تحولات اخیر در سوریه و سقوط حکومت بشار اسد به موضوعی مهم در تحلیلهای منطقهای و بینالمللی تبدیل شده است. این رویداد که پیامدهای گستردهای برای ثبات داخلی سوریه و امنیت منطقهای به همراه داشته، با عواملی چون بحران اقتصادی، اشتباهات محاسباتی در سیاست خارجی و قدرتگیری گروههای افراطی همراه بوده است. در این گزارش، به بررسی علل سقوط حکومت اسد و چشمانداز پیشروی سوریه پرداخته شده است.
بحران اقتصادی؛ آغاز فروپاشی حکومت مرکزی
سوریه پیش از سقوط حکومت بشار اسد با بحرانی عمیق در ساختار اقتصادی خود مواجه بود. کاهش حقوق کارکنان دولتی و ارتش، همراه با افزایش نرخ فقر مطلق، موجب شد که نارضایتی عمومی به شکلی چشمگیر افزایش یابد. علاوه بر این، کاهش حمایتهای مالی و سیاسی از سوی کشورهای حامی سوریه به تضعیف هر چه بیشتر حکومت مرکزی انجامید. این شرایط، در نهایت به کاهش توانایی دولت برای مقابله با مخالفان و پیشروی گروههای افراطی منجر شد.
اعتماد اشتباه به غرب؛ شکستی استراتژیک
یکی دیگر از عوامل سقوط حکومت بشار اسد، اشتباهات محاسباتی در سیاست خارجی و اعتماد بیشازحد به وعدههای غرب بود. تلاش اسد برای جلب رضایت کشورهای غربی به منظور کاهش تحریمها، در نهایت به طراحی برنامهای توسط غرب و ترکیه منجر شد که از طریق تجهیز و پشتیبانی گروههای تروریستی، سقوط دمشق را رقم زد. این استراتژی، بدون درگیریهای گسترده، توانست دولت مرکزی سوریه را از صحنه سیاسی حذف و کنترل کشور را به گروههای افراطی منتقل کند.
قدرتگیری گروههای افراطی و پیامدهای منطقهای
با سقوط دمشق، گروههای افراطی وابسته به القاعده از جمله «تحریرالشام» (جبهه النصره سابق) کنترل سوریه را به دست گرفتند. این گروه که تلاش دارد چهرهای دموکراتیک از خود به نمایش بگذارد، همچنان به رویکردهای بنیادگرایانه و افراطی پایبند است. تحلیلگران بر این باورند که تضاد منافع میان گروههای تروریستی به زودی به درگیریهای داخلی منجر خواهد شد و هزینههای سنگینی را بر دوش مردم سوریه خواهد گذاشت. علاوه بر این، قدرتگیری تحریرالشام و دیگر گروههای افراطی تهدیدی جدی برای ثبات منطقهای بهشمار میرود. اهداف بلندپروازانه این گروهها از جمله ایجاد خلافت اسلامی و تلاش برای گسترش آشوب و ناامنی، تنها به سوریه محدود نخواهد ماند و پیامدهای آن به سایر کشورهای منطقه سرایت خواهد کرد.
لزوم همکاری منطقهای برای مقابله با تهدیدات
در چنین شرایطی، جمهوری اسلامی ایران و دیگر کشورهای منطقه باید بر حفظ منافع خود و مقابله با گسترش تهدیدات گروههای تروریستی تمرکز کنند. حفاظت از اماکن مقدس و جلوگیری از سرایت بحران به دیگر نقاط، مستلزم هماهنگی منطقهای و همکاری بینالمللی است. سقوط حکومت بشار اسد، علاوه بر زنگ خطری برای سوریه، چالشهایی جدی برای کشورهای همسایه و جامعه جهانی ایجاد کرده که نیازمند اقدامات فوری و مشترک برای مهار پیامدهای این بحران است.
