شناسهٔ خبر: 69981771 - سرویس سیاسی
نسخه قابل چاپ منبع: دفاع پرس | لینک خبر

غرب سکولار علیه جهان اسلام/۲

غرب خواهان تغییر الگو‌های بشریت است

غرب فقط خواهان تغییر جهان اسلام نیست بلکه می‌خواهد همه بشریت از الگو‌های فرهنگی، اقتصادی، اجتماعی و سیاسی آن پیروی کند. چون بر مبنای ارزیابی خویش، خود را در پیشرفته‌ترین موقعیت توسعه بشر می‌‎داند. این تصور متکبرانه سبب تهاجم غرب به کشور‌های جهان شده است.

صاحب‌خبر -

گروه سیاسی دفاع‌پرس ـ رسول حسنی ولاشجردی؛ هدف غرب از طراحی جنگ علیه اسلام، جلوگیری از تأسیس دولت‌های مستقل اسلام‌گرا در منطقه است؛ چون غرب خواهان بر سر کار آمدن دولت‌هایی حامی غرب در آنجا است. غرب، تهاجم خود را برای از میان بردن نظام‌های اجتماعی و سیاسی اسلامی، بر نیرو‌های درون جهان اسلام متمرکز ساخته است. سربازان غرب در این جنگ، روشن‌فکران و متفکرانی به ظاهر مسلمان هستند که با حمایت حکومت‌های دست نشانده غرب در جهان اسلام، می‌کوشند تا فرهنگ، شیوه زندگی و ارزش‌های غربی را جای‌گزین نوع سنتی، بومی و اسلامی آن کنند. 

یکی از شاخص‌های قابل توجه جهان اسلام در وضعیت کنونی، نبود دولت‌هایی است که مبتنی بر اصول حکومتی اسلام باشند. به جز یک استثنا که آن هم جمهوری اسلامی ایران است، همه جهان اسلام را حکومت‌هایی اداره می‌کنند که به جای اتکا به خدایی که حاکم و مقتدر واقعی است، به آمریکا یا دیگر قدرت‌ها وابسته‌اند. 

در بیشتر این حکومت‌ها، رهبران و حاکمان به واسطه قدرت‌های غربی و از طریق عملیات‌های پنهان، انتخابات دست کاری شده یا کودتا‌های نظامی بر سر کار آمده‌اند. این حاکمان صرفا منافع کسانی را تأمین می‌کنند که ایشان را به قدرت رسانده‌اند، ولی آنها تن‌ها نیستند؛ چون در فضایی سیاسی، فرهنگی و اجتماعی کار می‌کنند که مردان و زنان وابسته و وفادار به آنها و به اربابانشان در لندن، پاریس و واشنگتن از آنها حمایت می‌کنند. 

این وفاداری، از طریق منابع حکومتی که صرف این افراد می‌شود و دلار‌های آمریکایی که به جیب این زنان و مردان می‌رود، ایجاد می‌شود و بخشی از درون کشور‌های اسلامی را مطابق میل غرب و حامیان او می‌سازد که از آن به فضای روشن فکری غرب در جهان اسلام تعبیر می‌شود. علت تشکیل این شبکه گسترده وفاداران به غرب، ساده است: این مراکز کوچک قدرت، شکل دهنده بخشی از برنامه‌ای هستند که بر اساس آن قرار است زندگی سیاسی، اقتصادی و فرهنگی جهان اسلام از درون، متحول شود. این تحول همان چیزی است که غرب برای از میان بردن جوامع اسلامی به آن نیاز دارد. 

هدف نهایی پشت سر تمامی تلاش‌های غرب برای فشار بر جهان اسلام نیز همین امر است. اگر چنین هدفی به طور کامل محقق شود، در آن صورت، جهان در حقیقت، تک قطبی خواهد شد و سلطه جهانی تمدن غربی تحقق خواهد یافت. چنین تحولی به واسطه ابزار‌هایی قوی‌تر و به کلی متفاوت و از طریق زنان و مردانی قابل تحقق است که اعمالشان در بیشتر موارد، ناشناخته می‌ماند و اسامی آنها کمتر در اخبار ذکر می‌شود. 

