شناسهٔ خبر: 75593067 - سرویس استانی
نسخه قابل چاپ منبع: ایرنا | لینک خبر

نهصد و یکمین شب بخارا در بروجن به نام ایرج افشار برگزار شد

بروجن – ایرنا – نهصد و یکمین شب از مجموعه شب‌های مجله بخارا شامگاه هشتم آبان‌ماه به مناسبت یکصدمین سالروز تولد زنده یاد استاد ایرج افشار پژوهشگر، ایرانشناس و کتاب‌شناس برجسته در بروجن برگزار شد؛ شبی که به گرامی‌داشت نام و یاد این چهره ماندگار فرهنگ و ادب ایران اختصاص داشت.

صاحب‌خبر -

به گزارش ایرنا، ایرج افشار ایرانشناس، کتابشناس، نسخه‌پژوه و پژوهشگر فرهنگ، تاریخ و تمدن ایران محسوب‌می‌شود؛ محققی که با توجه به گستره وسیع مطالعات و دغدغه‌هایش حجم آثار تولیدی او رقم قابل توجهی را شامل‌می‌شود. به همین دلیل هم در ایرانشناسی صاحب جایگاهی بلندمرتبه شد و تاثیر فراوانی در این حوزه گذاشت.

سردبیر مجله‌های بخارا و سمرقند در این آیین گفت: پیش از این افتخار داشتیم در همین سلسله شب‌ها در تهران را به بروجن اختصاص داده بودیم و خوشحال هستیم که این شب به نام استاد زنده یاد ایرج افشار گره خورده است.

علی دهباشی افزود: پس از برگزاری نشست سفرنامه‌های استاد افشار، از شهرهای مختلف ایران درخواست‌هایی برای میزبانی بزرگداشت صدمین سالروز تولد او دریافت کردیم که نخستین شهر میزبان، بروجن بود و هفته آینده این برنامه در زواره و سپس در کوهپایه، جیرفت و دیگر شهرها ادامه خواهد یافت و تا پایان سال، هر پنجشنبه در یکی از شهرهای ایران یاد استاد افشار را گرامی خواهیم داشت.

وی با اشاره به جایگاه بی‌بدیل ایرج افشار در فرهنگ و ایران‌پژوهی اظهار داشت: استاد افشار شاید تنها کسی بود که سراسر خاک ایران را به‌تنهایی یا همراه با یاران خود، از جمله دکتر منوچهر ستوده، دکتر اصغر مهدوی و دکتر هوشنگ دولت‌آبادی پیمود و از هر سفر، یادداشت و گزارش و سفرنامه‌ای ماندگار بر جای گذاشت؛ کمتر شخصیتی در ایران بوده است که مردم از سراسر کشور خواستار برگزاری بزرگداشت او باشند.

وی تاکید کرد: قرنی باید بگذرد تا ایرج افشار، شجریان، ملک‌الشعرای بهار و شفیعی کدکنی دیگری پدید آید، اینان استثناهای تاریخ فرهنگ ایران‌اند؛ چهره‌هایی که حضور آنها منبع فیض و گسترش فرهنگ و ایران‌دوستی بود.

سردبیر مجله‌هایی بخارا و سمرقند با اشاره به روحیه فروتنی و عشق بی‌منت این فرهیخته گفت: استاد افشار بدون هیچ توقعی و تنها از سر عشق به ایران و زبان فارسی کار می‌کرد انگار در سرشت او نوشته شده بود که باید برای ایران کار کند و هیچ‌گاه گِله‌ای نداشت.

دهباشی افزود: بنیانگذاری نهادهای فرهنگی مهمی همچون کتابخانه مرکزی دانشگاه تهران از یادگارهای ایرج افشار است هرچند کمتر کسی امروز از این موضوع آگاه است.

وی خاطرنشان کرد: وقتی با عشق کار می‌کنید، به دنبال مطرح کردن خود نیستید شاید ده‌ها و صدها کتاب لازم باشد تا راز عشق وافر ایرج افشار به ایران شناخته شود و نسل‌های آینده بدانند که چگونه انسانی می‌توانست در روزگار خود، میان رفت‌وآمدها و فرصت‌های فراوان، بماند و برای اعتلای فرهنگ ایران زمین کار کند.

