شناسهٔ خبر: 75797853 - سرویس فرهنگی
نسخه قابل چاپ منبع: تسنیم | لینک خبر

خاطره اولین دیدار سردار زهدی با شهید طهرانی مقدم/ چهره حاج حسن برایمان متفاوت بود

ما به آقای طهرانی مقدم، حسن مقدم می‌گفتیم اصلاً به حسن مقدم معروف بود. خیلی بشاش و شوخ بود و از همان اول من را خیلی گرم تحویل گرفت. آقای طهرانی مقدم هنرش همین بود که در اولین برخورد طرف مقابل فکر می‌کرد که چند سال با ایشان رفیق است.

صاحب‌خبر -

به گزارش خبرنگار فرهنگی خبرگزاری تسنیم، تا روز 21 آبان سال سال 1390 کمتر کسی حاج حسن طهرانی مقدم را می‌شناخت. حتی برای خیلی از اطرافیانش هم او حسن مقدم بود و نام کاملش را نمی‌دانستند. حاج حسن فرمانده هوافضای سپاه بود که یک روز تصمیم گرفت کشورش را دارای صنعت موشکی کند. آن هم در شرایطی که ایران در حال جنگ تحمیلی با عراق بود و در واقع دست خالی با یک دنیا می‌جنگید. 

آن روزها شهید حسن طهرانی مقدم جوانی نحیف و لاغر بود که جوانانی مثل خودش را که بلد بودند آرزوهای بزرگشان را دست یافتنی کنند دور خودش جمع کرد. جوانانی مثل شهیدان شفیع زاده، امیرعلی حاجی زده، محمود باقری و ... خیلی‌ها با تصمیم بزرگی که شهید طهرانی مقدم گرفته بود مخالف بودند و حتی بعضا مانع تراشی هم می‌کردند اما هیچ کدام از آنها مانع نشد تا آنها به خواسته‌شان نرسند و امروز صنعت موشکی کشور را به جایی رساندند که می‌توان گفت جزو چند قدرت برتر در دنیا هستیم. 

سردار یعقوب زهدی از دوستان و همرزمان قدیمی حاج حسن خاطراتی را از دوست قدیمی خود روایت می‌کند که خواندن آن خالی از لطف نخواهد بود. اینکه چطور از اساس واحد توپخانه سپاه تشکیل شد و واکنش او از دیدن چهره حاج حسن چه بود؟ 

حسن طهرانی‌مقدم , پدر موشکی , شهید ,

*اولین دیدار با حاج حسن طهرانی مقدم

هنوز ایشان (حاج حسن طهرای مقدم) را ندیده بودم. من و آقای شفیع زاده چند ساعتی در مدرسه پوپک بودیم که آقای شفیع زاده گفت الآن آقای حسن طهرانی مقدم می آید، ایشان فرمانده توپخانه است. هنوز در نقطه صفر بودیم و اصلاً هیچ کاری برای تشکیل واحد توپخانه نشده بود. یک دفعه در مدرسه باز شد، یک استیشن وارد شد و چهار نفر از داخل آن پیاده شدند. نگاه می‌کردم که ببینم کدام یک از آنها آقای طهرانی مقدم است. آقای شفیع زاده ایشان را به من نشان داد. جثه ریز و لاغری داشت من در آنجا با آقای طهرانی مقدم آشنا شدم و سلام و علیک کردیم. آن چند نفری که همراه ایشان بودند را هم بعدا شناختم؛ یکی از آنها شهید مهدی پیرانیان و دیگری هم حسین زاهدی بود، اسم نفر چهارم یادم نیست.

ما به آقای طهرانی مقدم، حسن مقدم می‌گفتیم اصلاً به حسن مقدم معروف بود. خیلی بشاش و شوخ بود و از همان اول من را خیلی گرم تحویل گرفت. آقای طهرانی مقدم هنرش همین بود که در اولین برخورد طرف مقابل فکر می‌کرد که چند سال با ایشان رفیق است. به قول معروف زود فامیل می‌شد بعد آقای شفیع زاده من را به آقای طهرانی مقدم معرفی کرد و گفت فلانی است و برای توپخانه، آمده ایشان سابقه کار در توپخانه دارد. همانجا نشستیم و کار من در توپخانه شروع شد؛ یعنی آغاز کار ما در توپخانه از مدرسه پوپک و ملاقات با آقای طهرانی مقدم در پادادشهر بود.