البته این فقط جهان اسلام نیست که غرب خواهان تغییر آن است. غرب خواهان آن است که همه بشریت از الگو‌های فرهنگی، اقتصادی، اجتماعی و سیاسی آن پیروی کند؛ چون بر مبنای ارزیابی خویش، خود را در پیشرفته‌ترین موقعیت توسعه بشر می‎داند. این تصور متکبرانه و خودمحور سبب تهاجم غرب به گوشه و کنار جهان در طول سه قرن گذشته شده است. 

تصور پشتیبانان اقدامات استعماری غرب نیز چنین بوده است. بمباران‌هایی که فرانسه در نوامبر ۱۹۴۶ در شهر بندری هایفونگ انجام داد و بیش از شش هزار نفر غیرنظامی را کشت، با هدف صادر کردن آزادی، دموکراسی و حقوق بشر مورد نظر غرب انجام شد. این بمباران، آغازگر جنگی گسترده بود که بیش از یک میلیون از مردم هندوچین را در طول هشت سال از میان برد. این نسل‌کشی گسترده با حمایت تسلیحاتی ایالات متحده آمریکا صورت گرفت که این کار خود را حمایت از جهان آزاد و تقویت دموکراسی نامیده بود. 

در حقیقت، همه خشونت‌هایی که علیه اسلام و مسلمانان صورت می‌گیرد، زیر لوای این سفسطه مطرح می‌شود که این جنایات را از روی نیک‌خواهی و برای آزادی و دموکراسی انجام می‌دهند. زنان و مردانی که موضوع این مقاله هستند، در معصومانه جلوه دادن این جنایات، شریک و همکار هستند. این افراد برای حمله‌ها و تجاوز‌های غرب، توجیه‌های اخلاقی، اجتماعی و سیاسی فراهم می‌کنند و عوامل فعال در فرهنگ و اجتماع هستند تا جوامع اسلامی را از درون منهدم سازند. چنین انسان‌هایی که به دین، مردم، فرهنگ و سرزمین مادری خود خیانت می‌کنند، در همه جای جهان اسلام حضور دارند.

چنین افرادی را در دانشگاه‌ها، رسانه‌های مکتوب و الکترونیک، نهاد‌های فرهنگی و حتی مساجد می‌توان یافت. یکی از ناراحت کننده‌ترین و انکارناپذیر‌ترین واقعیت‌های زمان ما این است که این افراد، کم نیستند و دسترسی و نفوذ آنها نیز بر همه عرصه‌ها و سطوح فرهنگ و سنت اسلامی تداوم دارد و از این رو، همه سطوح فرهنگ و سنت اسلام در معرض حمله قرار دارد. الگوی عمل این افراد همانند راه‌های ارتباطی و فعالیت آنها کاملا چند بعدی است. این افراد کنفرانس‌های علمی برگزار می‌کنند؛ تلویزیون و رادیو دارند؛ امپراتوری‌های روزنامه‌ای را اداره می‌کنند؛ در اینترنت فعال هستند و کتاب‌هایی می‌نویسند که از سوی نهاد‌ها و سازمان‌های نیمه مخفی ترویج می‌شود. از طریق این فعالیت‌ها، آنها پوششی برای تروریسم وسیع بین‌المللی غرب ایجاد می‌کنند که هدف اصلی آن، تحول اساسی جهان اسلام است.

موفقیت این زنان و مردان، اکنون در تمام جهان اسلام قابل مشاهده است. از سودان گرفته تا مالزی و از قلب جهان عرب گرفته تا استپ‌های آسیای مرکزی؛ کل جهان اسلام در حال تجربه یک تحول و تغییر نامیمون درونی است. تحولی که از یک سو، با تکنولوژی و از سوی دیگر، با ایدئولوژی‌های سکولار غربی حمایت می‌شود. نقش این زنان و مردان آن است که برای این تحول که جهان اسلام و اصالت آن را پاره پاره کرده است، توجیهی ایدئولوژیک ارائه کنند. در یک نگاه کارکردی، این امر در حقیقت، آمریکایی سازی جوامع اسلامی از درون است.

سطحی‌ترین و آشکار‌ترین دسته از این زنان و مردان را در رسانه‌های دولتی و رسمی تحت حمایت دولت‌های وابسته به آمریکا و غرب می‌توان دید. آنها از تلویزیون که مهم‌ترین منبع و عامل تغییر در جهان اسلام است، استفاده می‌کنند و روش‌های زندگی و رفتار‌ها و حتی شیوه لباس پوشیدن خود را که اخلاق‌های سنتی و روش‌های بومی را از میان می‌برد، ترویج می‌کنند. در سطح فرهنگی نیز برگزاری کنفرانس‌های بین المللی را در موضوع‌های مختلف در جهان اسلام برعهده دارند. 

