شناسهٔ خبر: 75328235 - سرویس فرهنگی
نسخه قابل چاپ منبع: میزان | لینک خبر

ناصر تقوایی؛ فیلم‌سازی که کم، اما گُزیده گفت

با درگذشت ناصر تقوایی، یکی از نادرترین نگاه‌های سینمای ایران خاموش شد؛ نگاهی که در قاب‌های گزیده‌اش، جنوب را می‌دید، مردم را می‌فهمید و ایمان داشت که سینما پیش از هر چیز، زبان شناخت و همدلی است.  

صاحب‌خبر -
خبرگزاری میزان -

هدیه حدادی‌اصل_ خبر درگذشت ناصر تقوایی، یادآور خاموش شدن یکی از روشن‌ترین ذهن‌های سینمای ایران است. او از معدود فیلمسازانی بود که در آثارش، فاصله میان ادبیات، مردم‌شناسی و سینما را از میان برد. تقوایی از همان آغاز کار، به جای آنکه اسیر قواعد صنعتی سینما شود، در پی «شناخت» یعنی شناخت انسان، زیست محلی و زبان تصویر بود. 

در دوره‌ای که بیشتر فیلمسازان ایرانی در تلاش بودند تا فیلم‌هایی پرماجرا، پر گفت‌وگو و شهری بسازند، او راهی برعکس را انتخاب کرد و جهان آرام و آیینی جنوب ایران را به مرکز نگاه خود آورد. حاصل این نگاه، هم در فیلم‌های داستانی‌اش دیده می‌شود، هم در مستندهایی که در سال‌های نخست فعالیتش ساخت؛ مستندهایی که هرکدام تجربه‌ای تازه از مشاهده و بیان تصویری‌اند. 

ریشه در جنوب و نگاه به جهانی گسترده

تقوایی در جنوب ایران به دنیا آمد؛ در شهری که دریا، باد، گرما و صدای مردمش ریتم زندگی را می‌سازند. همین فضا بعدها در همه آثارش حضور داشت. او به خوبی می‌دانست که تصویر، اگر با اقلیم و فرهنگ بومی همراه نشود، تهی و تزئینی خواهد بود. از همین رو در کارهایش، مکان همیشه زنده است؛ در «ناخدا خورشید» دریا نقش شخصیت اصلی را دارد، در «صادق کرده» خشکی و بی‌پناهی جنوب سایه می‌اندازد و در «کاغذ بی‌خط» تهران مدرن، به شکلی سرد و بی‌روح تصویر می‌شود. 

تقوایی به جزئیات محیط، لهجه، لحن گفتار و حتی نور طبیعی اهمیت می‌داد. این دقت در جغرافیای انسانی، نشانه رویکردی مردم‌نگارانه است؛ او فقط فیلم نمی‌ساخت، بلکه جهان انسانی را ثبت می‌کرد. درواقع، فیلم‌هایش را می‌توان نوعی سند فرهنگی و نه صرفاً آثار داستانی یا سرگرم‌کننده دانست. 

مستندهای آغازین؛ تمرین نگاه، نه تمرین تکنیک

پیش از آنکه به سینمای بلند راه پیدا کند، ناصر تقوایی با ساخت چند مستند کوتاه، زبان تصویری خاص خودش را شکل داد. در آن سال‌ها مستندسازی در ایران بیشتر به گزارش رویدادها یا معرفی صنایع محدود می‌شد، اما او در همان نخستین آثارش نشان داد که می‌توان واقعیت را با نگاه شاعرانه دید. 

در مستندهایی چون «نخل» و «باد جن» و به‌ویژه «اربعین»، او سراغ آیین‌های مذهبی و فرهنگی جنوب رفت. تقوایی برخلاف نگاه رسمی و خشک دستگاه‌های دولتی، به مراسم عزاداری، کار و زندگی مردم جنوب نه از بیرون، بلکه از درون نگاه کرد. او دوربین را هم‌سطح مردم قرار داد و از صدای طبیعی فضا، حرکت‌های ناگهانی و ریتم زندگی آن‌ها استفاده کرد تا حس حضور واقعی را منتقل کند. این مستندها، نه صرفاً روایتگر موضوع، بلکه جست‌وجوی فرم بودند یعنی جایی که معنا از دل تصویر بیرون می‌آید، نه از توضیح راوی. 

«اربعین» لحظه‌ای که سینمای مستند ایران به بلوغ رسید

از میان همه آثار مستند تقوایی، «اربعین» جایگاه ویژه‌ای دارد. فیلمی که در ظاهر درباره مراسم عزاداری محرم در بوشهر است، اما در واقع روایتی از پیوند ایمان، اجتماع و زیبایی‌شناسی بومی است. 

