شناسهٔ خبر: 70214718 - سرویس سیاسی
نسخه قابل چاپ منبع: قدس آنلاین | لینک خبر

از «پاپ مهربان» و «پدیده الهیات رهایی‌بخش» تا «تقدیر واتیکان از گفت‌وگوهای بین‌الادیانی با جمهوری اسلامی ایران»

حجت‌الاسلام والمسلمین «محمدطاهر ربانی» سفیر اسبق جمهوری اسلامی ایران در واتیکان در نشست تخصصی «رویکرد تطبیقی واتیکان و جمهوری اسلامی ایران در خصوص ظلم‌ستیزی و عدالت‌خواهی» که در خبرگزاری ابنا برگزار شد، به بیان دیدگاه‌های خود پرداخت.

صاحب‌خبر -

کد خبر :

1512749

سه‌شنبه
۲۰ آذر
۱۴۰۳
۲۲:۴۴:۵۳

منبع:

ابنا

آآ

نشست تخصصی «رویکرد تطبیقی واتیکان و جمهوری اسلامی ایران در خصوص ظلم‌ستیزی و عدالت‌خواهی» در خبرگزاری ابنا، برگزار ‌شد.

وضعیت‌شناسی از شیعیان اروپا با تأکید بر واتیکان، نقاط اشتراک و افتراق واتیکان و جمهوری اسلامی ایران در خصوص ظلم‌ستیزی و عدالت‌جویی، کارنامه و یا عملکرد نهادهای فرهنگی جمهوری اسلامی ایران در موضوع گفتگوی بین الادیانی از جمله موضوعاتی بود که برای طرح در این نشست مورد تاکید قرار گرفت. همچنین حضور، نخبگان و فعالان و سیاست‌ها و برنامه‌های گروه‌های رقیب در این جغرافیا از موضوعاتی دانسته شد که نیازمند تشریح و تبیین است.

حجت‌الاسلام والمسلمین «محمدطاهر ربانی» سفیر اسبق جمهوری اسلامی ایران در واتیکان به بیان دیدگاه‌های خود در خصوص عنوان نشست و برخی موضوعات مرتبط پرداخت که در ادامه می‌خوانید:

بحث درباره‌ی واتیکان است. واتیکان یک پدیده‌ی جهانی است که خودشان آن را سریر مقدس می‌نامند، یعنی از یک تقدس دینی برخوردار است که بیش از 2000 سال است پایدار مانده و هنوز هم به عمر خودش ادامه می‌دهد. بایستی ملاحظاتی درباره‌ی آن داشته باشیم.

انتخاب پاپ از کشورهای مختلف

به نظر من برای نسل ما و حتی حوزه‌ی ما و در نزد بسیاری از فرهیختگان ما جایگاه واتیکان تا اندازه‌ای ناشناخته است. حالا من خیلی به تاریخ آن اشاره نمی‌کنم، اما می‌خواهم عرض کنم از بین 266 پاپی که تا الان حکومت کرده‌اند، در بین این 266 پاپ که در طول دوران بودند اولین آنها «پاپ پیتر مقدس» یا سن پیتر یا پترس بود، از بیت المقدس بود و آخرین پاپ که الان آقای پاپ فرانسیس از آرژانتین است. در بین این پاپ‌ها 217 نفر پاپ‌هایی بوده‌اند که از مغرب‌زمین انتخاب شده‌اند، یعنی غالباً اروپایی بودند واکثراً از سرزمین ایتالیا بوده‌اند به دلیل این‌که تشکیلات این کلیسای سن پیتر در آنجا بنا شده بود و این‌ها از آراء اکثریت برخوردار بودند و به همین دلیل در شوراها و مجامع پاپی‌شان و یا در شوراهای پاپی معمولاً کاردینالی به عنوان پاپ انتخاب می‌شد که بیشتر هم جنبه‌های شناختی‌شان و هم وابستگی‌شان به سیاست‌های غرب مشخص شود. در بین این 217 تا از ملیت‌های مختلف اروپایی بودند. 49 نفر الباقی که اولی سن پیتر بود و آخری هم پاپ آرژانتینی است، غالب این 49 نفر از کشورهای دیگری بودند. مثلاً در مجموع و در طول تاریخ 3 تا پاپ از سرزمین آفریقا انتخاب شده بودند که در دوره‌ی هزاره‌ی اول بودند ولی الباقی آن‌ها از آسیا بودند یا نبودند، اما از آسیای غربی و مثلاً از سوریه و شامات هم در بین این‌ها پاپ‌هایی انتخاب شده‌اند.

از «پاپ مهربان» و «پدیده الهیات رهایی‌بخش» تا «تقدیر واتیکان از گفت‌وگوهای بین‌الادیانی با جمهوری اسلامی ایران»

حالا چگونه و بر اساس چه معیارهایی انتخاب شده‌اند و دارای چه قدرتی هستند، مقداری به قدرت نهفته‌ی این‌ها اشاره می‌کنم. این نهاد ناشناخته و پدیده‌ دورانی را به عنوان جایگاه دینی خودش قدرت را به پادشاهان و رؤسای دولت‌ها تنفیذ می‌کرد و در واقع ثروت آن کشورها و آن قاره‌هایی که تحت نفوذ دینی‌اش بود هم به رئیس دولت‌ها تقدس و مشروعیت می‌داد و هم این‌که خودش به عنوان یک شخصیت نافذی بر تمام مدیریت و ساختار آن حکومت نظارت داشت.

از شورای اول تا شورای دوم واتیکان

در شورای واتیکان اول تصمیمات خیلی مهمی گرفته شد که برای جایگاه‌های پاپ علی‌رغم این‌که به قول خودشان مقدس بودند، عصمت هم قائل شدند، یعنی در شورای واتیکان اول که پیوس نهم و پاپ پیوس دهم و این‌ها که برگزار شده بود، به جایگاه پاپ یک تقدس و عصمت ویژه‌ای داده شد که بعدها جزو خط قرمز دنیای مسیحیت بود و دچار مشکلاتی شدند، بحث تفتیش عقاید در قرون وسطایی پیش آمد، به‌هرحال گرفتاری‌های زیادی بود و کشتار زیادی انجام شد و به حدی در بین این‌ها مشکلات عمده‌ای حاکم بود که این‌ها بعد از 90 سال و قریب به 100 سال که گذشت شورای دوم واتیکان را تشکیل دادند.

در شورای دوم واتیکان دست به یک‌سری اصلاحات زدند، ضمن این‌که در همه‌ی کشورها و دولت‌ها و در دمکراسی اصولاً که دولت‌های مدرنیست دارند، این‌ها خیلی روی بحث اصلاحات تأکید دارند، روند اصلاحات از بین شورای واتیکان اول تا شورای دوم که 90 تا 100 سال طول کشید، از این به بعد یک‌سری پاپ‌هایی که بیشتر دیدگاه اصلاح‌طلبی داشتند، معمولاً به عنوان پاپ انتخاب می‌شدند ولی قاطبه‌ی نگاه‌ها و دیدگاه‌های پاپ‌ها متمرکز بر اصول و سنت‌گرایی بود، مثلاً همین پاپ‌هایی که من نام بردم، پاپ پیوس اول یا پیوس نهم و پیوس دهم، این‌ها شدیداً سنت‌گرا بودند.

در شورای اول واتیکان وقتی که بحث عصمت را برای پاپ مطرح می‌کنند که دارای یک جایگاه ویژه و خدای در زمین است و دهقانان و مردم و عموم جامعه ملزم بودند که در برابر او اطاعت محض کنند، حکم، حکم خدای زمین و پاپ بود، اما در شورای دوم واتیکان وقتی که دست به اصلاحات زدند، خداوند یک پاپی را به این‌ها عرضه کرده بود که نام او را «پاپ خوب» یا «پاپ مهربان» گذاشته بودند که به نام پاپ ژان 23 بود. او از یک خانواده‌ی بسیار فقیری درس دینی خواند و بعد هم رشد کرد و به مقام کشیشی رسید، اسقف شد، نماینده‌ی پاپ قبلی شد، هم نماینده بود و در کشورهایی مثل رومانی، بلغارستان و ترکیه‌ی آن روز و فرانسه سفیر بود، آدمی بود که به چند زبان مسلط بود، بسیار متواضع بود، بسیار با فقرا ارتباط خوبی داشت، هم‌زمان با آغاز اقدامات اصلاح‌طلبی ایشان کاردینال شده بود و بعد هم نماینده‌ی پاپ در فرانسه بود.

از «پاپ مهربان» و «پدیده الهیات رهایی‌بخش» تا «تقدیر واتیکان از گفت‌وگوهای بین‌الادیانی با جمهوری اسلامی ایران»

پاپ ژان بیست و سوم، ۲۶۱ مین پاپ

جنگ جهانی دوم که شروع شد او از جمله افرادی بود که برای مخفی کردن یهودی‌ها از دست نازی‌ها و همچنین نجات خانواده‌هایی که در معرض نابودی بودند و یا برای کوره‌های آتش‌سوزی این‌ها را کامیون کامیون می‌بردند، گروه‌هایی تشکیل داده بود که گروه‌های نجات‌بخش بودند و به نجات مردم از دست هیتلر کمک می‌کرد و در واقع جرقه‌ی این آتش‌ها را خود یهودی‌ها زده بودند.

