برترینها: اگر شما نیز از آن دسته افرادی هستید که با شنیدن اسم "کارتون" یا "انیمیشن" ناخواسته جهانی رنگارنگ و بی غم و غصه را متصور میشوید، باید بدانید آدام الیوت، کارگردان مشهور استرالیایی، سالها در تلاش است تا نگاه شما به انیمیشن را تغییر دهد. او در اثر قبلی خود یعنی انیمیشن "مری و مکس" توانست تا حد زیادی این نگاه عام به انیمیشن را تغییر دهد و حالا پس از گذشت ۱۵ سال از اکران "مری و مکس" این بار با " خاطرات یک حلزون" بازگشته است تا بتواند کار نیمه تمام خود را تمام کند. اما او برای این ساختارشکنی از چه ترفندهایی استفاده میکند؟ در ادامه این مطلب با بررسی این دو انیمیشن با ما همراه باشید.
اصلا به کودکان پیشنهاد نمیشود!
آنچه که بدون هیچ شکی باید از آن مطمئن باشیم این است که آدام الیوت اگرچه یک انیمیشن ساز است اما به هیچ عنوان حرف زدن با کودکان را بلد نیست! ممکن است با دیدن سبک آثار او که به آن استاپ موشن گفته میشود، یاد آثار کودکانهای مثل "فرار مرغی" یا "بره ناقلا" بیفتید اما باید بدانید محتوای آثار الیوت به هیچ عنوان شبیه به آثار هم سبک او نیست. او این کاراکترهای خمیری شکل متحرک را برای بزرگسالان به حرکت درمیآورد. آن هم نه هر بزرگسالی. جهان آثار او چه در "مری و مکس" و چه چه در "خاطرات یک حلزون" به قدری غم زده و تاریک است که شاید حتی شما نیز به عنوان یه بزرگسال توان تماشایش را نداشته باشید.پس اگر روزی برای کودکی به دنبال انیمیشن بودید، نام آثار آدام الیوت را به خاطر داشته باشید تا هرگز نزدیکشان نشوید!
چیزهایی که کمتر کسی جرعت گفتنش را دارد
حقیقت همواره تلخ بوده و هست. انقدر تلخ که شاید در بسیاری از موارد میل به شنیدنش نداشته باشیم. اما این فرار از واقعیت برای الیوت یک خط قرمز بزرگ است. او سعی میکند با گستاخی تمام، حقایق تلخ زندگی را به صورتتان بکوبد. در "مری و مکس" این گستاخی در تمامی دیالوگهای داستان قابل مشاهده است. اینکه ارتباط با جهان چقدر میتواند دشوار باشد و تحمل این سختی چقدر بی جهت و بی ثمر خواهد بود. اینکه تنهایی هر روز در جهان مدرن بیشتر میشود و در نهایت درمانی برای آن نیست. باید گفت در "خاطرات یک حلزون" لحن این واقعیت گویی کمتر که نه چه بسا بیشتر هم شده! این بار الیوت، بدون رحم به هیچ مخاطبی داستانش را طوری روایت میکند که شاید هرگز دوست نداشتید بشنوید. کسی تا به حال احساس طرد شدن یا مسخره شدن به خاطر متفاوت بودن را نداشته است؟ اما ایا کسی جرعت شنیدن دوباره آن را دارد؟!
عجیب اما ساده
داستان کاراکترهای آثار آدام الیوت، عجیب اما ساده هستند. به عنوان مثال در زندگی عادی، چند نفر مانند مکس دیدهاید که انقدرربه تنهایی خود وفادار باشد؟ یا چند گریس را میبینید که به راحتی خود را از جامعه جدا کرده است؟
داستان کاراکترهای آثار الیوت اگرچه عجیبی هستند اما به سادهترین روش ممکن روایت میشوند. به قدری ساده که شاید برای شما آشنا بنظر برسند. آشنا نه از جهت که تا به حال شخصی را شبیه به این کارکترها دیدهاید، آشنا از جهت آنکه شاید قبلها تمامی این احساسات را در وجود خود حس کردهاید اما هرگز به آنها توجه نکردهاید. یه هم ذات پنداری ناخواسته که هم ترسناک و هم تسکین دهنده است.
قهرمانی وجود ندارد
به عنوان یک مخاطب با شنیدن هر داستانی به دنبال قهرمانی میگردیم که شرایط را تغییر دهد و یا حتی شده ذرهای آن را بهتر کند اما در آثار الیوت به هیچ عنوان از این خبرها نیست! در آثار او هیچ کاراکتری نمیتواند شرایط را تغییر ندهد.نه به خاطر اینکه نمیتواند بلکه به خاطر اینکه شرایط اصلا قابل تغییر نیست. درست است که کاراکترهای داستانهای الیوت آن ارادهی پولادین و انگیزهی والا را هم ندارند اما پیام واقعی این است که اگر هم داشتند بازم هم نمیتوانستند چیزی را تغییز دهند و این این نکته تلخترین نکته در این پویا نماییهای سیاه است.
برای دوست نداشتن آماده باشید
در نهایت باید بدانید که ساختهها آدام الیوت شاید به مذاق همه خوش نیاید و این نکته با توجه به فضای تاریک حاکم بر داستان کاملا طبیعی است. اگر با این آثار ارتباط برقرار کردید یا خیلی سالم هستید یا تاریکی وجود خود را پذیرفتهاید. در غیر این صورت شاید از دیدن آثار الیوت وحشت کنید و دیگر نتوانید با خودتان کنار بیایید.