محمدجواد محمدحسینی: جلسۀ این هفتۀ خانۀ گفتارها، با اهتمام و پیگیری مجید تفرشی، مدیر و مؤسس خانۀ گفتارها، و اجرای محمدرضا مهاجری، استثنائا شنبهشب برگزار شد. در این نشست، احمدی و تفرشی با اشاره به سابقۀ تاریخی تصرف جزایر سهگانه توسط دولت بریتانیا و کشکمش با ایران بر سر حاکمیت آن، ادعاهای امروز اماراتیها برای حاکمیت بر این جزایر نیز مورد بررسی قرار گرفت و گفته شد که هرگاه قدرت منطقهای ایران تضعیف و روابط ایران با غرب دچار تنش بوده است، موضوع جزایر از طرف دولت امارات متحده عربی مطرح و پیگیری شده و فشارها بر ایران از این ناحیه افزایش یافته است.
در ادامه، خلاصهای از سخنان کوروش احمدی و مجید تفرشی خواهد آمد.
در ابتدای جنگ تحمیلی عراق قصد داشت جزایر را تصرف کند، ولی غربیها مانعش شدند
کوروش احمدی: موضوع حاکمیت بر جزایر یک بُعد ژئوپلیتیک و استراتژیک دارد و همین بعد باعث شد انگلیس به این جزایر علاقهمند شود و در نهایت این جزایر را عملا اشغال نماید. از سال ۱۵۰۷م پای قدرتهای جهانی به خلیج فارس باز شد و از آن زمان تعارض بین هژمونی یک قدرت جهانی و هژمون منطقهای، یعنی ایران، جریان داشته است. در این مدت، زمانی که قدرت ایران تضعیف میشد، رقابت بین قدرتهای جهانی شکل می گرفت. انگلیس اواخر قرن ۱۸ میلادی تبدیل به آن قدرت جهانی شد که توانست به تدریج هژمونی خود را بر منطقه خلیج فارس اعمال کند. انگلیس در سال ۱۸۲۰ بر دزدان دریایی مستقر در رأس الخیمه غلبه کرد و از آن زمان یک روند حقوقی را برای تسلط خود بر شیوخ عرب و جزایر دنبال کرد و در این راستا قراردادهایی با شیوخ منطقه منعقد کرد. ایران در تمام قرن ۱۹ در تضاد و تعارض با انگلیس بود و هیچ یک از قراردادهای انگلیس با شیوخ منطقۀ خلیج فارس را به رسمیت نمیشناخت.
انگلیس در ابتدا به جزیرۀ قشم دستاندازی کرد؛ اما پس از مدتی و در پی اعتراضات شدید دربار قاجار آن را تخلیه کرد. با این حال انگلیس همواره برای تثبیت قدرت هژمونیک خود کنترل جزایر ایرانی را در دستور کار خود داشت؛ اولین جزیره که انگلیس روی آن تمرکز کرد، بحرین بود؛ سعی کرد سلطۀ خود را بر این جزیره اعمال کند. سایر جزایر مانند قشم و خارک و ... نیز مشمول این تلاشهای انگلیس بود. در ادامه این سیاست با توجه به تشدید فعالیتهای ایران در منطقه در اواخر قرن ۱۹ و تشدید رقابت بین قدرتهای استعماری در همین دوره، توجه انگلیس معطوف به جزایر ابوموسی، تنب بزرگ، تنب کوچک، سیری، لاوان و خارک شد. تمام این جزایر از لحاظ لجستیک و گشت و عملیات، مورد نیاز نیروی دریایی انگلیس بود.
پس از مجموعه اقدامات حقوقی انگلیسیها برای مشروعیت دادن به تصرفات خود، ما با مجموعهای از ادعاها مواجهیم که میگفت جزایر متعلق به شیوخ منطقه است و بدین ترتیب انگلیس با نفوذ و ارتباط روی یک شیخ و اینکه این شیوخ مطابق عهدنامه ۱۸۹۲ تحت الحمایه انگلیس بودند، میتوانست بهآسانی اهداف خود را در مورد کنترل جزایر پیش ببرد. در مواری که این راه جواب نمیداد، انگلیس به دنبال خرید یا اجارۀ جزایر میرفت که به دلایل متعددی این اتفاق نیفتاد.
