جوان آنلاین: پس از انتشار نامه جمعی از روانشناسان کشور به سران سه قوه پیرامون موضوع عفاف و حجاب، واکنشهایی به این نامه منتشر شد. مروری بر واکنشها نشان میدهد که گویی روانشناسی در خدمت استعمار و علیه ارزشهای ملی و فرهنگی جامعه قرار گرفتهاست و برخی منتقدان نامه با بیان بعضی سخنان بدون سند، ضمن رد شواهد علمی اشاره شده در نامه و اتهام زنی و برچسب زنیهای مکرر، واکنشی غیرعلمی به نامه از خود بروز داده اند.
بررسی این واکنش ها، بیانگر چند نکته پیرامون موضوع است که به اجمال مورد بررسی قرار میگیرد، به امید اینکه فضای گفتگو در جامعه علمی همچنان باز بماند:
۱- تخریب شخصیتی، به جای استدلال منطقی: در کمال تأسف و تعجب، در حالی که برخی منتقدان یا ستیزهجویان مکرراً واژگانی، چون کرامت انسانی، آزادی انتخاب و مانند آن را بر زبان جاری ساخته اند، اما در بسیاری موارد به تخریب شخصیتی نویسندگان نامه پرداخته اند. برای نمونه خبیث نامیدن، اتهام زنی در مورد داشتن ذهنیت جنسی و سوءاستفاده از روانشناسی گوشههایی از این اتهامات و تخریب هاست که سوای اینکه عملی غیرانسانی و غیراخلاقی است، قابلیت پیگیری قانونی جهت اثبات مدعاها را نیز خواهد داشت.
۲ - استفاده از واژه اجبار به جای قانون و ضابطه: از جمله موارد دیگری که جلبتوجه میکند، استفاده به ظاهر هدفمند، یا در حالت خوشبینانه از روی غفلت، از واژه اجبار به جای قانونمندی و ضابطه مندی است. تمامی قوانین، گونهای الزام همراه با خود دارند. آیا شنیده ایم کسی بگوید کمربند بستن اجباری، حضور اجباری بر سرکار، پشت چراغ قرمز ایستادن اجباری، تعرفه اجباری و امثال آن؟ به نظر میرسد استفاده مکرر از واژه اجبار، جهت القای منفی هدفمند است.
۳ - استفاده نابجا از واژگانی، چون کرامت انسانی، حق انتخاب، خودتعیین گری: آیا حق انتخاب، تنها ملاک کرامت انسانی است؟ آیا هر انتخابی محترمانه است؟ انتخاب شخصی، طبیعتاً یک بحث دارد و انتخابی که دارای تأثیر اجتماعی است، بحثی دیگر. اگر فردی بخواهد در ملأعام فریاد بزند، آیا انتخابی شخصی انجام دادهاست؟ ممکن است فردی مایل باشد در یک فضای عمومی، صدای باند ماشینش را بلند کند. آیا اینجا هم گفته میشود خودتعیین گری فرد را زیر سؤال نبرید؟ اگر معیار کرامت، به عمل رساندن انتخابهای شخصی در بستر اجتماع باشد، آنگاه باید هر رفتاری را پذیرفت. آیا این به کرامت زنان غربی افزودهاست که امروز ناچار به پذیرش پدیدههایی، چون مادری کردن تنها و ناخواسته در نوجوانی، تجاوز و آزار جنسی، انتخاب افرادی بی تعهد، سقط جنین و فرزندان نامشروع شده اند؟ آیا اینکه امروز در غرب شنیده میشود که برخی زنان میخواهند به انتخاب خود فرزندان خود را سقط کنند، یا برخی مردان و زنان در انتخاب شرکای جنسی خود آزاد باشند و هر چه خواستند برگزینند، ولو حیوان باشد یا شیء یا... به کرامت انسانی چیزی اضافه کردهاست؟!
ضمناً، آیا حقیقتاً نمیتوان با ضابطهمند بودن پوشش، سخن از خودتعیین گری و انتخاب زد؟! نویسندگان خانم این نامه دارای کرامت نبودند که این همه مورد توهین قرار گرفتند؟!
۴ - مدعاهای تأیید نشده: در برخی واکنش ها، با قاطعیت درباره مخالفت مردم با قانونمندی عفاف و حجاب، یا تأثیرات بد قانونمندی اشاره شده، بدون آنکه هیچ شاهد علمی برای سخن در میان باشد.
۵ - کتمان شواهد علمی روز: شواهد علمی ذکر شده در نامه، در کمال تعجب، مورد کتمان برخی واکنشدهندگان و ستیزهجویان واقع شدهاست. یکی از نکات جالبتوجه این است که برخی اساتید نگران شده اند که تحقیقات غربی برای جامعه ما قابلیت تعمیم نداشتهباشند. البته که شواهد پژوهشهای داخلی نیز موجود هستند، اما در مجموع باید این را به فال نیک گرفت و از این اساتید دعوت کرد روانشناسی غربی را بدون ملاحظات فرهنگی به جامعه ایرانی تدریس ننمایند. جامعه ایرانی، جامعه بافرهنگ و با ارزشهای مترقی است و با جامعۀ غربی فرقهایی دارد.
