خبرگزاری تسنیم ـ محمدرضا احمدخانی؛ در مسیر تاریخی مواجهه جریانات فکری ایران با مدرنیته، پرسش اصلی همواره بر سر راهحل و راهکار بوده است. چگونه میتوان از وضعیت موجود عبور کرد و به مدلهای عملی مدرنیته دستیافت؟ این سؤال در فضای فکری ایران به دو رویکرد اصلی منجر شدهاست:
نخست: نقد دین و کنار گذاشتن آن؛ دوم: تأویل مفاهیم غیردینی در قالب مفاهیم دینی و استدلالهای دینی برای تفسیر مفاهیم غربی.
در جریان شناسی فکری معاصر، مشاهده کردهایم که این رویکردها به گروههای مختلفی تعلق دارد. میرزا ملکم خان، پدر رویکرد دوم، معتقد بود مواجهه مستقیم با مبانی دینی در جامعه دینی، نتیجه مثبتی ندارد. پس از انقلاب اسلامی، شخصیتی مانند مرحوم فیرحی بهعنوان یکی از شاخصترین نظریهپردازان در این حوزه، در مسیر دوم قرار میگیرد و سعی میکرد مفاهیم و مؤلفههای غربی را در قالب فقهی تبیین کند.
اگرچه شاگردان و پیروان فیرحی تلاش کردهاند تفکرات او را ادامه رویکرد مرحوم نائینی تلقی کنند و روایتهای خود از نظرات علامه نائینی ارائه دهند، اما با مطالعه آثار مرحوم علامه بر خلاف فیرحی، در مواجهه با مدرنیته، انتقادات بنیادی در این آثار وجود دارد. نائینی موضع فقهی اجتهادی داشت، در حالی که فیرحی بیشتر بهسمت سکولاریزه کردن اسلام و تلطیف اصول آن حرکت میکرد.
در واقع، اسلام در قالب نظام انقلابی و اسلام ناب، تئوری اصلی است، اما فیرحی در آثارش بر جایگاه اسلام سکولار تأکید داشت، مفهومی که در آن، اسلام در کنار مفاهیم «متحجر» و «سکولار» قرار میگیرد. نمونههایی از نظرات فکری وی، مانند تحلیل قیام حضرت سیدالشهدا(ع) و مانند ادبیاتی که از تقابل نظام مقدس اسلامی با سلطه ارائه میکند، همگی اینان از تلاشهای فیرحی در تفسیر و تبیینی است از اسلام سکولار شده.
فیرحی باور داشت باید میان فقه و جریانات روشنفکری و سکولار تعامل و تداخل برقرار کرد تا اهداف غربگرایانه محقق شود. رویکرد وی در بومیسازی علوم غربی و تفسیر آنها در قالب فقه، بیانکننده این است اسلام در خدمت اصلاحات فرهنگی، سیاسی و فکری است که خط دهی آن شاید از حلقه نیاوران و سران اصلاحات باشد که منجر به تقویت جریان اصلاحات و تلطیف نظام فکری اسلام است، بهشرط حفظ اصول و مبانی دینی.
انتهای پیام/