شناسهٔ خبر: 70046563 - سرویس فرهنگی
نسخه قابل چاپ منبع: روزنامه شرق | لینک خبر

به بهانه‌ انتظارات از دوران جدید سازمان سینمایی

خروج از بحران

با گذشت بیش از یک ماه از انتصاب رئیس جدید سازمان سینمایی که مطابق تعارفات معمول می‌توان از آن با عنوان تزریق خون تازه به رگ‌های سینمای بدحال کشور یاد کرد، اولین و احتمالا مهم‌ترین سؤال صاحب‌نظران عرصه سینما و علاقه‌مندان جدی‌تر این عرصه از رائد فریدزاده و همکارانش در سازمانی که کنترل آن را در دست گرفته‌اند، می‌تواند این باشد که برای بهترشدن حال سینمایی که در محاصره کمدی‌های غالبا بی‌ارزش قرار گرفته و از آثار قابل دفاع و تأمل تقریبا تهی شده، چه برنامه‌ای را تدارک دیده‌اند؟

صاحب‌خبر -

مازیار  معاونی

 

با گذشت بیش از یک ماه از انتصاب رئیس جدید سازمان سینمایی که مطابق تعارفات معمول می‌توان از آن با عنوان تزریق خون تازه به رگ‌های سینمای بدحال کشور یاد کرد، اولین و احتمالا مهم‌ترین سؤال صاحب‌نظران عرصه سینما و علاقه‌مندان جدی‌تر این عرصه از رائد فریدزاده و همکارانش در سازمانی که کنترل آن را در دست گرفته‌اند، می‌تواند این باشد که برای بهترشدن حال سینمایی که در محاصره کمدی‌های غالبا بی‌ارزش قرار گرفته و از آثار قابل دفاع و تأمل تقریبا تهی شده، چه برنامه‌ای را تدارک دیده‌اند؟

البته این امکان وجود دارد که طرح همین پرسش ابتدایی و کلان از همان آغاز به مذاق عده‌ای از کارشناسان حوزه سینما خوش نیاید و دخالت مستقیم سازمان سینمایی (دولت) در ایجاد تعادل میان ژانرهای مختلف سینمایی و خلاصی سینما از چنبره‌گونه کمدی را مصداق استمرار مداخلات حاکمیتی و احیای دوباره سینمای گلخانه‌ای بدانند که باوجود موفقیت‌هایش در دهه اول انقلاب، کسی از اهالی سینما از آن به عنوان خاطره‌ای خوشایند یاد نمی‌کند؛ ایرادی که در یک نگاه کلان و از یک منظر آرمان‌گرایانه درست و بی‌نقص به نظر می‌آید و اصولا تاریخ سینمای جهان بهترین گواه بر این گزاره است که هنر/ صنعت سینما به عنوان یک پدیده دوسویه که هر دو وجه هنری و اقتصادی آن عملکرد دیگری را کامل می‌کند، هیچ‌گاه با بخش‌نامه و دستورالعمل‌های کوتاه‌مدت و بلندمدت به پیش نرفته و اگر هم موفقیت‌هایی با مداخله دولت‌ها و حاکمیت‌ها اتفاق افتاده، همه زودگذر و فراموشی‌پذیر بوده است. در مقابل می‌توان از نظرگاه دیگری هم به موضوع نگاه کرد که آن‌قدرها هم ایدئالیستی نیست و دخالت‌های مؤثر ولی کوتاه‌مدت حاکمیت (سازمان سینمایی و دیگر نهادهای حاکمیتی درگیر در تولید و عرضه فیلم) را به منزله یک عمل جراحی اورژانسی که شاید گریزی از انجام آن نباشد توجیه می‌کند، مانند همان اتفاقی که در سال‌های نخست استقرار نظام و پس از سپری‌شدن التهابات اولیه و از پرده کشیده‌شدن فیلم‌ها از سردر سینماها توسط انقلابی‌های تندرو و خودسر به وقوع پیوست و در نهایت با الگوی مدیریتی گلخانه‌ای تیم سیدمحمد بهشتی و فخرالدین ذوالانوار به آرامش و ثبات نسبی رسید. حال و پس از گذشت چهار دهه از آن دوره ملتهب، می‌توان از تصمیمات و عملکرد این تیم دونفره و همکارانشان در وزارت وقت ارشاد با عنوان همان عمل جراحی اورژانسی یاد کرد که هرچند با ماهیت سینما به عنوان رسانه‌ای آزاد و مبتنی بر عرضه/ تقاضا در تعارض کامل بود، ولی در مقابل به آن همه اغتشاش و هرج‌ومرج و تعدد مراکز تصمیم‌گیری و اقدامات خودسرانه پایان داد.

با این مقدمات و به شرط پذیرش مداخلات حداقلی دولت برای تغییر وضعیت ناخوشایند سینمای ایران که به قلمرو سلطه تقریبا تک‌ژانری کمدی‌ها و به گوشه رانده‌شدن دیگر گونه‌های نمایشی انجامیده است، اقدام عملی سازمان سینمایی برای خروج از این بحران چه می‌تواند باشد؟ بسترسازی برای فیلم‌سازان فعال در گونه‌های اجتماعی/ حادثه‌ای/ خانوادگی و...؟ حمایت‌های مالی و پشتیبانی‌های فنی؟ بازترکردن روزنه آثار انتقادی و تلاش برای آشتی فیلم‌سازان که روزگاری نه‌چندان دور در جشنواره‌های جهانی برای سینمای ایران افتخارآفرین بوده‌اند؟ یا شاید گزاره‌های دیگری که همگی زیر بیرق حمایت‌های دولتی و حاکمیتی طبقه‌بندی می‌شوند. انتخاب‌هایی که احتمالا هر کدام در جای خود و به شرطی که بجا و به‌اندازه استفاده شوند، تأثیرگذارند، طوری که هم سینماگران احساس امنیت کار و فعالیت در سرزمینی را تجربه کنند که حاکمیتش آنها را در مقابل مباشران تهیه آثار نازل سینمای تجاری (کمدی) به حال خود رها نکرده و هم شائبه دخالت همه‌جانبه دولت در مدیومی که آزادبودن و رهایی اندیشه و تفکر از بنیان‌های ذاتی آن است، فضای سینما را چالش‌برانگیز نکند.

