مشنو اى دوست كه غير از تو مرا يارى هست
يا شب و روز به جز فكر توام كارى هست
به كمند سر زلفت نه من افتادم و بس
كه به هر حلقهی موييت گرفتاری هست
گر بگويم كه مرا با تو سر و كارى نيست
در و ديوار گواهی بدهد كارى هست
هركه عيبم كند از عشق و ملامت گوید
تا نديدست تو را بر منش انكارى هست
من چِه در پای تو ریزم، که پسندِ تو بُوَد؟
جان و سر را نتوان گفت که مقداری هست
نه منِ خام طَمَع، عشق تو میورزم و بس
که چو منْ سوخته در خِیل تو بسیاری هست
مشنو اى دوست كه غير از تو مرا يارى هست
يا شب و روز به جز فكر توام كارى هست
به كمند سر زلفت نه من افتادم و بس
كه به هر حلقهی مویيت گرفتاری هست