پدیده‌ی الهیات رهایی‌بخش

وقتی ژان 23 به عنوان پاپ انتخاب شد، اکثر یهودی‌های شاخص عالم به ایشان تبریک گفتند، در حالی که بین یهودیت و مسیحیت یک تاریخ بسیار پر از ستم و ظلم و کشتار بی‌رویه حاکم بود، وقتی که وی به این مقام نایل آمد، دنیای یهود احساس آرامش کرد، به ایشان تبریک گفت و در واقع هم‌زمان با حضور او در واتیکان، موضوع پدیده‌ی الهیات رهایی‌بخش در آمریکای لاتین کلید خورد.

داستان الهیات رهایی‌بخش هم خودش یک تاریخی است که در واقع مردم محروم، فقیر و گرفتار ظلم حاکمان فاسد در آمریکای لاتین، کشورهایی مثل کلمبیا، برزیل، ونزوئلا، السالوادور، پرو، نیکاراگوئه و بسیاری از این کشورها خشم‌شان را نشان دادند و در مقابل حکومت‌ها طغیان کردند. اکثر این‌ها فقرای محرومی بودند که در یک وضعیت بسیار بدی زندگی می‌کردند. حالا این با مرام مارکسیستی هم خیلی در تضاد بود، ضمن این‌که این‌ها در دامن کمونیست و مارکسیست‌ها دست به چنین شورشی زده بودند، این با تشکیلات و ساختار و تفکر واتیکان کاملاً در تضاد بود. واتیکانی که همیشه مدافع سرمایه‌داری و حاکمیت‌ها و تجملات و عشق به سرزمین و طلا و زر و زور و قدرت بود، وقتی که در آمریکای لاتین در مقابل یک خشم عمومی قرار می‌گیرد، ناجی آن‌ها همین پاپ ژان 23 بود که به اصطلاح پاپ متواضع و پاپ فروتن بود.

رنسانس جدید در عرصه‌ی شناخت مسیحیت

آدم وقتی زندگی او را مطالعه می‌کند احساس می‌کند که واقعاً بعضی از رهبران که از دامن مردم و از متن جامعه برمی‌خیزند چه اقدامات مهمی را می‌توانند رقم بزنند و تأثیرگذار باشند. ایشان از الهیات رهایی‌بخش در آمریکای لاتین حمایت کرد، چون روحانیون آنجا مخالف بودند، دستور داد که حمایت کنید و این‌ها را از دامن کمونیست و مارکسیست به سمت الهیات رهایی‌بخش هدایت کنید. این خودش یک موضوعی شد که این گرایشات و این مباحث حتی در دانشگاه‌ها تدریس می‌شد و باعث و بانی آن هم واتیکانی شد که همیشه در گریز و همیشه در فرار از این مسائل بود. هم‌زمانی که شورای دوم واتیکان که در سال 1962 پاپ ژان 23 علاقه‌مند بود که این شورا را تشکیل دهد و روحانیونی که راغب نبودند با الهیات رهایی‌بخش در ارتباط باشند و در واقع تأیید یا تنفیذ کنند، بسیاری از این‌ها را از کار برکنار کرد و کسانی که مدافع این الهیات رهایی‌بخش بودند، به این‌ها حکم دادند و این‌ها به عنوان نماینده و اسقف‌هایی که غالب آن‌ها هم جوان بودند با این ملت همراهی کردند و یک رنسانس جدیدی در عرصه‌ی شناخت مسیحیت و آن هم کاتولیک رقم خورد که پیروان زیادی مدافع همین کاتولیک‌ها شدند و حمایت کردند.

شورای دوم واتیکان، خاص و بی‌تکرار

بعد از 90 یا 100 سال، در 1962، آقای ژان 23 شورای دوم واتیکان را رقم می‌زند. از مجموعه‌ی اسقف‌ها و کاردینال‌هایی که در دنیا بودند دعوت شد، از بین 3000 نفر، 2400 نفر از این‌ها در کلیسای سن پیتر اجتماع کردند. این خیلی حرکت جالبی است. از همان دوران گذشته، از عصر یخبندان، عصر ظلمت در اروپا، این‌ها به دنبال این بودند که خودشان را با حوادث زمان و مکان تغییر دهند، یعنی سنت‌ها را می‌شکستند، مسائلی که در آن‌ها گرفتاری و رنج بود و مردم از این‌ها گریزان بودند، سعی می‌کردند افکار عمومی را داشته باشند، تا الان چنین پدیده‌ای است، البته نام آن را اصلاح‌طلبی یا روشنفکری بگذاریم، با دنیای مدرن آشتی کردن بگذاریم، هر نامی که بگذاریم، این چنین ماجرایی در متن حاکمیت واتیکان رقم می‌زند.

از «پاپ مهربان» و «پدیده الهیات رهایی‌بخش» تا «تقدیر واتیکان از گفت‌وگوهای بین‌الادیانی با جمهوری اسلامی ایران»

البته در بین این‌ها مخالفینی هم وجود دارد. سنت‌گرایان به شدت مخالف هستند که آخرین آن‌ها هم پاپ قبلی به نام آقای راتسینگر آلمانی، پاپ بندیکت شانزدهم بود که یک سنت‌گرای بسیار غامض و پیچیده‌ای بود، بسیار آدم متبختری بود. البته به عنوان کاردینال از دوران پاپ ژان پل دوم، به عنوان رئیس مجمع پاپی دکترین ادیان انتخاب شده بود و در واقع بیشتر روی مسائل سنتی و جریان‌هایی که از ابتدا واتیکان توانست توانایی و رشد خودش را در قالب سنت و در مخالفت با مدرنیسم نشان دهد.

چنین پاپی در قرن نزدیک به 21، آقای راتسینگر بود. کار او به استعفاء کشید، یعنی حدود 6-7 بود و سپس استفا داد. زمانی که من برای مأموریت واتیکان عازم بودم، البته استوارنامه‌ی من به نام وی بود، من استوارنامه‌ را گرفتم و عازم شدم، پایم را که به ایتالیا گذاشتم، همان چند روز اول گفتند که ایشان استعفاء داده است، البته دلایل استعفاء را هم به عنوان کهولت سن و خستگی مطرح کرد، اما بعدها مشخص شد که پشت پرده مسائل دیگری بود که الان مجالش نیست عرض کنم.

مشاهدات از انتخاب پاپ فرانسیس

بحث انتخاب پاپ فرانسیس بود که خودم از نزدیک شاهد بودم و در مجالس‌شان بودم، بحث انتخاب او و دود سفید و این حرف‌ها خودش داستان و ماجرایی است و منجر به آمدن پاپی مثل پاپ فرانسیس شد. به نظر من آمدن پاپ فرانسیس یک نعمت بسیار بزرگی شبیه ژان 23 بود. البته برادرها و خواهرهای ژان 23، 12-13 نفر بودند. من وقتی رفتم که استوارنامه را خدمت ایشان بدهم، ایشان برای من نقل می‌کرد و اشاره می‌کرد که من از یک خانواده‌ی خیلی معمولی هستم، پدر من کارمند راه‌آهن بود، اصالت ما ایتالیایی است. اما اجداد او تا سه جدّ ایشان برای کار زراعتی و کشاورزی و این‌ها عازم آرژانتین شده بودند و بعد خانواده‌ی زیادی بودند و ایشان برای این عرصه انتخاب شد.

یک خاطره‌ای هم نقل کنم. این صحبت‌هایی که من می‌کنم به عنوان خاطره‌ای است که متوجه باشیم به‌هرحال انتظار ملت‌ها از رهبران چیست. ایشان نقل می‌کرد که؛ چون ما خانواده‌ی فقیری بودیم و پدرمان نمی‌توانست ما را اداره کند، من روزها کار می‌کردم و شب‌ها درس می‌خواندم و یا بالعکس که الان دقیق در خاطر ندارم، می‌گفت در یک رستورانی ظرف‌شویی می‌کردم و مسئولیت بهداشت آنجا با من بود. حالا اشاره نکرد که مسئولیت بهداشت یعنی چه؟ یعنی کار خیلی سخیف و سختی را انجام می‌داد. در همین افت‌وخیزها من با این‌که علاقه‌مند بودم کشیش شوم، اما عاشق یک بانویی شدم، دلبسته‌ی دختری شدم و ایشان هم هنوز زنده است و دست رد به ازدواج و خواستگاری من زد. من او را تهدید کردم و گفتم که اگر شما به خواستگاری من جواب رد بدهید، من کشیش می‌شوم. بعد هم من کشیش شدم. خدا این درِ ظلمت را باز کرد و من آمدم.