شهید طهرانی مقدم بعد از عملیات فتح المبین و در آغاز عملیات بیت المقدس فرمانده واحد توپخانه شد. آن موقع آقای طهرانی مقدم یک حکم از فرمانده سپاه برای تشکیل مرکز توپخانه گرفته بود. ایشان دو بار برای توپخانه حکم گرفت یکبار در عملیات فتح المبین برای هماهنگی آتش‌های توپخانه حکم گرفته بود که آتشهای خمپاره سپاه را با توپخانه ارتش هماهنگ بکند؛ چون آن موقع ما توپخانه نداشتیم و ایشان باید توپخانه ارتش را برای پشتیبانی از یگان های خط مقدم سپاه هماهنگ می‌کرد. بعدا که سپاه توپ های غنیمتی زیادی به دست آورد، تصمیم گرفت واحد توپخانه را راه اندازی کند. 

حسن طهرانی‌مقدم , پدر موشکی , شهید ,

*این مدل کار کردن را اصلاً نمی‌توانید در سیستم کشوری تصور کنید

 آن زمان که آقای شفیع زاده در آبادان کار خمپاره را انجام می‌داد، آقای طهرانی مقدم به عنوان یک نیرو درخواست می‌کرد که با خمپاره کار کند. زمانی آقای طهرانی مقدم در آبادان به عنوان خدمه و نیروی آقای شفیع زاده در خمپاره کار می‌کرد، اما بعدها در دوره فرماندهی آقای طهرانی مقدم در توپخانه، آقای شفیع زاده به عنوان جانشین او کار کرد و اصلاً هیچ گونه شائبه و ابهامی وجود نداشت و خیلی راحت و خوب در کنار هم کار می‌کردند.

این مدل ارتباطات و کار کردن در جبهه را شما اصلاً نمی‌توانید در سیستم کشوری تصور بکنید؛ یعنی فردی که جایگاه بالایی داشته، کمتر می‌پذیرد زیر دست نیروی خود کار کند این در سیستم کشوری معمول نیست. این به خلوصی که در جبهه بود، بر می‌گردد. الآن خیلی‌ها از شعاری که شهید بهشتی داشت و می‌گفت «ما شیفته هستیم، نا نه تشنه قدرت»، حرف می‌زنند خب این شعار را خیلی‌ها دارند، ولی تنها وقتی یک اتفاقی بیفتد و طرف بیاید کار بکند معلوم می‌شود که شیفته خدمت است.

الآن در همه پست‌های کشور ما شاهد این هستیم که همه تشنه قدرت هستند و به خاطر قدرت همه چیز را قربانی می‌کنند ما شاهدیم که خیلی‌ها به همین دفاع مقدس هم لطمه می‌زنند. در واقع اتهاماتی به یک فرمانده زمان جنگ و عملکرد او می‌بندند تا او را بدنام کنند. فقط به خاطر اینکه تشنه قدرت، هستند از دفاع مقدس هزینه می‌کنند.

رفتار حاج حسن با شهید شفیع زاده  خیلی احترام آمیز بود و با خضوع در مقابلش می‌ایستاد. تقریباً هر چیزی را که آقای شفیع زاده می‌گفت قبول و اجرا می‌کرد به آقای شفیع زاده به عنوان جانشین، اختیارات زیادی داده بود اما آقای شفیع زاده هم رعایت می‌کرد؛ یعنی می‌دانست که آقای طهرانی مقدم فرمانده است.

آقای شفیع زاده همیشه در صحنه حضور داشت و در سنگر و قرارگاه و در خط بود، ولی آقای طهرانی مقدم بیشتر اوقات در تهران کارهای پشتیبانی و حمایتی و تحقیقاتی توپخانه را پیگیری می‌کرد. معمولاً در زمان عملیات می‌آمدند و هماهنگی‌ها را انجام می‌دادند.

