
به گزارش تابناک، در پی سخنان اخیر دونالد ترامپ رئیسجمهور ایالات متحده آمریکا مبنی بر اینکه واشنگتن اجازه نخواهد داد برنامه هستهای ایران شکل گیرد، گمانهزنیها درباره احتمال اقدامات پیشدستانه علیه تأسیسات هستهای کشورمان بار دیگر در محافل سیاسی و رسانهای جهان مطرح شده است.
این اظهارات که همزمان با تحولات تازه در پرونده غزه و بحثهای مرتبط با آینده برجام و سیاست هستهای ایران مطرح میشود، بار دیگر ضرورت بازخوانی شرایط منطقه و مناسبات قدرتهای جهانی با جمهوری اسلامی ایران را برجسته ساخته است.
در همین راستا، خبرنگار تابناک گفتوگویی با فریدون مجلسی، دیپلمات پیشین و تحلیلگر مسائل بینالملل، انجام داده که در ادامه آمده است.
* رئیسجمهور آمریکا در سخنرانی اخیر خود مدعی شده که دیگر اجازه نخواهند داد برنامه هستهای ایران شکل بگیرد. سخنان ایشان اشاره به احتمال حمله پیشدستانه به شکل گیری هرگونه تأسیسات هستهای ایران دارد. ارزیابی شما از این اظهارات اخیر چیست؟
من فکر میکنم دولت باید می کوشید پیش از آنکه دوران برجام به پایان برسد مانع فعال شدن مکانیسم ماشه می شد. در آن زمان باید اقدامات لازم برای جلوگیری از این وضعیت صورت میگرفت.
برجام در واقع نوعی تعهد، یا شاید بتوان گفت نوعی مجازات همراه با اغماض بود، تا ایران بتواند از محدودیتها و مشکلات تحریمی رهایی یابد و به مسیر توسعه بازگردد، تا بتواند با جهان وارد تعامل شود و مشکلات بانکیاش حل گردد.
اما گروهی در داخل کشور معتقد بودند که چنین توافقی به اقتدار، توانمندیها و قدرتنماییهای آنان لطمه میزند؛ ازاینرو آن را نپذیرفتند.
اکنون ما به دوران پیش از برجام بازگشتهایم. همان برجامی که برخی در مجلس آن را آتش زدند، تحقیر کردند، به امضا کننده آن اهانت کرده و اتهامات مختلفی به آن وارد کردند، دیگر وجود ندارد.
بنابراین، امروز این مخالفان برجام هستند که باید پاسخگو باشند، قطعنامههای محکومکننده، ضمانت اجراهایی را در اختیار کشورهای مختلف، بهویژه قدرتهای بزرگ، قرار میدهد که توانمندی لازم برای اجرای آن را دارند.
در حال حاضر، خطوط غنیسازی و سایر فعالیتهای مرتبط عملاً از چرخه تولید و کاربرد خارج شدهاند و دلیلی که جمهوری اسلامی برای خود در حمایت از آرمان فلسطین میدانست، با امضای مصالحه حماس با اسرائیل و آزادی گروگانها، از میان رفته است. بنابراین، آن بهانه نیز حذف شده و جمهوری اسلامی نباید به خاطر امری که دیگر وجود ندارد، مجازات اضافی ببیند.
اکنون دیگر نه غنیسازی در سطح مخاطرهآمیز داریم و نه برنامهای که تهدیدی تلقی شود. اگر هم بخواهد دوباره چنین مسیری را در پیش بگیرد، طرف مقابل اعلام کرده که آزادی عمل برای اقدام متقابل دارد.
من تصور نمیکنم نیازی به اقدام دوباره باشد. به نظر من، دولت ایران باید روابط خود با همسایگان را که از مدتی قبل آغاز به ترمیم و بهبود آن کرده بود ادامه دهد و با جلب اعتماد و حمایت آنان، سیاستی معقول در پیش گیرد. مسائل فلسطین و اسرائیل نیز در درجه نخست به خود اعراب مربوط است.
