اسرائیل بدون اعلام رسمی، جنگ را در سوریه آغاز کرده است. جنگی شبیه به آنچه در لبنان علیه حزب ا... به انجام رساند. یعنی تمرکز بر بمباران گسترده و نابودی تاسیسات و زیرساخت های نظامی و پیشروی زمینی در خاک. با این تفاوت که در لبنان مقاومتی به ویژه در جلوگیری از پیشروی زمینی ارتش اسرائیل وجود داشت اما در سوریه دست این رژیم کاملا باز است.اعلام پایان توافق آتش بس ۱۹۷۴ میان سوریه و اسرائیل چیزی جز اعلان جنگ نبوده است که در نتیجه آن ارتش اسرائیل تا ۲۰ کیلومتری دمشق نیز پیشروی کرده است و بزرگترین حمله هوایی تاریخ این رژیم نیز علیه تمامی زیرساخت های نظامی و تحقیقاتی سوریه به انجام رسید. در این میان، بی عملی فاتحان جدید سوریه و همچنین ترکیه و روسیه در برابر تجاوز بی سابقه اسرائیل قابل توجه است که می تواند حمایت از برخی توافقات پشت پرده باشد. پیش از این نوشته بودم که ماشین جنگی اسرائیل در غزه و لبنان متوقف نخواهد شد و به سوریه و پس از آن به عراق و یمن خواهد رسید و در صورتی که در یکی از این ایستگاه ها متوقف نشود، به سوی ایران حرکت خواهد کرد.اما سوال مهم این است که اسرائیل چه اهدافی را از اقدام نظامی همهجانبه خود در سوریه دنبال می کند؟
۱. از بین بردن توان نظامی راهبردی ارتش سوریه و تبدیل ارتش این کشور به پلیس ملی به مانند لبنان
۲. انضمام و الحاق قطعی جولان و اشغال مناطق جدیدی به خود یا ایجاد منطقه حائل برای یک بازه زمانی طولانی مدت
۳. جلوگیری از ایجاد یک حکومت مرکزی قدرتمند، منسجم و مستقل در سوریه
۴. انسداد ژئوپلیتیکی و لجستیکی حزب ا... و جلوگیری از احیای توان مقاومت در سوریه
۵. غیرنظامی کردن مناطق مرزی سوریه با سرزمین های اشغالی به ویژه در استان قنیطره و درعا
به نظر می رسد علاوه بر اهداف میدانی فوق الذکر، نتانیاهو از حملات ویرانگر و بی سابقه به سوریه یک هدف کلان سیاسی را دنبال می کند؛ او در آستانه بازگشت ترامپ به کاخ سفید می خواهد دو پیام به دولت جدید آمریکا مخابره کند: ۱. سقوط بشار اسد و نابودی تمامی زیرساخت های نظامی این کشور توسط ارتش اسرائیل، به معنای پیروزی اسرائیل است، ۲. ایران و محور مقاومت ضعیف شده است و اکنون به جای مذاکره و توافق، وقت آن رسیده پروژه مهار ایران را یک گام دیگر به جلو برد. در واقع جلوگیری از تغییر رویکرد مثبت احتمالی دولت ترامپ در قبال ایران و همراه کردن آمریکا با خود برای ضربه به ایران.
بر همین اساس، در روزهای پس از سقوط بشار اسد، در محافل غربی(به ویژه در آمریکا) و منطقهای به صورت فزاینده ای به این موضوع پرداخته شده است که ایران ضعیف شده است و می توان با فشار بیشتر ایران را مهار کرد. مسئله ای که احتمالا به صورت فزاینده ای بر ارزیابی تیم دولت جدید آمریکا از وضعیت ایران و سیاستگذاری و تصمیم سازی در قبال تهران اثرگذار خواهد بود.
بنابراین قابل انتظار است که ایستگاه بعدی قطار جنگی رژیم صهیونسیتی با همراهی آمریکا در منطقه، عراق، یمن و ایران خواهد بود که نباید آن را نادیده گرفت. حمله به تاسیسات هسته ای و زیرساختی نفت، گاز و مخابرات و در ادامه ایجاد شورش ها و ناآرامی های داخلی در ایران از جمله اهداف جنگی احتمالی هستند که در چارچوب تکمیل پروژه مهار ایران در دستورکار اسرائیل و آمریکا قرار دارد.
در نهایت باید یادآور شد که منطقه با تحولات شگرف و کمسابقه ای روبه رو شده است که مهم ترین ویژگی آن سرعت تحولات، پیچیدگی کانون های مناقشه، نیات و اهداف متغیر و در حال تحول بازیگران، تغییرات ژئوپلیتکی و تحول در نظم امنیتی است. در چنین محیط آشوبناک و سیالی، درک واقع گرایانه از وضعیت و محیط، از غافلگیری جلوگیری می کند و آسیب ها را به حداقل می رساند. نه باید مرعوب تحولات تاریخی کنونی شد و نه با دست کم گرفتن دشمن از کنار آن به راحتی عبور کرد. باید برای بدترین سناریوهای ممکن آماده بود.
خراسان