را كه به حمايت از طرحهاي براندازانه جناح افراطي مجلس ششم اقدام نكردند، طالب مرگ موش رايگان معرفي ميكنند.
تحريف يا سانسور حماسه 9دي 1388، سانسور حماسه 13 آبان بهخصوص در چند سال اخير، پوشش ضعيف و سانسورگونه روز قدس و 22 بهمن، از ديگر افتخارات ضدمردمي اين رسانههاي وابسته به نظام سلطه است.
بر خلاف سياهنمايي دشمنان انقلاب و معاندان داخلي در ديكتاتورنمايي حكومت ديني برآمده از انقلاب اسلامي، در كلام امام خميني نه تنها مطبوعات غيرمردمي نيستند بلكه بايد نماينده خواستهها و مطالبات و دغدغههاي مردم باشند: «به طور كلي در هر كشوري مطبوعات آن كشور و تلويزيون و راديو آن كشور بايد در مسير آن ملت و در خدمت ملت باشد. مطبوعات بايد ببيند كه ملت چه ميخواهد، مسير ملت چيست، روشنگري از اين طريق داشته باشد و مردم را هدايت كند.» آنچه در كلام امام و انقلاب صادقانه بيان ميشود، ملازم بودن هدايتگري رسانه و مطبوعات در عين مردمي بودن آن است. اين مسئله ساير انواع رسانه چون كتاب، فيلم، موسيقي و تئاتر را نيز شامل ميشود. لذا در كلام امام و انقلاب اسلامي، رسانه بايد به تبيين عقلاني حق و باطل پرداخته و غبار تيرگي را از چهره حقيقت كنار بزند ولي تصميم را به عهده مخاطب خود گذاشته و مطالبات برحق وي را نمايندگي كند. امام خميني در تبيين مغايرت آزادي غربي با آزادي حقيقي ميفرمايند: «بعضي مطبوعات به خيال اينكه آزادي است ميخواهند از مردم سلب آزادي كنند.» همچنين در تشريح مردمي بودن انقلاب و قانون اساسي و ضد مردمي بودن دشمنان آن ميفرمايند: «معني آزادي اين نيست كه هر كس برخلاف قوانين، بر خلاف قانون اساسي يك ملت هر چه دلش ميخواهد بگويد مثلاً اهانت به مردم بكند...»