ایران میتواند از خواستههای جمعی اعراب و فلسطینیان حمایت اصولی کند و از دوستان و همسایگان عرب خود پشتیبانی نماید، نه بیش از آن و با در پیش گرفتن چنین رویکردی، یعنی عادیسازی رفتار کشور، بسیاری از مشکلات خودبهخود حل خواهند شد.
یکی از شرایط عادیسازی، پذیرش مقررات و اصول حقوق بینالملل، از جمله احترام به حق موجودیت کشورها و خودداری از تهدید دیگران است. آنچه طی دههها موجب کشمکش، جنگ و خسارت برای ایران شده، باید روزی پایان یابد. اکنون آن دلایل از میان رفتهاند و دولت ایران دیگر دلیلی برای ورود به درگیری ندارد، در حالی که دیگران خود به مصالحه تن دادهاند.
به قول حقوقدانان، «قضیه سالبه به انتفاء موضوع است»؛ یعنی اساساً موضوعِ اختلاف از میان رفته و موضوعیت خود را از دست داده است. امیدوارم این وضعیت موجب خشم هیچیک از طرفین نشود، چراکه سلامت و رفاه مردم، که بالاتر از هر چیز ارزش و منطق دارد، ایجاب میکند به راهحلی اخلاقی و انسانی تن داده شود.
ایران باید از مصالحهای که اعراب به آن دست یافتهاند حمایت کند و در کنار کشورهای منطقه، سهمی در بازسازی غزه و حمایت از لطمه هایی که به فلسطینیان خورده داشته باشد.
همچنین از راهحل دودولتی حمایت کند؛ فلسطینیان هم در قالب قطعنانه 242 شورای امنیت که مورد حمایت عربستان نیز هست میتواند به ایجاد کشور مستقل فلسطین بینجامد و امنیت و حقوق مردم آن را حفظ نماید. با پذیرش چنین روندی، مشکل منطقه پس از بیش از هفتاد سال میتواند به پایان برسد.
* صدور فرمان اجرایی ترامپ در خصوص قطر، مبنی بر اینکه هرگونه تهدید علیه این کشور بهمنزله تهدید آمریکا خواهد بود، نشان میدهد که دادن چک سفید امضا به اسرائیل در منطقه، هزینههایی نظیر پیمان دفاعی عربستان با پاکستان را بههمراه داشته است. آیا شما با این دیدگاه موافقید؟ و اگر موافقید، آیا آمریکا در خصوص ایران نیز به اسرائیل چک سفید امضا برای هر اقدامی میدهد؟
نه، اگر چنانچه ایران بر سر موضع خود باقی بماند و برنامهٔ عملی و اجرایی نابودسازی اسرائیل اگر اتفاق بیفتد، اسرائیل برای آن نیازی به آن «چک سفید امضا» ندارد؛ هم خواهد زد و هم خواهد خورد. منتها اصولاً دفاع اسرائیل در یک به اصطلاح جبهه قرار دارد چه چک امضا شده بدهد و چه چک سفید در اختیارشان بگذارند یا نگذارند.
ولی گمان من این است که مصالح عمومی ملت ایران و کشور ایران حکم میکند که این مسئله بهگونهای حل و فصل شود که خودِ «تهدید» از بین برود. ضمناً اتحاد عربستان و پاکستان، اگرچه ممکن است نظری نسبت به ایران داشته باشند، اما میتواند در مورد زیادهخواهیهای اسرائیل نیز آن را یک تهدید محسوب شود.
آنها متوجهاند که اسرائیل کشوری کوچک است با جمعیت اندک و هزینهٔ نگهداری بسیار بالا برای خودشان و متعهدانشان؛ بنابراین اگر بخواهند به زندگی مرفه و ادامهٔ وضع موجود در منطقه امید داشته باشند، لازم است در مرزهای قانونی خود توسعه و پیشرفت کنند و آن مرزهایی را که مورد قبول عربستان از زمان ملک عبدالله فقید بوده، محترم بشمارند.
اسرائیلیان باید شهرکهای خود را به فروش بگذارند و به سرزمین اصلی خود بازگردند؛ والا در منطقهای که پیرامون آن را کشورهای عربی ثروتمندتر و پیشرفتهتر فرا گرفتهاند، آیندهای نخواهند داشت.