در این کنفرانس‌ها، متفکرانی از جهان اسلام و متفکرانی از جهان غرب کنار هم جمع می‌شوند تا افکار عمومی را در حیطه‌های مختلف، مطابق نظر و به نفع آمریکا شکل دهند و البته این امر تحت پوشش و ظاهر فعالیت آکادمیک و علمی صورت می‌گیرد. به یقین، این وضعیت بیانگر یک جنگ فکری و ایدئولوژیک است و کسانی که اهمیت این درگیری را درک کرده‌اند، می‌دانند این جنگ، سرنوشت تغییرات تاریخی آینده را تعیین می‌کند. به همین دلیل، آمریکا میلیون‌ها دلار را صرف برنامه‌هایی می‌کند که وجهه و جلوه خود را در جهان بهبود بخشد. 

کاندولیزا رایس که علاوه بر وزارت خارجه آمریکا، یکی از متفکران نئومحافظه‌کار به شمار می‌رود، در یکی از سخنرانی‌های خود در مؤسسه «صلح آمریکایی» اعلام کرد از نظر دولت آمریکا، دسترسی جهانی و اثرگذاری بر جهان، یک اولویت و ضرورت است و دولت در حال پیشرفت در این زمینه است و از جمله کار‌های صورت گرفته در این زمینه، افزایش رسانه‌های جمعی در خاورمیانه و برنامه‌هایی برای ترویج آموزش و اصلاحات دموکراتیک است. 

هدف‌های اصلی ما در این جنگ فکری و ایدئولوژیک، از میان بردن چهره منفی و مخربی است که از آمریکا و فرهنگ آن شناخته شده است و نیز تقویت کسانی است که به فکر مدرنیزه کردن، ترویج تساهل و تسامح و تکنوگرایی در جهان اسلام هستند. درست همین امر، مدرنیست‌های مسلمان را جلب و جذب می‌کند و آنها در خدمت اهداف آمریکا به این امر جامه عمل می‌پوشانند.

کمیسیونی نیز که آمریکا برای بررسی حوادث ۱۱ سپتامبر ۲۰۰۱ ایجاد کرد، بر این جنگ عقاید و جنگ ایدئولوژیک تأکید دارد. این کمیسیون خواهان بازسازی و سازمان‌دهی فعالیت‌های جاسوسی و ضدتروریسم آمریکا است. با این حال، خواهان فعالیت تهاجمی و دیپلماتیک است و می‌افزاید: اگر ایالات متحده، خود، وارد صحنه جهان اسلام نشود و چهره خویش را تبیین نکند، افراطی‌های اسلام‌گرا این کار را انجام خواهند داد.

از جمله فعالیت‌هایی که دولت آمریکا در این زمینه برای عملی کردن این دستور آغاز کرده، برنامه جدیدی است که این بار به جای دانشجویان، به جذب دانش‌آموزان مسلمان از جهان اسلام و عرب برای تحصیل در غرب دست زده است تا افراد در دوران سنی ابتدایی‌تری با ارزش‌ها و زندگی غربی و آمریکایی آشنا شوند. در برنامه‌ای دیگر با همین هدف، بخشی دولتی در آمریکا با صد میلیون دلار توان مالی تأسیس شده است که زیر نظر وزارت خارجه آمریکا به تأسیس و تقویت سازمان‌های غیردولتی در جهان اسلام دست بزند. هدف اصلی این بخش، تأسیس سازمان‌های غیردولتی زنان و جوانان است تا از این طریق، تجارت را به اصلاحات سیاسی مورد نظر آمریکا مرتبط سازد. 

علاوه بر این، از سال ۲۰۰۱ آژانس توسعه بین‌المللی آمریکا بر ایجاد مشاغل و آموزش در جهان اسلام متمرکز شده است و علاوه بر اینها، آمریکا رادیو‌ها و تلویزیون‌هایی برای جذب افکار عمومی مسلمانان تأسیس کرده است که از جمله آنها می‌توان به رادیو فردا به زبان فارسی و شبکه تلویزیونی الحرهبه زبان عربی اشاره کرد. اقدامات صورت گرفته برای ترویج دموکراسی غربی که به طور جدی از اجلاس سران گروه ۸ در سال ۲۰۰۴ آغاز شد، یکی از تلاش‌های آشکار آمریکا برای ایجاد تغییرات در جهان اسلام است. به همین دلیل، مسلمانان بسیاری در کشور‌های مختلف اسلامی برای اجرای خواسته‌های آمریکا جهت تغییر کشور خود به کار گرفته شده‌اند. 

