شناسهٔ خبر: 76186945 - سرویس بین‌الملل
نسخه قابل چاپ منبع: فرارو | لینک خبر

اروپا بر سر دو راهی سرنوشت‌ساز

هشدار بی‌سابقه امانوئل ماکرون درباره «احتمال خیانت امریکا» به اوکراین و اظهارات صریح فردریش مرتس مبنی بر اینکه نمایندگان ترامپ «ما را به بازی گرفته‌اند»، زنگ خطر پایان یک دوران را به صدا درآورده است

صاحب‌خبر -

مرتضی مکی در یادداشتی در روزنامه اعتماد نوشت: جنگ اوکراین و سیاست‌های دولت ترامپ برای پایان ‌دادن به این جنگ «به هر شکل ممکن» اروپا را در برابر جدی‌ترین چالش امنیتی پس از جنگ جهانی دوم قرار داده است. آنچه نشریه اشپیگل با افشای گفت‌وگوی محرمانه سران اروپایی آشکار کرد، تنها نوک کوه یخ بحرانی بسیار عمیق‌تر است. بحران اعتماد در روابط فراآتلانتیکی، همان رابطه‌ای که طی هفت دهه، ستون اصلی امنیت جمعی غرب بوده است. هشدار بی‌سابقه امانوئل ماکرون درباره «احتمال خیانت امریکا» به اوکراین و اظهارات صریح فردریش مرتس مبنی بر اینکه نمایندگان ترامپ «ما را به بازی گرفته‌اند»، زنگ خطر پایان یک دوران را به صدا درآورده است؛ دورانی که در آن اروپا با تکیه بر تضمین‌های امنیتی واشنگتن هویت راهبردی خود را تعریف می‌کرد. اکنون این قاره در یک پیچ تاریخی قرار گرفته است: یا باید به صلحی تن دهد که شکست ژئوپلیتیک و تضعیف امنیت بلندمدت را به همراه دارد یا هزینه‌های سنگین و نامطمئن حرکت به سوی استقلال دفاعی را بپذیرد.

در مرکز این بحران، تغییر پارادایم در نگاه واشنگتن به تهدیدات جهانی قرار دارد. رویکرد ترامپ که در «منشور امنیتی ۲۰۲۵» بازتاب یافته، روسیه را نه یک تهدید وجودی، بلکه رقیبی قابل ‌چانه‌زنی می‌بیند. این نگاه، بنیان‌های فلسفی ناتو را که از آغاز بر تهدید مشترک شوروی و سپس روسیه استوار بود، سست کرده است. هنگامی که ترامپ جونیور می‌گوید «مساله اوکراین برای امریکایی‌ها اولویت ندارد»، عملا از ساختار جدید اولویت‌های واشنگتن پرده برمی‌دارد: تمرکز بر چین، رقابت فناوری و مسائل داخلی، در مقابل، کاهش تعهد به امنیت اروپا است.

همین نگاه است که موجب شده طرح صلح ترامپ که معامله‌ای مستقیم با روسیه و واگذاری بخش‌هایی از خاک اوکراین بدون تضمین‌های امنیتی روشن است، ازسوی اروپا نه یک راه‌حل، بلکه صورت‌بندی تازه‌ای از «حق‌به‌زور» تلقی می‌شود. پذیرش چنین طرحی به معنی تضعیف اصولی است که اروپا خود را پاسدار آن می‌داند. اما رد آن نیز به معنای ورود به مسیری دشوار و پرهزینه است.

اینجاست که اروپا با اولین مانع بزرگ ناتوانی در جبران خلأ کمک‌های مالی و نظامی امریکا مواجه می‌شود. با وجود افزایش بودجه‌های دفاعی و راه‌اندازی ابتکاراتی مانند «صندوق اروپایی صلح»، صنایع دفاعی اروپا همچنان پراکنده، ناهمگون و فاقد ظرفیت مقیاس‌پذیر برای حمایت از جنگی کلاسیک در ابعاد اوکراین است. امریکا نه تنها بزرگ‌ترین تامین‌کننده تسلیحات پیشرفته و اطلاعات نظامی بوده، بلکه زیرساخت‌های لجستیک و سیستم فرماندهی ارسال کمک‌ها را نیز مدیریت کرده است. حذف یا کاهش حمایت واشنگتن این ساختار را از هم می‌پاشد و اروپا را در برابر واقعیتی بی‌رحم قرار می‌دهد. اروپا اگر طرح ترامپ را نپذیرد، توان ادامه کمک به کی‌یف را ندارد و اگر بپذیرد، شکست سیاسی و امنیتی سنگینی را قبول کرده است.

