مهدی بازرگان، روزنامه نگار
دیپلماسی ایرانی: از شامگاه روز شنبه روند وقایع در سوریه به سرعت برقوباد جریان دارد، تا جایی که روند سریع تحولات سوریه، عملا امکان هرگونه تحلیل، ارزیابی و نیز پیشبینی وقایع پیشرو را برای هر ناظر و تحلیلگری به یک امر تقریبا محال تبدیل کرده است. بااینحال و تا همین جای کار، سؤالات اساسی و بنیادی بسیاری وجود دارد دال بر اینکه دلیل یا دلایل وقوع روند تند تحولات در سوریه چه بود؟ به گونهای که در بازه زمانی کمتر از 10 روز (از هشتم آذرماه تا شامگاه شنبه)، شاهد سقوط شهرها یکی پس از دیگری، تصرف دمشق و نهایتا خروج بشار اسد بودیم. اگر موضوع پروژه خارجی در میان است، چه ابعادی و با حضور چه بازیگرانی را برای این پروژه میتوان تصور کرد؟ از همه مهمتر اینکه سوریه «پسا اسد» چگونه کشوری خواهد بود و آیا نقش و جایگاهی برای ایران در سوریه جدید وجود خواهد داشت یا خیر؟ بی شک پاسخ به این سؤالات و پرسشهایی از این دست میتواند به روشنشدن آنچه طی 10 روز گذشته در سوریه روی داد، کمک کند. ازاینرو «شرق» در گفتوگویی با کارشناسان سعی کرده است به روشنشدن ابعاد مختلف روند سریع تحولات در سوریه از آغاز درگیرها در ادلب تا سقوط بشار اسد و خروج مبهمش از کشور بپردازد که در ادامه ماحصل این گپوگفتها را میخوانیم.
صادق ملکی: قضاوت و پیشبینی در مورد سوریه پسا اسد زودهنگام است
صادق ملکی از جمله دیپلمات ها و کارشناسانی بود که در پاسخ به سوالات «شرق» و واکاوی چرایی سقوط حکومت اسد، «فقدان عمق استراژیک دولت وی (بشار اسد) در میان مردم سوریه را مهمترین عامل سقوط و فروپاشی نظام بعثی سوریه می داند و تاکید دارد که، «اتکای اسد به اقلیت رانت خواری علوی، تکیه به حزب الله، دریافت پشتیبانی چندوجهی، دلبستگی به روسیه و ...، هیچکدام نمی توانست دولتی که در قلب مردمش به جای عشق، نفرت کاشته است پایدار نگه دارد». لذا به گفته این دیپلمات پیشین کشورمان، «سقوط اسد فقط دیر و زود داشت که خطای راهبردی عملیات هفتم اکتبر حماس و نقطه جهش آن گردیده و با شکست حزب الله، سقوط (اسد) را امری اجتناب ناپذیر کرد.» با چنین برداشتی، صادق ملکی ارجاعی هم به تحولات جاری در سوریه می زند و از دید وی، «در حال حاضر نوع ورود مخالفان اسد به دمشق و اظهارات جولانی حاکی از روند عقلایی انتقال قدرت و حاکی از تفاهمات چند وجهی و پیچیده میان بازیگران منطقه ای و بین المللی در انتقال قدرت دارد». با این وجود ملکی، «برنده اصلی سقوط اسد را آنکارا و بازنده اصلی را تهران می داند و به زعمش، «کینه ای که آقامحمد خان در دل گرجی ها و روسیه در دل ایرانیان کاشت، با حمایت تهران از اسد، ما هم چنین کینه ای را در دل سوری ها کاشتیم و باید نسل ها بیایند و بروند تا این کینه کم رنگ گردد.»
