اما این روند صعودی چندان دوام نیاورد. آمارهای جدید نشان میدهد که در سال ۱۴۰۴، موج ورود گردشگران خارجی فروکش کرده و تعداد مسافران ورودی در مقایسه با مدت مشابه سال گذشته حدود چهارده درصد کاهش یافته است. این افت، در ظاهر ممکن است یک نوسان طبیعی تلقی شود، اما در واقع نشانهای از شکنندگی رشد در صنعتی است که هنوز بر پایههای محکم و پایدار بنا نشده است.
اگر بخواهیم این کاهش را تحلیل کنیم، نخست باید بپذیریم که گردشگری، صرفاً یک فعالیت اقتصادی نیست بلکه آینهای از شرایط عمومی کشور است. وقتی فضای منطقهای با ناآرامیهای سیاسی و رسانهای همراه میشود، یا وقتی اخبار منفی درباره امنیت و محدودیتها در سطح بینالمللی برجسته میگردد، تأثیر مستقیم آن بر انتخاب مقصد سفر گردشگران دیده میشود. بسیاری از کشورهای منطقه، از ترکیه تا امارات، در سالهای اخیر با سرمایهگذاری سنگین در حوزه تصویرسازی بینالمللی، توانستهاند حتی در شرایط بحران، چهرهای باثبات از خود ارائه دهند. اما ایران هنوز در این زمینه ضعیف عمل میکند. تصویر رسانهای کشور در بیرون از مرزها، بیش از آنکه بر جاذبههای طبیعی و فرهنگی متمرکز باشد، زیر سایه برداشتهای سیاسی قرار دارد. تا زمانی که این مسئله حل نشود، حتی بهترین برنامههای تبلیغاتی داخلی هم اثرگذار نخواهند بود.
عامل دوم، ضعف مزمن زیرساختهای گردشگری است. هنوز در بسیاری از شهرهای توریستی کشور، امکانات اقامتی با استانداردهای جهانی فاصله دارد، مسیرهای دسترسی برای گردشگران خارجی دشوار است و خدمات سفر ـ از زبان راهنمایان گرفته تا حملونقل شهری ـ در سطحی نیست که رضایت کامل ایجاد کند. گردشگری امروز، بیش از دیدن جاذبهها، به تجربه سفر وابسته است. اگر مسافری در فرودگاه با مشکل ویزا یا نبود حملونقل مناسب مواجه شود، احتمال بازگشت او به کشور تقریباً از بین میرود. در حالی که در کشورهای همسایه، رقابت اصلی بر سر کیفیت تجربه گردشگر است، نه صرفاً تعداد ورودیها.
در کنار این ضعفها، باید به مسئله نگاه سیاستگذاری نیز پرداخت. هدفگذاری برای رسیدن به بیست میلیون گردشگر در چند سال آینده، در ظاهر جذاب و پرانرژی است، اما بدون نقشه راه دقیق، چنین هدفی بیشتر شبیه یک شعار باقی میماند تا برنامه. توسعه گردشگری به هماهنگی میان نهادهای متعدد نیاز دارد: وزارتخانهها، شهرداریها، بخش خصوصی، سیستم حملونقل، و حتی دستگاه دیپلماسی. اما آنچه امروز مشاهده میشود، نبود همافزایی میان این بخشهاست. هر دستگاهی در مسیر خود حرکت میکند و در نهایت، هیچ سیاست منسجم ملی برای جذب و نگهداشت گردشگر وجود ندارد.
نکته دیگر، غفلت از کیفیت گردشگران ورودی است. افزایش عددی سفرها به معنای رشد واقعی نیست اگر مسافران، اقامت کوتاهمدت داشته باشند و هزینه اندکی صرف کنند. در بسیاری از کشورها، میانگین هزینه هر گردشگر خارجی شاخص اصلی موفقیت است نه فقط تعداد ورود. ایران به دلیل همجواری با چند کشور کمدرآمد، بخش بزرگی از گردشگرانش را از میان همسایگان نزدیک جذب میکند. این گروهها معمولاً برای خرید یا درمان سفر میکنند و هزینه قابل توجهی برای کشور به همراه نمیآورند. در مقابل، جذب گردشگرانی از بازارهای اروپایی، آسیای شرقی یا آمریکای لاتین میتواند ارزآوری بیشتری داشته باشد، اما مستلزم سرمایهگذاری در تبلیغات، خدمات و حملونقل بینالمللی است.
در این میان، بخش خصوصی نیز در وضعیت بلاتکلیفی به سر میبرد. سرمایهگذاران گردشگری، چه در بخش اقامتگاههای بومگردی و چه در پروژههای بزرگتر، نیازمند ثبات مقررات و اطمینان از آینده هستند. هر بار که فضای اقتصادی یا سیاسی دچار نوسان میشود، بخش عمدهای از این سرمایهها به سمت بازارهای امنتر میرود. همین ناپایداری، مانع شکلگیری پروژههای بلندمدت شده است. گردشگری برخلاف صنایع دیگر، با سرمایه انسانی و تجربه سروکار دارد؛ وقتی نیروی آموزشدیده در این بخش به دلیل بیثباتی شغلی مهاجرت میکند، بازسازی آن سالها زمان میبرد.
از سوی دیگر، نظام آموزش گردشگری در کشور همچنان سنتی و پراکنده است. بسیاری از فارغالتحصیلان رشتههای مرتبط، درک دقیقی از نیازهای بازار بینالمللی ندارند و مهارتهای لازم برای ارتباط مؤثر با گردشگران خارجی را نمیآموزند. آموزشهای زبان، رفتار حرفهای، بازاریابی بینالمللی و مدیریت تجربه گردشگر باید به صورت تخصصی و کاربردی بازطراحی شود تا نیروهای فعال این صنعت بتوانند با استانداردهای جهانی هماهنگ شوند.
با وجود همه این کاستیها، نباید فراموش کرد که ایران ظرفیتهای بینظیری دارد. از تنوع اقلیمی و میراث تاریخی گرفته تا مهماننوازی مردم و هزینه پایین سفر، همگی میتوانند مزیت رقابتی قدرتمندی برای کشور باشند. اما این ظرفیتها نیازمند بستهبندی حرفهای و روایت مدرن هستند. گردشگر امروزی با چند کلیک ساده تصمیم میگیرد به کجا سفر کند؛ حضور مؤثر در فضای دیجیتال جهانی، انتشار محتوای چندزبانه و تولید تجربههای روایی از ایران امروز، میتواند تصویر متفاوتی بسازد و ترسهای ذهنی گردشگران را کاهش دهد.
اگر بخواهیم از افت ۱۴۰۴ عبور کنیم و به مسیر رشد بازگردیم، باید از نگاه آماری فاصله بگیریم و به کیفیت تجربه سفر بیندیشیم. رشد گردشگری نه با صدور بخشنامه و برگزاری همایش، بلکه با ایجاد حس امنیت، رضایت و احترام در دل هر گردشگر محقق میشود. هر مسافری که با خاطره خوش از ایران بازگردد، خود بهترین تبلیغ برای جذب گردشگران بعدی خواهد بود. آینده گردشگری ایران در گرو تصمیمهایی است که امروز گرفته میشود؛ تصمیمهایی که اگر با درک واقعیتها، برنامهریزی دقیق و اعتماد به بخش خصوصی همراه باشد، میتواند صنعت سفر را از افت مقطعی به رونق پایدار برساند.
∎