از اواخر قرن ۱۹ میلادی با چند تحول مواجهیم: ۱- رقابت بین قدرتهای استعماری؛ انگلیس نگران تسلط روسیه بر خلیج فارس شد؛ تسلط بر خلیج فارس، مقدمۀ تسلط بر شبهقارۀ هند بود. ۲- ایران در مورد خلیج فارس فعال شد؛ سرتیپ احمدخان که آن زمان به او دریابیگی میگفتند با شیوخ دوبی و ابوظبی وارد مذاکره شد و ایران دو ناو از آلمان به نامهای پرسپولیس و شوش خرید.
اینها عواملی بود که موجب شد تا کلنل کمبال به دولت انگلیس پیشنهاد کند که ما از شیوخ شارجه و رأسالخیمه بخواهیم پرچم خود را در این سه جزیره نصب کنند. این اتفاق در فوریۀ ۱۹۰۳ افتاد. ایران در ژانویه سال بعد متوجه این موضوع شد. پرچمها را برداشت و پرچم ایران را در آنجا نصب کرد و سرباز هم در آنجا گماشت. انگلیسیها هم دو سه ماه بعد متوجه این اتفاق شدند و به ایران اعتراض کردند. در نهایت توافق شد که پرچم ایران برداشته شود، ولی پرچم دیگری هم گذاشته نشود و ایران بر تعلق این جزایر به خودش تأکید کرد. دلیل قرار ندادن پرچم نیز این بود که طبعاً ایران در آن زمان قدرت مقابله نظامی با انگلیس را نداشت.
در یادداشت اعتراضیای که انگلیسیها برای ایران نوشتند، برای اولین بار استدلال حقوقی آورند و گفتند این جزایر بلاصاحب بوده و وقتی جزیرهای صاحب نداشته باشد و افرادی بدون اعتراض آنجا را تصرف کنند، این جزیره مال آنهاست. حال آنکه مطابق اسناد آرشیو انگلیس خود انگلیسیها به تعلق این جزایر به ایران اقرار داشتند و از جمله این جزایر از سال ۱۸۸۸ تا ۱۹۰۳ در تسلط حاکم بوشهر بوده است؛ همچنین در یک نقشۀ رسمی که انگلیسیها در سال ۱۸۸۸ توسط وزیر مختار خود در تهران به ناصرالدین شاه هدیه دادند و مدتی در دسترس نبود تا آینکه آقای نقی طبرسا در آرشیو وزارت امور خارجه آن را پیدا کرد، حاکمیت ایران بر آن جزایر منعکس شده و سند بسیار خوبی برای ایران است. بنابراین استدلال انگلیس بلاوجه بود؛ ضمناً تصرف این جزایر همواره با اعتراض ایران همراه بوده و اینگونه نبوده که بدون اعتراض این جزایر تصرف شوند. انگلیسیها استدلالهای بلاوجه دیگری نیز آوردند که همگی به لحاظ حقوقی مردودند.
اما در مورد کشمکشی که در مورد جزایر در سالهای پایانی دهۀ چهل شمسی روی داد، باید گفت که ایران به دلایلی از موضعش در مورد بحرین کوتاه آمد، ولی روی حاکمیت ایران بر این جزایر ایستاد. مذاکراتی که داشت انجام میشد، یک جدول زمانی محدود داشت و ایران نیز اصرار داشت قبل از انقضای قرارداد ۱۸۹۲ در ۲ دسامبر ۱۹۷۱ (انگلیس در سال ۱۸۹۲ قراردادهایی به نام قراردادهای انحصاری با شیوخ عرب منعقد کرد که قدرت سیاسی و تصمیمگیری از شیوخ عرب خلیج فارس را گرفت و در اختیار خود قرار داد) مذاکرات به نتیجه برسد. زیرا اگر این قرارداد منقضی میشد، ایران بجای انگلیس باید با هر یک از شیوخ وارد مذاکره میشد و دعوا از ایران و انگلیس به ایران و عربها منتقل میگردید.