مانع دوم، شکاف‌های داخلی اتحادیه اروپا است. رویای «استقلال راهبردی» که فرانسه طی چند دهه گذشته پرچمدار آن بوده، همواره با مقاومت کشورهایی مواجه شده که ناتو و رابطه با امریکا را محور امنیت خود می‌دانند. اکنون اگرچه خطر خروج امریکا از تعهدات سنتی‌اش بسیاری از دولت‌ها را نگران کرده، اما این تغییر نگرش به وحدت منجر نشده است. کشورهای شرق اروپا و بالتیک که تهدید روسیه را ملموس‌تر می‌بینند، خواهان حفظ چتر امنیتی واشنگتن‌اند و با هرگونه طرح صلحی که دست بالا را به مسکو بدهد مخالف هستند. در مقابل، برخی دولت‌های دیگر اروپایی مثل مجارستان و اسلواکی، تحت فشار هزینه‌های اقتصادی و انرژی، ممکن است پذیرش توافقی سریع‌تر را ترجیح دهند. حتی اگر بهای آن کاهش جایگاه اوکراین باشد. این اختلافات، شکل‌دهی به یک موضع واحد و قاطع اروپایی را دشوار می‌کند. موضعی که برای مذاکره با دولت ترامپ یا مواجهه مستقل با روسیه حیاتی است. سفر مشترک ماکرون، مرتس و زلنسکی به لندن در روز چهارشنبه برای دیدار با کی‌یر استارمر تلاشی برای ایجاد جبهه واحد است، اما روشن نیست این هماهنگی در برابر فشارهای سنگین واشنگتن دوام بیاورد.

مانع سوم، زمان و روان‌شناسی راهبردی است. اروپا برای گذار از وضعیت «مصرف‌کننده امنیت» به «تولیدکننده امنیت» تغییری که مستلزم افزایش بودجه‌های دفاعی، ادغام صنایع نظامی، ایجاد فرماندهی مشترک و ساخت زیرساخت‌های دفاعی هماهنگ است به سال‌ها زمان نیاز دارد. اما جنگ اوکراین امروز جریان دارد و تصمیمات حیاتی باید طی هفته‌ها و ماه‌های آینده گرفته شود. ترامپ با درک این تنگنای زمانی، فشار بر اروپا را افزایش داده است. همزمان، این قاره با مانع ذهنی بزرگی نیز روبه‌رو است. ساختار امنیتی اروپا طی هفت دهه گذشته حول محور اعتماد به واشنگتن شکل گرفته و خروج از این چارچوب نیازمند تغییر عمیق در فرهنگ استراتژیک دولت‌ها است. تغییری که نه آسان و نه سریع است.

در همین بستر، آینده ناتو نیز با تهدیدی وجودی مواجه شده است. اگر طرح ترامپ منجر به کاهش تعهد نظامی واشنگتن در اروپا شود اما روسیه همچنان تهدید اصلی برای امنیت قاره باقی بماند، ناتو عملا از درون تهی می‌شود. روته، دبیرکل ناتو در گزارش منتشر شده توسط اشپیگل هنگامی که می‌گوید «باید از ولودیمیر محافظت کنیم»، در واقع به واقعیتی تلخ اشاره می‌کند. حفاظت از اوکراین در چارچوب یک ناتوی بدون امریکا ناممکن است. در چنین شرایطی اروپا باید یکی از دو مسیر دشوار را برگزیند. یا ناتو را در غیاب رهبری امریکا بازتعریف و احیا کند، یا با سرعتی بی‌سابقه یک معماری دفاعی مستقل ایجاد کند. هر دو مسیر سنگین، پرهزینه و سیاسی و امنیتی هستند و هیچ ‌کدام تضمینی برای موفقیت ندارند.

اروپا اکنون در برابر نقطه عطفی تاریخی قرار گرفته است. فشار دولت ترامپ برای پایان‌دادن به جنگ اوکراین «به هر شکل ممکن» تنها یک اختلاف تاکتیکی با متحدان اروپایی نیست. این فشار، چالشی علیه بنیان‌های نظم امنیتی غرب است. افشای گفت‌وگوی تلفنی سران اروپا نشان داد که بی‌اعتمادی، نگرانی و سردرگمی در پایتخت‌های اروپایی به سطحی بی‌سابقه رسیده است. راه پیشِ رو آسان نیست. اروپا باید همزمان وحدت داخلی را حفظ کند، جنگی حیاتی را در همسایگی خود مدیریت کند با متحدی چانه بزند که به شریک غیرقابل‌پیش‌بینی تبدیل شده و زیرساخت‌های استقلال دفاعی را بسازد. پذیرش طرح ترامپ شاید به جنگ پایان دهد، اما بی‌اعتمادی به امریکا و احساس آسیب‌پذیری در برابر روسیه را عمیق‌تر می‌کند و در بلندمدت اروپا را ضعیف‌تر می‌سازد. رد آن نیز ادامه جنگ، فشار اقتصادی و خطر شکست در برابر روسیه را به همراه دارد. 

طرح ترامپ آزمونی برای بازتفسیر نظم امنیتی اروپا است. اگر اروپا در این آزمون شکست بخورد، فصل نوینی آغاز خواهد شد. فصلی که در آن مرزها، امنیت و اتحادهای قدیمی دیگر به‌ طور لازم قابل اعتماد نیستند و هر کشور باید برای خود تصمیم بگیرد. اما اگر اروپا اراده کند اراده‌ای که اکنون در پشت پرده بیانیه‌ها و نشست‌ها نمایان است شاید این بحران بتواند دریچه‌ای برای تولد یک هویت امنیتی اروپا باشد. هویتی مستقل، مسوول و آماده برای پذیرفتن بار حفاظت از خود و هم‌پیمانانش. اروپا در این دوراهی تاریخی پس از ۱۹۴۵ برای نخستین‌بار واقعا و مستقلانه درباره امنیت خود تصمیم بگیرد. تصمیمی که نه تنها سرنوشت اوکراین بلکه آینده پروژه اروپایی و جایگاه این قاره در نظم جهانی را تعیین خواهد کرد.