در ادامه همین خوانش انتقادی، «غلبه نگاه نظامی بر نگاه سیاسی از سوی ایران در بحران سوریه از آغاز آن یک خطای راهبردی بود» که از منظر ملکی، سبب شد که، «با واگذاری پرونده سوریه به نظامیان و در نهایت انتخاب راه حل نظامی، بسترها برای از دست رفتن سرمایه و دارایی استراتژیک ایران در این کشور فراهم شود». لذا به باورش، «اگر علل شکست توسط ایران درک و به عقلانیت منجر گردد، می تواند بسترساز تغییر راهبردها شده و از تهدید برای ایران و ایرانیان فرصت بسازد.» ضمن آنکه تحلیلگر ارشد حوزه بین الملل یقین دارد که، «با تغییر نگاه می توان سقوط اسد را به فال نیک گرفت تا بعد از این دارائی ها و سرمایه های مادی و معنوی ایران بیش از اینکه در مرزهای دور هزینه گردد، در داخل هزینه توسعه و رفاه ایران و ایرانیان شود.» با چنین نگاهی، مفشر سیاست خارجی اشاره دارد که، «تحولات جاری اگر موجب بیداری گردد، حاکمیت و نظام زمامداری در ایران پس از این می بایست عمق استراژیک ایران را، نه در سواحل مدیترانه، بلکه در میان و قلوب مردم و در جغرافیای به پهنای خزر تا خلیج فارس جستجو نمایند.»
صادق ملکی در پاسخ به این پرسش کلیدی که سوریه «پسا اسد» چگونه کشوری خواهد، نگاهی دست به عصا دارد و به گفته اش، «قضاوت و پیش بینی در مورد سوریه پس از اسد زود هنگام است». چرا که از منظر او، «تحولات این کشور در دروان گذار است، با این وجود علائم اولیه از انتقال قدرت عامل کاهش نگرانی است». به باور این دیپلمات پیشین کشورمان، «مهمترین چالش دمشق، (ابومحمد) جولانی که نگاه جدی به آنکارا خواهد داشت» و پس از آن نیز، «آغاز مسئله کردها و در ادامه موضوع علوی ها، چالش های بعدی سوریه پسابشار خواهند بود». با این وجود، تحلیلگر ارشد مسائل خاورمیانه، «مسئله کردهای سوریه را، امری بین المللی و خصوصا مرتبط با آمریکا و در بُعدی فرا منطقه ای توصیف می کند». لذا وی بعید می بیند که، «واشنگتن در این مرحله بخواهد ابعاد بحران را در خاورمیانه گسترش دهد».
در کنار آنچه مطرح شد، صادق ملکی پیرامون نقش و جایگاه ایران در سوریه جدید هم به این نکته اشاره دارد که، «اگرچه در سیاست دوست و دشمن ابدی نداریم و ما شاهد بوده ایم که تحولات و عرصه واقعیت های صحنه سیاست ایران و عراق دشمن را به دوست تبدیل کرد، اما سوریه، عراق نیست و ایران جایگاهی که در سوریه داشت را باید به تاریخ بسپارد. چون آن سوریه تمام شد». دیپلمات اسبق کشورمان ارزیابی اش را اینگونه ادامه می دهد که، «پس از تحولات غزه، لبنان و سوریه، تهران با خاورمیانه ای جدید مواجه بوده و باید برای شرایط متنوع و متفاوت آن برنامه چند وجهی داشته و تنها و تنها عمق استراژیک خود را در قلوب ایرانیان جستجو نموده و با تکیه بر آن و رویکرد عقلائی منافع ملی ایران و ایرانیان را تامین نماید.» تحلیلگر ارشد حوزه بین الملل به «شرق» می گوید: «سال ها نوشتم با درک واقعیت های زمینی صحنه سیاست، به تغییر تن دهیم و علیرغم فردیادها، گوش شنوایی نبود. امروز تغییرمان را شروع کرده اند، شاید باز فرصت اندکی برای مدیریت تغییر توسط خودمان باقی مانده باشد که آن را درک کرده به درد تغییر تن دهیم که هزینه تغییر توسط نیروی بیرونی، فروپاشی خواهد بود».