بعد از او سؤال کردم و گفتم: من شاهد بودم که جنابعالی همین اواخر... . چون من بعد از یک ماه خدمت ایشان رسیدم. گفتم که شما داخل زندان رفتید و پای چند تا از زندانیان را شستید و با حوله پاک کردید، شنیده‌ام که چنین چیزی جزو سنت‌ها یا سیره‌ی حضرت مسیح(ع) بوده است. این عمل شما نشان‌دهنده‌ی چه موضوعی است و شما به دنبال چه هدفی هستید؟ ایشان بلافاصله اشاره کرد و گفت: دو تا از آن‌ها مسلمان بودند. دو تا خانم بودند. من همان زمان گفتم که این‌ها را آزاد کنند. دو تا هم سیاه‌پوست بودند که گفتم آن‌ها را هم آزاد کنند. پیام این حرکت، پیام مهربانی و نوع‌دوستی و هم‌فکری و همراهی با آن‌ها بود که در رنج زندان هستند.

از «پاپ مهربان» و «پدیده الهیات رهایی‌بخش» تا «تقدیر واتیکان از گفت‌وگوهای بین‌الادیانی با جمهوری اسلامی ایران»

چنین فردی عهده‌دار پاپی در عرصه‌ی واتیکان می‌شود. آن قدرت گذشته‌ای که آن‌ها در مقام عصمت و قدیس و این‌ها داشتند، البته خیلی از این یخ‌ها ذوب شده و دنیای مدرنیسم امروز غالباً نسل عصیان‌گر جوان خیلی با این مسائل انس و یا حداقل مسالمتی ندارد، اما به‌هرحال فرامین و دستوراتش کاملاً رعایت می‌شود. برای من جالب بود که ایشان روی تاج‌گذاری‌اش... . این‌ها معمولاً تاج‌گذاری دارند و اعلام می‌شود، البته دعوت نمی‌کنند ولی اعلام می‌شود که فلان روز تاج‌گذاری دارند. بیشتر جلسه‌ی معارفه است، اما به عنوان تاج‌گذاری معروف است. ما رفتیم و دیدیم یک صف بسیار طولانی است که اغلب رؤسا و شخصیت‌های درجه یک دنیا در صف ایستاده‌اند و نهایت این است که می‌رسند و یک احوال‌پرسی کنند. از جمهوری اسلامی ایران هم وزیر امور خارجه‌ی وقت شرکت کرده بود.

مروری بر ارتباط کاتولیک و مرجعیت شیعه

یکی از سؤالات این است که این ساختار با نهاد مرجعیت شیعه‌ی ما چه ارتباطی دارد و ما چگونه می‌توانیم این ارتباط را حفظ کنیم؟ تاریخ مرجعیت شیعه‌ی ما و حوزه‌ها از زمان صدر اسلام و امام صادق(ع) و امام باقر(ع) ادامه داشته، اما به صورت ساختاری، فکر می‌کنم 100 تا 150 سال قبل در دوران صفویه اوج آن بوده است. حالا به لحاظ معنویت و به لحاظ منطق، علمیت و جایگاه علمی و جایگاه تاریخی آن، بحثی ندارم، اما می‌خواهم بگویم که این ساختار با آن پیشینه و با آن تفکر و این ساختار با این پیشینه و این تفکر، نزدیک کردن این‌ها نیاز به یک مهندسی بسیار ساختارشکنی دارد. البته آن‌ها بسیار علاقه‌مند شده‌اند، مثلاً در دوران گذشته، از زمان حضرت آیت‌الله العظمی بروجردی در خاطر ندارم که مقامی از طرف ایشان با پاپ ملاقات کرده باشد، من در خاطر ندارم. حالا ممکن است که با نمایندگان پاپ و نمایندگان حضرت آقا در هامبورگ یا جاهای دیگر نشست‌هایی بوده، اما مستقیماً پیامی ردّ و بدل شده باشد، در خاطر ندارم.

سفر چندساعته پاپ به ایران؟!

این را هم خدمت‌تان بگویم که حتی در طول تاریخ و حاکمیت پاپ‌ها یک پاپ به ایران سفر نکرده است، الّا در سال 1356 که محمدرضا پهلوی در سفری که به ایتالیا داشت، از پاپ وقت «پل ششم» دعوت کرد که سفری به تهران داشته باشد، اما با آغاز تظاهرات و جرقه‌ی انقلاب وی از آسمان ایران که عازم هند بود پیامی داد و شاه مجدداً تأکید کرد که در ایران توقفی کنند، حالا می‌گویند که آمد، اما در جایی ثبت نشده است. آمد و در حد یک ساعت یا دو ساعت در همان فرودگاه نشستند و به سفرش ادامه داد و به هند رفت. یعنی در طول تاریخ نداریم که پاپی به ایران آمده باشد. حالا شاید علت‌ها هم مشخص باشد، معمولاً سفرهایی که آن‌ها می‌کنند اولاً از مقامات بالای کشورها دعوتنامه دارند و ثانیاً جمعیت کاتولیک‌ها برای آن‌ها خیلی مهم است، ثالثاً به‌هرحال یک‌سری ارتباطات ویژه‌ی دینی بایستی برقرار باشد که این‌ها بتوانند ارتباطات خودشان را حفظ کنند.

شروع انقلاب اسلامی و مراودات با واتیکان

با آغاز انقلاب اسلامی، پاپ ژان پل دوم که یک شخصیت معتبری بود، در مقام پاپی بود، جایگاه مهمی داشت و حدود 27 سال پاپ بود. او یکی از پاپ‌هایی بوده که وقتی زندگی او را مطالعه می‌کنیم می‌بینیم که خودش هم صاحب رأی و هم اهل فضل بوده است، ضمن این‌که اهل لهستان بوده و در دامن کمونیست بزرگ شده بود، دنیا را می‌شناخت و شدیداً با کمونیست‌ها مخالف بود. یعنی آن انقلابی که در لهستان با پیشرانی کمونیست‌ها و لخ‌والس‌ها و کارگران شروع شد در دوره‌ی حاکمیت ایشان بود و به‌هرحال لهستان را از غلتیدن در دامن شوروی آن روز نجات دادند.

در دوره‌ی ایشان اولین فردی که به ایران آمد شخصی به نام اسقف کاپوچی بود که همه‌ی شما با سابقه‌ی او آشنا هستید. ایشان حامل پیام پاپ ژان پل دوم برای حضرت امام بود.

از «پاپ مهربان» و «پدیده الهیات رهایی‌بخش» تا «تقدیر واتیکان از گفت‌وگوهای بین‌الادیانی با جمهوری اسلامی ایران»

او آمد و امام خیلی ایشان را مورد مهر و محبت خودش قرار داد، به دلیل این‌که ایشان اولاً از سرزمین فلسطین بود، شخصیت معتبری بود، با نهضت‌های آزادی‌بخش در فلسطین کاملاً مرتبط بود و توسط اسرائیل محکوم به 12 سال زندان شد... . زمانی خیلی پیرمرد شده بود، آمده بود و در دیداری که داشتیم، من به او گفتم: جناب آقای اسقف کاپوچی، یک تاریخ خیلی سخت و ناگواری بر شما گذشته است، چرا تاریخ و خاطرات خودتان را نمی‌نویسید؟ گفت: من چه خاطره‌ای دارم؟ من در یک اتاق تاریک ظلمانی بودم که یک درزی داشت، این‌ها (اسرائیلی‌ها) صبح یک تکه نان خشک می‌آوردند، ظهر هم یک مقداری غذا می‌آوردند و من فقط یک صندلی و یک تسبیح داشتم و نمی‌دانستم که جهتم به کدام طرف است، شرق کجاست، غرب کجاست و من آفتاب را ندیدم و قریب به 5 سال در آنجا بودم. بعد همین ژان پل دوم با اسرائیل به اصطلاح معامله کرد و ایشان را که 12 سال محکوم به زندان شده بود از زندان نجات داد، به این شرط که دیگر در سرزمین فلسطین و بیت المقدس حق ادامه‌ی حیات ندارد و او را به روم تبعید کردند. آن‌قدر در روم بود که فوت کرد. او بسیار آدم نازنینی بود، می‌گفت: من چه باید بنویسم؟ اما بر این هم تأکید کرد و گفت: من اگر می‌دانستم که آقای پاپ می‌خواهد من را با اسرائیلی‌ها معامله کند و باعث نجات من باشد که من به اینجا بیایم و تبعید باشم، اگر با من مشورت می‌کردند، هرگز من قبول نمی‌کردم. حاضر بودم این 12 سال را در آنجا بگذرانم و بعد در دامن مردم خودم باشم و در طول دوران حیاتش هم همیشه در راهپیمایی‌ها، سخنرانی‌ها و گرامیداشت‌های شهدای فلسطین و مظالمی که بر آن‌ها شده است، ایشان همیشه به عنوان یک رهبر تبعیدی جلودار این حرکت‌ها بود.