آغاز حمله و تمرکز بر ترکیه
با آغاز حمله گروههای تروریستی مسلح به حلب و مناطق اطراف آن به منظور تسلط بر کل شهر، توجهها به ترکیه و گروههای مسلح تحت حمایت ارتش این کشور جلب شد. این گروهها در قالب «ارتش ملی سوریه» فعالیت میکنند. در کنار آنها «گروه تحریرالشام» که در فهرست گروههای تروریستی قرار دارد نیز در این عملیات نقشآفرینی میکند. این امر پرسشهایی درباره گزینههای ترکیه در برخورد با تغییرات نقشه نفوذ در سوریه مطرح کرده است. هاکان فیدان، وزیر امور خارجه ترکیه اعلام کرده که کشورش در درگیریهای حلب دخالت مستقیم ندارد؛ اما ترکیه اقدامات احتیاطی را در دستور کار قرار داده است تا از ایجاد موج جدید مهاجرت جلوگیری کند. رسانههای نزدیک به دولت ترکیه نیز گزارش دادهاند که این تحولات میتواند زمینهای برای بازگشت بخشی از پناهجویان بدون اعمال فشار باشد.
اهداف آمریکا و اسرائیل
ایالات متحده با حمایت از نیروهای قسد و هیأت تحریرالشام در تلاش است مسیرهای لجستیکی ایران بهویژه در بوکمال را مسدود کند. این اقدام علاوه بر تضعیف دولت سوریه، امنیت اسرائیل را نیز تضمین خواهد کرد.
ترکیه و کُردها
ترکیه قصد داشت تسلط نیروهای کُرد بر مناطقی مانند تلرفعت، منبج و حلب را کاهش دهد. این کشور تمایلی به درگیری مستقیم با کُردها در این مناطق ندارد؛ چراکه چنین اقدامی ممکن است واکنش آمریکا را به همراه داشته باشد. بااینحال، ترکیه برای دستیابی به اهدافش، بر توافقهای ضمنی و همکاری موقت با هیأت تحریرالشام تکیه دارد.
درحالیکه حملات گروههای مسلح تا حدی با منافع ترکیه، آمریکا و اسرائیل هماهنگ است؛ اما تحقق اهداف همه طرفها تضمینشده نیست. این تحولات ممکن است معادلات جنگ سوریه را بهطور جدی تغییر دهد و بر روابط بینالمللی و منطقهای تأثیر بگذارد. هنوز مشخص نیست که آیا این رقابتها به توافقاتی پایدار منجر میشود یا به درگیریهای جدید دامن خواهد زد. پیش از اعلام رسمی سقوط حکومت بشار اسد در تاریخ ۸ دسامبر، دونالد ترامپ، رئیسجمهور پیشین ایالات متحده درحالیکه برای بازگشایی کلیسای جامع نوتردام در پاریس حضور داشت، در شبکه اجتماعی نوشت: «سوریه در آشوب است؛ اما دوست ما نیست و آمریکا نباید هیچ دخالتی در آن داشته باشد. این نبرد ما نیست. بگذارید ادامه یابد. دخالت نکنید!» این اظهارات ترامپ را نمیتوان بهعنوان موضع نهایی دولت او در قبال سوریه، چه در حال حاضر و چه در آینده تلقی کرد؛ زیرا بههیچوجه منطقی نیست که واشنگتن صرفنظر از اینکه چه کسی در کاخ سفید است، نسبت به تحولات سوریه بیتفاوت بماند؛ بهویژه زمانی که ۹۰۰ سرباز آمریکایی همچنان در تماس مستقیم با گروههای مسلح مخالف رژیم حضور دارند. تصرف قدرت توسط این گروهها میتواند ائتلافهای دیرینه در منطقه را بازتعریف کند؛ منطقهای که به لحاظ امنیتی و سیاسی بسیار شکننده است. واشنگتن همواره در استفاده از دخالتهای نرم مهارت داشته است و این کشور نقش خود را بهعنوان «پلیس جهانی» برای حفظ نظم بینالمللی و تداوم میراث ناشی از نتایج دو جنگ جهانی ایفا میکند.
تصمیم واشنگتن برای عدم مداخله مستقیم، احتمالا از محاسبات واقعبینانهای نشأت میگیرد که بر اساس تعادل نیروهای حامی رژیم سوریه صورت گرفته است؛ نیروهایی که به دلیل جنگ اوکراین و روسیه، درگیری اسرائیل و لبنان و تنشهای میان ایران و اسرائیل، با اختلالات جدی مواجه شدهاند.
رویکرد متناقض آمریکا نسبت به جولانی
نگاه سیاستمداران آمریکایی اکنون به ابومحمد جولانی دوخته شده است، رفتار و مواضع او نشان میدهد که درگیر روندی پیچیدهتر از «یک گردش تفریحی برای شکار خرگوش» است.
