به گزارش «خبرنامه دانشجویان ایران»؛ در روزهای اخیر، مناسبات میان جمهوری آذربایجان و فدراسیون روسیه وارد مرحلهای از تنش بیسابقه شده که در تاریخ معاصر روابط دو کشور کمتر نظیر آن دیده شده است. نقطه آغاز این تنش، بازداشت گروهی از اتباع آذربایجانی در شهر یکاترینبورگ روسیه به اتهام مشارکت در پروندهای قدیمی از قتلهای زنجیرهای بود؛ ماجرایی که به مرگ مشکوک دو تن از بازداشتشدگان انجامید. اما واکنش تند و چندوجهی جمهوری آذربایجان به این رخداد، از سطحی بالاتر از یک بحران کنسولی ساده عبور کرد و به آشکارترین تقابل دیپلماتیک باکو با مسکو در دهههای اخیر بدل شد.
اقدامات فوری جمهوری آذربایجان—از لغو برنامههای فرهنگی مرتبط با روسیه و تعطیلی نهادهای وابسته به آن تا بازداشت کارکنان رسانهای و اتباع روسی با اتهامهایی مانند جاسوسی و جرائم سایبری—همگی نشاندهنده راهبردی هدفمند و متفاوت از پاسخهای معمول در میان دولتهای فضای پساشوروی است. چنین برخوردی، بیش از آنکه واکنشی عاطفی به مرگ دو شهروند باشد، نشانگر شکلگیری فصلی جدید در سیاست خارجی باکو و بازتعریف جایگاه این کشور در نظم ژئوپلیتیک قفقاز جنوبی است.
زمینههای تشدید تنش: روسیهای ضعیف، آذربایجانی جسور
در ظاهر، بحران اخیر حول محور پروندهای جنایی شکل گرفت. دو تن از بازداشتشدگان، برادران صفرف، بنا بر گزارشها دارای سوابق سنگینی در جرائم سازمانیافته بودند. با این حال، دولت آذربایجان بدون اشاره به این پیشینه، مرگ آنها را قتل عمد خواند و بلافاصله روایت رسمی روسیه درباره علت مرگ (حمله قلبی) را زیر سؤال برد. کالبدشکافی انجامشده در باکو، علت فوت را ضربوجرح شدید و خونریزی داخلی اعلام کرد.
این واکنش شدید در حالی است که روابط باکو و مسکو در ماههای اخیر نیز بر سر پروندههای دیگر، از جمله ماجرای سقوط هواپیمای مسافری آذربایجان توسط سامانه پدافندی روسیه در اواخر ۲۰۲۴، پرتنش شده بود؛ ماجرایی که نهایتاً با عذرخواهی شخص ولادیمیر پوتین و امتیازاتی چون نصب یادبود حیدر علیاف در مسکو پایان یافت. تجربه این رخداد به مقامات باکو نشان داد که چالش با مسکو، در صورت طراحی دقیق، میتواند به دستاوردهای سیاسی منتهی شود.
همزمان، کاهش محسوس نفوذ روسیه در قفقاز جنوبی—از جمله بیعملی نیروهای حافظ صلح روسی در ماجرای قرهباغ و خروج زودهنگام آنها در بهار ۲۰۲۴—این تصور را در باکو تقویت کرده که کرملین دیگر بازیگر بلامنازع منطقه نیست. این خلأ، مجالی برای آذربایجان ایجاد کرده تا سیاستهای جسورانهتری در برابر روسیه در پیش گیرد، بدون نگرانی از پاسخ شدید.
دیپلماسی تهاجمی با محاسبهی دقیق: طراحی یک چالش هدفمند
رفتار اخیر جمهوری آذربایجان را نمیتوان صرفاً در قالب یک واکنش هیجانی تحلیل کرد. آنچه رخ داد، مجموعهای از کنشهای حسابشده در سه محور اصلی بود:
-
عملیات رسانهای علیه مسکو
رسانههای دولتی باکو در اقدامی هماهنگ، روسیه را به «نژادپرستی سیستماتیک»، «اسلامهراسی» و «تحقیر مهاجران» متهم کردند. تحلیلگران مستقل از جمله آریف یونسف بر این باورند که این هجمهها مستقیماً از سوی نهادهای دولتی طراحی و اجرا شد، با هدف تحریک افکار عمومی داخلی و ارسال پیامی آشکار به غرب مبنی بر استقلال آذربایجان از مدار کرملین. -
اقدامات نمادین در حوزه فرهنگی و دیپلماتیک
از لغو تمامی برنامههای فرهنگی روسمحور تا تعطیلی خانه روسیه در باکو، سیاستگذاران آذری تلاش کردند تا نفوذ نرم روسیه را نیز به چالش بکشند. تعطیلی این نهادها که متهم به پوشش برای فعالیتهای اطلاعاتی روسیه بودند، بهوضوح نماد بیاعتمادی ساختاری باکو به حضور فرهنگی و سیاسی روسیه در قلمرو خود بود. -
بازداشت هدفمند اتباع روسیه و اتهامزنی سیاسی
یکی از پرمناقشهترین اقدامات، بازداشت نیروهای وابسته به خبرگزاری اسپوتنیک و چند شهروند روس بود که تصاویر منتشرشده از آنان، نشان از ضربوجرح داشت. از سوی دیگر، اعلام «عنصر نامطلوب» شدن یک قانونگذار روس نیز نشانهای بیسابقه از تمایل باکو برای عبور از پروتکلهای دیپلماتیک در تعامل با مسکو بود.
