به گزارش اقتصادنیوز، یکی از پرسشهایی که همواره در بازار کار مورد بحث بوده، میزان ساعت مناسب برای کار کردن در طول روز و هفته است. بازه مورد قبول کنونی در جهان، همچنان عددی بین 5 تا 9 ساعت است.
اکونومیست نوشت: بر اساس بررسی جدید دادههای نیروی کار که توسط آموری گتین از بانک جهانی و امانوئل سائز از دانشگاه کالیفرنیا، برکلی انجام شد، بزرگسالان شاغل در جهان به طور متوسط ۴۲ ساعت در هفته کار میکنند. اما این عدد، فقط یک میانگین است و عوامل تاثیرگذار و پراهمیت میتوانند بسیار متفاوت باشند؛ از جنسیت و سن و عنوان شغلی گرفته تا سطح توسعه اقتصادی کشورها و منطقهها، که همگی میزان ساعات کاری تأثیر میگذارند.
اقتصادنیوز: پکن معتقد است که دستیابی به پیشرفتهای فناوری و حفظ ثبات اجتماعی دو روی یک سکه هستند و لازم است هرگونه تحول در بازار کار با اقدامات حمایتی همراه شود.
از سویی، بسیاری از مشاغل نیز به شکل منظم 5 روز هشت ساعته نیستند و کارمندان این ساعات را در روزهای بیشتر یاکمتری پرمیکنند. اما اینکه مردم واقعا چقدر کار میکنند با اینکه چقدر باید کار کنند، متفاوت است. شغلها، درآمدها و فرهنگها آنقدر متنوعاند که هیچ جواب قطعی برای پاسخ به این سوال وجود ندارد. با این حال، هفتهای ۴۰ ساعت هنوز یک هنجار پذیرفتهشده در اکثر نقاط جهان است.
تمرکز بر حفظ تعادل میان کار و زندگی
برخی معتقدند که نظر مدیران درباره یک هفته کاری با ساعات بهینه، نکاتی را درباره سبک مدیریتی آنها نشان میدهد.
برای برخی از مدیران، حفظ تعادل میان کار و زندگی شخصی در اولویت است. پژوهشی از دانشگاه دوک نشان داد که کارکنان در کشورهای مختلف حاضرند بخشی از حقوق خود را فدای وقت آزاد بیشتر کنند. در آلمان، هفته کاری ایدهآل حدود ۳۷ ساعت است، در حالی که آمریکاییها ترجیح میدهند بیشتر کار کنند و درآمد بیشتری داشته باشند. این میتواند نشاندهنده فشار مالی بیشتر در آمریکا یا اولویت متفاوت زندگی و کار در اروپا باشد.

نگاه به بهرهوری
برخی مدیران میزان بهرهوری را معیار قرار میدهند. تحقیقات نشان میدهد که کاهش ساعات کاری میتواند هم برای کارمند و هم برای کارفرما مفید باشد، بهشرطی که کاهش ساعات کاری باعث کارایی کمتر نشود. درواقع، اگر افراد بتوانند با کمتر کار کردن همان نتیجه یا حتی بهتر از آن را ارائه دهند، هردو طرف راضیتر خواهند بود. به عنوان مثال، جان پِنکاوِل از دانشگاه استنفورد دریافت که در جنگ جهانی اول، درمیان کارکنان کارخانههای مهمات بریتانیا، هر یک ساعت کار کردن مازاد بر 48 ساعت در هفته، باعث کاهش بازدهی میشد و پس از ۶۳ ساعت، اضافهکاری عملا هیچ سودی نداشت. حتی در محیطهای کاری کمفشارتر هم بازدهی افراد در عصرهای جمعه، معمولاً کمتر گزارش میشود.
استخدام نیروی جدید هزینهبر است
گاهی اوقات افزایش ساعات کارکنان موجود منطقی است، به خصوص اگر ارزش افزوده ایجاد کند. از سویی، استخدام نیروی جدید که هزینههای ثابت و جانبی جدیدی را همچون بیمه و مزایا برای کارفرمایان ایجاد میکند، پخش هزینهها بر ساعات بیشتر کارکنان موجود ممکن است به صرفهتر تمام شود.
کاهش عملکرد و خطرات خستگی
خستگی میتواند پیامدهایی جدی داشته باشد. نتایج پژوهشی که روی تکنسینهای اورژانس در میسیسیپی صورت گرفت نشان داد که عملکرد این افراد در پایان شیفتهای طولانی کاهش مییابد و این کاهش حتی میتواند مرگبار باشد.
کیفیت به جای کمیت
در برخی مشاغل، خستگی میتواند هزینهای باشد که افراد برای دستاوردهای بیشتر میپردازند، چرا که به موجب آن میتوانند تجربیات و مهارت بیشتری را فرا گیرند. پژوهشی در هلند بر کارمندان نیمهوقت مراکز تماس، نشان داد که افزایش ساعات کاری تعداد تماسها را زیاد نمیکند، اما کیفیت کار کمی بهتر میشود. درواقع، یک کارمند خسته ممکن است در مواجهه با مشکلات مشابه مشتریان حرفهایتر شود.

کار شبانهروزی گاهی ضروری است
برخی مدیران ساعات طولانی را نشانه تعهد و اخلاق کاری میدانند. مثلا برای استارتاپها، کار شبانهروزی گاهی ضروری است.
حتی با رشد شرکت، برخی بنیانگذاران میخواهند سطح شدت کار بالا بماند. برای مثال، گزارش شده که سرگئی برین به تیمهای هوش مصنوعی گوگل گفته هفته ای ۶۰ ساعت نقطه بهینه بهرهوری است. یا نارایانا مورتی، بنیانگذار اینفوسیس که معتقد است که رفاه در هند تنها با هفتههای ۷۰ ساعته یا بیشتر امکانپذیر است.
در شرکتهای تثبیتشده هم اضافهکاری معمولا راهی برای پیشرفت تلقی میشود.. ایلان ماسک گفته: هیچکس با هفته ای ۴۰ ساعت کار موفق به تغییر جهان نشده است.
به باور او، افرادی که بیش از دیگران کار میکنند سریعتر ارتقا میگیرند و موفقتر میشوند.
نتیجهگیری
بنابراین، میتوان اینطور نتیجه گرفت که هفته کاری ایدهآل با میزان ساعات کار تعیین نمیشود، بلکه با خروجی و کیفیت آن مشخص میشود.
برخی ممکن است که تصمیم درباره طول هفته کاری را به سیاستگذاران واگذار کنند؛ یا حتی بهتازگی بحثهایی درباره هوش مصنوعی و تاثیر آن در آسانتر شدن کارها میشود. اما هر تصمیمی که یک مدیر میگیرد، فقط نشاندهنده فرهنگ یا میزان توسعه آن کشور نیست؛ بلکه اولویتها، ارزشها و سبک مدیریت آن فرد را نیز آشکار میکند.
∎