جالب اینکه وزارت خارجه آمریکا در ماه مه ۲۰۱۳، جولانی را «تروریست جهانی» معرفی کرده بود و چهار سال بعد، جایزهای ۱۰ میلیون دلاری برای اطلاعاتی که منجر به دستگیری او شود، تعیین کرد. بااینوجود، از ۲۸ نوامبر گذشته، جولانی بهطور علنی ظاهر شده و در مصاحبههایی با دو رسانه بزرگ آمریکایی، سیانان و نیویورکتایمز، خود را نه بهعنوان یک جنایتکار، بلکه بهعنوان یک رجل سیاسی معرفی کرده است. او همچنان در فهرست تروریسم ایالات متحده قرار دارد؛ اما توانسته است چهرهای جدید از خود ارائه کند.
به نظر میرسد راحتی نسبی آمریکا با جولانی از پیش از سقوط اسد آغاز شده باشد. در فوریه ۲۰۲۱ مارتین اسمیت، روزنامهنگار آمریکایی، در مصاحبهای با جولانی از قول او نوشت: «هیأت تحریرالشام هیچ تهدیدی برای ایالات متحده ندارد و دولت آمریکا باید این گروه را از فهرست تروریسم حذف کند.»
جولانی در این مصاحبه تأکید کرده بود: «ما برخی از سیاستهای غرب در منطقه را نقد میکردیم؛ اما هرگز قصد حمله به کشورهای غربی را نداشتیم.» این اظهارات از نگاه تحلیلگران، نشاندهنده تغییری چشمگیر در مواضع او است. جولانی در نسخه جدید خود، همسو با تحولات خاورمیانه در دوران پسااسلامگرایی عمل میکند؛ دورانی که در آن، بازنگریهایی در دیدگاههای رابطه اسلام و حکومت صورت گرفته است. و اما روز گذشته دونالد ترامپ، توئیتی را منتشر و ادعاهای جدیدی را در خصوص رویدادهای سوریه مطرح کرد، او در توئیت خود چنین نوشته است: «اسد رفت، او از کشورش گریخته است. محافظ او، روسیه به رهبری ولادیمیر پوتین، دیگر علاقهای به محافظت از او نداشت.»
روسها و پناهندگی بشار اسد؛ حقیقت یا ادعای سیاسی؟
این در حالی است که روز گذشته، دفتر ریاستجمهوری روسیه اعلام کرد که اعطای پناهندگی به «بشار اسد» رئیسجمهور سابق سوریه، تصمیم شخص «ولادیمیر پوتین» رئیسجمهور روسیه بود. در بیانیه کرملین همچنین آمده است: «هماکنون هیچ برنامهای برای دیدار با بشار اسد در برنامه رسمی رئیسجمهور پوتین وجود ندارد.»
آنگونه که در این بیانیه آمده؛ «درباره اوضاع سوریه، مسکو با آنکارا و دیگر بازیگران منطقه دائم در تماس است.»
بنابر اعلام کاخ کرملین؛ «روسیه قصد دارد پس از تثبیت وضعیت در سوریه درباره حضور پایگاههای روسیه در خاک سوریه با مقامات جدید گفتوگو کند. ساعاتی پیشتر از انتشار این بیانیه، میخائیل اولیانوف تأیید کرد که بشار اسد و خانوادهاش در مسکو به سر میبرند.»
اولیانوف در حساب کاربری خود در شبکه اجتماعی «ایکس» نوشت: «فوری؛ اسد و خانوادهاش در مسکو هستند. روسیه در شرایط دشوار به دوستانش خیانت نمیکند. این فرق روسیه و آمریکاست.» پیشتر نیز کاخ کرملین اعلام کرده بود که بشار اسد و اعضای خانوادهاش در مسکو هستند. پناهندگی به اسد و خانوادهاش به دلایل بشردوستانه اعطا شده است.
این در حالی است که بعضی از رسانهها پیشتر اعلام کرده بودند که از بشار اسد و خانوادهاش اطلاعی در دست نیست و برخی دیگر درباره مرگ وی در سانحه هوایی در اطراف حمص شایعاتی را مطرح کرده بودند.