ایرج افشار زمینه‌ساز گسترش فرهنگ پژوهشی در ایران بود

استاد زبان و ادبیات فارسی و ادب‌پژوه با تاکید بر اهمیت نقش نشریات در گسترش فرهنگ علمی گفت: نباید از اهمیت مجله و مقاله غافل بود؛ این رسانه‌ها امکان آن را فراهم کردند که پژوهشگران آخرین تحقیقات خود را منتشر کنند.

مهدی نوریان افزود: انتشار منظم مقالات در مجلاتی چون بخارا و سمرقند کاری بزرگ و ارزشمند است که در تداوم راه استاد ایرج افشار قرار دارد.

وی با اشاره به پیشینه فعالیت مطبوعاتی خانواده افشار افزود: پدر ایرج افشار از دوران رضاشاه مجله آینده را پایه‌گذاری کرد و خود او از جوانی با نشریات فرهنگی همکاری داشت.

نوریان ادامه داد: ایرج افشار مدتی سردبیر مجله سخن به مدیریت دکتر پرویز خانلری بود، سپس مدیریت مجله راهنمای کتاب را بر عهده گرفت و از بنیانگذاران مجله فرهنگ ایران زمین بود که نشریه‌ای تخصصی و سطح‌بالا در حوزه ایران‌شناسی محسوب می‌شود.

نوریان با بیان اینکه او بخش مهمی از دانش خود را از طریق مطالعه مجلات و مقالات آموخته است گفت: بسیاری از چیزهایی که از استادان بزرگی مانند دکتر خانلری یاد گرفتم، از نوشته‌های آنان در قالب مقاله بود، نه از کلاس درس آنها، اهمیت مقاله علمی مستند، کمتر از کتاب نیست، زیرا نکته‌ای تازه و کشفی نو را مطرح می‌کند.

نهصد و یکمین شب بخارا در بروجن به نام ایرج افشار برگزار شد

وی تاکید کرد: ایرج افشار چنین فضایی را برای محققان و اهل قلم فراهم کرد تا مقالات آنها در جایگاهی آبرومند منتشر شود.

نوریان با تاکید بر جایگاه ممتاز افشار در تاریخ فرهنگ ایران گفت: ایرج افشار بزرگ‌ترین کتاب‌شناس ایران بود و نیازی به القاب نداشت، چرا که کارنامه او خود گویای مقام او است.

وی با بیان اینکه ایرج افشار ریاست کتابخانه مرکزی دانشگاه تهران را بر عهده داشت و از بنیانگذاران این نهاد فرهنگی بزرگ بود افزود: یکی از سنت‌های نیکوی او برگزاری نشست‌ها و بزرگداشت‌های علمی در کتابخانه مرکزی بود که شخصیت‌های بزرگ فرهنگی در آن معرفی می‌شدند.

نوریان افزود: از سال ۱۳۵۰، ایرج افشار کنگره تحقیقات ایرانی را بنیانگذاری کرد که هر سال در یکی از شهرهای ایران برگزار می‌شد در این کنگره‌ها بزرگ‌ترین ایران‌شناسان داخلی و خارجی شرکت می‌کردند و علاوه بر بهره‌مندی از سخنرانی‌ها، فرصتی برای آشنایی محققان و تبادل اندیشه فراهم می‌شد و مقالات ارائه ‌شده در این کنگره‌ها نیز هر سال به‌صورت مجزا منتشر می‌شد و به گسترش فرهنگ پژوهشی ایران کمک می‌کرد.

این استاد ادبیات فارسی در بخش دیگری از سخنان خود گفت: ایرج افشار عاشق ایران بود؛ او به شرق و غرب کشور سفر می‌کرد، جاده‌های خاکی را می‌پیمود و حتی برای دیدن یک بنای گلی یا سنگی ارزشمند، راهی طولانی می‌رفت.

نوریان ادامه داد: عشق به ایران تنها با شناخت معنا دارد؛ کسی که به فرهنگ و تاریخ ایران آشنا نیست، نمی‌تواند مدعی عشق به آن باشد.

این استاد ادبیات فارسی اظهار داشت: بزرگ‌ترین سرمایه ما ادب و فرهنگ است؛ فرهنگی که به دنیا شاعران و اندیشمندانی چون فردوسی، سعدی، حافظ، مولوی و نظامی تقدیم کرده است.

به گفته نوریان، ایرج افشار با بیش از ۳۰۰ جلد کتاب و هزاران مقاله، یکی از ستون‌های استوار فرهنگ ایران بود؛ پژوهشگری که با شناخت، عشق و فروتنی به ایران خدمت کرد.

