قدس؛ «داستان کابل و دمشق یکی است، هر دو روز یکشنبه سقوط کردند، هر دو در ۱۱ روز اسیر شدند و رهبران هر دو کشور فرار کردند». این توییتی است که یکی از مقامات ارشد طالبان به فاصله اندکی پس از سقوط نظام اسد منتشر میکند و به نوعی بر برخی تلاشها برای ایجاد پیوند میان طالبان و تحولات سوریه مهر تأیید میزند.
با این حال، نظرات در این مورد یکسان نیست. برخی با استناد به ماهیت بومی طالبان و ریشههای عمیق آن در جامعه پشتون افغانستان، وجود شباهتهایی همچون گرایشهای اسلامگرایانه را عاملی کمرنگ در پیوند و ارتباط میان این دو تلقی میکنند؛ در مقابل، کسانی نیز هستند که برخی حمایتها در داخل افغانستان از سقوط دولت اسد را به عنوان «نقطه عطف» در سرنوشت سیاسی طالبان ارزیابی میکنند.
اما در مجموع آنچه مسلم است اینکه ایران تجربهای سه ساله از تعامل با حکومت طالبان دارد و چه بسا اگر شباهتها و تفاوتهای میان طالبان و تحریرالشام را پیدا کنیم بتوان مسیرهایی را برای سطوحی از تعامل با تحریرالشام متصور بود. آنچه در ادامه میآید تلاشی است برای پیدا کردن همین شناخت بیشتر با استفاده از تطبیق عملکرد گروه تحریرالشام و طالبان.
تحولات سوریه و بلوغ طالبان در عرصه سیاست خارجی
وجود برخی پیوندهای ایدئولوژیک و بعضاً قرابتهای سیاسی میان طالبان و معارضان دولت سوریه و در رأس آنها گروه تحریرالشام سبب شد از همان نقطه آغازین تحولات اخیر این کشور، بسیاری به واکنش امارت اسلامی طالبان در این زمینه حساسیت نشان دهند. در این میان واکنش طالبان در دو بستر متفاوت انجام گرفت. در وهله نخست، حامیان و طرفداران طالبان تقریباً بلافاصله به تحولات سوریه واکنش نشان دادند و به روشهای مختلف حمایت و پشتیبانی کامل خود را از تحرکات مخالفان اسد در معرض نمایش گذاشتند. در حالی که برخی سایتها و کانالهای منتسب به برخی ارگانهای رسمی طالبان همچون «المرصاد» نیز تقریباً همین رویکرد را در پیش گرفته بودند، دستگاه و اداره حاکمیت طالبان نه تنها از هرگونه اظهارنظر مستقیم در این مورد خودداری، بلکه حتی در مواردی شایعات مرتبط با این امر را نیز تکذیب کرد. در نهایت تنها پس از سقوط کامل دولت بشار اسد بود که حاکمیت طالبان در یکی از نخستین واکنشهای بینالمللی، از این سقوط استقبال کرد.
این مدل تصمیمگیری طالبان در بحران سوریه کاملاً زیرکانه و براساس محاسبات دقیق و درست انجام گرفت. آنها با چنین رفتاری خود را در نقش یک بازیگر متعهد و مسئول نظام بینالملل و نه یک گروه حامی تحرکات برهمزننده ثبات و امنیت دیگر کشورها بازنمایی کردند. این رویکرد حتی در بیانیه تبریک آنها به معارضان سوری و گروه تحریرالشام هم تا حد زیادی حفظ شد. این نوع واکنش توانست بسیاری از کشورها ازجمله روسیه و چین را از بابت نیات طالبان در عرصه بینالمللی آسوده خاطر کند که نخستین پیامد آن نیز در چارچوب حمایت روسیه از طالبان در مجمع دوحه آشکار شد. بنابراین باید پذیرفت واکنش طالبان در برابر تحولات سوریه به نوعی از بلوغ طالبان در عرصه سیاست خارجی حکایت دارد.