هر فردی ویژگی‌ها و قابلیت‌های خود را دارد آقای طهرانی مقدم اصلا حوصله پیگیری و دنبال کردن کاری را نداشت. معمولاً کارهای ریز و خیلی خسته کننده را که نیاز به پشتکار و صبر و تحمل داشتند آقای طهرانی مقدم پیگیری نمی‌کرد. در مورد انجام کارها عجله داشت ولی آقای شفیع زاده آدم با حوصله‌ای بود پشتکار داشت و صبر می‌کرد. ویژگی‌هایشان یک مقدار با همدیگر فرق می‌کرد. تقریبا می‌شود گفت آقای شفیع زاده در بعد سازماندهی و مدیریت و دنبال کردن کارهای اداری و پشتیبانی با حوصله‌تر از آقای طهرانی مقدم بود و همۀ این کارها را انجام می‌داد. آقای طهرانی مقدم بیشتر کارش رهبری کردن بود تا ماندن و مدیریت کردن لذا کارهای سازمان دهی و اداره کردن را به آقای شفیع زاده محول کرده بود.

فرمانده و جانشین تقسیم کارشان اینطور بود که همه کارهای اداری و اجرایی و پشتیبانی را آقای شفیع زاده انجام می‌داد و بیشتر ایده پردازی‌ها را آقای طهرانی مقدم طهرانی مقدم دنبال بحث‌هایی بود که توپخانه به کدام سمت برود و چه کار بکند. بیشتر ذهنش معطوف به آینده بود. این خود امتیاز است؛ یعنی الآن که می‌نشینیم و که حساب و کتاب می‌کنیم می‌بینیم چینن کاری و خصوصیتی برای توپخانه لازم بود و خیلی به حرکت و پیشرفت توپخانه کمک کرد آقای طهرانی مقدم همیشه چند گام جلو بود. این ویژگی مربوط به رهبری است که روبه جلو حرکت می‌کرد، ولی آقای طهرانی مقدم حوصله این کارها را که بایستد و اداره و سازماندهی بکند و گردان تشکیل بدهد، نداشت. اینها را آقای شفیع زاده انجام می‌داد.

*تفاوت شهید طهرانی مقدم و مهدی باکری

خصوصیت‌ها و ویژگی‌های حسن طهرانی مقدم به جای خود محفوظ است، ولی عامل جاذبه‌اش بیشتر تواضع ایشان بود؛ یعنی خاکی و راحت بود، گرم بود و زود رفیق می‌شد ببینید کسی مثل شهید مهدی باکری از نظر ،اعتقادی یک نفس خیلی سبحانی و خدایی داشت و اصلاً اهل شوخی ،نبود بیشتر جدی بود و کسی هم پیش او کلمات نامربوط نمی‌گفت در واقع کلمه لهو را هم جزو محرمات میدانست. ایشان یک شخصیت عرفانی و معنوی داشت و دیگران هم تحت تأثیرش قرار می گرفتند. این یک سبک و فضایی بود.

در مقابل آقای طهرانی مقدم را هم به لحاظ تیپ و صورت ظاهری و هم به برخورد و شوخ طبعی نمی‌توان یک آدم مذهبی دید ما فکر نمی‌کردیم که او یک آدم عمیق در امور معنوی باشد و یا اینکه رهبری فرمودند ایشان یک آدم پارسا و زاهد بود که مثلاً شب‌ها در نمازهایش گریه می‌کرد ما فکر نمی‌کردیم که ایشان از این آدم‌ها باشد.

کسی در برخورد با او و در ظاهرش این را تشخیص نمی‌داد، بلکه بیشتر در تیپ و دسته بچه‌های معمولی قرار می‌گرفت تا بچه مذهبی‌های عابد و زاهد یعنی آن پنهانش بود کسی باید شبانه روز با او معاشرت و رفاقت می‌کرد تا می‌فهمید که یک چهره زاهد گونه و بسیار مذهبی دارد به خاطر همین خودمانی بودن و شوخ طبعی، زود با اطرافیانش گرم می‌گرفت و رفیق می‌شد خود من همان اول که ایشان را دیدم به چند ساعت نرسیده بود که گویی 10 سال است من را می‌شناسد به هر حال، قضاوت اولیه من این بود که آقای طهرانی مقدم یک آدم کم تجربه و کم سن و سال است، ولی آقای شفیع زاده سابقه مدیریت داشت، سابقه‌ای در بخش رفاه در سپاه تبریز یا کار در بیت آیت الله مدنی. بالاخره آدم مدیر و کاردانی بود. 

انتهای پیام/