شکل‌گیری کرسی‌های گفتگوی بین‌الادیانی

پاپ که در ارتباط با آن مسئله‌ی گروگان‌ها و جریانات دیگر نامه می‌نویسد، ما می‌بینیم که در جمهوری اسلامی - این خیلی چیز عجیبی است - اغلب رؤسای کشور ما با پاپ ملاقات کردند، الّا شذ و ندر. مثلاً حضرت آقا رهبر معظم انقلاب یا آقای هاشمی رفسنجانی که رئیس جمهور بودند چنین اتفاقی نیافتاد، اما غالب سران کشور ما آن هم با علاقه‌مندی به دیدار پاپ رفتند. البته این روابط بی‌تأثیر هم نبود و باعث شد که بسیاری از یخ‌ها ذوب شود و با رفت‌وآمدهایی که شد گفتگوی ادیان شکل بگیرد و ما آخر همین آبان‌ماه 1403 دوازدهمین گفتگوی ادیان‌مان را با هیئتی که از جمهوری اسلامی ایران به دعوت کاردینال گیسو رئیس شورای گفتگوی ادیان عازم روم شدند، در آنجا برگزار کردیم.

در خصوص عملکرد نهادهای جمهوری اسلامی ایران در واتیکان توفیقات زیادی بوده و این گفتگوها منجر به بسیاری از مسائل شده و خوشبختانه باب این رفت و آمدها باز شده است، مثلاً هر دو سال یک بار ما گفتگوی ادیان را با واتیکان داریم که به صورت متناوب در ایران و واتیکان برگزار می‌شود و مباحث بسیار خوبی مطرح می‌شود. در دوران بنده فکر می‌کنم حداقل دو بار، یک بار در تهران و یک بار در آنجا انجام شد و یکی از مسائل مهمی بود که مورد علاقه‌ی آن‌ها بود.

تقدیر واتیکان از گفت‌وگوهای ادیانی با جمهوری اسلامی ایران

مرحوم کاردینال توران در واقع قائم‌مقام پاپ بود و جایگاه خیلی بالایی داشت، اگر پاپی بیمار می‌شد و یا دچار مشکلی می‌شد، ایشان به جای او بود. او نقل می‌کرد ما از گفتگوهای ادیانی که با جمهوری اسلامی ایران داریم استفاده می‌کنیم، از گفتگوی منطقی‌شان و همچنین از تسلط به مبانی فقهی و شرعی که دارند و از مسائل دیگر و موضوعات مهمی که در دنیا در مباحث خانواده و جوانان، بحث تربیت دینی، آموزش و پرورش و مسائل دیگر استفاده می‌کنیم. اما می‌گفت بعضی از کشورهای عربی اسلامی که حوار الادیان را با طمطراق زیادی مطرح می‌کنند، نهایتاً بحث ما با این‌ها با دو جلسه تمام می‌شود، اما جمهوری اسلامی ایران دریایی از منطق و مسائلی است که مورد نظر است.

از «پاپ مهربان» و «پدیده الهیات رهایی‌بخش» تا «تقدیر واتیکان از گفت‌وگوهای بین‌الادیانی با جمهوری اسلامی ایران»

نگاهی به الهیات رهایی‌بخش و نفی ظلم و عدالت‌جویی

در بحث رویکرد تطبیقی واتیکان نسبت به الهیات رهایی‌بخش و جمهوری اسلامی ایران نسبت به نفی ظلم و عدالت‌جویی تفاوت‌هایی داریم. یعنی نفی ظلم و عدالت‌جویی که ما به دنبال آن هستیم با آن الهیات رهایی‌بخشی که آن‌ها مطرح می‌کنند متفاوت است. آن‌ها صاحب تفکر الهیات رهایی‌بخش نیستند، آن‌ها در واقع انقلاب یا نارضایتی عمومی که فقرا و محرومین در آمریکای لاتین پیشران حرکت آن بودند را مصادره کردند و توانستند به شکل بسیار دقیقی مهندسی کنند که هم تب قصه را فروکش دهند و هم بتوانند در قالب مسائل دینی این‌ها را در جریان یک حرکت صحیحی بسیج کنند. بسیاری از این‌ها برگشتند و همان ساختار آیینی کاتولیکی را قبول کردند، حرکت‌های بسیاری از کشیش‌ها و اسقف‌هایشان در آنجا آغاز شد.

شما می‌بینید که در آمریکا غالب التزامات دینی‌شان غالباً پروتستان است. پروتستان‌ها و ارتودوکس و کاتولیک‌ها یک تفاوت‌هایی دارند، مثلاً کاتولیک‌ها بسیار مقید به آداب دینی هفت‌گانه هستند، اما ارتودوکس‌ها بسیار مقید به صور و گل‌ها و تصویر حضرت مریم(س) و حضرت عیسی(ع) هستند و کلاً به پنج تا از آن هفت‌گانه مقید هستند، اما در پروتستان پاپ و مقام دینی والایی ندارند، خیلی قائل به این حرف‌ها نیستند و فقط به دو موضوع تقید دینی دارند که غالب آمریکایی‌ها البته به این مسئله مقید هستند. پروتستان‌ها، کاتولیک‌ها و ارتودوکس‌ها هم به شدت در ستیز آیینی، با یکدیگر در تضاد هستند.

رویکرد جمهوری اسلامی ایران را گفتیم که مبتنی بر آموزه‌های اهداف مشترک نفی ظلم، حمایت از مستضعفان و مبارزه با ساختارهای ناعادلانه‌ی اجتماعی و سیاسی است و در مبانی، روش‌ها و زمینه‌ها تفاوت‌های زیادی با الهیات رهایی‌بخش داریم. اما همین الهیات رهایی‌بخش یکی از جریان‌های مهم الهیات اجتماعی در آمریکای لاتین بوده که این جریان در پاسخ به بی‌عدالتی بوده که ذکر کردم و سردمدار این جریان هم افرادی بودند که جزو چهره‌های برجسته در آمریکای لاتین محسوب می‌شدند. اولین فرد یک کشیشی به نام گوستاو گوتیرز اهل پرو بود که در کتاب مشهورش به نام الهیات رهایی‌بخش، تاریخ، سیاست و رهایی و موضوع بنیان نظری این جریان را پایه‌گذاری می‌کند و همین کلمه‌ی الهیات رهایی‌بخشی که این آقا این کتاب را می‌نویسد، اصلاً کتاب او چیز دیگری بود، وقتی با اسقف آن زمان مشورت می‌کنند، آن اسقف می‌گوید: اسم کتابت را الهیات رهایی‌بخش بگذار. این الهیات رهایی‌بخش در زمان همین ژان 23 که شورای دوم واتیکان را رقم زد، مطرح شد. در شورای دوم واتیکان اتفاقات زیادی پیش آمد و از جمله اتفاقات این بود که گفتند: ما باید صلح کل باشیم، چه داعیه‌ای داریم که این همه بیخود با هم می‌جنگیم؟ با یهود سر جنگ داریم، با مسلمانان سر جنگ داریم و به جنگ‌های صلیبی اشاره می‌کردند. این تا چه زمانی باید ادامه داشته باشد؟

از «پاپ مهربان» و «پدیده الهیات رهایی‌بخش» تا «تقدیر واتیکان از گفت‌وگوهای بین‌الادیانی با جمهوری اسلامی ایران»

در خاطر دارم که آقای خسروشاهی سفیر ما در واتیکان بودند، ایشان نقل می‌کرد که آقای ژان پل دوم بسیار آدم حُرّ و فهمیده و شخصیت پرچمداری در عرصه‌ی ستیز با مظالم غرب بود، اما همین آقا را می‌بینیم که یک‌دفعه تصمیم می‌گیرد و به دیدار خاخام روم می‌رود و در آنجا کل گذشته‌ها را فراموش می‌کند و می‌گوید که؛ شما برادران بزرگ‌تر ما هستید و از آنجا کلید روابط دیپلماتیک واتیکان با اسرائیل زده می‌شود و با یکدیگر سفارتخانه تبادل می‌کنند.

می‌خواهم بگویم شورای دوم واتیکان بسیاری از حرکت‌هایی که از قبل سنت‌گراها به شدت به آن‌ها وابسته بودند، اما اصلاح‌طلبان که یکی هم همین آخرین اسقف است که جزو اصلاح‌طلبان است، این‌ها مدرنیسم را ترویج کردند، دشمنی‌ها و پل‌های پشت سرشان را خراب کردند، هم با مسیحیت، با بودایی‌ها، با مسلمانان و با یهودی‌ها ارتباط برقرار کردند. منظورم از مسیحیت هم ارتودوکس و پروتستان است، این‌ها گفتگوی ادیان خودشان را پایه‌ریزی کردند و این مسئله تا امروز ادامه دارد.

