بازی تا نیمهشب ادامه داشت و در نهایت چهار نفر—دو دختر و دو پسر نوجوان به نامهای آرمان و سپند—بازنده شدند. آنها تحت تأثیر جو جمع و مصرف گل، تصمیم گرفتند شرط را اجرا کنند. صبح جمعه، دو موتورسیکلت برداشتند و در خیابانهای شمال شهر پرسه زدند تا سوژهای برای سرقت پیدا کنند.
اولین هدف، زن جوانی بود که با آیفون ۱۷ صحبت میکرد. رکسانا هنگام قاپیدن گوشی ناکام ماند و زن جوان دست او را گرفت؛ او و آرمان هر دو روی زمین افتادند و گروه دوم نیز برای کمک رسیدند. زن فریاد زد و رهگذران هم وارد ماجرا شدند و هر چهار نوجوان در محل دستگیر شدند.
با تشکیل پرونده، آنها به دادسرای ویژه سرقت منتقل شدند اما به دلیل سن پایین، پرونده برای رسیدگی به دادسرای اطفال فرستاده شد.
چهار نوجوان هنگام انتظار برای انتقال، گریه میکردند. رکسانا با پشیمانی گفت:
«جوگیر شده بودیم. همه در کافه گل یا شیشه میکشیدند. اگر گل نکشیده بودیم، هرگز چنین کاری نمیکردیم. وقتی شرط گذاشتند، نه گفتن بلد نبودیم. ذهنمان فقط روی عدد ۱۰ قفل شده بود.»
او تأکید کرد که این نخستین سرقت آنها بوده و حتی نمیدانستند پس از دزدیدن گوشیها قرار است چه کنند؛ تنها میخواستند شرط بازی مافیا را اجرا کرده باشند.
∎