آیندهٔ اسرائیل در این است که در حد و حدود خود اعتماد دیگران را جلب کند، از بازار بزرگ این کشورها و پیشرفتهای تکنولوژیکشان در جهت همکاری بهره ببرد و تهدیدی برای آنان محسوب نشود.
زیرا تهدید در برابر جریانی سیاسی و اقتصادی بسیار بزرگ که در آینده مجموعه کشورهایی مانند عراق، کویت، عربستان، قطر، امارات و عمان تشکیل خواهند داد نفسِ دشمنتراشی برای اسرائیل به صلاح نیست.
من تصور میکنم این مسائل حل و فصل خواهند شد و من بهطور نسبی و مثبت به مجموعهٔ این وقایع که به هر حال با هزینهٔ گزافی رخ داده نگاه میکنم.
*با توجه به ادعاها مبنی بر اینکه توافق آتشبس در غزه میتواند دست اسرائیل را برای اقدام علیه ایران بازتر کند، و همچنین همسویی اروپا با آمریکا در موضوع هستهای و مطالبهٔ «غنیسازی صفر»، چشمانداز حل و فصل این تنشها و یافتن راهحلی مورد قبول طرفین را چگونه ارزیابی میکنید؟
آتشبس با غزه بهتنهایی اهمیت ندارد؛ تداوم این آتشبس و تبدیل آن به یک مصالحه است که اهمیت دارد و دست اسرائیل باز بماند، در صورتی که جمهوری اسلامی تصمیم به ادامهٔ حمایتهای خود از حماس و گروههای مقاومت علیه اسرائیل ادامه دهد، آن آتشبس بهتنهایی مانع اقدام اسرائیل نخواهد بود.
اما وقتی خودِ حماس و گروههای مقاومت این آتشبس را پذیرفتهاند، دلیل ادامهٔ حمایت ایران از آن گروهها نیز بهتبع کاهش مییابد. وقتی دلیل حمایت از بین برود، دیگر نیازی به اقدام متقابل یا تهدید نخواهد بود؛ و بنابراین بهانهای برای برخورد علیه ایران باقی نخواهد ماند.
تا کنون این بهانهتراشیها علیه نظام جمهوری اسلامی بوده است؛ اما هرگونه اقدام مستقیم علیه ایران در شرایطی که آن دلایل مرتفع شدهاند، بهمعنای اقدام علیه موجودیت ایران و ملت ایران خواهد بود.
بهتر است میان ایران و آمریکا توافقهایی حاصل شود و تضمینهایی بهصورت متقابل داده شود؛ البته بهشرط اینکه هر دو طرف از «گردنکشی» متقابل که گاه از عناصر تندرو و انقلابی سر میزند خودداری کنند.
در فضایی متعارف، محترمانه و معمولی نشسته و مسائلی را که زمینههایش فراهم شده، حل و فصل کنند. این مسیر نه تنها دست اسرائیل را برای جنگ باز نخواهد گذاشت، بلکه زمینهٔ مصالحه و تضمین امنیت متقابل و آرامش ملت ایران را فراهم میکند؛ ملتی که از درگیریها و نابسامانیها خسته شده است.
ایران میتواند حمایتی را که پیشتر از گروه حماس میکرد بهصورت اصولی به خواستههای اعراب و به یک جبههٔ عربی تبدیل کند؛ جبههای که خواستههای مشروع عربها را نمایندگی کند.
در اندیشهٔ ملک عبدالله این تصور مطرح بوده و روشن است که راهحل در پذیرش «دو کشور» است؛ بدینمعنا که فلسطینیها کشور مستقلی داشته باشند با پایتختی قدس شرقی بتوانند فعالیت کنند و کمک هایی برای بازسازی آنها صورت بگیرد. این خواسته نه بیش از حد، که یک مطالبهٔ انسانی و منطقی است: «زندگی کن و بگذار دیگری هم زندگی کند.»
گفتگو: مهتاب بهرامی آسترکی
∎