شخصیت دوم آن‌ها به نام لئونارد بوف است که او یک کشیش نویسنده‌ی مقتدر برجسته‌ی برزیلی بود، در آثار خودش به ارتباط میان الهیات محیط زیست و عدالت اجتماعی اشاره می‌کند. شخصیت سوم آن‌ها آقای اسکار رومرو است که اسقف اعظم السالوادور بود که به عنوان مدافع حقوق بشر و فقرا شناخته می‌شود و در سال 1980 این اسقف به دست مخالفان خودش کشته می‌شود و عنوان شهید به خودش می‌گیرد.

نشست تخصصی «رویکرد تطبیقی واتیکان و جمهوری اسلامی ایران در خصوص ظلم‌ستیزی و عدالت‌خواهی» در خبرگزاری ابنا، برگزار ‌شد.

وضعیت‌شناسی از شیعیان اروپا با تأکید بر واتیکان، نقاط اشتراک و افتراق واتیکان و جمهوری اسلامی ایران در خصوص ظلم‌ستیزی و عدالت‌جویی، کارنامه و یا عملکرد نهادهای فرهنگی جمهوری اسلامی ایران در موضوع گفتگوی بین الادیانی از جمله موضوعاتی بود که برای طرح در این نشست مورد تاکید قرار گرفت. همچنین حضور، نخبگان و فعالان و سیاست‌ها و برنامه‌های گروه‌های رقیب در این جغرافیا از موضوعاتی دانسته شد که نیازمند تشریح و تبیین است.

حجت‌الاسلام والمسلمین «محمدطاهر ربانی» سفیر اسبق جمهوری اسلامی ایران در واتیکان به بیان دیدگاه‌های خود در خصوص عنوان نشست و برخی موضوعات مرتبط پرداخت که در ادامه می‌خوانید:

بحث درباره‌ی واتیکان است. واتیکان یک پدیده‌ی جهانی است که خودشان آن را سریر مقدس می‌نامند، یعنی از یک تقدس دینی برخوردار است که بیش از 2000 سال است پایدار مانده و هنوز هم به عمر خودش ادامه می‌دهد. بایستی ملاحظاتی درباره‌ی آن داشته باشیم.

انتخاب پاپ از کشورهای مختلف

به نظر من برای نسل ما و حتی حوزه‌ی ما و در نزد بسیاری از فرهیختگان ما جایگاه واتیکان تا اندازه‌ای ناشناخته است. حالا من خیلی به تاریخ آن اشاره نمی‌کنم، اما می‌خواهم عرض کنم از بین 266 پاپی که تا الان حکومت کرده‌اند، در بین این 266 پاپ که در طول دوران بودند اولین آنها «پاپ پیتر مقدس» یا سن پیتر یا پترس بود، از بیت المقدس بود و آخرین پاپ که الان آقای پاپ فرانسیس از آرژانتین است. در بین این پاپ‌ها 217 نفر پاپ‌هایی بوده‌اند که از مغرب‌زمین انتخاب شده‌اند، یعنی غالباً اروپایی بودند واکثراً از سرزمین ایتالیا بوده‌اند به دلیل این‌که تشکیلات این کلیسای سن پیتر در آنجا بنا شده بود و این‌ها از آراء اکثریت برخوردار بودند و به همین دلیل در شوراها و مجامع پاپی‌شان و یا در شوراهای پاپی معمولاً کاردینالی به عنوان پاپ انتخاب می‌شد که بیشتر هم جنبه‌های شناختی‌شان و هم وابستگی‌شان به سیاست‌های غرب مشخص شود. در بین این 217 تا از ملیت‌های مختلف اروپایی بودند. 49 نفر الباقی که اولی سن پیتر بود و آخری هم پاپ آرژانتینی است، غالب این 49 نفر از کشورهای دیگری بودند. مثلاً در مجموع و در طول تاریخ 3 تا پاپ از سرزمین آفریقا انتخاب شده بودند که در دوره‌ی هزاره‌ی اول بودند ولی الباقی آن‌ها از آسیا بودند یا نبودند، اما از آسیای غربی و مثلاً از سوریه و شامات هم در بین این‌ها پاپ‌هایی انتخاب شده‌اند.

از «پاپ مهربان» و «پدیده الهیات رهایی‌بخش» تا «تقدیر واتیکان از گفت‌وگوهای بین‌الادیانی با جمهوری اسلامی ایران»

حالا چگونه و بر اساس چه معیارهایی انتخاب شده‌اند و دارای چه قدرتی هستند، مقداری به قدرت نهفته‌ی این‌ها اشاره می‌کنم. این نهاد ناشناخته و پدیده‌ دورانی را به عنوان جایگاه دینی خودش قدرت را به پادشاهان و رؤسای دولت‌ها تنفیذ می‌کرد و در واقع ثروت آن کشورها و آن قاره‌هایی که تحت نفوذ دینی‌اش بود هم به رئیس دولت‌ها تقدس و مشروعیت می‌داد و هم این‌که خودش به عنوان یک شخصیت نافذی بر تمام مدیریت و ساختار آن حکومت نظارت داشت.

از شورای اول تا شورای دوم واتیکان

در شورای واتیکان اول تصمیمات خیلی مهمی گرفته شد که برای جایگاه‌های پاپ علی‌رغم این‌که به قول خودشان مقدس بودند، عصمت هم قائل شدند، یعنی در شورای واتیکان اول که پیوس نهم و پاپ پیوس دهم و این‌ها که برگزار شده بود، به جایگاه پاپ یک تقدس و عصمت ویژه‌ای داده شد که بعدها جزو خط قرمز دنیای مسیحیت بود و دچار مشکلاتی شدند، بحث تفتیش عقاید در قرون وسطایی پیش آمد، به‌هرحال گرفتاری‌های زیادی بود و کشتار زیادی انجام شد و به حدی در بین این‌ها مشکلات عمده‌ای حاکم بود که این‌ها بعد از 90 سال و قریب به 100 سال که گذشت شورای دوم واتیکان را تشکیل دادند.

در شورای دوم واتیکان دست به یک‌سری اصلاحات زدند، ضمن این‌که در همه‌ی کشورها و دولت‌ها و در دمکراسی اصولاً که دولت‌های مدرنیست دارند، این‌ها خیلی روی بحث اصلاحات تأکید دارند، روند اصلاحات از بین شورای واتیکان اول تا شورای دوم که 90 تا 100 سال طول کشید، از این به بعد یک‌سری پاپ‌هایی که بیشتر دیدگاه اصلاح‌طلبی داشتند، معمولاً به عنوان پاپ انتخاب می‌شدند ولی قاطبه‌ی نگاه‌ها و دیدگاه‌های پاپ‌ها متمرکز بر اصول و سنت‌گرایی بود، مثلاً همین پاپ‌هایی که من نام بردم، پاپ پیوس اول یا پیوس نهم و پیوس دهم، این‌ها شدیداً سنت‌گرا بودند.

در شورای اول واتیکان وقتی که بحث عصمت را برای پاپ مطرح می‌کنند که دارای یک جایگاه ویژه و خدای در زمین است و دهقانان و مردم و عموم جامعه ملزم بودند که در برابر او اطاعت محض کنند، حکم، حکم خدای زمین و پاپ بود، اما در شورای دوم واتیکان وقتی که دست به اصلاحات زدند، خداوند یک پاپی را به این‌ها عرضه کرده بود که نام او را «پاپ خوب» یا «پاپ مهربان» گذاشته بودند که به نام پاپ ژان 23 بود. او از یک خانواده‌ی بسیار فقیری درس دینی خواند و بعد هم رشد کرد و به مقام کشیشی رسید، اسقف شد، نماینده‌ی پاپ قبلی شد، هم نماینده بود و در کشورهایی مثل رومانی، بلغارستان و ترکیه‌ی آن روز و فرانسه سفیر بود، آدمی بود که به چند زبان مسلط بود، بسیار متواضع بود، بسیار با فقرا ارتباط خوبی داشت، هم‌زمان با آغاز اقدامات اصلاح‌طلبی ایشان کاردینال شده بود و بعد هم نماینده‌ی پاپ در فرانسه بود.

از «پاپ مهربان» و «پدیده الهیات رهایی‌بخش» تا «تقدیر واتیکان از گفت‌وگوهای بین‌الادیانی با جمهوری اسلامی ایران»

پاپ ژان بیست و سوم، ۲۶۱ مین پاپ

جنگ جهانی دوم که شروع شد او از جمله افرادی بود که برای مخفی کردن یهودی‌ها از دست نازی‌ها و همچنین نجات خانواده‌هایی که در معرض نابودی بودند و یا برای کوره‌های آتش‌سوزی این‌ها را کامیون کامیون می‌بردند، گروه‌هایی تشکیل داده بود که گروه‌های نجات‌بخش بودند و به نجات مردم از دست هیتلر کمک می‌کرد و در واقع جرقه‌ی این آتش‌ها را خود یهودی‌ها زده بودند.