شیخ سقر القاسمی حاکم رأسالخیمه که تحت نفوذ عراق و لیبی قرار داشت، هیچ وقت زیر بار تفاهمی با ایران نرفت، ولی شیخ خالد القاسمی حاکم شارجه تفاهم را پذیرفت. ایران برایش مهم بود که یک قدرت جهانی دیگر مثل آمریکا بر خلیج فارس مسلط نشود و با کشورهای خلیج فارس هم مسالمتآمیز مشکلش را حل کند؛ نه اینکه برخورد نظامی صورت بگیرد.
ویژگی یادداشت تفاهم برای ابوموسی این بود که به شکل صریح قید نشد حاکمیت این جزیره برای ایران است؛ اما نکات و کلیدواژههایی در یادداشت تفاهم درج شده که گویای حاکمیت ایران بر جزیرۀ ابوموسی است. بهعلاوه وزیر خارجۀ وقت ایران طی نامهای به وزیر خارجۀ انگلیس تصریح کرد ایران بر این اساس با یادداشت تفاهم موافقت میکند که از اختیار کامل برای حفظ امنیت تمام جزیره برخوردار باشد؛ و این به معنی حاکمیت ایران بر جزیره است. عدم اعتراض انگلیس و شارجه در مورد این فهم ایران از یادداشت تفاهم، این امر حقوقی مهم را تثبیت کرد.
برخی در ایران به استفاده از کلمه occupy در یادداشت تفاهم توجه داده و تعجب کردهاند که چرا ایران ایران بکارگیری این کلمه را در یادداشت تفاهم پذیرفت. در این مورد گفتنی است که اولا اینجا صحبت از یک «یادداشت تفاهم» است؛ یعنی طرفین با هم توافق کردهاند که «ترتیباتی به شرح زیر» انجام شود. ثانیاً در بند اول صحبت از on Abu Musa” “Iranian troops will arrive شده و ادامه داده شده که They will occupy the areas the extent of which is agreed in the map enclosed
یعنی نیروهای ایران وارد ابوموسی شده و در منطقهای مورد توافق که روی نقشه ضمیمه نشان داده شده، مستقر شوند. کلمۀ «توافق» در اینجا کلمۀ کلیدی دیگری است که اساساً منتفیکنندۀ هر گونه برداشتی از واژه «اشغال» است.
سه روز پس از انعقاد این یادداشت تفاهم، سوم دسامبر ۱۹۷۱ کشورهای طیف چپ عربی (عراق و لیبی و الجزایر و یمن) در مورد اعادۀ حاکمیت ایران بر این جزایر به شورای امنیت شکایت کردند. پاسخهایی که نمایندۀ بریتانیا در این جلسه به شکایت این کشورها داده، یک سند برای ما محسوب میشود. در ماجرای این شکایت، حتی شوروی هم از دوستان خود حمایت نکرد. نمایندۀ آمریکا هم بهطور ضمنی به نفع ایران صحبت کرد. به هر حال پس از آن جلسه، موضوع جزایر مسکوت گذاشته شد؛ بهطورکلی ایران مادام که روابط خوبی با قدرتهای جهانی داشته، این موضوع مسکوت مانده و هرگاه روابطش بد بوده، موضوع فعال شده است. لذا همچنان مانند ۵۰۰ سال گذشته تقابل قدرت جهانی و قدرت منطقهای، یعنی ایران، در این معادله بسیار مهم است.
تا زمان انقلاب این موضوع مسکوت مانده بود و حتی امارات هم این موضوع را دنبال نمیکرد؛ در سال ۱۹۸۰ این موضوع توسط عراق دوباره مطرح شد. وزیرخارجه عراق طی نامهای به سازمان ملل گفت این جزایر باید به امت عرب (نه امارات) برگردد و این میشود یکی از شروط عراق در جنگ با ایران برای آتشبس. حتی عراق در ابتدای جنگ طرح داشته که این جزایر را اشغال کند؛ اما دولتهای غربی جلوی آن را گرفتند؛ چون میترسیدند در تنگۀ هرمز درگیری ایجاد شود و صدور نفت مختل شود. از سال ۱۹۹۲ و بعد از قضیه کشتی «خاطر» امارات شروع کرد که این ادعا را پیگیری کند. الان هم امارات با حمایت آمریکا این موضوع را زنده کرده است.
مسئلۀ جزایر هنوز در فهرست دستور کار شورای امنیت باقی مانده است؛ کشورها باید تا ۲۸ ژانویۀ هر سال تقاضا کنند که موضوع مربوط به آنها در دستور کار باقی بماند. امارات هر سال این تقاضا را مطرح میکند.
اخیراً روسیه، اتحادیۀ اروپا و آمریکا از ادعای امارات حمایت کردهاند و این اتفاق از حیث حقوقی و سیاسی برای ما بسیار مضر است.
برای اثبات حق خود ما هم باید مثل عربها پول خرج کنیم و لابی نماییم
مجید تفرشی: در آستانۀ قرن ۲۰ با یک استعماری مواجهیم که خود را قدرت برتر منطقه میداند و میراثخوار پرتغال و اسپانیا است. از آغاز زمان سلطنت مظفرالدین شاه که ایران دچار ضعف میشود، انگلیس از فرصت استفاده کرد و سعی کرد نفوذ خود را بیشتر کند و نهایتاً جزایر را تصرف کرد. اهمیت خلیج فارس، اهمیت ایران و سواحل خلیج فارس برای حفاظت از نگین استعمارات، یعنی هند و قرارداد سندیکای دارسی همه باعث میشد انگلیس به دنبال جزایر ایرانی در خلیج فارس باشد.
در آستانۀ جنگ جهانی اول هم اتفاقی افتاد که بر اهمیت جزایر افزود و آن تصمیم وینستون چرچیل، وزیر دریاداری وقت بریتانیا و وزیر جنگ بعدی، مبنی بر خرید عمدۀ سهام شرکت نفت ایران و انگلیس است.
همچنین از روز اول جنگ جهانی اول، بیطرفی ایران نقض شد و ایران مورد تاختوتاز نیروهای بریتانیا قرار گرفت. این مسئله دست ایران را برای حاکمیت بر خلیج فارس تنگ کرد و این منطقه در عمل در دست بریتانیا بود.
در راستای سیاستهای مستمر ایرانزدایی از خلیج فارس در فاصلۀ سالهای ۱۹۱۰ تا ۱۹۲۰ که دولت ایران دچار ضعف اقتصادی بود و میخواست از بریتانیا و روسیه وام بگیرد، انگلیس از ایران خواست تا در ازای وام، کل جزایر ایرانی و خرمشهر را بخرد یا صد ساله اجاره کند؛ میخواست تنها هویت مستقل منطقه را از خلیج فارس بیرون کند. هیچ یک از دولتهای ایران زیر بار این قضیه نرفتند. البته بعد از کودتای سوم اسفند، با استفاده از نیروهای ایرانی، عملاً انگلیسیها بر جزایر ایرانی مسلط شدند. مناقشات در این مورد در زمان رضا شاه هم ادامه داشت؛ خصوصاً عبدالحسین تیمورتاش در این زمینه فعال بود و این یکی از نقاط مثبت کارنامۀ سیاسی وی بود؛ اما ایران قدرت چندانی نداشت تا در این مناقشات پیروز شود.
در پایان جنگ جهانی دوم، بریتانیا پیروز شد؛ اما با مشکلات اقتصادی زیادی مواجه بود؛ عرصه بر او تنگ شده بود و دیگر نمیتوانست هزینۀ حضور مستقیم در خلیج فارس را بپردازد و لذا به استقلال شیوخ منطقه تن داد. این کشمکش از سال ۱۹۴۵ تا ۱۹۶۸ به مدت ۲۳ سال ادامه داشت و در نهایت تصویب شد نیروهای بریتانیا از خلیج فارس خارج شوند؛ البته معنایش این بود که دیگر با هزینۀ خود بریتانیا در خلیج فارس نباشند.
بعد قضیۀ بحرین پیش آمد که موضوع مستقل دیگری است. این نظر که محمدرضاشاه بحرین را داد و در ازای آن، جزایر سهگانه را گرفت، فارغ از اینکه از حیث تاریخی درست نیست و اصلاً مذاکرات مربوط به هر یک همزمان نبوده است، روایتی است که مورد پسند امارات است؛ زیرا طبق این روایت، آنان ادعا میکنند آنچه در آن زمان اتفاق افتاده، معاملهای بین ایران و انگلیس بوده و در آن حق امارات نادیده انگاشته شده است. این در حالی است که آن زمان هنوز کشوری به نام امارات وجود نداشته است. دو روز بعد از اعادۀ حاکمیت ایران بر جزایر، کشور امارات تأسیس شد و ادعای غصب اراضی کشور امارات، ادعایی غلط است.
بهطور کلی در طول تاریخ، جزایر یا در اختیار دولت ایران بوده، یا در اشغال بریتانیا و یا در اشغال دزدان دریایی؛ هیچ وقت چیزی به نام حاکمیت عربی وجود نداشته است.
البته دولت ایران از موضوع بحرین درس گرفت و در مذاکرات جدیت بیشتری نشان داد. ایران از اینکه کشور امارات در آستانۀ تأسیس بود، استفاده کرد و گفت اگر این جزایر را به ما پس بدهید، ایران بیشترین حمایت را از دولت امارات خواهد داشت؛ و الا با تأسیس امارات مخالفت خواهد کرد. ایران در آن زمان با عربها مذاکره نمیکرد؛ زیرا هنوز موجودیت دولت عربی امارات تثبیت نشده بود. با انگلیس هم در این خصوص در سطح معاون وزیر مذاکره شد و سرپرست مذاکرهکنندگان مرحوم فریدون زندفرد بود.
برای شاه مهم این بود که جزایر به ایران برگردد و برای او جنبۀ حیثیتی داشت. از سوی دیگر، اردشیر زاهدی ضد عرب بود و کمی قبلتر از وزارت خارجه کنار رفته بود و جای خود را به عباسعلی خلعتبری داده بود؛ در انگلیس هم رمز باتوم فردی نرمخو بود، وزیر امور خارجه شده بود؛ بر خلاف نفر قبلیاش که مخالف هرگونه امتیاز دادن بود. بنابراین افراد تندرو از هر دو طرف کنار رفتند و راه برای توافق هموار شد.
در انتهای مذاکرات، ایران با عربها هم وارد مذاکره شد. حمید ضیاء جعفر، به عنوان نمایندۀ شیخ شارجه به ایران آمد و در ایران تنها با زندفرد دیدار کرد.
در هر حال ۳۰ نوامبر ۱۹۷۱، حاکمیت ایران بر جزایر سهگانه اعاده شد؛ اما دو عامل باعث شده که اماراتیها هنوز ادعای مالکیت این جزایر را داشته باشند:
- لفظ « occupy» که البته همیشه به معنی «اشغال» نیست و به معنی «سکنی گزیدن» هم هست.
- وقتی ارتش ایران رفت تا طبق تفاهم جزیرۀ ابوموسی را تصرف کند، یک نفر که منتسب به شیخ صقر القاسمی بود، خودسرانه تیراندازی کرد و این باعث شد که سه نفر از نیروهای ایران به شهادت برسند؛ بعدها عربها بابت این تیراندازی عذرخواهی کرده و این کار را یک عمل خودسرانه دانستند. حال اماراتیها ادعا دارند تصرف جزیره غیرمسالمتآمیز بوده و نمیتواند مشروع باشد؛ چون تصرف باید بدون اعتراض صورت بگیرد.
همچنین مسئلۀ جزایر همیشه بهانهای برای ایرانستیزی بوده است؛ همچنانکه در آغاز جنگ تحمیلی نیز صدام بازگشت جزایر به امت عرب را یکی از شروط آتشبس اعلام کرد.
ما باید مشکل خود را با جامعۀ بینالمللی حل کنیم؛ آنگاه دست امارات برای طرح ادعاهایش کوتاه میشود. هر وقت ایران روابطش با غرب بهتر بوده، صدای امارات هم آرامتر شده است و بالعکس هر وقت تنش ایران با غرب بیشتر شده، صدای امارات بلندتر شده است.
مطلب دیگر اینکه، امارات و کشورهای عربی پول هنگفتی برای تاریخسازی خرج میکنند؛ اگر در ایران یک روز، روز خلیج فارس است، آنان هر روز برای تثبیت نام جعلی خلیج فارس تلاش میکنند؛ دنیای امروز دنیای اخلاق و وجدان نیست؛ اگر ما بخواهیم حق خودمان را اثبات کنیم، باید ما هم پول خرج کنیم و لابی کنیم و نباید توقع داشته باشیم دنیا بدون اینکه کاری کنیم حق ما را بدهد.
همچنین در مورد این پیشنهاد که ایران قبول کند به داوری بینالمللی برود و در دادگاه این مسئله را ثابت کند، باید گفت: ایران برای ملک خود نباید نزد داوری برود که مغرض است و حکومت ایران در این زمینه بهدرستی زیر بار دعاوی بینالمللی نمیرود؛ اگر چنین چیزی باب شود، آنگاه هر کسی میتواند گوشهای از مملکت را بگیرد و بعد ما را به دادگاه بکشاند و در آنجا معلوم نیست ما برنده باشیم.
من افتخار داشتم که بهتازگی به جزایر سهگانه سفر کردم؛ باید بگویم ایران از حیث نظامی و امنیتی دارد در ابوموسی خیلی خوب کار میکند؛ ولی در کنار این جنبه، باید از حیث رفاهی و اقتصادی و تفریحی هم در ابوموسی سرمایهگذاری کرد.
کرسنت
داستان کرسنت، داستان درآمدزایی از گازی است که یا استخراج نمیشود یا هدر میرود و ایران همیشه دنبال این موضوع بوده است. امارات ذخایر گاز چندانی ندارد و ایران دنبال این بود که به امارات گاز صادر کند. فروش گاز ایران به ابوظبی از روز اول دشمنانی داشت؛ زیرا این مسئله باعث میشد ایران خیلی مصونیت پیدا کند. همچنین باعث نفوذ ایران در امارات میشد. گازی که قطریها به امارات میدادند به مراتب ارزانتر از گازی بود که ایران میخواست به امارات بدهد؛ این مسئله برای قطریها دلیل استراتژیک داشت. ایران هم حتی اگر مفت هم به امارات گاز میداد، از حیث استراتژیک برایش ارزشمند بود؛ زیرا این قرارداد میتوانست باعث شود، تحریم ایران سختتر گردد. این، برای ایران یک فرصت بود. اگر گاز امارات به ایران وابسته میشد، عربدهکشی امارات در موضوع جزایر خیلی کمتر میشد. کرسنت با تمام معایبی که داشت، میتوانست ایران را از گوشۀ رینگ خارج کند و مواهب استراتژیک آن، از منافع مادیاش خیلی بیشتر بود.
پینوشت
متن انگلیسی یادداشت تفاهم بین ایران و شارجه در مورد جزیرۀ ابوموسی به شرح زیر است:
Memorandum of Understanding
Neither Iran nor Sharjah will give up its claim to Abu Musa nor recognize the other's claim. Against this background the following arrangements will be made:
۱. Iranian troops will arrive in Abu Musa. They will occupy areas the extent of which have been agreed on the map attached to this memorandum.
۲(a). Within the agreed areas occupied by Iranian troops, Iran will have full jurisdiction and the Iranian flag will fly.
۲(b). Sharjah will retain full jurisdiction over the remainder of the island. The Sharjah flag will continue to fly over the Sharjah police post on the same basis as the Iranian flag will fly over the Iranian military quarters.
۳. Iran and Sharjah recognize the breadth of the island's territorial sea as twelve nautical miles.
۴. Exploitation of the petroleum resources of Abu Musa and the sea bed and subsoil beneath its territorial sea will be conducted by Buttes Gas & Oil Company under the existing agreement, which must be acceptable to Iran. Half the governmental oil resources hereafter attributable to the said exploitation shall be paid direct by the Company to Iran and half to Sharjah.
۵. The nationals of Iran and Sharjah shall have equal rights to fish in the territorial sea of Abu Musa.
۶. A financial assistance agreement will be signed between Iran and Sharjah.