«اربعین» مستندی است که هیچ گفتاری ندارد، اما هر نما سخن می‌گوید. تقوایی با مهارت، مراسمی را که می‌توانست به‌سادگی در سطح ثبت تصویری باقی بماند، به تجربه‌ای سینمایی و شاعرانه تبدیل کرد. او در این فیلم از ریتم مراسم، ضرب دمام‌ها، فریادهای آیینی و حرکت بدن‌ها، یک موسیقی تصویری ساخت؛ موسیقی‌ای که حس جمعی مردم را بازتاب می‌دهد. 

در بسیاری از لحظات فیلم، دوربین در میان جمعیت حرکت می‌کند؛ نه با فاصله، بلکه با حضور، گویی تماشاگر هم در آن شور آیینی مشارکت دارد. نگاه تقوایی در این فیلم نگاهی خیره و ستایشگر است، اما نه مذهبی به معنای مرسوم، بلکه انسانی و فرهنگی! او نشان می‌دهد که آیین‌ها فقط مناسک دینی نیستند، بلکه بخشی از هویت اجتماعی مردم‌اند. 

از نظر ساختار سینمایی، «اربعین» یکی از مدرن‌ترین آثار مستند تاریخ سینمای ایران است. تقوایی در زمانی که هنوز مستندسازی در ایران بر پایه روایت شفاهی و متن گفتاری استوار بود، فیلمی ساخت که تنها از طریق تصویر و صدا معنا می‌آفریند. او به‌جای تفسیر واقعیت، آن را به زبان تصویر ترجمه کرد. 

بسیاری از فیلمسازان بعدی، از جمله در حوزه مستند آیینی یا مردم‌شناسی، مستقیم یا غیرمستقیم از «اربعین» تأثیر گرفتند، اما کمتر کسی توانست به عمق شاعرانگی و دقت ساختاری آن برسد. این فیلم هنوز هم نمونه‌ای است از اینکه چگونه می‌توان سینما را در خدمت شناخت فرهنگی و زیبایی‌شناسی محلی قرار داد، بی‌آنکه به شعار یا توصیف صرف فروکاهد. 

زبان تصویر در سینمای تقوایی

سبک تقوایی در همه آثارش بر پایه «نگاه» است، نه «دیالوگ»؛ او به گفت‌وگوهای زیاد اعتقادی نداشت و همیشه می‌گفت که تصویر، زبان خودش را دارد. در فیلم‌هایش سکوت معنا دارد؛ سکوتی که گاه از هر کلامی گویاتر است. در «ناخدا خورشید»، میان چهره مردان جنوب و صدای موج‌ها گفت‌وگویی در جریان است که نیازی به کلمه ندارد. 

تقوایی از نور و رنگ، نه برای تزئین بلکه برای معناسازی استفاده می‌کرد. سایه‌ها، غروب‌ها و هوای مرطوب جنوب، در آثارش حامل حس زمان و اضطراب بودند. حتی در فیلم‌های آخرش که در تهران فیلم‌برداری شدند، همچنان آن نگاه اقلیمی در نحوه قاب‌بندی و استفاده از سکوت حضور دارد. 

تقوایی در واقع به تصویر به‌مثابه ادبیات می‌نگریست. برای او هر نما یک جمله بود، هر تدوین یک فعل و هر سکوت یک مکث شاعرانه. همین جهان‌بینی باعث شد فیلم‌هایش دیر ساخته شوند، اما ماندگار بمانند. 

«ای ایران»؛ تمسخر طاغوت و ستایش همبستگی

در کارنامه ناصر تقوایی، فیلم «ای ایران» جایگاه ویژه‌ای دارد. فیلمی که در سال‌های پس از انقلاب ساخته شد و در ظاهر، روایتی طنزآمیز از شهری کوچک در دوران حکومت پهلوی است، اما در لایه‌های زیرین خود، تصویری عمیق از مردم ایران، غرور ملی و روح همبستگی جمعی ارائه می‌دهد. 

«ای ایران» بیش از آنکه فیلمی تاریخی باشد، بیانیه‌ای انسانی است. تقوایی در این اثر با نگاهی تیز و طنزی تلخ، تضاد میان قدرت نظامی و سادگی مردم را به نمایش می‌گذارد. سروان آمریکایی‌مآبِ فیلم، نماد سلطه و نخوت است، در حالی‌که مردم شهر، با همه ضعف‌ها و شوخ‌طبعی‌شان، نماینده ریشه‌های عمیق فرهنگی و کرامت انسانی‌اند. 

اما ارزش اصلی فیلم در این است که به جای قهرمان‌سازی، جمع را محور روایت می‌کند. در جهانی که هرکس دنبال نجات فردی است، تقوایی در «ای ایران» از همبستگی حرف می‌زند. او نشان می‌دهد که حتی اگر جامعه‌ای فقیر یا گرفتار باشد، وقتی در کنار هم می‌ایستد، می‌تواند بر قدرت زورگو غلبه کند. 