پدیده‌ی الهیات رهایی‌بخش

وقتی ژان 23 به عنوان پاپ انتخاب شد، اکثر یهودی‌های شاخص عالم به ایشان تبریک گفتند، در حالی که بین یهودیت و مسیحیت یک تاریخ بسیار پر از ستم و ظلم و کشتار بی‌رویه حاکم بود، وقتی که وی به این مقام نایل آمد، دنیای یهود احساس آرامش کرد، به ایشان تبریک گفت و در واقع هم‌زمان با حضور او در واتیکان، موضوع پدیده‌ی الهیات رهایی‌بخش در آمریکای لاتین کلید خورد.

داستان الهیات رهایی‌بخش هم خودش یک تاریخی است که در واقع مردم محروم، فقیر و گرفتار ظلم حاکمان فاسد در آمریکای لاتین، کشورهایی مثل کلمبیا، برزیل، ونزوئلا، السالوادور، پرو، نیکاراگوئه و بسیاری از این کشورها خشم‌شان را نشان دادند و در مقابل حکومت‌ها طغیان کردند. اکثر این‌ها فقرای محرومی بودند که در یک وضعیت بسیار بدی زندگی می‌کردند. حالا این با مرام مارکسیستی هم خیلی در تضاد بود، ضمن این‌که این‌ها در دامن کمونیست و مارکسیست‌ها دست به چنین شورشی زده بودند، این با تشکیلات و ساختار و تفکر واتیکان کاملاً در تضاد بود. واتیکانی که همیشه مدافع سرمایه‌داری و حاکمیت‌ها و تجملات و عشق به سرزمین و طلا و زر و زور و قدرت بود، وقتی که در آمریکای لاتین در مقابل یک خشم عمومی قرار می‌گیرد، ناجی آن‌ها همین پاپ ژان 23 بود که به اصطلاح پاپ متواضع و پاپ فروتن بود.

رنسانس جدید در عرصه‌ی شناخت مسیحیت

آدم وقتی زندگی او را مطالعه می‌کند احساس می‌کند که واقعاً بعضی از رهبران که از دامن مردم و از متن جامعه برمی‌خیزند چه اقدامات مهمی را می‌توانند رقم بزنند و تأثیرگذار باشند. ایشان از الهیات رهایی‌بخش در آمریکای لاتین حمایت کرد، چون روحانیون آنجا مخالف بودند، دستور داد که حمایت کنید و این‌ها را از دامن کمونیست و مارکسیست به سمت الهیات رهایی‌بخش هدایت کنید. این خودش یک موضوعی شد که این گرایشات و این مباحث حتی در دانشگاه‌ها تدریس می‌شد و باعث و بانی آن هم واتیکانی شد که همیشه در گریز و همیشه در فرار از این مسائل بود. هم‌زمانی که شورای دوم واتیکان که در سال 1962 پاپ ژان 23 علاقه‌مند بود که این شورا را تشکیل دهد و روحانیونی که راغب نبودند با الهیات رهایی‌بخش در ارتباط باشند و در واقع تأیید یا تنفیذ کنند، بسیاری از این‌ها را از کار برکنار کرد و کسانی که مدافع این الهیات رهایی‌بخش بودند، به این‌ها حکم دادند و این‌ها به عنوان نماینده و اسقف‌هایی که غالب آن‌ها هم جوان بودند با این ملت همراهی کردند و یک رنسانس جدیدی در عرصه‌ی شناخت مسیحیت و آن هم کاتولیک رقم خورد که پیروان زیادی مدافع همین کاتولیک‌ها شدند و حمایت کردند.

شورای دوم واتیکان، خاص و بی‌تکرار

بعد از 90 یا 100 سال، در 1962، آقای ژان 23 شورای دوم واتیکان را رقم می‌زند. از مجموعه‌ی اسقف‌ها و کاردینال‌هایی که در دنیا بودند دعوت شد، از بین 3000 نفر، 2400 نفر از این‌ها در کلیسای سن پیتر اجتماع کردند. این خیلی حرکت جالبی است. از همان دوران گذشته، از عصر یخبندان، عصر ظلمت در اروپا، این‌ها به دنبال این بودند که خودشان را با حوادث زمان و مکان تغییر دهند، یعنی سنت‌ها را می‌شکستند، مسائلی که در آن‌ها گرفتاری و رنج بود و مردم از این‌ها گریزان بودند، سعی می‌کردند افکار عمومی را داشته باشند، تا الان چنین پدیده‌ای است، البته نام آن را اصلاح‌طلبی یا روشنفکری بگذاریم، با دنیای مدرن آشتی کردن بگذاریم، هر نامی که بگذاریم، این چنین ماجرایی در متن حاکمیت واتیکان رقم می‌زند.

از «پاپ مهربان» و «پدیده الهیات رهایی‌بخش» تا «تقدیر واتیکان از گفت‌وگوهای بین‌الادیانی با جمهوری اسلامی ایران»

البته در بین این‌ها مخالفینی هم وجود دارد. سنت‌گرایان به شدت مخالف هستند که آخرین آن‌ها هم پاپ قبلی به نام آقای راتسینگر آلمانی، پاپ بندیکت شانزدهم بود که یک سنت‌گرای بسیار غامض و پیچیده‌ای بود، بسیار آدم متبختری بود. البته به عنوان کاردینال از دوران پاپ ژان پل دوم، به عنوان رئیس مجمع پاپی دکترین ادیان انتخاب شده بود و در واقع بیشتر روی مسائل سنتی و جریان‌هایی که از ابتدا واتیکان توانست توانایی و رشد خودش را در قالب سنت و در مخالفت با مدرنیسم نشان دهد.

چنین پاپی در قرن نزدیک به 21، آقای راتسینگر بود. کار او به استعفاء کشید، یعنی حدود 6-7 بود و سپس استفا داد. زمانی که من برای مأموریت واتیکان عازم بودم، البته استوارنامه‌ی من به نام وی بود، من استوارنامه‌ را گرفتم و عازم شدم، پایم را که به ایتالیا گذاشتم، همان چند روز اول گفتند که ایشان استعفاء داده است، البته دلایل استعفاء را هم به عنوان کهولت سن و خستگی مطرح کرد، اما بعدها مشخص شد که پشت پرده مسائل دیگری بود که الان مجالش نیست عرض کنم.

مشاهدات از انتخاب پاپ فرانسیس

بحث انتخاب پاپ فرانسیس بود که خودم از نزدیک شاهد بودم و در مجالس‌شان بودم، بحث انتخاب او و دود سفید و این حرف‌ها خودش داستان و ماجرایی است و منجر به آمدن پاپی مثل پاپ فرانسیس شد. به نظر من آمدن پاپ فرانسیس یک نعمت بسیار بزرگی شبیه ژان 23 بود. البته برادرها و خواهرهای ژان 23، 12-13 نفر بودند. من وقتی رفتم که استوارنامه را خدمت ایشان بدهم، ایشان برای من نقل می‌کرد و اشاره می‌کرد که من از یک خانواده‌ی خیلی معمولی هستم، پدر من کارمند راه‌آهن بود، اصالت ما ایتالیایی است. اما اجداد او تا سه جدّ ایشان برای کار زراعتی و کشاورزی و این‌ها عازم آرژانتین شده بودند و بعد خانواده‌ی زیادی بودند و ایشان برای این عرصه انتخاب شد.

یک خاطره‌ای هم نقل کنم. این صحبت‌هایی که من می‌کنم به عنوان خاطره‌ای است که متوجه باشیم به‌هرحال انتظار ملت‌ها از رهبران چیست. ایشان نقل می‌کرد که؛ چون ما خانواده‌ی فقیری بودیم و پدرمان نمی‌توانست ما را اداره کند، من روزها کار می‌کردم و شب‌ها درس می‌خواندم و یا بالعکس که الان دقیق در خاطر ندارم، می‌گفت در یک رستورانی ظرف‌شویی می‌کردم و مسئولیت بهداشت آنجا با من بود. حالا اشاره نکرد که مسئولیت بهداشت یعنی چه؟ یعنی کار خیلی سخیف و سختی را انجام می‌داد. در همین افت‌وخیزها من با این‌که علاقه‌مند بودم کشیش شوم، اما عاشق یک بانویی شدم، دلبسته‌ی دختری شدم و ایشان هم هنوز زنده است و دست رد به ازدواج و خواستگاری من زد. من او را تهدید کردم و گفتم که اگر شما به خواستگاری من جواب رد بدهید، من کشیش می‌شوم. بعد هم من کشیش شدم. خدا این درِ ظلمت را باز کرد و من آمدم.