۶ - نادیده انگاری هویت ملی - فرهنگی: هویت یک ملت طی سالهای سال کسب میشود. فرهنگ عفاف و حجاب، فرهنگی مترقی است که از زمان ایران قبل از اسلام در کشور ما مرسوم بوده و از قضا حجاب ویژه اشراف زادگان بوده و اسلام این قاعده مندی مترقی را برای همه زنان قرار دادهاست و از برکات آن، این است که شخصیت ایشان به جای جنسیت ایشان محل توجه باشد. نگاهی به تاریخ صد سال پیش غرب نیز نشان میدهد پوشیدگی جزئی اصیل از زندگی بانوان بودهاست. عجیب است که برخی نویسندگان بدون مطالعه تاریخ و بدون بررسی هویت فرهنگی و ملی ایران و حتی کشورهای دیگر، در دام سیاستهای غربی برای سوءاستفادههای ابزاری علیه زنان افتاده اند و به جنبههای اجتماعی، روانشناختی، اقتصادی و معنوی مدعاهای خود بی توجه هستند.
۷ - مشخص نکردن دیدگاه درباره حد پوشش: برخی مخالفان، جوری اظهارنظر کرده اند که گویی حد پوشش مطلوب برای همگان روشن است، یعنی بدون ارائه ملاکی مشخص، به ادراک عرفی بسنده کرده اند، اما برخی دیگر مدعی شده اند حد مشخصی نمیتوان قائل شد، مگر در مورد برهنگی که باید برای آن تدبیری اندیشید! و حتی در این مورد نیز مشخص نکرده اند، چه تدبیری...
(قابلتوجه عزیزان که خانم فارسی زبانی که یک زمان روسری را بر نیزه میکرد هم اکنون پویش جدیدی را راهاندازی کردهاست...).
۸ - بدعت خطرناک قانون گریزی: مخالفان را میتوان در دستههایی جای داد. یک دسته کسانی که کلاً میگویند حجاب و عفاف ربطی به کسی ندارد و حجاب و عفاف مزیتی بر بی حجابی ندارد. عده زیادی طرفدار این ایده نسنجیده، غیرعقلی، غیرمنطقی، غیرعرفی، غیرشرعی و غیرعلمی نمیباشند. دسته دیگر کسانی که معتقدند حجاب و عفاف خوب است، ولی قانونمند کردن آن و الزام آن درست نیست. در این صورت، احتمالاً این عده باید مخالف قانون مندی در عرصههای دیگر نیز باشند! در این بین البته کسانی هم هستند که معتقدند قانونمندی خوب است، ولی الان زمان مناسبی برای اجرای قانون نیست و اجرا باید به تعویق بیفتد. دسته دیگر کسانی هستند که معتقدند حجاب و عفاف ارجح است، قانونمندیاش هم لازم است، زمان مناسب هم الان است، ولی قانون فعلی نقایصی دارد که نیازمند اصلاح است. به نظر میرسد امضاکنندگان نامه به سران قوا موافق اصل عفاف و حجاب و همچنین قانونمندی آن هستند، ولی ممکن است درباره اجرای قانون در زمان حاضر یا برخی مفاد قانون مباحثی مطرح باشد. خب، سخن این است که این باید به طریق قانونی حل و فصل شود. نباید اجرای قانون را صرفاً به آیندهای مبهم ارجاع داد که این حاکمیت قانون در جامعه را دچار اشکال میکند. در عین حال اگر نظرات اصلاحی هم هست باید در بازه زمانی معینی توسط دولت و مجلس حل و فصل شود و قانون اصلاح شده برای اجرا آماده شود و جامعه هم البته آماده شود. در واقع، پیام اصلی این است که همگان به حل مسئله از طرق قانونی پایبند شوند و مسئله را پشت گوش هم نیندازند. تبعات حمایت از قانون گریزی بسیار خطرناک است و افراد و انجمنها باید بسیار مراقب بیانات خود و تأثیرات آن بر اجتماع باشند.
۹ - خود مردم پنداری: اینکه برخی افراد یا گروهها، بدون استنادی مشخص، نظرات خویش را به اسم مردم نشر میدهند، نیز عجیب و قابلتأمل است. پیشنهاد میشود ایشان با استناد به نظرسنجیهای ملی انجام گرفته در کشور، به صورت مستند حرف بزنند.
در مجموع اینطور به نظر میرسد که روانشناسان ایران عزیز، لازم است با توجه به ارزشهای والای جامعه همچون حیاورزی و عفاف، خود را از بند تحلیلهای مبتنی بر ذهنیت استعمارزده آزاد سازند و مفاهیم مترقی و مقدس، چون آزادی را به رهایی از عفاف و پوشیدگی تقلیل ندهند. انتظار این است که ایشان با حفظ میراثهای گرانسنگی که از قدیمالایام در کشور ما حاکم بوده، در جهت انتشار بینالمللی آن کوشش کنند، نه اینکه با قانونستیزی و اقدام علیه ارزشهای جامعه، زمینه را برای ورود ضد ارزشهای استعماری که جز تخریب جامعه و فرهنگ و خانواده و شخصیت انسان و به ویژه بانوان نتیجهای در برنداشته، فراهم کنند. اگر هم اشکالی به برخی مفاد قانونی دارند، باز از مسیر قانون پیگیری کنند، نه اینکه زمینهای برای قانونگریزی و بیضابطگی فراهم کنند.
البته موارد قابلذکر زیاد است، ولی در این مجال نمیگنجد. باشد که فضای گفتگو در خصوص همه موضوعات چالشی به جای رسانهها وارد دانشگاهها شود. انالله بصیر بالعباد.
* دانشیار گروه مشاوره دانشگاه علامه طباطبایی