اما با پذیرش این اصل کلی که هر پدیده‌ای از جمله اشغال پرده سینماها توسط کمدی‌های بی‌اصالت بی‌تردید علل و دلایل مختص خودش را دارد و باید به دنبال چرایی‌های به‌وجودآورنده چنین وضعیتی بود، شاید بهترین گزینه پیش‌روی رئیس تازه‌وارد سازمان سینمایی و دستیارانش، ورود به محدوده همین چرایی‌ها و کنکاش وجوه مختلف آنها باشد. مطمئنا در پاییز 1403 از دوران همه‌گیری کرونا و افسردگی اجتماعی ناشی از آن که نیاز مخاطبان تجربه تماشای دُز بالای آثار کمدی بود، بیش از دو سال‌ونیم فاصله گرفته‌ایم و اتکا به چنین دلیلی آن‌قدرها قانع‌کننده نیست. حتی نمی‌توان صرفا از نیاز به کمدی و سرخوشی جامعه‌ای که دوران تلخ پاییز 1401 و التهابات سیاسی-اجتماعی آن را تجربه کرده، به عنوان یک چرایی محکم که هنوز هم به همان شدت و حدت قبل ادامه دارد سخن گفت. البته تمام اینها هم زیر دلایل متعدد بروز وضعیت کنونی قابل بررسی هستند، ولی اگر قرار است شرایط دشوار امروزی سینمای ایران به شکلی جدی و ملموس تغییر کند، یک مطالعه جدی بین‌رشته‌ای که تمام زمینه‌های علمی مرتبط با موضوع سلیقه مخاطبان کنونی سینمای ایران به ویژه علوم جامعه‌شناسی، علوم رسانه‌ای و مباحث روان‌شناسانه را در بگیرد، از ضروریات چنین پژوهشی است. به ویژه اینکه چرخش سینمای ایران به سوی سینمای نازل کمدی در بازه زمانی چندساله اخیر اتفاق افتاده که شرایط کلی رسانه‌های نمایشی رقیب سینما کاملا تغییر کرده است. در این دگردیسی اخیر، تماشای سریال‌های پلتفرمی به اوج خود رسیده است؛ سریال‌هایی با اولویت آثار خشن اجتماعی که از آنجا که مخاطب تصویری از جامعه بحران‌زده امروزی را در آنها می‌بیند، روحش با همذات‌پنداری با قهرمانان آنها تا اندازه‌ای ارضا می‌شود و دیگر نیاز چندانی به همذات‌پنداری سنتی با قهرمانان جدی پرده سینما در خود احساس نمی‌کند. گو اینکه از تعداد و مجال کار سینماگران سازنده آثار جدی سینمایی هم بنا بر مهاجرت به دلیل اختلاف نگاه و محدودیت، رفتن به سوی سینمای زیرزمینی یا ساخت فیلم‌های فارسی‌زبان در کشورهای خارجی و به حاشیه رانده‌شدن توسط مباشران و سرمایه‌گذاران سینمای فروغلتیده در بستر کمدی که به دنبال تکرار الگوهای امتحان پس‌داده و سوددهی سریع و در کمترین زمان ممکن است هم تا اندازه بسیاری کاسته شده است.

 البته همین پلتفرم‌ها با عرضه آنلاین سریال‌ها و فیلم‌های روز سینمای جهان (اگرچه سانسور‌شده) امکان تماشای بسیط و گسترده‌ای را در اختیار مخاطبان گذاشته‌اند که باز هم دلیل دیگری است بر کم‌اقبالی به قهرمانان وطنی روی پرده نقره‌ای. از سوی دیگر تلویزیون هم به عنوان رسانه‌ای سنتی تقریبا هیچ پیشنهاد جذابی در عرصه کمدی برای بینندگان ندارد و جایگاه مجموعه‌های طنزش از آثار خیابان خلوت‌کنی مانند «ساعت خوش»، «زیر آسمان شهر» و «شب‌های برره» به کمدی‌های بی‌ارزشی چون «چهارپایه» رسیده که حتی تماشای چند دقیقه از آنها تحمل فراوانی را طلب می‌کند و این خود دلیل دیگری است بر اینکه مخاطب، نیاز کمدی خود را از مجرایی به جز تلویزیون تأمین کند. حال در چنین اوضاعی، تلاش نهاد دولتی برای کمک به برگرداندن آب به مسیر طبیعی (تعدد و تکثر ژانرهای نمایشی) الزاما باید با درنظرگرفتن جمیع این مؤلفه‌های تأثیرگذار باشد و هر اقدام نسنجیده، زودبازده، غیرریشه‌ای و غیرکارشناسانه‌ای صرفا به پیچیده‌ترشدن کلاف پیچ در پیچ کنونی خواهد انجامید.