بعد از او سؤال کردم و گفتم: من شاهد بودم که جنابعالی همین اواخر... . چون من بعد از یک ماه خدمت ایشان رسیدم. گفتم که شما داخل زندان رفتید و پای چند تا از زندانیان را شستید و با حوله پاک کردید، شنیده‌ام که چنین چیزی جزو سنت‌ها یا سیره‌ی حضرت مسیح(ع) بوده است. این عمل شما نشان‌دهنده‌ی چه موضوعی است و شما به دنبال چه هدفی هستید؟ ایشان بلافاصله اشاره کرد و گفت: دو تا از آن‌ها مسلمان بودند. دو تا خانم بودند. من همان زمان گفتم که این‌ها را آزاد کنند. دو تا هم سیاه‌پوست بودند که گفتم آن‌ها را هم آزاد کنند. پیام این حرکت، پیام مهربانی و نوع‌دوستی و هم‌فکری و همراهی با آن‌ها بود که در رنج زندان هستند.

از «پاپ مهربان» و «پدیده الهیات رهایی‌بخش» تا «تقدیر واتیکان از گفت‌وگوهای بین‌الادیانی با جمهوری اسلامی ایران»

چنین فردی عهده‌دار پاپی در عرصه‌ی واتیکان می‌شود. آن قدرت گذشته‌ای که آن‌ها در مقام عصمت و قدیس و این‌ها داشتند، البته خیلی از این یخ‌ها ذوب شده و دنیای مدرنیسم امروز غالباً نسل عصیان‌گر جوان خیلی با این مسائل انس و یا حداقل مسالمتی ندارد، اما به‌هرحال فرامین و دستوراتش کاملاً رعایت می‌شود. برای من جالب بود که ایشان روی تاج‌گذاری‌اش... . این‌ها معمولاً تاج‌گذاری دارند و اعلام می‌شود، البته دعوت نمی‌کنند ولی اعلام می‌شود که فلان روز تاج‌گذاری دارند. بیشتر جلسه‌ی معارفه است، اما به عنوان تاج‌گذاری معروف است. ما رفتیم و دیدیم یک صف بسیار طولانی است که اغلب رؤسا و شخصیت‌های درجه یک دنیا در صف ایستاده‌اند و نهایت این است که می‌رسند و یک احوال‌پرسی کنند. از جمهوری اسلامی ایران هم وزیر امور خارجه‌ی وقت شرکت کرده بود.

مروری بر ارتباط کاتولیک و مرجعیت شیعه

یکی از سؤالات این است که این ساختار با نهاد مرجعیت شیعه‌ی ما چه ارتباطی دارد و ما چگونه می‌توانیم این ارتباط را حفظ کنیم؟ تاریخ مرجعیت شیعه‌ی ما و حوزه‌ها از زمان صدر اسلام و امام صادق(ع) و امام باقر(ع) ادامه داشته، اما به صورت ساختاری، فکر می‌کنم 100 تا 150 سال قبل در دوران صفویه اوج آن بوده است. حالا به لحاظ معنویت و به لحاظ منطق، علمیت و جایگاه علمی و جایگاه تاریخی آن، بحثی ندارم، اما می‌خواهم بگویم که این ساختار با آن پیشینه و با آن تفکر و این ساختار با این پیشینه و این تفکر، نزدیک کردن این‌ها نیاز به یک مهندسی بسیار ساختارشکنی دارد. البته آن‌ها بسیار علاقه‌مند شده‌اند، مثلاً در دوران گذشته، از زمان حضرت آیت‌الله العظمی بروجردی در خاطر ندارم که مقامی از طرف ایشان با پاپ ملاقات کرده باشد، من در خاطر ندارم. حالا ممکن است که با نمایندگان پاپ و نمایندگان حضرت آقا در هامبورگ یا جاهای دیگر نشست‌هایی بوده، اما مستقیماً پیامی ردّ و بدل شده باشد، در خاطر ندارم.

سفر چندساعته پاپ به ایران؟!

این را هم خدمت‌تان بگویم که حتی در طول تاریخ و حاکمیت پاپ‌ها یک پاپ به ایران سفر نکرده است، الّا در سال 1356 که محمدرضا پهلوی در سفری که به ایتالیا داشت، از پاپ وقت «پل ششم» دعوت کرد که سفری به تهران داشته باشد، اما با آغاز تظاهرات و جرقه‌ی انقلاب وی از آسمان ایران که عازم هند بود پیامی داد و شاه مجدداً تأکید کرد که در ایران توقفی کنند، حالا می‌گویند که آمد، اما در جایی ثبت نشده است. آمد و در حد یک ساعت یا دو ساعت در همان فرودگاه نشستند و به سفرش ادامه داد و به هند رفت. یعنی در طول تاریخ نداریم که پاپی به ایران آمده باشد. حالا شاید علت‌ها هم مشخص باشد، معمولاً سفرهایی که آن‌ها می‌کنند اولاً از مقامات بالای کشورها دعوتنامه دارند و ثانیاً جمعیت کاتولیک‌ها برای آن‌ها خیلی مهم است، ثالثاً به‌هرحال یک‌سری ارتباطات ویژه‌ی دینی بایستی برقرار باشد که این‌ها بتوانند ارتباطات خودشان را حفظ کنند.

شروع انقلاب اسلامی و مراودات با واتیکان

با آغاز انقلاب اسلامی، پاپ ژان پل دوم که یک شخصیت معتبری بود، در مقام پاپی بود، جایگاه مهمی داشت و حدود 27 سال پاپ بود. او یکی از پاپ‌هایی بوده که وقتی زندگی او را مطالعه می‌کنیم می‌بینیم که خودش هم صاحب رأی و هم اهل فضل بوده است، ضمن این‌که اهل لهستان بوده و در دامن کمونیست بزرگ شده بود، دنیا را می‌شناخت و شدیداً با کمونیست‌ها مخالف بود. یعنی آن انقلابی که در لهستان با پیشرانی کمونیست‌ها و لخ‌والس‌ها و کارگران شروع شد در دوره‌ی حاکمیت ایشان بود و به‌هرحال لهستان را از غلتیدن در دامن شوروی آن روز نجات دادند.

در دوره‌ی ایشان اولین فردی که به ایران آمد شخصی به نام اسقف کاپوچی بود که همه‌ی شما با سابقه‌ی او آشنا هستید. ایشان حامل پیام پاپ ژان پل دوم برای حضرت امام بود.

از «پاپ مهربان» و «پدیده الهیات رهایی‌بخش» تا «تقدیر واتیکان از گفت‌وگوهای بین‌الادیانی با جمهوری اسلامی ایران»

او آمد و امام خیلی ایشان را مورد مهر و محبت خودش قرار داد، به دلیل این‌که ایشان اولاً از سرزمین فلسطین بود، شخصیت معتبری بود، با نهضت‌های آزادی‌بخش در فلسطین کاملاً مرتبط بود و توسط اسرائیل محکوم به 12 سال زندان شد... . زمانی خیلی پیرمرد شده بود، آمده بود و در دیداری که داشتیم، من به او گفتم: جناب آقای اسقف کاپوچی، یک تاریخ خیلی سخت و ناگواری بر شما گذشته است، چرا تاریخ و خاطرات خودتان را نمی‌نویسید؟ گفت: من چه خاطره‌ای دارم؟ من در یک اتاق تاریک ظلمانی بودم که یک درزی داشت، این‌ها (اسرائیلی‌ها) صبح یک تکه نان خشک می‌آوردند، ظهر هم یک مقداری غذا می‌آوردند و من فقط یک صندلی و یک تسبیح داشتم و نمی‌دانستم که جهتم به کدام طرف است، شرق کجاست، غرب کجاست و من آفتاب را ندیدم و قریب به 5 سال در آنجا بودم. بعد همین ژان پل دوم با اسرائیل به اصطلاح معامله کرد و ایشان را که 12 سال محکوم به زندان شده بود از زندان نجات داد، به این شرط که دیگر در سرزمین فلسطین و بیت المقدس حق ادامه‌ی حیات ندارد و او را به روم تبعید کردند. آن‌قدر در روم بود که فوت کرد. او بسیار آدم نازنینی بود، می‌گفت: من چه باید بنویسم؟ اما بر این هم تأکید کرد و گفت: من اگر می‌دانستم که آقای پاپ می‌خواهد من را با اسرائیلی‌ها معامله کند و باعث نجات من باشد که من به اینجا بیایم و تبعید باشم، اگر با من مشورت می‌کردند، هرگز من قبول نمی‌کردم. حاضر بودم این 12 سال را در آنجا بگذرانم و بعد در دامن مردم خودم باشم و در طول دوران حیاتش هم همیشه در راهپیمایی‌ها، سخنرانی‌ها و گرامیداشت‌های شهدای فلسطین و مظالمی که بر آن‌ها شده است، ایشان همیشه به عنوان یک رهبر تبعیدی جلودار این حرکت‌ها بود.