تلاش برای بازتعریف جایگاه ژئوپلیتیک؛ اتحاد با رقبای مسکو
در متن این بحران، باکو نشانههایی جدی از نزدیکی به رقبای راهبردی روسیه ارسال کرد. تماس تلفنی الهام علیاف با ولودیمیر زلنسکی، اعلام حمایت از تمامیت ارضی اوکراین و محکومیت غیرمستقیم تجاوزگری روسیه، همگی حرکاتی از جنس تحریک ژئوپلیتیکی بود.
افزون بر این، تقویت مناسبات با ترکیه و طرح موضوع استقرار پایگاه نظامی ترکیه در خاک آذربایجان نیز بیانگر تلاشی سیستماتیک برای تغییر موازنه منطقهای به نفع آنکارا و علیه مسکو است. طرح گذرگاه ترانزیتی زنگزور نیز، هرچند فعلاً در حد گمانهزنی رسانهای باقی مانده، با هدف کاهش نقش روسیه در کریدورهای استراتژیک مطرح شده است.
منافع دوگانه: انسجام داخلی، مشروعیت خارجی
سیاستگذاری آذربایجان در این تنش، با دو هدف کلیدی هدایت میشود:
-
در داخل کشور، در شرایطی که بحرانهای اجتماعی و اقتصادی نظیر بسته بودن مرزها، سرکوب مخالفان و نابرابری درآمدها موجب نارضایتی عمومی شده، دشمنسازی از یک قدرت خارجی، راهکاری مؤثر برای انحراف افکار عمومی و بازتولید مشروعیت حاکمیت به شمار میرود.
-
در سطح بینالمللی، باکو میکوشد تصویر یک شریک سکولار، باثبات و ضدروسی را به غرب ارائه دهد. این راهبرد، اگرچه در تضاد با سرکوبهای داخلی است، اما میتواند اولویت ذهنی ساختارهای غربی را از مسائل حقوق بشری به منافع ژئوپلیتیک معطوف سازد.
در مرز بحران، در چارچوب کنترل: سیاست آونگی باکو
با همه این کنشهای تند، مقامات آذربایجانی مراقباند که بحران از چارچوب قابل کنترل خارج نشود. روابط رسمی قطع نشده، سفرا در محل کار خود باقی ماندهاند و مبادلات اقتصادی همچنان جریان دارد. چنین الگویی یادآور سیاست خارجی ترکیه در سالهای اخیر است: اقدام تهاجمی در چارچوب تعامل مستمر.
واقعیت آن است که جمهوری آذربایجان به شدت به روسیه وابسته است: از حوالههای مالی و صادرات محصولات کشاورزی گرفته تا اشتغال بیش از سه میلیون شهروند این کشور در خاک روسیه. اعمال فشار روسیه بر این جامعه مهاجر میتواند تبعات سنگینی برای دولت علیاف به همراه داشته باشد.
ضعف هژمونی روسیه و فرصتطلبی باکو
آنچه این بحران بیش از هر چیز آشکار میسازد، نه صرفاً جسارت سیاسی جمهوری آذربایجان، بلکه روند مستمر افول قدرت منطقهای روسیه است. واکنش ملایم مسکو، سکوت نسبی کرملین در برابر بازداشت شهروندانش و تداوم همکاریهای رسمی، نشانههایی از موقعیت شکننده روسیه در پساتهاجم اوکراین است.
اگرچه ممکن است این تنش مانند پرونده هواپیمای سرنگونشده به تدریج فروکش کند، اما نفس بروز چنین کنشهایی از سوی باکو، نقطه عطفی در توازن قدرت منطقهای محسوب میشود. به بیان دیگر، قفقاز جنوبی در حال تجربه تغییر پارادایمی است که در آن مسکو دیگر مرجع بلامنازع تصمیمگیری نیست و کشورهایی چون جمهوری آذربایجان بهدنبال بازتعریف جایگاه خود به عنوان بازیگرانی مستقل و جسور در میدان رقابتهای جهانی هستند.
گزارش از امیر صفره