به گزارش خبرنگار ساجد، پاسدار شهید «مجید یزدانفر» در تاریخ یکم شهریور ۱۳۴۳ در سوهانک منطقه شمیرانات چشم به جهان گشود. وی در تاریخ ۲۴ فروردین ۱۳۶۲ در عملیات والفجر ۱ منطقه ابوغریب به درجه رفیع شهادت نائل آمد.
تصاویر وصیتنامه پاسدار شهید «مجید یزدانفر»
متن وصیتنامهای را که از این شهید والامقام به یادگار مانده است، در ادامه میخوانید:
«بسم الله الرحمن الرحیم
ولاحول ولاقوة الّاباالله العلی العظیم
اشهدان لااله الّاالله و اشهد انّ محمّد رسول الله
ضمن اقرار به وحدانیت باریتعالی و نبوّت جمیع انبیاء از آدم تا خاتم النّبیین محمّد ابن عبدالله (ص) و آخرین دین خدا (اسلام) و کتابش (قرآن) و همچنین ایمان به چهارده اختر تابناک اللهی از حضرت رسول اکرم (ص) تا حضرت مهدی (عج) و در زمان غیبت امام دوازدهم رهبر عالمیان، ولایت بر عهده فقهای جامع الشرایط که رأس آن حضرت امام خمینی میباشند، اقرار مینمایم.
سپاس خدای باری تعالی که به ما نعمت سلامتی عطاء کرده است و مرا در موقعی متولد کرده که قانون الله و نقش ولایت در جامعه در حال اجرا میباشد. سپاس میکنم خدایی را که مرا در جوانی بیشتر از این نگذاشته قلب سیه و تاریکم ظلمانیتر شود.
خدای را سپاس میگویم که به من فهم رفتن در راه خودش (حقّ) را عطا کرده است. خدایا از گناهان من حقیر در گذر و من را به راه نیکی و پاکی هدایت فرما، بارالها اگر عمر من بفرض پنجاه سال است آنرا بگیرو بقدر یک چشم بهم زدن به عمر رهبرم بیفزا، خدایا جوانی گولم زد گناه نمودم، نعمت دادی شکر آن را بجا نیاوردم، همّتم دادی لکن بیهمتی نمودم، دین، ایمان، قرآن، شرف و حیثیت دادی به آن اعتنا نکردم، نمیدانم با چه رویی به درگاهت بیایم، بارالها بحق خون حسین مظلوم (ع) که این خون او چه خونی است که چشم ما لایق دیدن برکت آن خون را ندارد، بارالها مرا به راه راست هدیه کن و مرا جزء سربازان اسلام قرار ده اگر لیاقت دارم شهادت را نصیبم گردان.
سخنی با شما پدر و مادر عزیز و از طلا گرانبهاترم:
نمیدانم این زبانم با چه رویی قادر به طلب رضایت از شما است، الان که درحال نوشتن وصیتنامه خود میباشم، نمیدانم که چگونه شما را نسبت به خود راضی کنم، در طول عمر کوتاهم آنقدر شما را آزردهام که نمیتوانم راضیتان بنماییم و در آن دنیا برگه رضایت از شما دریافت نمایم. ولی این را میدانم با همه این احوال دوستم دارید و میدانم ای پدر و مادرم که اگر خبر شهادت مرا به شما بدهند ناراحت میشوید. لاکن صبرتان برای خدا زیاد است و انشاءالله زیادتر هم میشود و میدانید که خدای متعال میفرماید آفرین بر شما که خوب امانتداری بودید که از شما تشکّر خواهم کرد.
پدر عزیزم همچون کوه استوار باش و مگذار که یک لحظه افراد فرصت طلب از گرد راه برسند و دسترنج تو را که همان خون فرزندانت میباشد از تو بگیرند و اجر شما را در مقابل خدا ضایع نمایند.
مادرم:
نکند گریه کنی بر سر خاکم هرگز نکند اشک بریزی بر سر تربت پاکم هرگز
نکند جامه مشکی به تن خویش کنی
اگر هم مادریت صبر تو را برده ز کف گریه کن بر همه یاران حسین بن علی (جان بکف)
گریه کن بهر علی اکبر و عباس و دگر یارانش که لب تشنه، زصد زخم بدن کشته شدند
برادرانم (برادران حزب الهی):
برادرانم: برادر خود را الگو قرار دهید (نه من را) و از او سرمشق بگیرید، بیشتر برای اسلام و انقلاب خدمت کنید و هی نگوئید جبهه، چون حزب الهی است که باید این انقلاب را با همه ابعادش نگهداری نماید و به صاحب اصلیش، ولی عصر (عج) تحویل بدهد؛ که خداوند متعال پشتیبان و نگهدار همه شماست و مواظب باشید که ضد انقلاب سوء استفاده ننماید و در همه جا نقش داشته باشید و تا آنجا که میتوانید در فعالیتهای مذهبی شرکت نمائید و گوش به فرمان امام امّت و بنیانگذار جمهوری اسلامی باشید و قدر یاران امام، همانند حضرت آیت الله منتظری، آیت الله مشکینی و برادر مبارز رفسنجانی را بدانید.
خواهران حزب الهی:
ممکن است شما فکر کنید که چرا این سعادت (فیض شهادت) تنها نصیب برادران میشود، لاکن ای خواهرانم این را بدانید که شما در سنگر حجاب، مسجد، مدرسه و ... خصوصاٌ تربیت فرزندانتان خیلی کوشا باشید که فعالیت شما از خون ما پر ارج و کوبندهتر است و نیز فیض آن کمتر از شهادت نیست.
و اما آخرین کلام به افراد ضدانقلاب که میخواهند خون شهدا را پایمال نمایند که دیدار ما در روز قیامت و در سرپل صراط میباشد، به امید آن روز، دیدار در قیامت.
خدایا خدایا تا انقلاب مهدی خمینی را نگهدار
والسلام- خدا یارو نگهدارتان باشد.
مجید (رحمان) یزدان فر
۱۳۶۱/۸/۳۰»
انتهای پیام/ 900