در اينجا دين به ايفاى رسالت بزرگ خود میپردازد كه ديگرى نمیتواند بار آن را بر دوش گيرد و اهداف سازنده و مقاصد والاى آن رسالت، تنها بر پايه مبانى و قواعد دين استوار میشود. دين است كه ميان معيار اخلاقى برنهاده براى انسان و خوددوستى عمقيافته در فطرت او پيوند برقرار میكند. به بيان ديگر، دين ميان آن معيار فطرى كار و زندگى، يعنى خوددوستى، و معيار شايسته كار و زندگى هماهنگى ايجاد میكند تا سعادت و رفاه و عدالت را تضمين نمايد. [شهید محمدباقر صدر، کتاب فلسفهما، ص۵۸]