یکی از مسافران که برای درمانی پزشکی سرش را با گاردی بسته است و به دلیل سرما کلاه هودیاش را بر سر کشیده درست جلوی در اتوبوس روبرو میشود با پسر جوانی که کلاه بافتی را تا روی پیشانی کشیده و توی کلاه هودی اش خود را پنهان کرده.
نگاهها به هم تلاقی میکند، هر دو میخندند
میپرسد:خودتی؟
پاسخ میشنود: این طور به نظر میرسه…
این بار کمی خندهها جدیتر است. اما گوشهای از اتوبوس که کسی متوجه دیالوگها نشود. او یک خواننده و نوازندهاست. تلنتی که در ۶ ماه گذشته که برای اولین بار پس از درخشش در برنامه احسان علیخانی به ستاره گیشهها بدل شده است.
کسی که درهمین سری از تورها تا حدود ۱۰۰ هزار نفر را به کنسرتهایش کشانده و حالا سوپر استار است.
او در هواپیمایی دارد رو میگیرد که اقلا دو ملیپوش سالهای اخیر تیم ملی فوتبال و پرسپولیس هم حاضر هستند و مردم خیلی ساده از کنارشان میگذرند.
او از دلایلش برای این میگوید که ترجیحش بر عکس نگرفتن است. تنها چند دقیقه، اما زمان لازم است تا نامش ولولهای در میان حدود ۱۰۰ مسافر هواپیما ایجاد کند.
تنها چند روز پس از انتشار جدیدترین آهنگش «راه» که خودش قبل از انتشارش در کانالهای ارتباطیاش با مخاطبانش گفته بود کاری دلی است و حال این روزهای دلش را بیان میکند و شاید خیلی از مخاطبانش با آن ارتباط نگیرند. از شانس بدش روبروی یک خبرنگار قرار گرفته که از او درباره این واکنشهای منفی میپرسد. این یک گفت و گوی کاملا دوستانه است نه مصاحبه. او به همان نوشته قبل از انتشار آلبوم تاکید میکند.
عرفان یکی از خوانندههای جریان مستقل است. او که اگرچه دارد به دست اقبال به سمت مارکت جریان اصلی میرود، اما خواننده کلاسیک پاپ نیست. عرفان یکی از جریان مستقل است. آنها که فیوژن میخوانند. هنر را به ما هو هنر میشناسند.
برای همین است که در دل این گپ دوستانه نامهایی، چون بابک خانقلی، طاهر قریشی، حیدو، مجید سالاری و وصال علوی و… به میان میآید.
جریانی که سخت، اما با تمام وجود برای موسیقی تلاش میکنند و قابل احترام هستند. آنهایی که خیلیهایشان مثل عرفان برای رسیدن به نقطهای که ایستاده سالها در رستورانی در اهواز زده و خوانده و این سالهای سخت خودساختگی را هیچ گاه از یاد نمیبرد. همان سادگی شهرستانی و ایلیاتی اقوام کوچ روی لر را دارد. شلوار بگی ورزشی، هودی لش خسته و کلاهی که به جلو کشیده، موهایی مجعد چیزی شبیه به سادگی کاراکتر محبوب آوازه خوان.
اما او کجا ایستاده؟ تنها ۵ دقیقه بعد مشخص میشود. در کابین ولولهای به پا شده است. ۴ نفری که دور او نشسته اند با هم پچ پچ میکنند.
مهماندار از راه میرسد و صدایش میکند تا به کاکپیت برود. در طول مسیر همه جوری نگاهش میکنند. پرواز روی باند قرار میگیرد و حالا به اوج رسیده. خلبان با مسافران صحبت میکند: «سلام ما الان در آسمان اصفهانیم و براتون بگم که هنرمند محبوب ما، عرفان طهماسبی پیش ماست. آخر مسیر بمونید و کنارش عکس بگیرید. ما که کلی عکس یادگاری گرفتیم…»
پرواز در مهرآباد که مینشیند عرفان کلاههایش را برداشته و حسابی با مسافران عکس میگیرد. او حالا یکی از آنهاییست که دوستش دارند و این را در نگاههای خوشحال آنهایی که کنارش عکس میگیرند میشود لمس کرد.
از مهماندار هواپیما تا خلبان و مسافرانی از هر رنج سنی، این حاصل اقبال است. شهرتی که او را امروز به اوج رسانده. این ستاره اقبال تا چه زمانی باقی میماند؟