مرور پیوند فرهنگی ایرج افشار با فرهیختگان بروجن در شب بخارا

یک پژوهشگر و فعال فرهنگی شهرستان بروجن در این آیین گفت: مایه افتخار مردم بروجن است که به همت علی دهباشی، یاد بزرگمرد تاریخ فرهنگ و تمدن ایران در این شهر گرامی داشته می‌شود و فرصتی فراهم آمده تا با مظاهر فرهنگی و تمدنی ایران بزرگ بیش از پیش آشنا شویم.

محمد تقی بُرجیان با اشاره به ارتباطات فرهنگی زنده‌یاد ایرج افشار با اهالی ادب و فرهنگ بروجن افزود: استاد افشار 2 بار به شهرستان بروجن سفر کرد و در کتاب گل‌گشت از سفر خود به مناطق بلداجی، چغاخور و بروجن یاد کرده است از این‌رو، برگزاری این شب فرهنگی در بروجن، یادآور پیوند دیرین این شهر با نام و یاد ایرج افشار است.

وی اظهار داشت: بروجن از دیرباز به‌عنوان شهری فرهنگی شناخته شده است و بسیاری از فرهیختگان این منطقه از طریق مطالعه آثار و مجلات وزین، با دکتر ایرج افشار ارتباط فکری و علمی داشتند در کتاب ناموران تألیف ایرج افشار، به 2 تن از چهره‌های فرهنگی بروجنی نیز اشاره شده است.

بُرجیان ادامه داد: نخستین فرد، مرحوم محمد برجیان فرزند مرحوم عبدالحسین، کارمند بازنشسته بانک ملی بروجن است که از ادیبان و نویسندگان نامدار به‌شمار می‌رفت و آثار متعددی در زمینه تاریخ و فرهنگ ایران منتشر کرده است و یکی از آثار او با عنوان از اسارت تا پادشاهی نادرشاه افشار به بررسی جنبه‌های فرهنگی و تاریخی این دوره اختصاص دارد.

وی یادآور شد: در کتاب ناموران به مکاتبات و همکاری‌های فرهنگی میان ایرج افشار و محمد برجیان اشاره شده است؛ مکاتباتی درباره مسائل اجتماعی، ایلات و عشایر و نقش آنان در تحولات فرهنگی و اجتماعی مناطق مختلف کشور اشاره شده است.

این پژوهشگر فرهنگی افزود: دومین چهره بروجنی که ارتباط گسترده‌ای با استاد افشار داشت، دکتر حبیب برجیان، زبان‌شناس و ایران‌شناس برجسته و فرزند مرحوم دکتر رحمت‌الله برجیان، استاد بزرگ آناتومی و از بنیانگذاران دانشکده پزشکی اصفهان است.

وی ادامه داد: دکتر حبیب برجیان تحصیلات خود را در رشته زبان‌شناسی و ایران‌شناسی در دانشگاه‌های تهران، ایروان و کلمبیا گذرانده و از اعضای هیأت تحریریه دانشنامه ایرانیان است و آثار متعددی به زبان فارسی و انگلیسی در زمینه تحول زبان فارسی و پیوند آن با تغییرات اجتماعی منتشر کرده است.» .

برجیان یادآور شد: از جمله همکاری‌های علمی میان دکتر حبیب برجیان و استاد ایرج افشار می‌توان به مقاله‌ای اشاره کرد که در سال ۱۳۸۱ در مجله آینده منتشر شد. این مقاله به موضوع تغییر خط فارسی و تجربه تاجیکستان می‌پرداخت که دکتر برجیان در آن، دیدگاه‌های مطرح درباره لاتین‌سازی خط فارسی را با نگاهی انتقادی بررسی کرده بود.

به گزارش ایرنا، ایرج افشار در ۱۶ مهر ۱۳۰۴ خورشیدی در خانواده‌ای یزدی در تهران چشم به جهان گشود. پدرش محمود افشار در دوره خود چهره ای شناخته شده بود که به کارهای فرهنگی اشتغال داشت و در نخستین دهه ۱۳۰۰ خورشیدی مجله آینده را منتشر می‌کرد. به همین دلیل هم ایرج از همان دوران کودکی به دلیل موقعیتی که در خانواده برای او ایجاد شده بود به طرف کارهای فرهنگی سوق پیدا کرد.