شکل‌گیری کرسی‌های گفتگوی بین‌الادیانی

پاپ که در ارتباط با آن مسئله‌ی گروگان‌ها و جریانات دیگر نامه می‌نویسد، ما می‌بینیم که در جمهوری اسلامی - این خیلی چیز عجیبی است - اغلب رؤسای کشور ما با پاپ ملاقات کردند، الّا شذ و ندر. مثلاً حضرت آقا رهبر معظم انقلاب یا آقای هاشمی رفسنجانی که رئیس جمهور بودند چنین اتفاقی نیافتاد، اما غالب سران کشور ما آن هم با علاقه‌مندی به دیدار پاپ رفتند. البته این روابط بی‌تأثیر هم نبود و باعث شد که بسیاری از یخ‌ها ذوب شود و با رفت‌وآمدهایی که شد گفتگوی ادیان شکل بگیرد و ما آخر همین آبان‌ماه 1403 دوازدهمین گفتگوی ادیان‌مان را با هیئتی که از جمهوری اسلامی ایران به دعوت کاردینال گیسو رئیس شورای گفتگوی ادیان عازم روم شدند، در آنجا برگزار کردیم.

در خصوص عملکرد نهادهای جمهوری اسلامی ایران در واتیکان توفیقات زیادی بوده و این گفتگوها منجر به بسیاری از مسائل شده و خوشبختانه باب این رفت و آمدها باز شده است، مثلاً هر دو سال یک بار ما گفتگوی ادیان را با واتیکان داریم که به صورت متناوب در ایران و واتیکان برگزار می‌شود و مباحث بسیار خوبی مطرح می‌شود. در دوران بنده فکر می‌کنم حداقل دو بار، یک بار در تهران و یک بار در آنجا انجام شد و یکی از مسائل مهمی بود که مورد علاقه‌ی آن‌ها بود.

تقدیر واتیکان از گفت‌وگوهای ادیانی با جمهوری اسلامی ایران

مرحوم کاردینال توران در واقع قائم‌مقام پاپ بود و جایگاه خیلی بالایی داشت، اگر پاپی بیمار می‌شد و یا دچار مشکلی می‌شد، ایشان به جای او بود. او نقل می‌کرد ما از گفتگوهای ادیانی که با جمهوری اسلامی ایران داریم استفاده می‌کنیم، از گفتگوی منطقی‌شان و همچنین از تسلط به مبانی فقهی و شرعی که دارند و از مسائل دیگر و موضوعات مهمی که در دنیا در مباحث خانواده و جوانان، بحث تربیت دینی، آموزش و پرورش و مسائل دیگر استفاده می‌کنیم. اما می‌گفت بعضی از کشورهای عربی اسلامی که حوار الادیان را با طمطراق زیادی مطرح می‌کنند، نهایتاً بحث ما با این‌ها با دو جلسه تمام می‌شود، اما جمهوری اسلامی ایران دریایی از منطق و مسائلی است که مورد نظر است.

از «پاپ مهربان» و «پدیده الهیات رهایی‌بخش» تا «تقدیر واتیکان از گفت‌وگوهای بین‌الادیانی با جمهوری اسلامی ایران»

نگاهی به الهیات رهایی‌بخش و نفی ظلم و عدالت‌جویی

در بحث رویکرد تطبیقی واتیکان نسبت به الهیات رهایی‌بخش و جمهوری اسلامی ایران نسبت به نفی ظلم و عدالت‌جویی تفاوت‌هایی داریم. یعنی نفی ظلم و عدالت‌جویی که ما به دنبال آن هستیم با آن الهیات رهایی‌بخشی که آن‌ها مطرح می‌کنند متفاوت است. آن‌ها صاحب تفکر الهیات رهایی‌بخش نیستند، آن‌ها در واقع انقلاب یا نارضایتی عمومی که فقرا و محرومین در آمریکای لاتین پیشران حرکت آن بودند را مصادره کردند و توانستند به شکل بسیار دقیقی مهندسی کنند که هم تب قصه را فروکش دهند و هم بتوانند در قالب مسائل دینی این‌ها را در جریان یک حرکت صحیحی بسیج کنند. بسیاری از این‌ها برگشتند و همان ساختار آیینی کاتولیکی را قبول کردند، حرکت‌های بسیاری از کشیش‌ها و اسقف‌هایشان در آنجا آغاز شد.

شما می‌بینید که در آمریکا غالب التزامات دینی‌شان غالباً پروتستان است. پروتستان‌ها و ارتودوکس و کاتولیک‌ها یک تفاوت‌هایی دارند، مثلاً کاتولیک‌ها بسیار مقید به آداب دینی هفت‌گانه هستند، اما ارتودوکس‌ها بسیار مقید به صور و گل‌ها و تصویر حضرت مریم(س) و حضرت عیسی(ع) هستند و کلاً به پنج تا از آن هفت‌گانه مقید هستند، اما در پروتستان پاپ و مقام دینی والایی ندارند، خیلی قائل به این حرف‌ها نیستند و فقط به دو موضوع تقید دینی دارند که غالب آمریکایی‌ها البته به این مسئله مقید هستند. پروتستان‌ها، کاتولیک‌ها و ارتودوکس‌ها هم به شدت در ستیز آیینی، با یکدیگر در تضاد هستند.

رویکرد جمهوری اسلامی ایران را گفتیم که مبتنی بر آموزه‌های اهداف مشترک نفی ظلم، حمایت از مستضعفان و مبارزه با ساختارهای ناعادلانه‌ی اجتماعی و سیاسی است و در مبانی، روش‌ها و زمینه‌ها تفاوت‌های زیادی با الهیات رهایی‌بخش داریم. اما همین الهیات رهایی‌بخش یکی از جریان‌های مهم الهیات اجتماعی در آمریکای لاتین بوده که این جریان در پاسخ به بی‌عدالتی بوده که ذکر کردم و سردمدار این جریان هم افرادی بودند که جزو چهره‌های برجسته در آمریکای لاتین محسوب می‌شدند. اولین فرد یک کشیشی به نام گوستاو گوتیرز اهل پرو بود که در کتاب مشهورش به نام الهیات رهایی‌بخش، تاریخ، سیاست و رهایی و موضوع بنیان نظری این جریان را پایه‌گذاری می‌کند و همین کلمه‌ی الهیات رهایی‌بخشی که این آقا این کتاب را می‌نویسد، اصلاً کتاب او چیز دیگری بود، وقتی با اسقف آن زمان مشورت می‌کنند، آن اسقف می‌گوید: اسم کتابت را الهیات رهایی‌بخش بگذار. این الهیات رهایی‌بخش در زمان همین ژان 23 که شورای دوم واتیکان را رقم زد، مطرح شد. در شورای دوم واتیکان اتفاقات زیادی پیش آمد و از جمله اتفاقات این بود که گفتند: ما باید صلح کل باشیم، چه داعیه‌ای داریم که این همه بیخود با هم می‌جنگیم؟ با یهود سر جنگ داریم، با مسلمانان سر جنگ داریم و به جنگ‌های صلیبی اشاره می‌کردند. این تا چه زمانی باید ادامه داشته باشد؟

از «پاپ مهربان» و «پدیده الهیات رهایی‌بخش» تا «تقدیر واتیکان از گفت‌وگوهای بین‌الادیانی با جمهوری اسلامی ایران»

در خاطر دارم که آقای خسروشاهی سفیر ما در واتیکان بودند، ایشان نقل می‌کرد که آقای ژان پل دوم بسیار آدم حُرّ و فهمیده و شخصیت پرچمداری در عرصه‌ی ستیز با مظالم غرب بود، اما همین آقا را می‌بینیم که یک‌دفعه تصمیم می‌گیرد و به دیدار خاخام روم می‌رود و در آنجا کل گذشته‌ها را فراموش می‌کند و می‌گوید که؛ شما برادران بزرگ‌تر ما هستید و از آنجا کلید روابط دیپلماتیک واتیکان با اسرائیل زده می‌شود و با یکدیگر سفارتخانه تبادل می‌کنند.

می‌خواهم بگویم شورای دوم واتیکان بسیاری از حرکت‌هایی که از قبل سنت‌گراها به شدت به آن‌ها وابسته بودند، اما اصلاح‌طلبان که یکی هم همین آخرین اسقف است که جزو اصلاح‌طلبان است، این‌ها مدرنیسم را ترویج کردند، دشمنی‌ها و پل‌های پشت سرشان را خراب کردند، هم با مسیحیت، با بودایی‌ها، با مسلمانان و با یهودی‌ها ارتباط برقرار کردند. منظورم از مسیحیت هم ارتودوکس و پروتستان است، این‌ها گفتگوی ادیان خودشان را پایه‌ریزی کردند و این مسئله تا امروز ادامه دارد.

شخصیت دوم آن‌ها به نام لئونارد بوف است که او یک کشیش نویسنده‌ی مقتدر برجسته‌ی برزیلی بود، در آثار خودش به ارتباط میان الهیات محیط زیست و عدالت اجتماعی اشاره می‌کند. شخصیت سوم آن‌ها آقای اسکار رومرو است که اسقف اعظم السالوادور بود که به عنوان مدافع حقوق بشر و فقرا شناخته می‌شود و در سال 1980 این اسقف به دست مخالفان خودش کشته می‌شود و عنوان شهید به خودش می‌گیرد.