سخنان رئیس جمهوری پزشکیان در دومین گفتوگوی تلویزیونی خود با مردم دو گونه واکنش به همراه داشت؛ یکی واکنش نخبگان و دلسوزان کشور از همه جناحها و با افکار مختلف و دیگری واکنش یک اقلیت اکثریتپندار که نه تنها نخبه نیست، بلکه کارویژهاش فضاسازی برای حذف هر صدایی مغایر آمال آنان است. کارشناسان و نخبگان دلسوز کشور در برداشت خود از گفتوگوی تلویزیونی رئیس جمهوری معتقد بودند که پزشکیان در بیان مشکلات صادق بود، نه فرافکنی کرد و نه مسئولیتگریزی و بر همین اساس همه باید به دولت دست یاری بدهند. اما اقلیت بحرانساز که عمدتاً هم در فضای مجازی شاغل و ساکن است، واکنش متفاوتی داشت: ترور شخصیت رئیس جمهوری و ترویج خشونت سیاسی علیه پزشکیان. در این خشونت سیاسی، از شیوه نسبت دادن دروغ به رئیس جمهوری استفاده شد تا تهدید جانی و آرزوی مرگ. مروری بر شبکه اجتماعی «ایکس» پس از سخنرانی رئیس جمهوری، صحت این ادعا و حجم نفرتپراکنی صورت گرفته را روشن میسازد.
صحنهای که پزشکیان ترسیم کرد؟
ابتدا باید صحنه را بررسی کنیم. دومین گفتوگوی تلویزیونی رئیس جمهوری پس از آن انجام شد که 100 روز از تشکیل دولت گذشته، اولین لایحه بودجه به مجلس تقدیم شده و در نشستهای مختلف در مدت تشکیل دولت، یک تصویر عینی و دقیق از وضعیت کشور به دست آمده است. این تصویر هم به معنای وقوف بر مشکلات جدی و ناترازیهای ساختاری کشور بود و هم اینکه دولت در این وضعیت، نه میتواند کار بزرگی انجام دهد، نه وعده بزرگی به مردم بدهد. به همین دلیل، پزشکیان مشکلات را صادقانه و البته بدون ایجاد نگرانی با مردم در میان گذاشت و درعین حال دست یاری به سوی همه نخبگان، همه نهادها و قوا و همه مردم دراز کرد. او نگفت که «نمیشود درست کرد» یا «من نمیتوانم درست کنم»، بلکه گفت «دولت به تنهایی نمیتواند درست کند» و «اگر همه باهم باشیم، میتوانیم مشکلات را حل کنیم.» آیا این رویکرد، غیر از این است که پزشکیان صداقتی تمام عیار و شفافیتی اقتضای یک حکمرانی مردممحور را پیشه کرده است؟ مضافاً اینکه او انگشت اتهام را به سمت هیچ دولت، هیچ رئیس جمهوری یا هیچ جریانی هم نشانه نگرفت و گفت: هرچه هست از ماست، راه حل هم باید از ما بجوشد.
واکنشهای متفاوت به پزشکیان
حال سؤال این است که یک فعال سیاسی، یک شهروند یا یک نخبه سیاسی چگونه باید به چنین رویکردی پاسخ دهد؟ یعنی وقتی رئیس جمهوری تأکید میکند که حل مشکلات در گرو همکاری، همدلی و وفاق است، آیا پاسخ جز تأیید وفاق و همدلی است؟ نخبگان سیاسی چنین کردند. اصلاحطلبان مانند کرباسچی و آذر منصوری و اصولگرایان مانند سعید آجرلو و محمدکاظم انبارلویی بر صداقت پزشکیان صحه گذاشتند. اما در مقابل، جریانی که شاخه فرعی اما پر سر و صدای حوزه سیاسی ایران محسوب میشود، به جای دست وفاقی که پزشکیان دراز کرد، دمیدن بر تنور خشونت و ترویج انزجار سیاسی را پیشه کرد. این عده در شبکههای اجتماعی رئیس جمهوری را به دروغ متهم کردند، بعضی تا مرز تهدید فیزیکی پیش رفتند، نسبتهای ناشایست بکار بردند و تهمتهای ناروا زدند. این عده چشم خود را بر همه واقعیتهای تلخ امروز ایران بستند و درست برخلاف پزشکیان که نخواست هیچ دولت و هیچ جریانی را متهم کند، سعی کردند او را به عنوان متهم اول و آخر وضع موجود کشور معرفی کنند.
چه باید کرد؟
به فرموده رهبر انقلاب، صیانت از آرامش روانی و امنیت سیاسی جامعه وظیفهای است که بر دوش قوه قضائیه گذاشته شده است. برخی از این هتاکان از مسئولیتهای پردرآمدشان برکنار شدهاند. اما به نظر میرسد کنترل این جریانها و سالمسازی فضای سیاسی مسئولیتی بر دوش همه نهادها و دستگاههای مسئول است. روشن است که این امر، به معنای خاموشی نقد و حتی زیر سؤال بردن عملکرد نیست. نقد، نارضایتی و ابراز این نقد و نارضایتی، حق هر شهروند و هر رسانهای است. کمااینکه کسی مانع تجمعات اعتراضی و بهحق کارگران، بازنشستگان، معلولان و مانند اینها نمیشود. اما مسأله این است که فحاشی و دریدن پردههای حرمت فقط مسألهای نیست که به شخص رئیس جمهوری منتسب باشد. این امر چنان فضای جامعه را آلوده، اذهان را مشوش و افکار را آلوده میکند که جا برای تفکر صحیح سیاسی باقی نمینماند. زیرا تفکر صحیح سیاسی و نقادانه، نه تنها نیاز مبرم امروز ایران برای وفاق است، بلکه این تفکر صحیح است که راه را برای شناخت واقعی مشکلات و پیدا کردن راه حلهای واقعی و نه عوامفریبانه برای مشکلات باز میکند. درغیر این صورت، تنور تند آتش بی فایده سیاسی، هرچند برای این دسته فعالان و کاربران نان دارد اما سپهر سیاست ایران را تیره میکند، تا جایی که، خواهد رسید زمانی که چشم، چشم را نمیبیند.
روزنامه ایران