افشار تحصیلات ابتدایی و متوسطه را در تهران به پایان رساند و در ۱۳۲۸ خورشیدی از دانشکده حقوق و علوم سیاسی دانشگاه تهران درجه کارشناسی قضایی دریافت کرد. او در دوره‌ دانشجویی و به موازات تحصیل در دانشکده ‌حقوق دانشگاه تهران با مجله‌ جهان نو همکاری کرد.

ایرج افشار در ۱۳۲۹ خورشیدی مدتی در مدارس تهران به تدریس اشتغال داشت تا اینکه در ۱۳۳۰ خورشیدی به استخدام دانشگاه تهران درآمد و در کتابخانه دانشکده حقوق مشغول به کار شد و تا ۱۳۴۰ خورشیدی در آنجا بود و در همین سال رییس کتابخانه دانشسرای عالی شد و یک سال بعد با حکم محمد درخشش وزیر وقت فرهنگ به ریاست کتابخانه ملی ایران رسید اما پس از هفت ماه استعفا کرد زیرا پرویز ناتل خانلری وزیر فرهنگ بعدی، ریاست آن را به ابراهیم صفا وعده داده بود.

وی در همین مدت کوتاه مرکز ایرانشناسی را در کتابخانه ملی تاسیس کرد.

افشار از جمله پژوهشگران پرکاری بود که با توجه به گستره وسیع مطالعات و دغدغه‌هایش حجم آثار تولیدی او رقم قابل توجهی را شامل می‌شود. به کوشش او نزدیک به ۳۰۰ کتاب و بی‌شمار مقاله در حوزه‌های کتابشناسی، نسخه‌پژوهی، سفرنامه، نامه، اسناد تاریخی برجای مانده است.

وی همچنین به انتشار خاطرات و یادداشت‌های روزانه سیاستمداران، نویسندگان و ادبای گذشته اهتمام داشت که از جمله آنها می توان به زندگی طوفانی، خاطرات تقی‌زاده، خاطرات و اسناد ناصر دفتر روایی: انقلاب مشروطیت، خاطرات حبیب یغمایی از روزگار مجله‌نویسی، روزنامه خاطرات اعتمادالسلطنه، روزنامه خاطرات عین‌السلطنه سالور، خاطرات دیوان بیگی (میرزا حسن خان) اشاره کرد.

افشار با توجه به تعلق‌خاطری که به جمع‌آوری اسناد و آرشیوسازی داشت، منبع مهمی چون نامه‌ها را از نظر دور نداشت. در میان آثار منتشره به همت او می‌توان به نامه‌های دوران مشروطه و نیز نامه‌هایی که بسیاری از اهالی ادب و فرهنگ به شخص او نوشته‌اند، اشاره کرد که در درک موقعیت‌مندی تاریخی، اجتماعی، فرهنگی و سیاسی برای پژوهشگران اهمیت بسیار دارند. از دیگر نامه ها می توان از نامه‌های مشروطیت و مهاجرت، نامه‌های تهران شامل ۱۵۴ نامه از رجال دوران به سیدحسن تقی‌زاده و نامه‌های برلن: از بزرگ‌علوی در دوران اقامت آلمان نام برد.

از تکثر و تنوع این همه آثار، شاید در وهله‌ نخست این طور به نظر برسد که ایرج افشار در زمینه‌های پراکنده‌ای کار کرده، بررسی دقیق‌تر آنچه به قلم یا به اهتمام او انتشار یافته است، نشان می‌دهد، رشته‌ پیوسته‌ای که این همه مهره را به هم پیوند می‌دهد، چیزی جز اطلاع‌رسانی فرهنگی در زمینه‌ مطالعات ایرانی نیست.

سرانجام این ایرانشناس برجسته که تا آخرین روزهای زندگی پربارش، پیوسته به کار پژوهش و تألیف کتاب و مقاله مشغول بود، پس از اینکه مدتی به بیماری سرطان مبتلا شده بود در ساعت ۱۴:۳۰ چهارشنبه ۱۸ اسفند ۱۳۸۹ خورشیدی در بیمارستان جم تهران درگذشت تا شفیعی کدکنی در موردش بگوید: بزرگا مردا که او بود و دریغا و بسیار بار دریغا که به پنجاه چهره ممتاز هم نمی‌توان جای خالیِ آن یگانه را پُر کرد.