شناسهٔ خبر: 76072376 - سرویس ورزشی
نسخه قابل چاپ منبع: خبر ورزشی | لینک خبر

خبرورزشی‌گردی| مظلومی گفت رحمتی آمده تو باید بروی/ تخته نرد؟ به خود مایلی‌کهن هم گفتم حلالش نمی‌کنم/ به خاطر فرهاد مجیدی گور خودم را کندم!

امیرحسین صادقی، مدافع اسبق استقلال و تیم ملی هفت سال قبل با صراحت گفت وقتی بازوبند کاپیتانی استقلال را به فرهاد مجیدی داد، خیلی‌ها با او در استقلال دشمن شدند.

صاحب‌خبر -

امیرحسین صادقی از جمله استقلالی‌های خوش‌مصاحبه است و بارها حرف‌های جنجالی او را در خبرورزشی خوانده‌اید. صادقی ۱۱ آذر ۱۳۹۷ مصاحبه بلندی با ما انجام داد که خواندن خلاصه حرف‌هایش هنوز هم جذابیت دارد:

  • ناگفته‌هایم در باره استقلال خیلی زیاد است و وقتی یک مقدار از فوتبال دور شوم، خاطراتم از این تیم را به صورت کتاب منتشر خواهم کرد. خاطرات ۱۳ سال حضورم در استقلال.
  • یک بار با النصر عربستان بازی داشتیم و باید با اختلاف دو گل این تیم را می‌بردیم ولی ناگهان در دقیقه ۶۰ مسابقه دیدم پشت دروازه تیم عربستانی یک پرچم ۵۰ متری سوریه بالا آمد! جالب این بود که کسی هم با آن برخورد نمی‌کرد و بعد از پایان بازی فردی که مسئول این ماجرا بود، داخل رختکن ما آمد و اصلا انگار نه انگار که اتفاقی افتاده! آمد تا با من دست بدهد ولی زدم زیر دستش و گفتم ببین اینجا فوتبال است و سیاست نیست. برای ماندن در فوتبال کار سیاسی نکنید! همان‌جا بچه‌ها به من گفتند امیرحسین با فوتبال خداحافظی کن! چند روز بعد آقای فتح‌الله‌زاده من را صدا کرد و گفت تیم جدیدت را انتخاب کن!
  • سال اول که با استقلال قرارداد بستم ۳میلیون تومان گرفتم و با موتور می‌رفتم سر تمرین ولی امیر قلعه‌نویی یک روز به اصغر حاجیلو که سرپرست تیم بود، گفت ۳میلیون تومان به این بچه بدهید تا برای خودش ماشین بخرد؛ دیگر نبینم با موتور آمده سر تمرین. با پول اضافه‌ای که به من دادند، یک پراید خریدم و همه جا هم گفتم بین ما اختلاف سلیقه بوده ولی عاشق قلعه‌نویی هستم.
  • سال ۹۳ هنگام بازی ما با سایپا یکی از تماشاگران که ظاهرا جزو فامیل دور آقای قلعه‌نویی بود، با من درگیر شد و با گوشی آیفون به من ضربه زد من هم با گوشی کوبیدم توی صورتش و خرد شد!
  • در آن مقطعی که مهدی رحمتی با کیروش به مشکل برخورده بود جواد نکونام مصاحبه‌ای کرد و گفت اگر بحث کاپیتانی در استقلال است، اولین کسی که باید این بازوبند را ببندد امیرحسین صادقی است. من نه با رحمتی مشکلی داشتم و نه با نکونام اما برخی افراد این وسط خاله‌زنک‌بازی می‌کردند.
  • از من پرسیدند به نظرت تیم ملی شانسی به جام جهانی ۲۰۱۴ رفت و گفتم نه ولی بعدش گفتند منظور امیرحسین صادقی، کنایه زدن به قلعه‌نویی است. بلافاصله به امیرخان زنگ زدم و گفتم منظورم اصلا شما نبودی و فرد دیگری بود. واقعا برایم عجیب است من که خودم ۶سال یعنی از جام ملت‌های ۲۰۰۷ تا سال ۲۰۱۳ در تیم ملی نبودم، آن‌قدر زور داشتم که مهدی رحمتی را از تیم ملی خط بزنم؟
  • در رابطه با ماجرای تخته نرد بازی کردن در اردوی تیم امید، این اتفاق زمانی رخ داد که اصلا حاجی‌مایلی داخل اردو نبود. به خدا اصلا من تخته نرد بلد نبودم ولی از تیم ملی امید خطم زدند. حتی یادم می‌آید وقتی داشتیم با تیم بزرگسالان به آلمان می‌رفتیم، آقای دادکان که کنارم نشسته بود به من گفت تو که به خاطر تخته نرد از تیم امید خط خوردی حداقل بیا خودم یادت بدهم!
  • یک بار آقای مایلی‌کهن پرسشنامه‌ای برای پژوهش دانشگاهی برایمان آورد و به او گفتم حاج‌آقا حلالت نمی‌کنم؛ به خاطر تیم امید حلالت نمی‌کنم. به من گفت تو داخل اردو ورق و تخته نرد بازی می‌کردی در حالی که افراد دیگری این کار را می‌کردند. حتی یادم می‌آید که پدرم دم خانه مادر حاجی‌مایلی رفت و گفت پسرت را حلال نمی‌کنم. ایشان با ما در یک محل زندگی می‌کرد. مدت‌ها بعد آقای مایلی‌کهن من را در مجموعه المپیک دید و واقعیت را گفت. آنجا بود که گفتم عیبی ندارد، حلال می‌کنم.
  • ماجرای بازوبند کاپیتانی استقلال در ترکیه هم سر و صدای زیادی به پا کرد و سال ۹۱ رخ داد دقیقا به خاطر دارم روزی که بازوبند را به بازوی فرهاد مجیدی بستم، برایم دشمن درست شد و یکی از مربیان تیم صراحتا به من گفت چرا این کار را کردی؟ در واقع من با این کار گور خودم را کندم.
  • سال ۹۴ پرویز مظلومی به استقلال برگشت و من را به اتاقش دعوت کرد. ابتدا چند بار گفت مشکل فنی داری و ضعیف هستی اما در نهایت گفت نمی‌توانی با رحمتی کار کنی و باید از استقلال بروی. من با رحمتی تمام کرده‌ام و تو باید از استقلال بروی. یا برو یا این‌که مثل کارمند در باشگاه ۸ ساعت بنشین و حقوق بگیر! من هم در نهایت رفتم صبا

بیشتر بخوانید: کریم باقری: سر نخواستن من دعواست/ خداحافظ فوتبال!

خبرورزشی‌گردی| مظلومی گفت رحمتی آمده تو باید بروی/ تخته نرد؟ به خود مایلی‌کهن هم گفتم حلالش نمی‌کنم/ به خاطر فرهاد مجیدی گور خودم را کندم!