درسهایی که تحریرالشام از طالبان آموخت
نوع عملکرد و رفتارهای انجام گرفته از سوی معارضان سوری و در رأس آنها تحریرالشام در دوره جدید تحولات سوریه، بسیاری را نسبت به الگوبرداری و یا بهرهگیری آنها از تجربیات طالبان متقاعد کرده است. این تجربهاندوزی تحریرالشام از امارت اسلامی طالبان را میتوان در دو حوزه مورد توجه قرار داد. در حوزه خارجی و بینالمللی، معارضان سوری تاکنون در امتداد همان مسیر و رویکردی گام برداشتهاند که طالبان در سه سال اخیر و در صحنه بینالمللی به معرض نمایش گذاشتهاند. تحریرالشام هم مانند طالبان تا اینجا نشان داده چیزی به عنوان دشمنی ذاتی یا ایدئولوژیک را به رسمیت نمیشناسد. بر همین اساس شاهدیم آنها حتی برای گفتوگو و برقراری ارتباط با کشوری مانند روسیه که حامی سرسخت دولت اسد به شمار میآمد، اعلام آمادگی میکنند؛ دقیقاً همان رویکردی که طالبان در برابر آمریکا اتخاذ کرد. در عین حال آنها نیز مانند طالبان تا حد ممکن از موضعگیری صریح و شفاف در قبال برخی مسائل و تحولات بینالمللی چالشبرانگیز پرهیز میکنند، کما اینکه تحریرالشام در قضیه فلسطین تاکنون سکوت اختیار کرده است و در گامی پیشتر، حتی در برابر فعالیتهای کشورهای خارجی در داخل سوریه نیز واکنش صریحی نشان نداده است.
علاوه بر این به نظر میرسد تحریرالشام در برخی حوزههای داخلی نیز درسآموزیهایی از طالبان داشته است. مدارا با مردم و بهویژه اقلیتها و حتی با مخالفان سیاسی، یکی از همان رویکردهایی به شمار میآید که با پیشینه و عملکرد این گروه در گذشته فاصله زیادی دارد. بدون شک این رویکرد در جلب نظر مردم بهشدت ناراضی از دولت اسد بسیار تأثیرگذار بوده و در عین حال بر روحیه مبارزاتی سربازان و نظامیان ارتش سوریه نیز مؤثر بوده است. شباهتهای فراوان میان فروپاشی بسیار سریع ارتش اسد و ارتش جمهوریت در افغانستان را باید در همین مقوله مورد توجه قرار داد.
عبرتهای معارضان سوری از شیوه حکمرانی طالبان
اما تأثیرپذیری معارضان سوری و در صدر آنها تحریرالشام از طالبان فقط در الگوبرداری از جنبههای مثبت آنها نبوده است. عملکرد معارضان سوری نشان میدهد آنها به هیچ وجه قصد تکرار برخی تجربیات ناموفق طالبان در عرصه حکومتداری را ندارند. در وهله نخست، این موضوع را میتوان از روند انتقال قدرت در سوریه درک کرد؛ در جایی که جولانی، رهبر گروه تحریرالشام تلاش میکند ظواهر یک انتقال قدرت آرام و سیاسی را حفظ کند. بدین ترتیب او اشتباه طالبان در نوع قبضه قدرت را که مانع شناسایی رسمی آنها شد، تکرار نکرد.
احترام به گذشته تاریخی و علایق مردم سوریه نکته مهم دیگری است که میتواند عملکرد معارضان سوری را از طالبان مجزا کند. انتخاب پرچم قدیمی سوریه به عنوان نماد حاکمیت جدید سوریه برجستهترین شاخص این روند است، آن هم در جایی که طالبان با انتخاب یک پرچم کاملاً جدید، خود را از گذشته افغانستان و علایق ملیگرایانه مردم این کشور دور نشان دادند.
قائل شدن حق تعیین سرنوشت برای مردم و تأیید باورمندی به کارکرد نهادهای سیاسی و مدنی را میتوان یکی دیگر از عبرتآموزیهای تحریرالشام از حکومتداری طالبان ارزیابی کرد. در این راستا جولانی، رهبر معارضان سوری چندی پیش و در گفتوگو با خبرگزاری سیانان، در حالی از برقراری نظام اسلامی سخن گفت که بر برداشت غلط و منحرف بعضی گروهها از اسلام و اعتقاد شخصی وی به حاکمیت نهادها و مؤسسات تأکید کرد. در آنجا به نظر میرسید خطاب او به طالبان و عملکرد آنها در افغانستان بوده است.
در کنار همه اینها، معارضان سوری پس از سقوط دولت اسد تأکید کردند در امور شخصی مردم و نحوه زندگی آنها دخالتی نخواهند کرد. این بدان معنا خواهد بود که آنها اعمال محدودیتها از جانب طالبان را تکرار نخواهند کرد.در نهایت جناحهای جدید سوریه و در رأس آنها تحریرالشام همه این موارد را مطرح کردهاند، اما دقیقاً معلوم نیست به اجرای آن پایبند بمانند.
خبرنگار: میراحمدرضا مشرف