کنفرانسی در کوالالامپور در آگوست ۲۰۰۴ برگزار شد که در حقیقت، نمایشنامه‌ای با اهداف گفته شده بود. این اجلاس با شرکت نخست وزیر مالزی آغاز شد و در آن، جمع فراوانی از مسلمانان مدرنیزه شده و طرفدار مدرنیسم گرد هم آمده بودند که در میان آنها دانشگاهیان غیرمسلمان نیز وجود داشتند و برخی از آنها از عوامل مشهور غرب برای تغییر در جهان اسلام هستند. نخست وزیر مالزی در نطق افتتاحیه خود، خواهان تغییر همه فتوا‌های گذشته شد و اعلام کرد ما مصرانه اعلام می‌کنیم که باید اسلام را با شرایط مدرن سازگار کرد. 

بیشتر سخنرانان مسلمان از کسانی بودند که از اسلام و جوامع اسلامی انتقاد می‌کنند و همان سخن همیشگی خود را تکرار می‌کنند که ما باید سرزنش کردن دیگران را به خاطر بدبختی خود کنار بگذاریم. مشکل اصلی در داخل ماست. این همان گشادگی نظری است که آمریکا به شدت خواهان آن است. چنین متفکران مسلمانی، معشوقه‌های آمریکا به شمار می‌روند؛ زیرا آمریکا خواهان آن است که ما حتی حمله‌های نظامی و بمباران‌های وحشیانه‌اش را هم به علت مشکلات و اشتباه‌های خودمان بدانیم و هیچ چیز بدی را به او نسبت ندهیم.

در مقام مقایسه، حتی برخی مسلمانان متعهد نیز به اثر اقدام‌های خود در جهان اسلام توجه ندارند. بسیاری از اقدامات مسلمانان متعهد به گونه‌ای است که گویی تأثیرناپذیری عامه مسلمانان از اقدامات گفته شده، تضمین شده است یا گویی جنگ تمام عیار عقاید و ایدئولوژی‌ها که به صراحت از سوی غرب علیه اسلام بیان شده است، در سیاره‌ای دیگر در جریان است. متأسفانه حتی متفکران مسلمانی که در خدمت غرب نیستند، از درک میزان تأثیر این اقدامات جهانی که با هدف از میان بردن ایمان آنان و شیوه زندگی و اخلاق و ارزش‌های اخلاقی‌شان تنظیم شده است، ناتوان بوده‌اند. 

حتی یک سازمان اسلامی در جهان نمی‌توان یافت که رسالت خود را مبارزه با این اقدامات دهشت‌آور قرار داده باشد که به سرعت در حال از میان بردن ارزش‌های جهان اسلام است. در حالی که شیطان بزرگ، آمریکا تمام وقت در حال کار است، بیشتر مسلمانان در خواب به سر می‌برند. این درک ضروری است که جوانان مسلمان در برابر این حمله دشمن، بیمه شده و مصون نیستند. آموزش مدرن و سکولار، اینترنت، تلویزیون، پیروی از مدل‌های غربی، شیوه فکر و اخلاق و احساسات جوانان ما را تغییر داده و انگیزه اندکی برای پیروی و یادگیری آموزش‌های سنتی دینی باقی مانده است. برای آنکه بتوانیم پاسخی درخور به جنگ تمام عیار غرب در حیطه دین و ایدئولوژی بدهیم، نیازمند تغییر رویکرد‌ها هستیم. 

هیچ چیز تضمین شده نیست. بی‌شک، تخریب نظام اخلاقی و ارزشی اسلام به تخریب کامل تمدن اسلامی می‌انجامد. در حال حاضر، نشانه‌هایی از آسیب‌دیدگی در همه جای جهان اسلام قابل مشاهده است و اگر تلاشی نظام‌مند، برنامه‌ریزی شده و هماهنگ برای مقابله با این روند صورت نگیرد، دیر خواهد شد.

منبع: غرب از رویا تا واقعیت/ مریم رضایی

انتهای پیام/ 161

برچسب‌ها: