سید عبدالجواد موسوی در خبرآنلاین نوشت: انتصاب پسر آقای پزشکیان به عنوان دستیار ویژه دفتر رئیس جمهور و داماد ایشان به عنوان دستیار اجرایی رئیس دفتر رئیس جمهور اتفاق خوبی نبود. نباید می افتاد. اگرچه چنین انتصاب هایی در دولت های گذشته امری معمول و مرسوم بوده اما ظاهرا قرار بوده این دولت با دولت های پیشین تومنی صنار توفیر داشته باشد.
علاوه بر این توجیهاتی که دوستان آقای پزشکیان در تایید این احکام می آورند کار را خراب تر می کند. این که پسر آقای پزشکیان خیلی پسر خوبی است و یا این که داماد ایشان بسیار آدم توانمندی است نه تنها ذره ای از زشتی این کار نمی کاهد بلکه توهین به هزاران هزار جوان شریف و توانمند این سرزمین است. دیگران هم با این ادعا که شغل هایی از این دست نیاز به آدم های امین و معتمد دارد برای کس و کارشان حکم می زدند و بغل دست خودشان می نشاندند.
این حرف یعنی به بقیه جوانان این سرزمین نمی توان به اندازه کافی اعتماد داشت. این حرف یعنی هیچ کس به اندازه فرزند و داماد آقای رئیس جمهور پاکدست و شریف و مومن نیست. این حرف یعنی همای اوج سعادت فعلا بر بام خانه آقای پزشکیان نشسته است و کاریش هم نمی توان کرد.
به قول خواجه شیراز: جوی طالع ز خرواری هنر به. این حرف ها البته که هیچ کدام به معنای انکار فضائل آقا یوسف و حسن آقا نیست. بسیاری از خوبان روزگار ما به نیکی و دانش آن ها شهادت می دهند و قطعا و یقینا دروغ نمی گویند اما اگر شایسته سالاری معیار باشد حقیقتا شایسته تر از این دو بزرگوار یافت نمی شد؟
اصلا اگر آقای پزشکیان رئیس جمهور نمی شد کسی این آقایان را در حوالی میدان پاستور می دید؟ بگذارید جور دیگری به ماجرا نگاه کنیم. اصلا آقای پزشکیان که مرد منصف و صادقی است این مدت به دنبال آدم های شایسته ای برای این دو پست می گشته و بهتر از این دو بزرگوار پیدا نکرده. آیا این دو فقط به دلیل انتصابشان به آقای پزشکیان باید از خدمت به مملکت محروم شوند؟ خیر. اما بشرطه ها و شروطه ها.
اول این که در سرزمینی که کلی جوان دانشمند و سلامت وجود دارد آقای پزشکیان باید به افکار عمومی ثابت کند که جز این دو تن هیچ کس دیگری شایسته گرفتن این دو منصب نبوده. دوم این که به حکم اتقو من مواضع التهم آقای پزشکیان باید از چنین کاری پرهیز می کرد. مردم به اندازه کافی به دولتمردان بدبین هستند و به این جور پست گرفتن ها به چشم تقسیم غنائم نگاه می کنند. این کار جناب پزشکیان جز آن که مردم را از تحقق عدالت بیش از پیش ناامید کند حاصل دیگری ندارد.
اما مهم تر از همه این که هرکسی را با میزان دعوی اش می سنجند. اگر به روسای پیشین جمهور گیر ندادیم که چرا برادرانتان را وارد دم و دستگاه ریاست جمهوری کردید برای این بود که از آن ها انتظار عجیب و غریبی نداشتیم. اما وقتی کسی دعوی اش پیروی از علی(ع) و نهج البلاغه است باید از او پرسید کجای این رفتار شبیه رفتار مردی است که در مقابل تقاضای کمک برادرش آهن تفتیته را به چهره اش نزدیک کرد تا لهیب آتش دوزخ را به او یادآور شود؟
اگر آقا یوسف بی آن که ذره ای به دولت پدرش نزدیک شود در همان رشته فیزیک به توفیقاتی دست پیدا کند نمی تواند الگویی باشد برای جوان ایرانی و مهم تر از آن نمونه یک دولت بی حرف و حدیث؟ اگر حسن آقا بیرون از مناسبات دولتی و حکومتی بتواند کاری راه بیندازد و موفق شود و زیر پر و بال خیلی ها را بگیرد نمی تواند سندی باشد برای اثبات عدالت ورزی پدرخانم محترمش؟
برای دولت آقای پزشکیان از صمیم جان آرزوی توفیق دارم و از ابتدای دولت ایشان تا آن جایی که توانسته ام از ایشان دفاع کرده ام اما اگر به خاطر داشته باشید همان روزها هم گفتم ما به مردی رای می دهیم که بتوانیم از او انتقاد کنیم. او نه نظر کرده امام زمان است و نه هاله نور دارد. مردی است که بزرگ ترین سرمایه اش صداقت اوست. هم ما و هم خودش باید مراقب باشیم این سرمایه به سادگی از دست نرود.