در پایان فیلم، وقتی مردم یک‌دل و متحد، در برابر سربازان و فرماندهان می‌ایستند، صحنه‌ای خلق می‌شود که فراتر از تاریخ است؛ بیانی از همدلی و شجاعت جمعی که امروز، بیش از هر زمان دیگر، معنایش را بازمی‌یابیم. از سوی دیگر، تقوایی در این فیلم نیز مانند سایر آثارش، از مرز شعار فاصله می‌گیرد. او مردم را نه مقدس می‌کند، نه مسخره؛ بلکه با تمام ضعف‌ها و زیبایی‌هایشان نشان می‌دهد. طنز تلخ فیلم از همین نگاه انسانی می‌آید؛ نگاهی که ریشه در شناخت واقعی از مردم و نه در کلیشه‌های روشنفکرانه یا حکومتی دارد. 

«ای ایران» در حقیقت گفت‌وگویی است میان گذشته و حال؛ میان جامعه‌ای که درگیر سلطه و بی‌اعتمادی است و نسلی که می‌خواهد دوباره خودش را بازتعریف کند. شاید به همین دلیل است که تماشای دوباره‌ی آن در روزگار ما، بیش از هر زمان دیگری تأثیرگذار است. زیرا آنچه تقوایی از مردمش به تصویر کشید، هنوز همان چهره‌ی آشنا و دردآشنای ایران امروز یعنی ملتی با زخم‌ها، اما با امیدِ ماندگار به همبستگی است. 

تقوایی و ادبیات؛ از ساعدی تا همینگوی

یکی از ویژگی‌های مهم کار او، نسبتش با ادبیات بود. تقوایی نه فقط فیلمساز، بلکه نویسنده‌ای دقیق و مسلط به زبان فارسی بود. او از ادبیات برای ساختاردهی روایت استفاده می‌کرد، نه برای اقتباس صرف! «آرامش در حضور دیگران» اقتباسی از غلامحسین ساعدی است، اما تقوایی در آن به جای روایت صرفِ داستان، روان‌پریشی و فضای وهم‌زده اثر را به تصویر کشیده است. 

در «ناخدا خورشید» نیز او از رمان «داشتن و نداشتن» همینگوی الهام گرفت، اما با جابه‌جایی مکان به خلیج فارس و درون‌مایه‌های بومی، داستان را به روایتی کاملاً ایرانی بدل کرد. او همان‌قدر که با زبان ادبی آشنا بود، به قواعد سینما مسلط بود و می‌دانست چگونه کلمه را به تصویر و احساس تبدیل کند. 

ناصر تقوایی؛ فیلمسازِ ناتمام اما کامل

اگرچه تقوایی در سال‌های پایانی کمتر فیلم ساخت و گاه سکوتش طولانی شد، اما این سکوت از سر ناتوانی نبود؛ از وسواس و دقت بود. او بارها گفته بود که نمی‌تواند فیلمی بسازد که به آن باور ندارد. شاید همین وفاداری به صداقت در کار، باعث شد تعداد آثارش کم اما ماندگار باشند. 

او به نسلی تعلق داشت که به «فرم» ایمان داشتند؛ نسلی که سینما را نه برای سرگرمی، بلکه برای بیان تجربه زیسته انسان ایرانی به کار گرفتند. 

تقوایی با تمام کم‌کاری‌ها و سخت‌گیری‌هایش، مسیر مهمی را در سینمای ایران گشود، مسیری که فهم سینما به عنوان زبان فرهنگ، نه صرفاً رسانه داستان بود. 

میراثی که در جنوب زاده و جهانی شد

امروز که از ناصر تقوایی سخن می‌گوییم، باید او را نه فقط به عنوان کارگردان چند فیلم مهم، بلکه به عنوان هنرمندی بدانیم که به سینمای ایران «چشم» یعنی چشمی دقیق، آرام، متفکر و بومی بخشید. 

«اربعین» همچنان سندی از این نگاه است. فیلمی که نشان می‌دهد چگونه می‌توان از دل یک آیین محلی، جهانی از معنا، فرم و زیبایی ساخت. در جهانی که بسیاری از فیلم‌ها به دنبال تأثیرگذاری سریع هستند، آثار تقوایی آرام، اندیشمند و ریشه‌دار باقی مانده‌اند، چون او می‌دانست سینما به معنای صبر، مشاهده و گوش دادن به ریتم زندگی است. 

ناصر تقوایی با درگذشتش شاید از میان ما رفت، اما نگاهش هنوز در قاب‌هایش جاری است؛ نگاهی که از جنوب آغاز شد و به وسعت تمام سینمای ایران گسترش یافت. 

انتهای پیام/