نگاهی به فیلم جدید، مهجور و کمتر دیدهشده «باغ کیانوش»
راز موزها!
صاحبخبر - مهدی طاهرخانی: سینمای ایران همواره در تنگنای بیارتباطی میان فرم و محتوا گرفتار بوده است. روایتهایی که یا در سطح باقی میمانند یا به ورطه شعارزدگی میافتند اما در این میان، گاه آثاری پدید میآیند که نوری در تاریکی این بنبست بیانتها میافکنند. «باغ کیانوش» ساخته رضا کشاورز از جمله همان آثار است؛ فیلمی که موفق میشود جهانی از فانتزی، تخیل و اخلاقگرایی را با قصهگویی دقیق و شخصیتپردازی کمنظیر به مخاطب ارائه کند. فیلم برای نوجوانان ساخته شده اما جذابیتش به همینجا ختم نمیشود و به طرز هنرمندانهای بزرگسالان را نیز به سفری ذهنی و خاطرهانگیز دعوت میکند. از همان آغاز، تضادی میان شخصیتهای کودک و کیانوشِ عبوس شکل میگیرد؛ تضادی که در نهایت، به بستر تحولی در هر دو سو بدل میشود. بچهها در تمنای دست یافتن به موزهایی هستند که حتی نمیدانند دقیقا چیست! و همین ندانستن، قدرتی جادویی به داستان میبخشد و فضای لازم برای تخیلسازی را به اوج میرساند. اینجاست که فیلم در تلاقی فانتزی و واقعیت، جهانی تازه و اتمسفری انحصاری را برابر دیدگان بیننده بنا میکند. منحنی تحول شخصیتها نه از متن بیرون میزند، نه به زور بر داستان تحمیل میشود، بلکه جزئیترین نکات پیرنگ از جمله کودکان قصه، هر یک دارای هویتی مستقلند؛ نابغهای که مغز متفکر گروه است، نوجوانی که باید بر ترسهایش غلبه کند و دختران باهوشی که حضورشان بر خلاف اکثریت آثار کودک و نوجوان، نه تنها تزئینی نیست، بلکه گرههای اساسی داستان را باز و در مرکز آن کیانوش، در کنار بچهها، مسیری پر پیچ و خم را طی میکند. او نماد تلخیهای سرکوبشده در برهه بزرگسالی است؛ مردی که باغش و موزهایش، مرزی میان گذشته و حال هستند و همنشینی او با کودکان داستان، تقابلی جذاب میان جدیت و بازیگوشیهای بچگانه و بامزه را خلق میکند. فیلم در دهه 60 جریان دارد؛ دههای که با جنگ و برخی محدودیتها عجین بود اما «باغ کیانوش» نگاهش به این دهه، متفاوت از کلیشههای رایج است. فقر وجود دارد اما فقیرنمایی نه. جنگ هست اما فیلم با ظرافتی شایان تحسین، ترس و خشونت و تاریکی را به حاشیه میبرد. زندگی در جریان است، کودکان بازی میکنند و حتی فقدان، زمینهای برای رشد و شکوفایی میشود. از نقاط قوت دیگر فیلم، توانایی آن در پیوند دادن فرم و محتواست. جهان فانتزی و جذابی که سرشار از خلاقیتهای بصری است. از طراحی باغ داستان گرفته تا جزئیات ریز و درشت آن دهه، همه و همه برای تقویت فضای سناریوی کلی به کار گرفته شده و بدرستی و با مهندسی دقیق تیم سازنده، محیطی همسنگ با آنچه با درونمایه و پیام کار همخوانی دارد، ارائه میشود. باغ کیانوش اثری بینقص نیست اما در میان فیلمهای جشنواره چهلودوم فجر، درخشش خاصی داشت. این فیلم نشان میدهد سینما، هنوز میتواند با قصهگویی، شخصیتپردازی و توجه به جزئیات، اثری ماندگار خلق کند. تجربه اول رضا کشاورز و گروه جوانش، گواهی بر آن است که خلاقیت و جسارت، فرمول موفقیت و تبلوری است از سفری جمعی برای قد کشیدن، برای عبور از مرزهای ناپیدا و برای درک تمنایی که شاید هرگز به طور کامل برآورده نشود. این فیلم، مخاطبش را به تماشای زندگی، با همه پیچیدگیها و زیباییهایش دعوت میکند و در عین حال، یادآور میشود سینما، چیزی فراتر از تصویر، بلکه آینهای برای تمامیت وجود ما است.∎